یکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۶:۳۶
سلامت نیوز : با گفتنش یاد چه می‌افتیم؟ تقلب، نمره 20، تجدید، برگه‌های سفید با سربرگ آبی؟ ترس حس پنهان پشت همه این خاطره‌هاست. شب امتحان عبارتی است که با گفتنش، ترس وجود آدم را می‌گیرد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم ؛ شما را نمی دانم، اما من از تمام کسانی که درباره نوستالژی پشت میز مدرسه نشستن و شب های پراضطراب امتحان حرف می زنند بشدت بدم می آید! آخر چطور می توان برای آن همه اضطراب، آن همه آزمون ناعادلانه و هیاهوی بی دلیل و بی ثمر دلتنگ شد؟ چطور می توان با شب امتحان خاطره بازی کرد بجز مواقعی که بخواهیم ریشه های مشکلات روحی و روانی و ترس های بی دلیل بزرگسالی را پیدا کنیم.

شب امتحان اصطلاحی یادآور رویکرد و نگرشی ارتجاعی به آموزش است. این اصطلاح نشان دهنده مقطعی طولانی است که در آن درس ها به میزان زیادی فراموش شدنی و به درد نخورند؛ دورانی که معلمان زحمتکش دغدغه آن را ندارند که چه تعداد از دانش آموزان اهل استدلال و یادگیری هستند و حفظ کردن برایشان دشوار است. دوران موقعیت های یکسان برای آدم های متفاوت که عین بی عدالتی است.

دانش آموز در این فرآیند خواندن و امتحان دادن آخرین کسی است که در نظر گرفته می شود. آنچه طراحی شده، نظامی تحصیلی بر این اساس است که دانش آموزان یک سال به مدرسه بروند، یک ماه امتحان بدهند و به شرط توان پاسخ دادن به پرسش ها به مرحله بعدی ارتقا پیدا کنند، به همین سادگی! نه کشفی در کار است، نه استعدادی و نه فرآیندی انسان ساز.

مواد درسی دانش آموزان روستایی و شهری تفاوتی ندارد، شب امتحان هم همین طور، بنابراین نه کودک روستایی در مدرسه محرومش از توسعه روستا چیزی می آموزد و نه دانش آموز شهری در مدرسه گران غیــر انتفاعی اش آداب شهرنشینی و شهروندی را فرا می گیرد. از این رو اگر کودک دانشجو شود کمتر از آنچه از دانشجو انتظار می رود به محیط پیرامونش آشناست و اگر هم کشاورز شود از پدرش کمتر درباره زمین، طبیعت و کشاورزی صنعتی می فهمد، دانش آموزان در طول دوران تحصیل تنها چیزهایی را بلعیده اند تا روز امتحان آنها را به کاغذ سفید پس دهند. آنچه از تمام این فرآیند باقی می ماند، میزان اطلاعات ناهماهنگ، پـراکنده و آمیخته به اشکال، به همراه مقادیر زیادی ترس و زخم روحی است.

در واقع سیستم شب امتحانی یعنی بی توجهی به توانایی، استعدادها و پرورش متمرکز و متخصصانه آینده سازان وطن. در سیستم معیوب شب امتحان به علایقی که شاید دانش آموز به شرط پیگیری آنها کسی شود، هیچ گاه اعتنا نمی شود البته معلمان دائم می پرسند بزرگ که شدی می خواهی چه کاره شوی؛ ولی کار به همین جا ختم می شود، خب می خواهم کارگردان سینما شوم، می خواهم خلبان شوم، می خواهم پرستار یا نویسنده، موسیقیدان یا فوتبالیست شوم (به هیچ وجه دکتر و مهندس را نخواهم گفت)، حالا مدرسه برایم چه کار خواهد کرد؟ هیچ. بسته مدرسه به همان شیوه همیشگی، مشق دادن و بزرگ کردن هر چه بیشتر استرس کشنده شب امتحان با همدستی والدین بچه هاست. التیام یا حتی آمادگی هم در کار نیست، هر چه هست نگرانی دانش آموز و خانواده بی پناهش است، همین.

مدارس در روز آخر امتحانات بچه ها دیدن دارند. دانش آموزان فریاد می زنند، هورا می کشند با انرژی و اشتیاق لباس فرم مدرسه را در می آورند و دور سرشان می چرخانند، به هم می خندند، به مغازه ها خیره می شوند طوری که انگار هر چه سرگرمی است دیگر متعلق به آنهاست، انگار بچه ها به زندگی برگشته اند، گویی تازه زندگی کردن، معاشرت کردن و تجربه واقعیت آغاز شده، تصاویر می گوید که انگار کودکان از قفسی چند ساله که با شکنجه همراه بوده رها شده اند؛ احساس آزادی در حال تجربه شدن است، احساسی که در آن شب های امتحان، هیچ تعریف و تربیتی برایش وجود ندارد. پرسش اصلی این است چرا مدارس ما ضد واقعیت و آزادی هستند؟ چرا تمام شدن مدرسه و امتحانات یعنی رهایی؟

مدرسه نوعی از آموزش مدرن است که نیاز به نو شدن هر روزه با توجه به خصوصیات نسل ها را دارد، مدارس نیاز مداوم به تصحیح و بازسازی دارند، چراکه نسل ها به طور ناخودآگاه تحت تسلط رسانه ها، ارتباطات وسیع جهانی، اصلاح تغذیه و پیشرفت آموزش های پیش از تحصیل تغییر می کنند و تازه می شوند. می توان رئیس جمهوری کهنسال، مغازه داری قدیمی، کارمندی ناآشنا با فناوری یا نویسنده ای دل بسته به گذشته را تصور کرد، اما معلمان همواره وادار به حرکت با زمان، مجبور به شناخت دوران با انعطافی بالا و تفکری جوان هستند.

این اصل درباره کل نظام آموزشی هم مصداق دارد، نظام ترس و آموزش از طریق ایجاد اضطراب دیگر به تاریخ پیوسته و با ادامه آن تنها بیماران عصبی رهاشده در شهر خود را افزایش خواهیم داد. باید به جای حفظ و پاسخ های طوطی وار، منطق، غلبه بر آزمون ها و اعتماد به نفس را به جوانان یاد داد. جامعه امروز ایران تا پوست و استخوان در رنج آزمون و شب امتحان است، در رنج زندگی به شرط بحران که دستاورد شب امتحانی فکر کردن است، باید طلسم بحرانی فکرکردن ها و رواج فراگیر و همه جانبه اضطراب و عصبیت در جامعه به واسطه نظام آموزشی شب امتحانی را شکست.

ترس از نمره، تست، آزمون و کنکور انگار در زندگی روزمره جوانان ایرانی پایان ناپذیر است. این نگاه که حتی در مقاطع تحصیلات تکمیلی هم ادامه دارد از میزان سواد و تسلط فارغ التحصیل کم می کند. اتفاقاً این نگاه هیچ وقت در نظام سنتی آموزشی ایران پایگاه نداشته است و مرسوم نبوده.

بخصوص در سیستم قدیمی حوزه های علمیه آنچه مهم و نشان دهنده توان طلبه یا جوینده دانش بوده است، رسیدن به سطح اشکال کردن در مباحث و قدرت استدلال او بوده است، بنابراین امتحانی مطرح نبوده، بلکه شاگرد باید می توانسته با استاد خود وارد بحث شود و حتی در گفته اش اشکال کند یا تقریری تازه ارائه کند.

این دقیقا نگاهی است که در نظام آموزشی جهان هم اینک دنبال می شود و نتیجه اش تسلط و سواد به جای حفظ کردن و جویده جویده تکرارکردن است. در این شرایط تولید علم از یک شعار تبدیل به یک طرح عملی جاری در نظام آموزشی می شود؛ نظریه پردازی نتیجه طبیعی چنین نظامی است.

در درون نظام آموزشی فعلی چه در سطح مدارس و چه دانشگاه، چه حوزه و چه آموزش عالی نمی توان امید به طرح های تازه و ایجاد گفتمان های بومی داشت، بلکه فقط درون ساختارهای فکری غربی محتوایی ایرانی می ریزیم و در نهایت انتقادهای غربی ها به خود را شکسته و بسته تکرار می کنیم.

کرسی های آزاداندیشی، نظریه پردازی و... صرفا از طریق اصلاح نظام آموزشی میسر می شود و این نتیجه کلان نیاز به قدم های کوچک و تردید در همان شب امتحان های کذایی دارد.

شب های پرترس امتحان در سایه چنین رویکردی جایش را به روزهای پر گشایش درس، بحث و پویایی فکر می دهد. انسان هایی حق جو جایگزین موجوداتی حق دزد و بیگانه با تمدن می شوند. کودکان به جای مترادف دیدن تعطیلی با آزادی، به جای کشف تناقض مدرسه و واقعیت، واقعیت را مورد نقادی قرار داده، اندیشه رهایی را به سطح جامعه خود می برند.

آری باید به شب امتحان به آن نوستالژی دروغین نشستن پشت میز مدرسه، شک کرد و فکری به حال کودکان فردا کرد که نمی خواهند خود را ادامه دهنده نسل های متوالی سوخته بدانند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha