دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۳:۱۳
کد خبر: 69432
سلامت نیوز : تشخیص اشتباه پزشکان مساله‌ای نیست که بتوان آن را کتمان کرد. بارها اتفاق افتاده بیماری با عوض کردن پزشک خود به راحتی از شر بیماری خلاصی یافته است در حالی که پزشک قبلی هر نسخه‌ای نوشته، کاری از پیش نبرده است. شاید برای شما هم این مساله رخ داده باشد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از فرهیختگان ؛ اگر از مواردی که شما به دلخواه خود و برای اطمینان از تشخیص پزشک اول درباره نوع بیماری، به پزشک یا پزشکان دیگر مراجعه می‌کنید، بگذریم، در مواردی هم بیشتر ناچار هستید پزشک خود را عوض کنید، چراکه با تشخیص پزشک اول یا حتی دوم و سوم بیماری شما نه‌فقط بهبود نیافته، بلکه بدتر هم شده است. ناتوانی برخی پزشکان در تشخیص دقیق بیماری، نخستین علتی است که در این باره به ذهن بسیاری از ما خطور می‌کند. البته درخصوص بیماری‌های معمول نظیر سرماخوردگی و نظایر آن، شاید بتوان کمی سهل‌انگارانه برخورد کرد اما تشخیص اشتباه پزشک درخصوص برخی بیماری‌ها و برخی بیماران به هیچ عنوان قابل اغماض نیست چرا که می‌تواند عواقب بسیار دهشتناکی برای بیمار و خانواده‌اش به همراه داشته باشد و حتی می‌تواند یک زندگی خانوادگی را به‌ کلی دگرگون کرده و با بحرانی مواجه سازد که سال‌ها سایه سنگینش را کم نخواهد کرد. ماجرای امید کریمی یکی از همین اتفاقات تلخی است که گهگاه در حیطه پزشکی رخ می‌دهد.

پدر امید کریمی از روزهایی تعریف می‌کرد که تازه می‌خواست امید را به مدرسه ببرد؛ امیدی که از بدو تولد به علت بیماری یرقان یا همان زردی، کنترل قوای عصبی‌اش را از دست داده است. حالا محکوم به نشستن روی ویلچر است آن‌ هم همیشگی. حتی باید دستبند و پابند هم ببندد. گاه و بیگاه دچار اسپاسم‌های عصبی می‌شود. آخرین اسپاسم شدیدش که با انقباض آنی عضلات اتفاق افتاد، باعث شده بود که نتواند خود را کنترل کند و هر لحظه امکان داشت جسمش به سمتی پرتاب شود. مادرش می‌گوید دلیل بیماری امید تشخیص نادرست پزشکی بود که ۲۰ سال پیش در بندرعباس امید را معاینه کرده بود. پزشک آزمایش‌های نوزاد را گم کرده بود و بدون اینکه به پدر و مادر امید بگوید، از روی همان معاینه اولیه و برای از سر باز کردن شکایت‌های ما، همین را گفت که امید ملکی درمان شده است. بگذریم که حتی همان پزشک هم هیچ‌وقت باورش نمی‌شد این سهل‌انگاری باعث قطع ارتباط عصبی امید با مغزش شود و یک زردی ساده قابل درمان، حادثه سختی را برای امید به وجود آورد.

آن زمان وسیله نقلیه‌شان موتورسیکلت بود و خانه‌شان کرج. باورشان نمی‌شد به مدرسه فرستادن امید اینقدر سخت و دشوار باشد چراکه در کرج مدرسه مخصوص معلولان جسمی- حرکتی وجود نداشت. عاقبت مجبور شدند او را در مدرسه‌ای در تهران ثبت‌نام کنند؛ مدرسه‌ای که برای این نوع بیماران تا حدی مجهز بود. پدر امید که سردرد دلش با خبرنگار فرهیختگان باز شده بود، درخصوص مدرسه رفتن امید گفت: «من ارتشی هستم و نمی‌توانستم به راحتی از کار خود بزنم تا امید را به مدرسه ببرم. اما چه می‌شد کرد. هیچ سرویس مدرسه‌ای قبول نمی‌کرد از فاصله کرج تا تهران امید را به مدرسه ببرد. و اگر هم قبول می‌کرد، هزینه بسیار زیادی داشت. من و مادرش عاقبت تصمیم گرفتیم این چند مدت را سخت بگذرانیم تا انتقالی من به تهران درست شود. هر صبح قبل از طلوع آفتاب سوار موتور می‌شدیم، من جلو و امید میان من و همسرم می‌نشست تا نزدیکی‌های ساعت ۶ به مدرسه برسیم. بعد از آن من به سر کارم بازمی‌گشتم. امید و مادرش می‌ماندند برای مدرسه. چند ماهی به همین منوال پیش رفت. چند باری در میانه راه موتور منحرف شد و هر سه نقش زمین شدیم. گاهی سرمای این جاده تمام وجودمان را دربرمی‌گرفت، ولی همه این اتفاقات برایمان شیرین بود وقتی می‌دیدیم فرزندمان به مدرسه می‌رود.

وی ادامه داد: این همه مشکل، راه‌حلی خیلی ساده داشت. ما این همه سختی کشیدیم که فرزندمان به مدرسه برود. اصل این مشکلات نیز آنجا بود که مدرسه مخصوص معلولان در بسیاری از شهر‌ها وجود ندارد و در شهرهایی نیز که وجود دارد، بسیار محدود است. تعداد معلولان ایران کم نیست. آموزش و پرورش و سازمان بهزیستی به راحتی می‌توانند براساس آماری که دارند، در هر گوشه شهر به فراخور نیاز و تراکم این بیماران مدارس مخصوص درست کنند. من و مادر امید این‌گونه علاقه‌مند به تحصیل فرزندمان بودیم وگرنه بسیاری خانواده‌ها را دیده‌ام که به‌خاطر همین مسائل به ظاهر ساده فرزندشان را از تحصیل محروم کرده‌اند و باعث افزودن معلولیتی دیگر بر معلولیت جسمی آن فرزند شدند.
مدتی است امید ملکی دیپلمش را گرفته است و گرچه بر اثر یکی از همین اسپاسم‌ها از دادن کنکور محروم شد و نتوانست تحصیلاتش را ادامه دهد، اما چندی است دردهایش را شعرگونه می‌نگارد و کتابش را با نام دلنوشته منتشر کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha