سلامت نیوز : براساس مطالعات دقیق زمین‌شناختی طی دو دهه آینده و با احتمال 90 درصد، زمین‌لرزه‌ای بزرگ ایالت کالیفرنیای آمریکا را خواهد لرزاند. تماس با کارشناسان و برگزاری جلسات متعدد با آنان و مسئولان ایالتی می‌شود دغدغه اصلی تصمیم‌گیرندگان کاخ سفید. از سویی، نامشخص‌بودن زمان دقیق این زلزله تاریخی همه را ترسانده است. زلزله چه زمانی خواهد آمد؟ امروز، فردا، ماه آینده، سال آینده یا 20 سال دیگر؟ سوالی حیاتی و مهم که ساکنان کالیفرنیا و مسئولان ایالتی آن را با چالشی جدی مواجه کرده است. به هر ترتیب، تصمیم‌ها گرفته می‌شود و قرار بر کمک به مردم برای ایمن‌تر کردن خانه‌هایشان و همچنین آموزش‌های مستقیم و غیرمستقیم به آنها از طریق رسانه‌ها گذاشته می‌شود. تاریخ، سال 1985 میلادی را نشان می‌دهد. کارها شروع می‌شود و همگان منتظر زمانی هستند که طبیعت خشم خود را نشان دهد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ اما دو سال بعد، دارین لیمن و شلی تیلور ـ استادان رشته روان‌شناسی اجتماعی دانشگاه کالیفرنیا ـ با مطالعه‌ای که انجام‌ می‌دهند مسئولان دولتی ایالات متحده را که خونسرد و خوش‌خیال به اقدامات و برنامه‌هایشان اطمینان دارند برآشفته می‌کنند. این دو روان‌شناس در تحقیقی که روی 120 دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا انجام دادند با یافته‌هایی حیرت‌انگیز و البته نگران‌کننده مواجه شدند. هیچ‌یک از پاسخگویان،‌ به اقدامات احتیاطی توصیه‌شده کارشناسان عمل نکرده بودند و به این توصیه‌ها توجهی نشان نمی‌دادند.

این موضوع شکست کامل برنامه‌های دولتمردان آمریکایی را نشان می‌داد. با وجود این یافته‌های دیگر این تحقیق از اهمیتی بیشتر برخوردار بود. نتیجه بسیار مهم دیگر از این قرار بود؛ دانشجویان ساکن ساختمان‌های ناایمن در برابر زلزله، نسبت به آنانی که در ساختمان‌های نسبتا ایمن سکونت داشتند، به میزان بیشتری از تفکر درباره این فاجعه خودداری می‌کردند. به‌عبارتی دیگر، آنانی که درصورت وقوع زمین‌لرزه با بیشترین خطر مواجه بودند، دقیقا کسانی بودند که از فکرکردن درباره فاجعه چاره‌ناپذیر امتناع کرده یا شدت آن را دست‌کم می‌گرفتند. تا مدتی کوتاه نتایج این تحقیق بحث روز محافل آکادمیک و دولتی کالیفرنیا بود و پس از آن به بایگانی سپرده شد تا روش دولت برای مواجهه با زلزله بدون تغییر و به سیاق سابق ادامه یابد.

ساعت 4 و 30 دقیقه بامداد یکی از روزهای سرد زمستان 1994 زلزله‌ای که همگان انتظارش را می‌کشیدند با قدرت 7/6 ریشتر منطقه لس‌آنجلس را به شدت لرزاند و خرابی‌ها و خسارات جسمی و مالی فراوانی را رقم زد. شدت این خسارت‌ها به اندازه‌ای بود که آن را بزرگترین زلزله تاریخ آمریکا دانسته‌اند. پس از وقوع زلزله بود که بار دیگر نتایج تحقیقات روان‌شناسان اجتماعی دانشگاه کالیفرنیا بازگو شد تا ضمن مطالعه و بررسی دقیق‌تر آنها روی نتایج آن از تکرار چنین واکنش‌هایی پیشگیری شود.

گروهی از روان‌شناسان در توجیه چنین واکنشی به نظریه ناهماهنگی شناختی اشاره و اظهار کردند علت اصلی نادیده گرفتن خطر زلزله از سوی افراد مورد مطالعه تلاش برای برطرف کردن ناهماهنگی شناختی ایجاد شده در آنها بوده است. براساس این نظریه، ناهماهنگی شناختی به هر نوع ناسازگاری اطلاق می‌شود که امکان دارد یک نفر بین دو یا چند نگرش یا شناخت خود (یا بین نگرش‌ها و رفتار خود) داشته باشد. مطابق این نظریه، سه شیوه برای از بین بردن ناهماهنگی شناختی وجود دارد: 1ـ کاستن از اهمیت شناخت ناهماهنگ، 2ـ افزایش شناخت‌هایی که بیشتر هماهنگ است و 3ـ تغییر شناخت‌های ناسازگاری که چندان ناهنجار و ناهماهنگ نیست.

زمانی که فرد با شناخت یا موقعیتی مواجه می‌شود که علاوه بر آن‌که ناخوشایند و چاره‌ناپذیر است، با شناخت‌ و آگاهی‌اش نیز در تضاد است، درصدد استفاده از یکی از سه راهبرد ذکر شده برای کاهش این ناهماهنگی برمی‌آید. از بین این سه راهبرد، مهم‌ترین و پرکاربردترین شیوه برای از بین‌بردن ناهماهنگی شناختی، کم‌اهمیت‌‌دانستن شناخت ناهماهنگ یا به‌عبارتی دیگر نادیده‌گرفتن آن است.

البته مساله اصلی آن است که این راهبرد زمانی می‌تواند یک راهبرد سازگارانه باشد که مساله مربوط به یک موضوع کم‌اهمیت و کم‌خطر باشد، زیرا چنین راهبردی در برابر موارد پرخطری همچون زلزله می‌تواند به نتیجه‌ای فاجعه‌آمیز بینجامد.

اکنون شاهد تکرار این تجربه تلخ در مورد ساکنان شهرهای بزرگ کشورمان بخصوص تهران هستیم. چندسالی است با بهانه و بی‌بهانه از سوی مسئولان و کارشناسان به مردم هشدار داده می‌شود که مراقب باشید احتمال وقوع زلزله‌ای سهمگین این ابرشهر پردود و پرهیاهو را تهدید می‌کند. مدام به مردم گفته می‌شود اقدامات ایمنی در برابر زلزله را جدی بگیرید و اگر پس‌اندازتان کفاف می‌دهد و در مناطقی از شهر با عنوان بافت فرسوده زندگی می‌کنید، آن را تبدیل به احسن کنید، اما در غیاب تحقیقات علمی، مشاهدات عینی نشان می‌دهد اهالی این شهرها ـ بخصوص اهالی پایتخت ـ هیچ اعتنایی به احتمال وقوع زلزله ندارند و آن را به هیچ گرفته‌اند. بعید نیست هرچه هشدارها شدیدتر شود، بی‌اعتنایی‌ها نیز بیشتر شود و شهروند در واقع بین ناتوانی در ایمن‌کردن محل سکونت و خطر وقوع زلزله سرگردان می‌ماند و درصدد برمی‌آید این ناهماهنگی را برطرف کند. این ناتوانی تنها با نادیده‌گرفتن خطر وقوع زلزله برطرف خواهد شد و به این ترتیب او را به آرامشی ظاهری و موقتی خواهد رساند.

به‌نظر می‌رسد اکنون بیشتر ساکنان تهران برای دوری از اضطراب ناشی از ناهماهنگی شناختی در برابر خطر زلزله احتمالی بی‌اعتنا هستند و گاه آن را به سخره می‌گیرند. این تحلیل‌، پاسخ مناسبی است به این پرسش که چرا تاکنون تمام اقدامات و برنامه‌های طراحی‌شده از سوی مسئولان دولتی با ناکامی مواجه شده یا عقیم مانده و حتی به مرحله اجرا نیز نرسیده است. راهکارهای مناسب و تجربه‌شده‌ای چون جداکردن مرکزیت سیاسی از مراکز فرهنگی و صنعتی بسیار مفیدتر از آن است که با هشدارهای پی‌در‌پی به شهروندان، آرامش آنها گرفته شود. لحظه‌ای به تجربیات کشورهای دیگر فکر کنید. پ

برزیلی‌ها 40 سال است شهری کوچک و زیبا به‌نام برازیلیا را پایتخت خود قرار داده‌اند، ولی همچنان ریودوژانیرو و سان‌پائولو در زمینه‌های تجاری، صنعتی و بازرگانی مهم‌ترین شهرهای برزیل محسوب می‌شوند و دارای جمعیتی چندبرابر پایتخت هستند. آلمان، استرالیا، آمریکا و برخی دیگر از کشورها نیز در این زمینه تجربیاتی مشابه دارند. اکنون که اهالی تهران در برابر هشدارهای فراوان کارشناسان و مسئولان به راهبرد بی‌اعتنایی متوسل شده‌اند، دولت باید همچون کشورهای ذکرشده از خود آغاز کند و به‌ راهکارهایی بیندیشد که در نتیجه اجرای آنها ساکنان تهران مشتاقانه این شهر را ترک و در شهری دیگر ساکن شوند؛ راهکارهایی که نتیجه‌بخش باشد، نه آن‌که تنها همچون سوهانی باشد بر روان اهالی این ابرشهر تاریخی.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha