به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ؛ برخی كودكان مجبورند با مشكلاتی چون كشمكشهای خانوادگی، طلاق، تغییرات دائمیمدرسه، همسایه ها، توافقات مراقبت از كودك، فشار گروهای همسال و بعضی وقتها حتی خشونت در خانواده یا جامعه شان دست وپنجه نرم كنند.تاثیر فشار روانی روی كودك بستگی به شخصیت، میزان پختگی ونوع سازگاری او دارد. با این حال، تشخیص اینكه چه وقتها بچهها زیر بار فشارها کم میآورند همیشه ساده نیست. برای كودكان اغلب توضیح دقیق احساسشان سخت است. ممكن است به جای گفتن من از پا افتا ده ام بگویند معده ام درد میكند.بعضی بچهها وقتی تحت فشار روانی هستند گریه میكنند، پرخاشگر میشوند، گستاخ یا زود رنج میشوند. برخی دیگر ممكن است خوب رفتار كنند، اما نگران، ترسو و وحشت زده بشوند.
به همان نسبت استرس میتواند بر سلامت جسمیكودك تاثیر بگذارد، تنگی نفس(آسم)، تب یونجه، سردرد میگرنی وبیماریهای معده مثل كولیت، سندرم روده تحریك پذیر و زخم گوارشی بیماریهایی هستند كه در موقعیتهای تنش زا وخیمتر میشوند.پدر و مادر میتوانند به كودكانشان كمك كنند تاثیرات فشار روانی را در حداقل نگه دارند. والدین باید سطوح روانی خودشان را كنترل كنند.در تحقیقی پیرامون خانوادههایی كه حوادث تلخ وناگواری را تجربه كرده اند، مانند زمین لرزه یا جنگ، بهترین مبنای پیش بینی چگونگی سازگاری كودكان با مشكلات، نحوه سازگاری والدینشان است.پدر ومادر باید به خصوص از زمانی كه سطوح فشار روانی شان در روابط زناشویی تاثیر میگذارد آگاه باشند.دعواهای مكرر بین والدین برای كودكان اضطراب آور است. خطوط ارتباطی را باز بگذاریم. كودكان وقتی با والدینشان ارتباط خوبی دارند احساس بهتری نسبت به خود پیدا كنند.
كودكانی كه دوستان نزدیك ندارند، در مورد احساس فشار روانی ناشی از مشكلات در خطر هستند و والدین باید با برنامه ریزی، قرارهای بازی و سایر تفریحات، از روابط دوستانه كودكشان حمایت كنند.والدین باید جدول زمانی برنامه روزانه را با توجه به خلق وخوی فرزند شان در ذهن خود پی ریزی كنند. اگر چه اغلب بچهها در محیطی كلیشهای با امور روزمره ثابت وحد و مرزهای كاملا امن رشد میكنند اما میزان تحملشان در مقابل تحریك متفاوت است. مهم نیست جدول زمان بندی شده بچهها چقدر شلوغ است، آنها در هرسنی به بازی و آرامش نیاز دارند. بچهها از بازی برای شناخت دنیای اطراف، بررسی افكار وآرام كردن خودشان استفاده میكنند.وقتی متوجه عصبانیت و ناراحتی فرزندمان شدیم، سعی نكنیم با صدای بلند از او سوالی كنیم یا با گفتن كلماتی خوب، حالا مگه چی شده؟
دنیا به آخر نرسیده آن را متهم جلوه دهیم. به سخنان فرزند خود خوب گوش دهیم وبه آرامیاز فرزند خود سوال كنیم چه موضوعی باعث ناراحتیاش شده و سعی كنیم فقط شنونده باشیم و با علاقه و صبر و حوصله به سخنان او گوش دهیم و از هر گونه پیشنهاد، داوری، نصیحت وامر ونهی پرهیز كنیم.با ادای كلمات و جملاتی سعی كنیم به فرزندمان القا كنیم كه متوجه احساس شدهایم و با او كاملا هم عقیده هستیم.بهطور مثال وقتی كودكمان موضوعی را برای ما تعریف كرد با ادای جملاتی مثل من اگر جای تو بودم، ناراحت میشدم. تعجبی نداره عصبانی شدی چون كار آنها زشت بوده است و با ارائه جملات مشابه به فرزند خود بفهمانیم كه او را درك میكنیم و احساسش را متوجه میشویم.این رفتارباعث میشود تا كودكمان با ما رابطه خوبی برقرار كند و به ما نزدیكتر شود.این احساس برای زمانهای نا راحتی، استرس وخشم برای او كاملا خوب است. فرزندان ما باید بداند والدینی دارد كه حامیاو هستند و او را درك میكنند.
نظر شما