سلامت نیوز : روز
جهانی بیابانزدایی در حالی گذشت که مهار بیابانزایی در کشور ما روز به
روز به رویاسخت تر میشود؛ با بودجه ندادن، با دیده نشدن کارشناسان و
برنامههایشان. بیابانزایی مشکلی است که محیطزیست ایران با آن در چالش
است. سالانه هزار میلیارد تومان اعتبار برای حل این معضل نیاز است در حالی
که امسال تنها 55 میلیارد تومان آن تصویب شده است و «تا پایان سال جاری
پیشبینی میشود که مجموع اعتبارات سازمان محیطزیست و سازمان جنگلها برای
طرح ملی مبارزه با بیابانزایی به 100 میلیارد تومان یعنی تنها 10 درصد
اعتبار مورد نیاز برسد.»
به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ؛ به گفته قائم مقام سازمان محیطزیست با این روند اجرای این طرح به جای 10 سال 100 سال طول میکشد. محمد درویش، رئیس کارگروه تحقیقات مؤلفههای بیابانزایی هم به آرمان گفت:« علاوه بر معضلات طبیعی که باعث بیابانزایی میشود از جمله مشکلاتی که نرخ بیابانزایی را تشدید میکند اعتبارات ناچیزی است که وزارت جهاد کشاورزی و سازمان محیطزیست برای مقابله با این معضل در نظر گرفته است».عوامل متعددی این پدیده را به مهمترین مشکل محیط زیستی ایران تبدیل کرده است از جمله: تخریب منابع طبیعی، فقدان مدیریت منابع آب، خشکسالی و کاهش میزان نزولات جوی. درویش دراین باره به خشکسالی تالابها اشاره میکند و میگوید: هم اکنون عمق متوسط تالاب انزلی از 14 متر به یک متر کاهش پیدا کرده است.
3 میلیون هکتار اراضی بیابانی در کانون بحران
مناطق بیابانی ایران کم نیستند و از گذشته مردم برای
زندگی و کشاورزی به حفر چاه میپرداختند اما این روزها با وجود
تکنولوژیهایی که میتواند به نجات بیابانها کمک کند چاههای بیشتری کنده
میشود که نتایج آن در افزایش سطوح بیابانی کشور منعکس میشود. به عقیده
درویش، مهمترین مشکلی که بیابانزایی را تشدید میکند کشاورزی ناپایدار و
سنتی است که باید اعتباراتی برای مدرن کردن این کشاورزی اختصاص یابد تا از
طریق بهبود بخش کشاورزی از تبدیل این اراضی به بیابانها جلوگیری شود. قائم
مقام سازمان محیطزیست اما امیدوار است که این مشکل بالاخره مهار میشود.
علی محمد شاعری به نقل از مهر میگوید: در ایران بیش از 30 میلیون هکتار
اراضی بیابانی وجود دارد که از این میزان 6 میلیون هکتار بحرانی و کانون
اصلی ریزگردها هستند.
از این 6 میلیون هکتار در سالهای گذشته با اقدامات سازمان محیطزیست و سازمان جنگلها حدود 3 میلیون هکتار مهار شده ولی همچنان 3 میلیون هکتار دیگر کانون بحرانی بیابانی در کشور وجود دارد. به گفته قائم مقام سازمان محیطزیست، بر اساس برنامه اقدام ملی مبارزه با بیابانزایی طی 10 سال این 3 میلیون هکتار کانون بحرانی باید مهار شود یعنی سالانه 300 هزار هکتار بیابانزدایی باید انجام شود. شاعری کاهش بارندگی را از عوامل اصلی بیابانزایی میداند و میگوید: طی سالهای اخیر متوسط بارندگی در کشور از 250 میلیمتر به 240 میلیمتر کاهش یافته که با توجه به تخریب جنگلها و مراتع، تغییر کاربری اراضی کشاورزی، بهرهبرداری بیرویه از منابع آب و فقدان مدیریت پایدار این منابع بخش وسیعی از اراضی در کشورهای ایران، عراق، امارات، قطر، سوریه و عربستان دچار پدیده بیابانزایی شده است. محمد درویش، رئیس کارگروه تحقیقات مؤلفههای بیابانزایی معتقد است با مطالعه روند بیابانزایی در کشور میتوانیم عملکرد حوزههای متولی محیطزیست در کشور را ارزیابی کنیم. او میگوید: چنانچه این روند مهار شده باشد عملکردها قابل دفاع خواهد بود در غیر این صورت مشخص است که سازمانها نتوانستهاند به درستی به وظایف خود عمل کنند.
عدم اعتقاد به اولویت مشکل اصلی است
به گفته رئیس کارگروه تحقیقات مؤلفههای بیابانزایی علاوه براین عوامل، عوامل مهم دیگری نیز در بیابانزایی ایران نقش دارند. متاسفانه مشکلات دیگری در حوزه مبارزه با بیابانزایی وجود دارد. از جمله تشکیلات ناقصی که در این سیستم وجود دارد و مدیریتهایی که در این سالها برای این طرح فعالیت کردهاند هماهنگ نبودهاند. درویش با یادآوری تاریخ تصویب طرح ملی مهار بیابانزایی تاکید میکند: ایران در سال 1376با پیوستن به کنوانسیون بینالمللی، طرح ملی مبارزه با بیابانزایی را به تصویب رساند و از آن سال در پی حل این معضل بوده است. اما مشکل عدم اعتقاد به اولویت این برنامه است. در زمینه محیطزیست برنامههایی تصویب میشود اما از آن جا که به این برنامهها اهمیتی لازم و شایسته داده نمیشود به افزایش این مشکلات میانجامد.
اگر قبول کنیم که حفظ محیطزیست از اولویتهای هر جامعهای باید باشد، الان در حوزه مقابله با بیابانزایی دچار ضعف نبودیم. نیروی انسانی نیز در این حوزه در حال فرسایش است و این باعث کاهش توان برای عملی شدن این طرح میشود. درویش میگوید: در حوزه بیابانزدایی ما حتی در زمینه نیروی انسانی نیز دچار فرسایشیم. اکثر کارشناسان این حوزه بازنشسته شدهاند و سازمان محیطزیست نیز نیروهای جدید را استخدام نمیکند. اگر از نیروهای کارآمد استفاده کنیم و مدیریت هماهنگ شده باشد میتوانیم نسبت به مهار بیابانزایی امیدوار باشیم.
معیارهایی برای سنجش مهار بیابانزایی
با این حال درویش تاکید میکند با نگاهی به هفت شاخص
بیابانزایی میتوان دید که این پدیده تا چهاندازه مهار شده است. اولین
شاخص، میزان سطح آبزیرزمینی در کشور و همچنین میزان بهرهبرداری از آن
است. به طوری که اگر سطح آب زیرزمینی کاهش یابد مسلماً پدیده بیابانزایی
با روند رو به رشدی همراه خواهد بود. این فعال محیطزیست میگوید: آمارهای
وزارت نیرو به خوبی نشان میدهد که وضعیت منابع آبی کشور بحرانی است چرا که
میزان اضافه برداشت از آبهای زیرزمینی به 9 میلیون متر مکعب رسیده است.
شاعری اما این آمار را کمی پایین تر میآورد و میزان برداشت از آبهای زیر
زمینی را بیش از 6 میلیون متر مکعب عنوان میکند. او هم از این میزان مصرف
انتقاد میکند و آن را بسیار بیشتر از میزانهای مجاز مصرف میداند.
علت این همه برداشت هم وجود بیش از 200 هزار حلقه چاه غیر مجاز و بهرهبرداریهای غیرقانونی و بی رویه از این منابع است. درویش از پیامدهای این برداشت میگوید: همین امر باعث افت آب زیرزمینی شده است که گاهاً این افت به 3الی 2متر نیز میرسد و نشان دهنده این است که بیابانزایی به مرحله هشدار رسیده است و نتیجه نهایی آن نشست زمین است. جنوب تهران، معینآباد ورامین و همچنین شهریار با پدیده نشست زمین مواجهاند و در مناطق اطراف تالاب پریشان و بسیاری از مناطق دیگر کشور این پدیده به چشم میخورد. محمد درویش هشدار میدهد که آماری که سازمان زمینشناسی کشور ارائه داده بیانگر این است که نشست زمین در تهران به 30 سانتیمتر در سال رسیده است این در حالی است که اگر نشست زمین بر اساس استانداردهای جهانی به 4 میلیمتر در سال برسد با بحران شدیدی روبهرو خواهیم بود با این حال این امر با هیچ بازخوردی در کشور روبهرو نبوده است. وضعیت آبهای زیر زمینی که در دشتها هستند نیز به قدری کاهش یافته که بهرهبرداری از منابع آبی 220 دشت در کشور ممنوع اعلام شده است. کشور ما 620 دشت دارد که یک سوم آن با بحران منابع آبی مواجهاند.
تالابهای زیادی از دست داده ایم
برهنگی زمین، دومین شاخص بیابانزایی است که درویش از آن نام میبرد که در حوزه جنگلها و مراتع کشور رخ میدهد. خشکیدگی بلوطها در زاگرس و همچنین تبدیل بخشی از مراتع کشور به اراضی کشاورزی دیمی از آثار آن است که این امر باعث شده که در شاخص مزبور نیز وضعیت مناسبی نداشته باشیم. سومین و چهارمین شاخص بیابانزایی فرسایش آبی و فرسایش بادی است به طوری که فرسایش آبی در کشور به شدت افزایش یافته و این امر ناشی از تغییر کاربریها بوده است. شاخص فرسایش بادی نیز با رشد قابل ملاحظهای همراه بوده ضمن آنکه در کنار آن با رشد پدیده ریزگردها روبهرو هستیم که آنها فقط منشأ داخلی ندارند. شاخص بعدی خشک شدن تالابها و محیطهای آبی است که به گفته درویش هماکنون تالابهای گاوخونی، ارژن، پریشان، بختگان و بسیاری از تالابهای دیگر را از دست دادهایم. ضمن آنکه دریاچه ارومیه نیز تقریبا از دست رفته است. 30 درصد تالاب شادمان را از دست دادهایم؛ تالاب هورالعظیم را نیز که به عنوان یکی از 10 تالاب ارزشمند دنیا مطرح میشود را نیز از دست دادهایم. درویش فشار جمعیت در سرزمین و سله بستن خاک را به عنوان شاخصهای نهایی بیابانزایی عنوان کرد و یادآور شد: هم اکنون دشت اصفهان، دشت مشهد، دشت بجنورد و شیراز دچار فشار جمعیت بر سرزمین شدهاند چرا که بهرهبرداریهای اکولوژیک در این مناطق بیش از توان بوده و میزان برداشت بیش از میزان تولید بوده است.
نظر شما