می گویند دعوا نمک زندگی است. بله! ولی بعضی زندگی ها آن قدر شور می شود که حالا حالاها باید به آن آب اضافه کرد که به بانمکی معقول گذشته برسد.

وقتی برچسب های شخصیتی پای ثابت دعواهای زن و شوهری می شود
سلامت نیوز : می گویند دعوا نمک زندگی است. بله! ولی بعضی زندگی ها آن قدر شور می شود که حالا حالاها باید به آن آب اضافه کرد که به بانمکی معقول گذشته برسد. خیلی وقت ها این شور شدن نه به خاطر تعداد دعواها، بلکه به خاطر کیفیت دعواست. مهارت خوب بحث کردن و تبدیل دعوا به یک مذاکره، از آن مهارت هایی است که از نان شب هم برای بسیاری از زوج های جوان واجب تر است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از خراسان ؛ خیلی چیزها می تواند یک بحث ساده را به یک دعوای تمام عیار تبدیل کند. توهین کردن، سوءتفاهم، سکوت و برچسب زدن چهار عنصری است که می تواند به آتش دعوا بدمد و آن را خانمان سوز کند. در این شماره رفته ایم سراغ آخری. می خواهیم بگوییم که چطور برچسب زدن می تواند یک زندگی گل و بلبلی را به جهنم تبدیل کند. البته می خواهیم برای این شیوه رایج در دعوا یک جایگزین درست و درمان هم پیشنهاد بدهیم. جایگزینی که امیدواریم دعوای شما را ختم به خیر کند. خیر هم این جا یعنی حل کردن مسئله ای که دعوا را به وجود آورده است.

3 دلیل برای بیهوده بودن اتیکت ها

بگذارید اول بگوییم برچسب زدن اصلاً چی هست؟ وقتی که شما یک رفتار همسرتان (مثلا خوابیدن تا ساعت ده صبح) را به یک ویژگی شخصیتی(مثلاً تنبلی) ربط می دهید، دارید به او برچسب می زنید. البته بیشتر وقت ها برچسب ها به این وضوحی که این جا نوشته شده نیست، معمولاً این برچسب ها با طعم طعنه و توهین است و از دو جهت طرف مقابل را می سوزاند اما چرا این برچسب به درد مذاکره کردن نمی خورد؟

1- همسرتان را در موضع دفاع قرار می دهد

هر وقت انتقاد های خانم خانه زیاد می شود، حمید به همسرش سمیرا می گوید: «غرغرو». سمیرا فکر می کند که به عنوان خانم خانه حق دارد که از بعضی رفتارهای حمید انتقاد کند و از طرف دیگر اصلاً خودش را «غرغرو» نمی داند. هر وقت حمید به او می گوید غرغرو، دعوا مسیرش را عوض می کند. سمیرا به جای ادامه دادن حرف هایش در موضع دفاعی قرار می گیرد و سعی می کند که به حمید بفهماند غرغرو نیست. چون این سعی با خشم ناشی از برچسب خوردن آمیخته شده است، معمولاً با یک برچسب متقابل به حمید ادامه پیدا می کند. سمیرا هم به حمید می گوید «بی ملاحظه» و دعوا بالا می گیرد. برچسب ها طرف مقابل را در موضع دفاعی قرار می دهد. هیچ کس دوست ندارد برچسب های منفی را درباره خودش قبول کند، حتی اگر واقعیت داشته باشد موضع دفاعی گرفتن در مقابل برچسب خوردن، معمولاً با احساس های منفی مثل عصبانیت و تنفر یا اندوه آمیخته می شود. این هیجان ها یا باعث می شود یک دفاع هیجانی شکل بگیرد، مثلاً طرف مقابل با گریه بگوید «من غرغرو هستم؟ من که همه زندگی ام رو گذاشتم پای تو؟» یا حمله هیجانی: «اگه من غرغروام تو هم یه تنبل بی خاصیتی که باعث غر زدن من می شی» چه دفاع هیجانی چه حمله هیجانی مسیر بحث را عوض می کند و آن را از منطقی بودن خارج می کند.

2- منجر به حل مسئله نمی شود

زهرا از وحید انتقاد داشت که چرا شب ها دیر می آید خانه. او تصمیم گرفت که یک شب این را به وحید بگوید. آن شب قبل از این که وحید بیاید، زهرا ساعت ها درباره این که این رفتار وحید چقدر او را در چند وقت گذشته اذیت کرده است فکر کرد. این فکرها باعث شد که او عصبانی تر و عصبانی تر شود. زهرا می دانست که وحید قرار است برای لاغر شدن چند ماهی هر شب با دوستانش برود استخر. فکر کردن به رفقای مجرد وحید او را عصبانی تر می کرد.او یاد پدرش افتاد که به خاطر معاشرت بیش از حد با دوستانش یک بار تا مرز ورشکستگی پیش رفت. عصبانیت زهرا به نقطه اوج رسیده بود که وحید رسید. اولین کلمه ای که از دهان زهرا بیرون آمد این بود:«رفیق باز» وحید این صفت را درباره خودش قبول نداشت. او بسیاری از دوستانش را بعد از تاهل کنار گذاشته بود و این چند وقت هم فقط با رفقای خیلی صمیمی اش به استخر می رفت. وحید از این برچسب زهرا عصبانی شد و گفت:«من رفیق بازم؟ من که بیشتر رفیق هامو به خاطر این که تو اونارو نمی پسندیدی گذاشتم کنار؟...» و اصلاً مسئله اصلی یعنی دیر آمدن وحید به خانه فراموش شد.برچسب زدن به حل مسئله منجر نمی شود برچسب آن قدر هیجان به دعوا تزریق می کند که مسئله اصلی فراموش می  شود و خود برچسب تبدیل به مشکل می شود. اگر هدف شما از به راه انداختن یک بحث این است که یک رفتار در همسرتان تغییر کند، برچسب زدن هرگز به این تغییر منجر نمی شود. البته ممکن است موقتاً همسرتان برای این که ثابت کند درباره آن برچسب به او بی انصافی شده، رفتارهایی را که به آن برچسب ربط دارد کنار بگذارد اما این کنار گذاشتن آن قدر دلخورانه است که خودش یک آتش زیر خاکستر برای خرده دعواهای بعدی است.

3-باعث قضاوت اشتباه می شود

احسان به نوشین می گوید:«بچه ننه». نوشین بعضی وقت ها برای تصمیم  های زندگی از مادرش هم نظر می پرسد. بعضی وقت ها این نظرها را اجرا می کند و بعضی وقت ها نه، اما مشورت خواهی نوشین روی اعصاب احسان است. وقتی که نوشین می گوید من «بچه ننه» نیستم، احسان فهرست تصمیم هایی را که با نظر مادر نوشین یکی بوده است رو می کند و می گوید:«چهار سال است که داریم با هم زندگی می کنیم. من از خودت بهتر تو را می شناسم» و این نوشین را عصبانی تر می کند.خیلی از زوج های جوان دلیل برچسب های بی رحمانه شان را شناختی می دانند که در طول سال های زندگی شکل گرفته است. آن ها به الگویی اشاره می کنند که مثل یک نخ یکسری از رفتارها را به هم پیوند می دهد اما در این شناخت چیزهای دیگری هم موثر است. خیلی از این به ظاهر شناخت ها با قضاوت آمیخته شده است. این قضاوت ها هم از شیوه ای که ما در خانواده خودمان تربیت شده ایم و آن را به هنجار می دانیم، یا آرمانی که درباره زندگی دو نفره مان داشته ایم به وجود می آید.

3 مزیت انتقاد کردن به جای اتیکت زدن

انتقاد کردن جایگزین برچسب زدن است. در انتقاد کردن ما درست مثل یک شکایت نویس حرفه ای، از یک خرده رفتار شکایت می کنیم. شکایت ها را که دیده اید. در یک شکایت زمان اتفاق، مکان اتفاق و توصیف رفتار آمده است. مثلاً به جای این که بگوییم تو تنبلی باید بگوییم «از این که تو روز یکشنبه یک ساعت از همیشه بیشتر خوابیدی و به نان خریدن نرسیدی، ناراحت شدم» اما چرا شکایت کردن از برچسب زدن بهتر است؟

1- احتمال حل مسئله را بالا می برد

نازنین از رفتار سهراب در مهمانی آخر هفته ناراحت شده بود. سهراب حتی یک بار هم پا نشده بود تا در کارهای زیاد آشپزخانه به نازنین کمک کند و او دست تنها مانده بود. نازنین یک روز خوب هفته، یعنی یکشنبه که معمولاً سهراب کارهایش کمتر بود و با خستگی کمتری می آمد خانه را انتخاب کرد. بعد از گپ و گفت معمول و شام خوردن، نازنین با پرسیدن این که «حوصله داری درباره یه چیزی حرف بزنیم» فضا را آماده کرد. او انتقادش را دقیق گفت:«از این که روز جمعه تو اون مهمونی که پسرعمه ات و خانمش اومده بودند خونه ما، بهم کمک نکردی، از دستت ناراحت شدم». سهراب که آرامش و منطقی بودن نازنین را دید، معذرت خواهی کرد و دلیل نیامدنش به آشپزخانه را گفت.نازنین هم راضی شد و امیدوار که در مهمانی های بعدی این رفتار سهراب تکرار نمی شود.روانشناسان می گویند«تعریف دقیق مسئله» اولین مرحله از حل آن است. شکایت کردن به جای برچسب زدن مرحله اول است. برای این که یک مشکل قابل حل باشد باید صورت درستی داشته باشد. وقتی که ما درباره یک خرده رفتار در یک زمان و مکان مشخص حرف می زنیم، احتمال تغییر کردنش خیلی بیشتر است تا وقتی که از یک برچسب شخصیتی کلی می گوییم که تازه طرف مقابلمان قبولش هم ندارد. البته شکایت ممکن است دست آخر به حل مسئله یا تغییر رفتار منجر نشود اما حداقلش این است که احتمال حل آن را بالا می برد.

2- به طرف مقابل اجازه دفاع می دهد

کامیار، از منصوره انتقاد داشت که چرا همه خریدهای خانه را انداخته گردن او. آن ها معمولاً هفتگی خرید می کردند و چون کامیار خودرو نداشت، مجبور بود همه وسایل را با دست بیاورد و این برایش مشکل بود. تا یک ماه قبل این خریدها را با هم انجام می دادند و روی کسی فشار نمی آمد. کامیار دقیقاً همین ها را به منصوره گفت. منصوره معذرت خواهی کرد و گفت به خاطر این که دقیقا روزهای خرید، همزمان شده با یک برنامه آموزش اینترنتی که او دارد آن را می گذراند، نمی تواند به کامیار کمک کند. با این که تا چند ماه بعد برنامه منصوره تغییر نمی کرد اما کامیار حالا دیگر ناراحت نبود. بر خلاف برچسب زدن که به دفاع یا حمله هیجانی منجر می شود. انتقاد کردن این فرصت را به طرف مقابل می دهد تا از خودش به صورت منطقی دفاع کند که دلیلش هم به خاطر این است که انتقاد ها به رفتارهای مشخص اشاره می کنند و در واقع انتقاد شرایط مذاکره را برابر و منصفانه می کند.

3-از تلنبار شدن دلخوری ها جلوگیری می کند

انتقاد و بـــرچسب زدن تنــها گزینه های پیش روی همسران جوان نیستند. یکی از گزینه های دیگری که بعضی از زوج های جوان به اشتباه آن را انتخاب می کنند، سکوت کردن است. سکوت کردن و درباره دلخوری ها چیزی نگفتن یک سبک اجتنابی است.اجتناب همیشه در درازمدت نتیجه عکس می دهد. انتقاد کردن در واقع راه بینابینی است که هم به دعوای ناشی از برچسب زدن منجر نمی شود و هم از تلنبار شدن دلخوری ها جلوگیری می کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha