به گزارش سلامت نیوز به نقل از حمایت ؛ واژه دلبستگی برای توصیف تمایل کودک به نزدیک افراد خاص ماندن و احساس امنیت بیشتر در حضور این افراد، به کار میرود. روانشناسان، نخست این نظریه را مطرح کردند که کودک به این علت به مادر دلبستگی پیدا میکند که مادر منبع تغذیه، یعنی برآورده کننده یکی از اساسیترین نیازهای کودک است. اما این نظریه پاسخگوی برخی واقعیتها نبود. سلسله آزمایشهایی که صورت گرفت نشانگر آن بود که در دلبستگی مادر- فرزندی چیزی فراتر از نیاز به غذا مطرح است و آن نیاز به آرامش و احساس امنیت در حضور مادر است.
ویژگیهای رابطه مادر و کودک تنظیم کننده ویژگیهای رفتاری و هیجانی کودک است. میزان دسترسیپذیری و پاسخدهی مستمر به تلاشهای کودک برای رسیدن به آرامش و امنیت کیفیت و سبک دلبستگی کودک به مادر را تعیین میکند. این سبک دلبستگی، که در سالهای اولیه زندگی و از درون رابطه مادر - کودک شکل میگیرد تعیین کننده نوع و کیفیت روابط عاطفی فرد تا پایان زندگی خواهد بود.
سبکهای دلبستگی
مادرانی که زمان بیشتری در کنار کودک خود هستند، با وی تماسهای جسمی مکرر مانند نوازش کردن و در آغوش گرفتن برقرار میکنند، در برابر گریههای کودک غالباً به سرعت واکنش نشان میدهند و زمانی که کودک را در آغوش میگیرند رفتارهای محبتآمیزی انجام میدهند سبکی از دلبستگی در کودک خود به وجود میآورند که در اصطلاح روانشناسی به آن دلبستگی ایمن گفته میشود. کودکانی که دلبسته ایمن طبقه بندی میشوند به هنگام بازگشت مادر پس از یک جدایی موقت با او تعامل برقرار میکنند و در آغوش مادر آرام میگیرند. آنها مادر خود را قابل اعتماد، پاسخگو و به طور کلی محور آرامش ارزیابی میکنند.
تعامل مادر - کودکی که در آن کودک به صورت مکرر، فقدان و غیبت مادر را تجربه کرده است، مانند مادران شاغلی که زمانهای بسیاری را در خارج از منزل به سر میبرند و یا مادرانی که خود به نوعی از نوسانات خلقی رنج میبرند و واکنش آنها نسبت به نیازهای کودک وابسته به شرایط خلقی خود آنان است مثلاً تنها زمانی کودک را در آغوش میگیرند که خود راغب به این کار باشند و در سایر موارد گریههای کودک را نادیده میگیرند، سبک دلبستگی ناایمن- دوسوگرا به وجود میآورند.
این دسته از کودکان در عین علاقه و وابستگی به مادر از وی خشمگین هستند. به هنگام بازگشت مادر پس از جدایی موقت، در برابر او به مقاومت دست میزنند هم در جستوجوی برقراری ارتباط جسمانی با مادر هستند و هم از آن پرهیز میکنند. برای مثال ابتدا گریه میکنند تا مادر آنها را بغل کند اما پس از بغل شدن با عصبانیت پیچ و تاب میخورند تا از آغوش مادر جدا شوند. برخی از این کودکان رفتار منفعلانه دارند به این معنا که وقتی مادر باز میگردد با گریه کردن او را به خود فرا میخوانند ولی سینهخیز به سوی او نمیروند و وقتی هم مادر به سوی او میرود در برابرش مقاومت نشان میدهند.
گاهی غیبت مادر تا اندازهای زیاد است که تمامی پیوندهای عاطفی وی با کودکش گسسته میشود. گاهی نیز مادر به دلیل رنج بردن از یک ناراحتی روانی مانند افسردگی حاد توان پاسخگویی به نیازهای کودک را ندارد و یا در حالتهای شدیدتر و تأسفبارتر مادر کودک را مورد آزار و سوء استفاده قرار میدهند. در چنین شرایطی دلبستگی نا ایمن – اجتنابی در کودک شکل میگیرد. این کودکان حتی در نزدیکی مادر توجه کمی به او دارند و اگر مادر از آنها جدا شود غالباً پریشان نشان نمیدهند و اگر هم پریشانی نشان دهند هر غریبهای مانند مادر میتواند به آسانی آنها را آرام کند. هنگام بازگشت مادر از تعامل با او پرهیز میکنند. بعضی از آنها مادر را تقریباً به طور کلی نادیده میگیرند و برخی نیز در جهت تعامل با مادر و هم در جهت اجتناب از تعامل با او واکنش نشان میدهند.
رفتارهای بعضی از کودکان در هیچ کدام از چارچوبهای بالا قرار نمیگیرد. دلبستگی این کودکان را اصطلاحاً آشفته مینامند. کودکان گروه آشفته غالباً رفتارهای متناقضی از خود نشان میدهند. برای مثال به مادر نزدیک میشوند و در حالی که سعی دارند به او نگاه نکنند یا به او نزدیک میشوند و سپس رفتار اجتنابی همراه با منگی نشان میدهند یا پس از آرام شدن ناگهان گریه سر میدهند. بعضی از آنها گمگشته، فاقد احساس یا افسرده به نظر میرسند.
دلبستگی و رشد بعدی
باز آزمایی کودکان نشان میدهد که طبقه دلبستگی آنان طی چند سال بعد تا حدود زیادی ثابت میماند مگر اینکه تغییرات عمدهای در شرایط خانوادگی صورت گرفته باشد. تغییرات تنشزای زندگی به تغییراتی در نحوه پاسخدهی والدین به کودک میانجامد و این نیز به نوبه خود بر احساس ایمنی کودک اثر میگذارد.
این طور به نظر میرسد که الگوی دلبستگی اولیه با نحوه کنار آمدن کودک با تجربههای چند سال بعد نیز ارتباط دارد. کودکانی که دلبستگی ایمن دارند در مواجهه با موقعیتهای جدید و ناشناخته، مشکلات و یا مسایلی که باید آنها را حل کنند، به جای اینکه گریه سردهند و یا عصبانی شوند از بزرگسالان دور و بر خود کمک میخواهند. کودکانی که قبلاً به عنوان دلبسته ناایمن شناخته شده بودند به سادگی دچار خشم و ناکامی میشوند به ندرت تقاضای کمک میکنند رهنمودهای بزرگسالان را یا نادیده میگیرند یا قبول نمیکنند و خیلی زود از تلاش برای حل مساله دست میکشند. پس میتوان این نتیجه را گرفت که کیفیت رابطه عاطفی مادر با کودک، تأثیر زیادی بر کارآمدی کودک در اجتماع خواهد داشت. برقراری روابط موفقیتآمیز، توانایی حل مسأله سازشپذیری و بسیاری از رفتارهای کودک تحتالشعاع سبک دلبستگی وی قرار میگیرد.
توصیههایی به مادران
تا حد امکان کودکتان را با شیر خود تغذیه کنید. تماس جسمی به هنگام شیر دادن و مکیدن سینه باعث احساس آرامش در کودک میشود. اگر از تغذیه کودک با شیر خود عاجز هستید هنگام شیر دادن کودک با شیشه، او را در آغوش گرفته و نوازش کنید.
زمان بیشتری صرف کودک خود کنید. با او حرف بزنید و بازی کنید. به لبخندها و نگاههای او پاسخ مثبت بدهید.در امر غذا دادن علایم دریافتی از خود کودک را به کار بگیرید تا بدانید چه زمانی غذا دادن را شروع کنید و چه زمانی متوقف کنید. به ترجیح و سلیقه غذایی او توجه کنید.اجازه ندهید تنشهای روانی خارج از منزل یا روابط زناشویی بر کیفیت و میزان پاسخگویی شما به کودکتان اثرات منفی بگذارد.
نظر شما