سلامت نیوز : یکی از بلاهای جانکاه، دامن جوانان را گرفته و رنج ناشی از آن که خانواده‌ها را به ستوه آورده، بلای اعتیاد به موادمخدر و به تعبیر امروزی مواد روانگردان است. موضوع موادمخدر اعم از خرید و فروش و مصرف آن از موضوعات بسیار قدیمی جامعه است که همیشه و همه‌جا دلسوزان و بشردوستان را در اندیشه حل و فصل و حتی‌المقدور، پایان دادن به آن فرو برده و می‌برد. با کمال تاسف هرچه زمان می‌گذرد گرفتاری‌های ناشی از اعتیاد به موادمخدر در ایران بیشتر و در حال حاضر یکی از دردناک‌ترین معضلات اجتماعی کشور محسوب می‌شود.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از بهار ؛ آخرین خبر این که یکی از مقامات مسئول در امر مبارزه با موادمخدر گفته که دستیابی به ماده روانگردان «شیشه» برای کسی که نیاز دارد فقط پنج دقیقه وقت می‌خواهد. اگر چنین ارزیابی غم‌انگیزی درست باشد، ترسیمی از یک فاجعه هشداردهنده است. چند شب پیش که تلویزیون این خبر را ارائه کرد، مجری تلویزیون به طنز گفت که اگر ستاد مبارزه با موادمخدر وجود نداشت، حتما به جای پنج دقیقه، جوانان می‌توانستند در مدت سه دقیقه به شیشه دست پیدا کنند. یعنی تمام تشکیلات مبارزه با موادمخدر تنها برای افزایش دو دقیقه زمان رسیدن به موادمخدر تاسیس شده است! گوینده تلویزیون، حقیقت ملموسی را رونمایی کرد. در واقع یکی از اصلی‌ترین مشکلات مبارزه با موادمخدر و نجات جوانان، همانا تشکیلات مربوط به مبارزه است. در این یادداشت اگر بخواهم ابعاد گوناگون اعتیاد و شیوه‌های مبارزه با آن را بازگویم سخن به درازا می‌کشد. اما گزیده‌ای از چند نکته آن را شرح می‌دهم.

نکته اول: موادمخدر، پدیده‌ای است که تجارت و مصرف آن ‌چنان اعتیادآور و چسبنده است که جدایی از آن توان بسیار زیادی می‌خواهد. این توان به‌ویژه برای مصرف‌کننده، چندین‌برابر است. واقعیت این است که اگر مبارزه با تجارت موادمخدر موفقیت‌‌آمیز باشد، مبارزه با مصرف و درمان معتاد آسان‌تر و به دلیل تمرکز بیشتر روی موارد اندک آن، راحت‌تر و توفیق‌آورتر است. لذا بایسته است که عمده مبارزه با موادمخدر در راه جلوگیری از تجارت کلی و جزیی آن به‌کار آید. این مبارزه چندان سخت است که بعضا لازم می‌آید تشکیلاتی پرقدرت برای آن پیش‌بینی شود.

کشور ما برحسب اتفاق در همسایگی بزرگ‌ترین تولید‌کننده موادمخدر گیاهی، یعنی تریاک و مشتقات آن قرار گرفته و تاسف‌‌بار این که اصلی‌ترین مسیر انتقال این مواد به جهان پیشرفته و مغرب‌زمین از مرزهای شرقی کشورمان تا مرزهای غربی و از میان روستاها و بعضا شهرهای ایران می‌گذرد.

با این وصف، تجارت موادمخدر در کشور ما، با چهار عامل پیوند خورده است. 1- ورود از مرز زمینی به طول بیش از 800 کیلومتر 2- عبور و انتقال در طول بیش از 1500 کیلومتر 3- توزیع گسترده در سراسر کشور 4- خروج از مرز زمینی و بعضا آبی در مقیاس وسیع. تشکیلات موجود، چه از نظر کیفی و چه از نظر کمی قادر به مبارزه جدی، جامع و موثر با ورود و توزیع و خروج موادمخدر نیست. تشکیلات مبارزه با موادمخدر عبارت است از یک ستاد راهبردی زیر نظر رییس‌جمهور، متشکل از ارگان‌ها و نهادهای انتظامی، اطلاعاتی، تبلیغی، فرهنگی، درمانی، قضایی و خدماتی. بودجه مبارزه با موادمخدر در اختیار این ستاد است که برحسب برنامه هر بخش، بین دستگاه‌های مربوطه تقسیم می‌شود. اما مهم‌ترین مسئولیت‌ بر عهده نیروی انتظامی است. در واقع قریب به اتفاق مسئولیت‌های مبارزه با مواد مخدر به‌ویژه در امر مبارزه با ورود، توزیع، حمل و خروج آن از کشور با ناجا است.

جالب این که در امر مبارزه با مصرف، که متاسفانه دامنه وسیعی دارد نیز نیروی انتظامی، ارگان پیشتاز است، حتی این نهاد با دستگاه‌ها و مراکز تبلیغی فرهنگی، همچون صداوسیما در ساخت برنامه‌های مستند، سریال‌ها و فیلم‌های آگاهی‌بخش و هشداردهنده مشارکت دارد. به عبارت دیگر از نظر اجرایی، تنها نیروی انتظامی است که کار امنیتی و انتظامی قاچاق و مصرف موادمخدر را بر عهده دارد و دیگران اگر کاری می‌کنند، در همکاری با این نهاد انتظامی خلاصه می‌شود. می‌دانیم که پلیس ایران، در حال حاضر یکی از پرمشغله‌ترین ارگان‌های کشور است. همین مسئولیت مبارزه با موادمخدر را در نظر بگیرید که چقدر دردسرساز است. تازه عموم مردم، بخش مهم آن یعنی مبارزه با قاچاق و قاچاقچیان و توزیع‌کنندگان موادمخدر را نمی‌بینند. فقط معتادان گوشه و کنار و خیابان را می‌بینند لذا فریادشان بلند می‌شود که چرا پلیس این‌ها را جمع‌آوری نمی‌کند؟

و نیز می‌دانیم که در کشورمان، سازمان‌های مهمی داریم که در یک موضوع فعالیت می‌کنند. مثل سازمان محیط‌زیست یا سازمان بهزیستی و نظایر آن‌ها. آیا وضع موادمخدر، اعم از قاچاق و توزیع و مصرف آن، در حدی نیست که یک سازمان مستقل برای خود داشته باشد؟
براساس آگاهی‌های مذکور، پیشنهاد می‌شود ستاد مبارزه با موادمخدر را به سازمان مبارزه با موادمخدر تغییر دهند و واحدهای مربوط در ارگان‌ها و ادارات عضو ستاد را به این سازمان منتقل کنند.

نکته دوم: مصرف موادمخدر، به ویژه از نوع جدید و شیمیایی آن که مهم‌ترین آن‌ها شیشه نام دارد، به مرور نسل جوان کشورمان را در مسیر انواع و اقسام گرفتاری‌های فلج‌کننده قرار داده است. علی‌الظاهر شرایط جامعه در وضع هشدار است و نباید از آن غافل شد و نباید روی نیاز جوانان به تفریح یا صرفا روی «دوست‌ ناباب» تکیه کرد. اگرچه دولت در معتاد کردن افراد نقش دارد و نیز نیاز جوانان به سرگرمی و تفریح می‌تواند جای پای کمرنگی در خط سیر اعتیاد داشته باشد، اما دو عنصر اصلی نزد جوانان وجود دارد که آنان را برای رسیدن به شرایط فرورفتن در خلسه ناشی از اعتیاد کمک می‌کند؛ یکی بیکاری و دیگری ناامیدی از آینده. قریب به اتفاق جوانان، به مدرسه رفته و حداقل، مدرک دیپلم را گرفته‌‌اند. ولی در واقع یک جوان دیپلمه اعم از دختر و پسر، کوچک‌ترین تخصصی را برای یافتن کار در کشور ندارد.

به قول زنده‌یاد دکتر علی پریور، روانشناس و نویسنده معاصر، آموزش و پرورش ایران فقط یک کارخانه تولید دیپلمه است و لاغیر. وی این نظر را بیش از 40 سال قبل داده بود، اما مثل این‌که از نسل امروز سخن می‌گوید. بسیاری از این دیپلمه‌ها وارد دانشگاه‌های دولتی یا خصوصی شده‌اند و با سختی تمام مدرک لیسانس گرفته‌اند؛ لیسانس‌هایی که اکثرا زمینه جذب در بازار کار ندارند. ده‌ها هزار و بلکه بیشتر، لیسانس الهیات.

ده‌ها هزار لیسانس تاریخ یا جغرافیا، ده‌ها هزار لیسانس ادبیات فارسی، ده‌ها هزار لیسانس اقتصاد، علوم اجتماعی، کتابداری، حقوق، زبان‌های عربی، روسی، ارمنی، فرانسه، اسپانیایی و نیز هزاران فارغ‌التحصیل رشته‌های صنایع‌دستی و رشته‌های مربوط به کشاورزی و امثالهم که در دانشگاه‌های آزاد اسلامی، پیام‌نور، علمی کاربردی، موسسه‌های غیرانتفاعی، مراکز تربیت معلم و حتی در دانشگاه‌های دولتی تحصیل کرده و به محض گرفتن مدرک، در صف بیکاران می‌ایستند. این‌ها، هر روز صبح- اگر تا ظهر نخوابند- از خانه خارج می‌شوند که کاری پیدا کنند و شب‌ها، دست‌خالی به خانه برمی‌گردند.

علاوه بر این‌که با‌ر غم بزرگی را بر دوش می‌کشند، همیشه مورد عتاب و خطاب پدر و مادر خود نیز قرار می‌گیرند که چقدر هزینه کردیم تا درس بخوانید، چرا شغلی پیدا نمی‌کنید؟ از طرفی نمی‌دانند آینده چه می‌شود. امیدی به بهبود زندگی خود ندارند. قادر به ازدواج کردن نیستند. خود را فقیر و شکست‌خورده می‌پندارند. برای نجات خود از این ناامیدی و سردرگمی، به موادمخدر خصوصا شیشه آلوده می‌شوند. بدیهی است اعتیاد فسادهای دیگری را به همراه دارد که زندگی آنان را روزبه‌روز بدتر و غم‌انگیزتر می‌کند. روشن است که همه علل و عوامل اعتیاد جوانان در بیکاری خلاصه نمی‌شود، اما باید پذیرفت که مهم‌ترین عامل هر فسادی از جمله اعتیاد، بیکاری و فقر و نومیدی است.

نکته سوم: رابطه تجارت و توزیع و مصرف موادمخدر، به نظر نگارنده پیچیده و نیازمند دقت است. شاید بعضی‌ها فکر کنند که اگر در امر توزیع موادمخدر سختگیری ‌شود، دسترسی مردم و معتادان، به آن‌ها کمتر می‌شود. اما من معتقدم که باید بررسی شود این سختگیری‌ها چه آثاری داشته و دارد؟ آیا در راه مبارزه با قاچاق موادمخدر، به شیوه‌های دیگر فکر شده است؟ لطفا به یک گزارش توجه فرمایید. همان‌گونه که در جملات قبلی ذکر شد و تجربه نشان می‌دهد، یکی از مسیرهای مهم و اصلی انتقال مواد تولید‌شده در افغانستان به کشورهای غربی، ایران است.

کاروان‌های قاچاق موادمخدر از مرزهای شرق ایران حوالی جنوب خراسان و شمال سیستان و بلوچستان وارد می‌شوند، کویر را طی می‌کنند، از حاشیه‌های تهران یا اصفهان می‌گذرند، به سمت همدان و کردستان روانه می‌شوند و از مرزهای غرب، حوالی شمال کردستان و جنوب آذربایجان‌غربی به ترکیه می‌روند و خود را به اروپا می‌رسانند. نیروی انتظامی، سر راه چنین کاروان‌های قاچاق با اقتدار می‌ایستد و بسیاری از آن‌ها را برای رسیدن به مقصد، ناکام می‌گذارد.

یک محموله هروئین به وزن حدود یک تن را در یک وانت شاسی‌بلند می‌گذارند و نزدیک به 20 خودرو دیگر را برای پشتیبانی از وانت حمل هروئین ‌به انواع و اقسام وسایلی که برای عبور از این مسیر 5/1 تا 2 کیلومتری لازم است، مجهز می‌کنند. در روستاهای مسیر عبور خود نیروهای زیادی دارند که راه عبور کاروان را می‌دانند و دستمزد می‌گیرند که راهنمایی کنند، بنابراین قاچاقچی‌ها، هزینه‌های زیادی می‌پردازند. فرض کنید بهای هر کیلو هروئین در مرز شرقی کشور، صدهزار تومان باشد. در این صورت، یک کیلو هروئین در مرز غربی کشور، به 2میلیون تومان می‌رسد.

بعضی از بلدها، کار اطلاعاتی هم برای قاچاقچیان انجام می‌دهند، بنابراین هر وقت سرپرستان کاروان حامل هروئین مطلع شوند که نیروهای انتظامی و امنیتی ایران در مسیرشان کمین کرده یا آنان را هدف قرار خواهند داد، بلافاصله محموله خود را در ایران به قیمت ارزان می‌فروشند و پراکنده می‌شوند. پس رابطه بین آمادگی و اقتدار نیروی انتظامی در مسیر مبارزه با موادمخدر- مثلا هروئین یا تریاک- باعث ارزان شدن مواد و توزیع گسترده آن توسط توزیع‌کنندگان جزء می‌شود. چه باید کرد؟ نه می‌توان سختگیری نکرد و نه می‌توان شاهد توزیع ارزان‌قیمت موادمخدربین جوانان بود.

بیش از 30 سال است که ایران در راه مبارزه با موادمخدر، سنگ‌تمام گذاشته و هزینه‌های مالی و انسانی زیادی را تحمل می‌کند اما معضل موادمخدر نه‌تنها رفع نشده بلکه بر آن افزوده شده است، بنابراین پیشنهاد می‌کنم متولیان مربوطه، بیش از آن‌که نگران جوانان غربی باشند، نگران جوانان ایرانی باشند و نگذارند قاچاقچیان موادمخدر، موادی را که برای رساندن به کشورهای غربی یا به مقصد دیگر کشورها بار کرده‌اند، در ایران توزیع کنند.

البته بحثی را که پیش کشیدم مربوط به مهم‌ترین‌ موادمخدر یعنی تریاک و هروئین و سایر مواد افیونی است اما مواد روانگردان صنعتی، به‌ویژه «شیشه» که در ایران از نظر میزان مصرف و معتادان به آن در ردیف دوم، یعنی بعد از هروئین قرار دارد بسیار مهم است. این ماده بیشتر در داخل کشور تولید می‌شود و در اختیار جوانان قرار می‌گیرد که به نظر می‌رسد مبارزه با این ماده مخدر صنعتی، اگر با برنامه‌ریزی و حساسیت صورت گیرد کار چندان پردردسری نباشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha