چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۶ - ۰۰:۰۰
کد خبر: 7060

پسرک دیگر منتظر نامه یی از پدر نباش. مرد پستچی زنگ در خانه ات را نمی زند. مادربزرگ دیگر منتظر نامه عزیزانت نباش، نعمت نیست تا برایت نامه یی از آنها بیاورد. نفس هایش روی تخت بیمارستان به شماره افتاده است. این بار باید منتظر خبر خوش که نه، منتظر خبرهای بد باشید؛ نعمت روی تخت بیمارستان در میان انبوهی از دستگاه های احیا دراز کشیده است و طناب پلاستیکی نعمت را خفه نکرد، او یکی از هزاران قربانی فقر است.

مرد پستچی مقابل اداره پست خود را حلق آویز کرد

به گزارش سلامت نیوز به نقل از اعتماد؛ پسر جوان نعمت با چشمان بهت زده به چهره بی رنگ پدر نگاه می کند و حیران می گوید؛ به اهالی منطقه رسالت بگویید دیگر منتظر نعمت پستچی نباشند او خود را مقابل اداره پست حلق آویز کرد و حالا بیهوش روی تخت بیمارستان افتاده است. آنها دیگر پستچی ندارند، اما من... صدای دستگاه های کنترل علائم حیاتی، مثل پتک بر سر مرد جوان کوبیده می شود انگار هر صدا یک خاطره از کودکی را برایش دوره می کند. چقدر زیبا بود خنده های پدر وقتی با هم روی موتور می نشستند و پدر با صدایی بلند حرف می زد و باد صورت کوچک پسرک را نوازش می داد، اما آن موتور کارت سوخت ندارد و مانند پاره آهنی به گوشه یی تکیه داده شده و اشک های غلتان صورت کودک دیروز و مرد امروز را می سوزاند.

    

  

شرح ماجرا

ساعت 30/13 روز گذشته یک کارمند اداره پست در اعتراض به مشکلات کاری خودش را در مقابل ساختمان محل کارش در خیابان نیروی هوایی میدان رسالت تهران حلق آویز کرد اما همکارانش او را از مرگ حتمی نجات دادند.

پسر نعمت در توضیح ماجرا به خبرنگار ما گفت؛ حدود ساعت دو بعدازظهر بود که به من خبر دادند پدرم بدحال است و او را به بخش اورژانس بیمارستان الغدیر منتقل کرده اند. سراسیمه خودم را به بیمارستان رساندم. اول فکر می کردم پدرم سکته کرده، اما بعد متوجه شدم او خودش را حلق آویز کرده است.

وی ادامه داد؛ پدرم از قدیمی ترین نیروهای پست است. 2 یا 3 سال بیشتر به پایان دوره خدمتش نمانده بود، اما اذیتش می کردند، چندین بار به او گفته بودند که دیگر پست جای او نیست، چندین بار او را از منطقه یی به منطقه دیگر منتقل کردند، به پدرم گفته بودند، شرایطی را به وجود می آورند که خودش مجبور شود کارش را ترک کند و سرانجام هم کار به اینجا کشیده شد.

پسر نعمت ادامه داد؛ آخرین بار پدرم را به قسمت توزیع نامه ها فرستادند. او مثل گذشته با موتور نامه ها را به خانه مردم می برد. مجبور بود خودش بنزین تهیه کند، پست به او بنزین نمی داد. پدرم به خاطر حجم بالای کاری که داشت هر چه بنزین در کارت سوخت موتورش بود استفاده کرد. این اواخر از هر کسی هم که می توانست بنزین قرض کرد، اما وقتی به مسوولان گفت که بنزین ندارد، با او برخورد کردند. پدرم مرد درون گرایی بود. کمتر در خانه از مشکلاتش می گفت، اما این اواخر حرف نمی زد، همیشه بی حوصله بود و وقتی به خانه می آمد به اتاقش می رفت ما هم که می پرسیدیم چه اتفاقی افتاده است، سکوت می کرد.

این مرد در مورد وضعیت پدرش گفت؛ پزشکان می گویند استخوان ترقوه اش شکسته است و مشکل تنفسی پیدا کرده، باید گذر زمان وضعیت او را مشخص کند.

ماجرا از زبان شاهدان

چشمان زیادی هنوز بعد از گذشت ساعت ها به داربست مقابل اداره پست دوخته شده است؛ جایی که نعمت در مقابل همکارانش خود را به دار آویخت.

یکی از کارمندان که از نزدیک شاهد ماجرا بود به خبرنگار ما گفت؛ اول متوجه نشدم نعمت چه می کند، فکر کردم با طناب بازی می کند، بعد از چند لحظه سرم را که بالا گرفتم، دیدم او دست و پا می زند. صحنه خیلی دردناکی بود. بلافاصله چندین نفر دیگر از همکاران جمع شدند، ما پاهای نعمت را بالا گرفتیم و همکاران دیگر هم طناب را باز کردند، اما به نظر می رسید کار از کار گذشته است. نعمت به سختی نفس می کشید و کاملاً بیهوش بود. این مرد به مشکلات نعمت اشاره کرد و گفت؛ طی یک سال بیش از 5 بار او را از یک منطقه به منطقه یی دیگر منتقل کردند، بعد هم به پست بانک فرستاندنش، اما آنجا هم ماندگار نشد و دوباره به قسمت توزیع نامه های عادی بازگردانده شد. نعمت شغلش را دوست داشت و هزینه زندگی اش را هم از این طریق تامین می کرد. به هر حال بعد از 27 سال کار کردن برای هر کسی مهم بود که بماند و بازنشسته شود، اما مسوولان تحمل نمی کردند و گفته بودند کاری می کنند که نعمت برود. این اواخر هم گفته بودند باید خودش بنزین موتورش را تامین کند؛ کاری که از عهده همه ما خارج است.

وی ادامه داد؛ مشکلات در اداره پست زیاد است. چند سال است که همه کارهای مردم از تحویل کارت پایان خدمت گرفته تا کارت سوخت از طریق پست انجام می شود، حجم کار بسیار بالا است؛ حدوداً 5 برابر حد معمول کار می کنیم، ساعات کاری همه ادارات از 30/7 آغاز می شود، اما ما باید از 30/6 سر کار باشیم، وقت ناهار و نماز هم نداریم. تا 6 بعدازظهر هم یکریز کار می کنیم، اما حتی یک ساعت هم اضافه کار به ما نمی دهند، نیرو هم زیاد نمی کنند، اعتراض هم می کنیم، می گویند ناراحت هستید بروید، هزینه ها بالا است و ما خودمان می خواهیم تعدیل نیرو کنیم. نعمت بیچاره هم مثل ما بود، به طور متوسط باید روزی 100 نامه به دست مردم می رساند، اما 200 نامه به او می دادند و اگر تمام نمی کرد برایش کم کاری محسوب می کردند. سوال من از مسوولان این است که اگر خودشان به جای نعمت بودند چه می کردند.

خودکشی مرد پستچی اعتراض به نابسامانی ها
 
امان الله قرایی مقدم*

اقدام به خودکشی یک پستچی در مقابل محل کارش، خبری تلخ و تکان دهنده بود، به طور کلی فردی که دست به خودکشی می زند از مشکلات زندگی عاجز شده است و به قولی احساس می کند در آخر خط قرار گرفته و چیزی برای از دست دادن ندارد. خودکشی عوامل متعدد از قبیل اقتصادی، اعتقادی، سیاسی، خانوادگی، محل زندگی و مسائل جنسی دارد و در نظریه دورکهایم به سه گونه همبستگی دیگرخواهانه، خودخواهانه و آنومی یا سردرگمی تقسیم شده است که بیشترین میزان وقوع خودکشی از نوع سوم است که با ضعیف شدن اعتقادات و چیرگی مشکلات اقتصادی و اعتقادی بر روان فرد بروز می یابد. چنانچه در بحران اقتصادی 1933 - 1929 امریکا نیز این گونه خودکشی به شدت در این کشور رواج یافته بود. متاسفانه امروزه در ایران نیز شاهد بالا رفتن آمار خودکشی در کشور هستیم و نکته نگران کننده تر آنجاست که با قیاس تعادل جنسی جهانی که 5 زن در برابر دو مرد خودکشی می کنند در ایران شاهد آن هستیم که این تعادل نسبتی وارونه دارد که از این رو می توان عامل اقتصادی را به عنوان مهمترین انگیزه افراد برای خودکشی در کشور دانست. در خصوص خودکشی این کارمند پست علاوه بر عامل اقتصادی که در اثر تهدید و ارعاب حس ناامنی شغلی و در نتیجه ناامنی اقتصادی بر وی تسلط یافته است لیکن خودکشی در مقابل محل کار نشان دهنده اعتراض وی به نابسامانی اداری و مدیریتی است که به عنوان عامل اصلی ایجاد ناامنی شغلی در نظر وی آمده است و این اقدام به گونه یی است که خودکشی دیگرخواهانه را تداعی می کند.

* آسیب شناس اجتماعی و استاد دانشگاه

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha