دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۲:۴۶
کد خبر: 68852
سلامت نیوز : صدای زخمه زندگی برساز روزگار از خانه ای قدیمی به کوچه می خزد  نواهای درهمی که می خواهند با هم همنوا شوند تا پیام امیدی باشند برای آنانی که نمی دانند ارزش هر کس به سختی هایی است که برای به دست آوردن چیزهای با ارزش کشیده است و نه چیز دیگری...

به گزارش سلامت نیوز ؛ این جمله ای است که بردیوار یک خانه قدیمی در کوچه پس کوچه های خیابان جهاد حک شده است . خانه ای که این بار نه دیوارهای قدیمی نه معماری و نه حتی تاریخش ما را به آنجا کشانده است خانه ای وقف هنر و هنرپروری که هنرمندان کوچکی را به آغوش کشیده که چنگ بر چنگ سختی های زندگی زده اند تا در این آوردگاه با امیدشان که لابه لای هنرشان رخ می نماید روزگار را به خاک  بنشانند.

 گروه پیام  در تاریخ 15 و 16 اسفندماه از ساعت 18 تا 20 در تالار فرشچیان اصفهان به اجرای کنسرت خواهند پرداخت. هنرکده پیام جایی است  که گروه پیام که نوازندگان آن کودکان تحت شیمی درمانی، هستند در آن مشغول به تمرین می باشند.

 هنرکده ای که در دل خود جدال برای زندگی، درد و شادی را جای داده وکودکانی را به آغوش کشیده که با سازهایشان به جنگ زندگی رفته اند . کودکانی که شاید سن آنها به 15 سال هم نمی رسد.، اما قرار است تلنگری باشند بر دل آنانی که گوهر سلامتشان را  نا مید اندود کرده اند.

 اگر تن نازک و کوچک صبا، احسان، سپیده، مهدی، فاطمه، امیرحسین و گلچین،به چنگال سرطان افتاده اما دستهای کوچکشان این روزها سخت سرگرم تمرین برای اجرای کنسرتی در تالار فرشچیان است.

میل های زور خانه ای در میان نوشته های روی دیوار که هر کلمه اش پیامی از امید و زندگی دارد  وانبوهی از آلات موسیقی  بیشتر ما را به یاد رزم سخت این یلان کوچک می اندازد. حافظ، شاهنامه، سعدی نامه و ...  که در کتابخانه  کوچک اتاق جا خوش کرده اند حاکی از ارتباط ادبی کودکان اینجا با تاریخ فرهنگی دارد نگاه از شاهنامه  با نگاه شیطنت بار مهدی 13 ساله گره می خورد پسر کوچکی که تنبک بزرگی را در بغل گرفته و به ساز استادش گوش فرا می دهد و لبخند  معصومانه اش را به عنوان خوش امدگویی نثارمان می کند.

بهرنگ کوفگر، سرپرست گروه موسیقی کودکان سرطانی پس از اتمام ملودی، سه تار خود را به دیوار تکیه داده و به ما خوشامد می گوید.کوفگر، سال ها است که با موسیقی زندگی می کند. او سرپرستی گروه موسیقی را از سال 1381 با جانبازان شروع کرد، پس از آن در سال 1386 به مرکز آسیب نخاعی اصفهان رفت و با جامعه معلولان به تمرین موسیقی پرداخت و اجراهای بزرگ و زیبایی را تقدیم مردم این دیار کرد.

می خواهم به واسطه موسیقی، حال بچه ها بهتر شود

او که اکنون سرپرستی گروه موسیقی کودکان تحت شیمی درمانی را برعهده دارد، عاشق کار خود است. نگاه پدرانه و پر از احساس او به این کودکان، حکایت از این عشق دارد.

کوفگر با محبتی سرشار، از روزهایی یاد می کند که به بخش شیمی درمانی کودکان بیمارستان امید اصفهان رفته و سعی در جذب آنها به موسیقی داشته است. او می گوید: پس از حضور در بخش شیمی درمانی بیمارستان امید و نواختن ساز برای کودکان سرطانی، استعدادهایشان را کشف کرده و به این مرحله رسانیده ام. آنها اکنون شیفته سازهای مختلف و موسیقی ایرانی شده اند.

او که مدت ها است، عصرهای سه شنبه و جمعه و دوشنبه ها صبح در بیمارستان امید برای کودکان ساز می نوازد به موسیقی درمانی، ایمان دارد و در این باره می گوید: هدف اصلیم، موسیقی درمانی است. می خواهم به واسطه موسیقی، حال بچه ها بهتر شود و اوقات فراغتشان، صرف هنر شود.

او که همه زندگیش را بر روی فعالیت هنر درمانی و پس از آن، موسیقی درمانی متمرکز کرده است، می افزاید: پس از صحبت با مدیر بیمارستان امید، کار را شروع کردم. همانگونه که می دانیم؛ فضای بیمارستانی اصفهان، شاد نیست اما وقتی موسیقی به این مرکز راه می یابد اگرچه دشوار است اما روحیه بالایی به بچه ها می دهد. در سال 1389 به همراه یک ساز،  وارد مرکز شیمی درمانی شده و شروع به شناسایی استعدادها در بین کودکان کردم.

کوفگر که به یاد آن روزها، لبخندی ناخودآگاه را بر لبانش نقش می بندد، اضافه می کند: پس از آن به بخش اطفال رفته و از آنجا به فکر تشکیل یک گروه موسیقی از کودکان تحت شیمی درمانی افتادم.

او با بیش از صد کودک علاقه مند به موسیقی، شروع به تمرین کرد اما در آن زمان از نبود فضای مناسب رنج می برد. در نهایت از یافتن فضایی برای تمرین در شهر اصفهان ناامید شد و به ناچار در خانه پدری اش، تمرین را آغاز کرد.او معتقد است که موسیقی ایرانی باید به صورت شنیداری و نه با نت، آموزش داده شود و همین راه را برای آموزش موسیقی های شاد به کودکان در پیش گرفت.

کوفگر علاوه بر تمرین موسیقی با این کودکان برای آنها شاهنامه نیز می خواند و و با انها دوستی نزدیک دارد. او بر این باور است که با این روش آموزشی، کودکان با افزایش سن، بینش قوی تری یافته و در زندگی به انگیزه های بالاتری دست می یابند.

موسیقی را  بیشتر از پارک و شهربازی دوست دارم

به سراغ کودکانی رفتیم که تا این زمان روبه روی ساز خود نشسته و محو صحبت های استاد شده بودند. آنها اکنون خود را برای نطق آماده می کردند. کودکانی که با وجود بیماری که در وجود آنها ریشه دوانده، بسیار سالم و سرحال به نظر می آیند.

صبای 11 ساله که نزدیک به دو سال است، هنر پیانو را می آموزد، پس از یک سکوت طولانی از بزرگترین آروزی زندگیش می گوید: "آرزو دارم همه بچه های توی بیمارستان، حالشون خوب بشه."

آرزوی صبا برای ما که شنوندگان او بودیم، طبیعی بود اما آه سردی که او پس از بیان این آرزو کشید و چشمان زیبایش که به زمین دوخته شد، دل ما و استاد را به درد آورد.صبا در پاسخ به اینکه چرا به جای تفریح در پارک و  شهربازی، اکنون برای تمرین موسیقی در این اتاق حضور یافته است، می افزاید: "اینجا رو بیشتر از پارک و شهربازی دوست دارم." حضور در این مکان به خواست خود او و علاقه اش به ساز پیانو است.

در ادامه از مهدی 13 ساله می خواهیم که برای ما چند جمله ای از آروزهایش بگوید. اما او مایل به صحبت نیست. مهدی که نزدیک به 10 جلسه است که برای آموختن ساز تنبک به نزد استاد می آید، دلیل خود از عدم مصاحبه را خجالت می داند در صورتی که استاد او معتقد است؛ مهدی پر شر و شور ترین، هنرجوی اوست.

مهدی در پاسخ به اینکه آیا شغل خبرنگاری را دوست دارد یا خیر؟ حالتی تمسخر مانند به خود گرفت و پاسخش منفی بود.کوفگر با بیان اینکه بسیاری از اعضای گروهش مایل به مصاحبه نیستند، می گوید: جامعه ما، کمک کردن را با دلسوزی و ترحم اشتباه می گیرد. شاید به سبب این دید اشتباه است که آنها از مصاحبه خودداری می کنند.

همچنین احسان 14 ساله که ساز سنتور خود را آماده نواختن کرده است، در حالی که صورتش از خجالت قرمز شده، مایل است که یک مرکز موسیقی بسیار بزرگ به نامش شود. او این را یکی از آرزوهای بزرگ خود می داند و از دیگر آرزوهایش پلیس شدن است. این را مادر احسان می گفت. مادری که سفیدی لبها و گونه هایش حکایت از غم فرزند داشت.

سپیده از دیگر اعضای این گروه موسیقی با بیش از یک سال سابقه در ساز دف است. او که در کلاس اول دبیرستان مشغول به تحصیل است، قصد انتخاب رشته تجربی و پزشک شدن را دارد. او این آرزوی خود را با لحنی مصمم بیان می کند.

سپیده که نوع نگاهش از اعتماد به نفس و موفقیت او در زندگی آینده می گوید، می خواهد که در ساز دف، پیشرفت کرده و مایه افتخار و سربلندی استاد شود.انگشتان صبا بر روی پیانو لغزید و آهنگ محزون او، همه را به سکوت فراخواند. آرامشی معصومانه که اشک را در چشمانمان جمع کرد اما در پس آن، امیدی به زندگی که تحسین هر بیننده ای را بر می انگیخت.

پس از آن، نوای تنبک مهدی به میدان آمد. مهدی با نگاهی کاوشگرانه به همه جا می نگریست به جز سازی که در دست داشت. اما توانایی او در نواختن تنبک، بسیار عالی بود، هرچند دلش نخواست تا با ما همکلام شود اما در حین نواختن این ساز با شیرین زبانی، مدام در پی نشاندن لبخند بر لب های ما بود.

نواختن سنتور توسط احسان اگرچه در ابتدا با اشکالاتی همراه بود اما او به سرعت اشکالات خود را برطرف کرده و با دقتی که تنها از یک هنرمند سنتورنواز می توان انتظار داشت به کار خود ادامه داد.

اکنون نوبت سپیده بود که هنر خود در ساز دف را نشان دهد، حرکات سریع دست او بر روی این ساز، چشمان هر بیننده ای را به تعجب وامی داشت. سپیده دختری است که مانند دوستان دیگرش در این جمع، مدت هاست که تحت شیمی درمانی است اما شور زندگی و غرور هنرمندی در نگاه او موج می زند.

بهرنگ کوفگر در پایان از امیرحسین که برای پیوند مغز و استخوان به تهران رفته است، گلچین که اکنون در بیمارستان بستری است و فاطمه که همراه خانواده به کرج منتقل شده است، با عنوان دیگر اعضای این گروه یاد می کند و می گوید: فاطمه با یک سال و نیم سابقه در ساز دف، امیرحسین با شش ماه سابقه و گلچین با یک سال و نیم سابقه در رشته سه تار، اکنون در جلسه تمرین حضور ندارند اما برای اجرای کنسرت به طور قطع حضور خواهند داشت.

دل کندن از امیدهای کودکانه شان سخت است و بیرون رفتن از خانه امید؛ دلمان می خواهد همچو نت های زیبایشان زندگیشان هم شاد و زیبا باشد و خورشید سلامت در آغوششان گیرد. با آنها خداحافظی می کنیم تا روزی که قرار است بر صحنه فرشچیان در آخرین روزهای زمستان هنر زندگی کردن را بنوازند. جمله ای که بر دیوار است بدرقه مان می کند"فقط وقتی بین مردم برو که حالت خیلی خوبه با حال خراب بیرون نیا.."  وما با حالی خوش انجا را ترک کردیم.

گروه پیام در تاریخ 15 و 16 اسفندماه از ساعت 18 تا 20 در تالار فرشچیان اصفهان به سرپرستی بهرنگ کوفگر به اجرای کنسرت خواهند پرداخت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha