از یكسو تهدیدات اجتماعی قلب جامعه ایرانی را نشانه رفته است و از سوی دیگر آسیب‌های اجتماعی، این جامعه را به نفس نفس زدن انداخته. آسیب‌هایی كه فاصله طبقاتی، فقدان تعهد كاری و بحران هویت در صدر آن ایستاده‌اند و در این میان، سهم جوانان ایرانی از بحران هویت بیش از دیگر آسیب‌هاست.

بحران هویت، عامل فروریختن اعتماد اجتماعی
سلامت نیوز : از یكسو تهدیدات اجتماعی قلب جامعه ایرانی را نشانه رفته است و از سوی دیگر آسیب‌های اجتماعی، این جامعه را به نفس نفس زدن انداخته. آسیب‌هایی كه فاصله طبقاتی، فقدان تعهد كاری و بحران هویت در صدر آن ایستاده‌اند و در این میان، سهم جوانان ایرانی از بحران هویت بیش از دیگر آسیب‌هاست. بحرانی كه از فقدان برنامه‌ای صحیح و اساسی برای جهت دادن به جوانان در مسیر صحیح استفاده كرده و جوان ایرانی را در سردرگمی و تعلیق نگه‌داشته تا در زیر بمباران عناصر فرهنگی اینترنتی، به هر هویتی كه به نظرش جالب می‌آید چنگ بزند و آنقدر خودش را در نشانه‌هایی از فرهنگ غیربومی غرق كند كه احتمال افتادنش از آن ور بوم مطرح شود.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ؛ حتما شما هم دیده‌اید جوانانی را كه آنقدر از ارزش‌های ایرانی دورشده‌اند كه حتی در انتخاب همسر هم معیارهای زیبایی غربی را ملاك قرار می‌دهند. همین است كه تا به خودشان می‌آیند سر از دادگاه خانواده درآورده‌اند و مهر طلاق پای شناسنامه‌شان خورده است. باورتان نمی‌شود سری بزنید به اخبار منتشر شده در روزنامه‌ها تا رخدادهایی از این دست را به وضوح ببینید. اما این همه ماجرا نیست. به گفته افسر افشار نادری جامعه شناس، دكترای مدیریت فرهنگی و استاد دانشگاه «رد پای بحران هویت را می‌توان در افزایش فساد، انزوا یا پرخاشگر شدن مردم و سرخوردگی جوانان به وضوح دید. گذشته از آن فروریختن اعتماد اجتماعی و افت سرمایه‌های اجتماعی در كشور نیز یك سرش به بحران هویت ختم می‌شود.» پدیده‌هایی كه نمودی از آنها را در سال‌های اخیر در جامعه شاهد بوده‌ایم.

دو ماجرا، یك بحران

نقش اول ماجرای نخست، نغمه است. نغمه 23 ساله است. ترم آخر دانشگاهش را می‌گذراند. با آب و تاب برای دوستانش تعریف می‌كند از مغازه‌ای لباس می‌خرد كه همه لباس‌هایش ماركدار است و مستقیم از اروپا اجناسش وارد می‌شود. دوستانش آدرس مغازه را می‌پرسند و او شروع می‌كند به توضیح دادن درباره مغازه: «مغازه چندان بزرگی نیست. خیلی هم شیك نیست. فقط اجناسش ماركدار است. صاحب مغازه‌اش هم چندان خوش اخلاق نیست. از همان اول می‌گوید كه قیمت شلواری كه خواستید 700هزار تومان است. اگر می‌خواهید بیاورم ببینید!» می‌پرسم چرا از مغازه‌های ارزان‌تر خرید نمی‌كند؟ با لبخند نگاه عاقل اندر سفیهی به من می‌كند و می‌گوید: «من از اون لباسای آشغالی نمی‌پوشم.» ماجرای دوم درباره سامان است. موهای بلندش را چنان «تافت» مالی كرده كه گویی كلاهی از تیغ‌های جوجه‌تیغی بر سر گذاشته. خودش می‌گوید این مدل مو را كه متعلق به یكی از هنرپیشه‌های غربی در یك مراسم غیررسمی بوده، در اینترنت دیده و امروز كه قرار است به مهمانی برود، پرینتی از عكس را به آرایشگر داده تا او را به همان شكل دربیاورد.

سامان ماه دیگر 20 سالش تمام می‌شود و حالا دانشجوی یكی از دانشگاه‌های تهران است. برادر كوچكش هم موهایش را به شكلی عجیب و غریب درآورده است. اما انگار آنها بیشتر از من متعجبند. تعجب می‌كنند از اینكه این مدل موها را نمی‌شناسم و درك نمی‌كنم چقدر مهم است كه آدم حتما در مهمانی خاص باشد. سامان گوشی آخرین مدلی را توی دست دارد و گردنبندش یكی از شمایل بودا را نشان می‌دهد. از او درباره بودا می‌پرسم. توضیحات دست و پا شكسته‌ای می‌دهد و موضوع را عوض می‌كند. اما دكتر افشار نادری می‌گوید كه ماجرای بحران هویت به خرید شلوار ماركدار و مدل موهای عجیب و غریب ختم نمی‌شود. او به تهران امروز می‌گوید: «اگر تعلل دولتمردان و متولیان فرهنگ در جامعه بیشتر طول بكشد ممكن است تا چند نسل دچار همین سردرگمی باشیم و در نهایت اگر نسخه‌ای برای این جامعه پیچیده نشود، فرهنگ ما نابود خواهد شد.»

فرهنگ بومی را به جوان بشناسانیم

دكتر افشار نادری ادامه می‌دهد: «هویت عاملی است كه اصالت یك فرد به جامعه را مشخص می‌كند و با سه مولفه در ارتباط است: زمان، مكان و فرهنگ. در جهان امروز به واسطه وجود شبكه‌های تلویزیونی و اینترنتی بعد زمان و مكان از بین رفته و فقط بعد فرهنگی آن باقی مانده است.»

او می‌گوید: «البته عنصر فرهنگ نیز به دلیل رشد تكنولوژی شیشه‌ای شده و در معرض دید همگان قرار گرفته است. به همین دلیل است كه باورها و ارزش‌ها در فكر جوان درگیر نوعی تضاد شده ‌است. از جوان یك چیز خواسته می‌شود و او در دنیای مجازی چیز دیگری می‌بیند. از خودش می‌پرسد كدام‌یك درست است؟ از طرف دیگر كارهایی كه برای جذاب‌سازی عناصر فرهنگی انجام شده كافی نبوده و جوان را جذب نمی‌كند. به این ترتیب دچار سردرگمی و ابهام می‌شود. برخوردهای ناصحیح هم این مسئله را بحرانی‌تر می‌كند.»

كم‌كاری دولت یك پای ماجراست

او با انتقاد از برنامه‌ریزی‌های نادرست برای جذاب كردن عناصر فرهنگی بومی كشور می‌گوید: «فرهنگ ما آنقدر غنی است كه نیازی نیست برای مطرح كردن آن، جوان را از برخی موارد نهی كنیم بلكه باید از راه صحیح شناساندن این فرهنگ را در پیش بگیریم. در حقیقت باید اجازه دهیم مشك خود ببوید وگرنه با تعاریف نادرست عطار، جوان طالب این فرهنگ نمی‌شود. در كشور ما برنامه‌ریزی فرهنگی زیر نظر مستقیم دولت است. اما پس از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی ایران هنوز بر سر كالاهای فرهنگی كشور به اجماع نرسیده‌ایم مدیریت‌های سلیقه‌ای سبب می‌شود نوعی دوگانگی در آن دیده شود. در حقیقت این مقوله نیز برشی از بحران تصمیم‌گیری دولتمردان در مباحث اقتصادی و اجتماعی است كه در همه آنها نوعی نگاه سیاست‌زده دیده می‌شود.»

بازنگری، تنها راه‌حل

او می‌گوید: «در مدیریت فرهنگی باید بازنگری شود. قرار نیست ما همه راه‌ها را خودمان برویم. می‌توانیم از تجربه كشورهای دیگر استفاده كنیم. اگر بخواهیم جوانان را از برخی عناصر فرهنگی نهی كنیم، ناخودآگاه برای آنها جذاب‌تر می‌شود و جوان دیگر اعتنایی به آنچه خودمان داریم و غنی‌تر و بارزش‌تر است نمی‌كند.» به گفته افشارنادری اگر برنامه جامعی در این زمینه تدوین و اجرا نشود، دچار «طراز منفی مبادلات فرهنگی» خواهیم شد. او می‌گوید: « این موضوع به آن معناست كه صرفا گیرنده فرهنگ خواهیم بود بدون آنكه دهنده فرهنگ باشیم و مسلمااین موضوع ایرانی‌ها را از اصل خود دور كرده و باعث انتشار از خود بیگانگی در جامعه می‌شود. پدیده‌ای كه تعارضات افراد را بیشتر كرده و روان اجتماع را به خطر می‌اندازد.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha