سلامت نیوز : ایران
در 30-20 سال آینده با کمبود جمعیت مواجه خواهد شد. خطری که کشور را به
سمت داشتن یک جمعیت سالمند پیش خواهد برد. كارشناسان معتقدند ادامه این
روند از نظر رشد اقتصادی مشکلاتی را بهوجود خواهد آورد.بهرغم این تهدید و
تمایل مسئولان به افزایش جمعیت، آمارها نشانگر آن است که مردم كمتر به
فرزندآوری تمایل دارند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ؛ آخرین آمار بهدست آمده در تهران یک کلانشهر الگو برای شهرهای بزرگ ایران نشان داد که زوجهای جوان در مناطق جنوبی تمایلی به داشتن بیش از یک تا دو فرزند از خود نشان نمیدهند و اکثریت زنان و مردان جوان در مناطق شمالی قصد ندارند در آیندهای نزدیک بچهدار شوند. اینكه چرا امروزه نیاز به جمعیت بیشتر احساس میشود و چرا مردم تمایلی به افزایش تعداد خانوادهشان از خود نشان نمیدهند، بهانهای شد كه بهمناسبت روز جمعیت به سراغ دکتر امیرعرفانی، دانشیار جمعیتشناسی از دانشگاه نیپسینگ کانادا برویم. او به دعوت موسسه مطالعات و پژوهشهای جمعیتی آسیا و اقیانوسیه به ایران آمده است:
آقای دكتر عرفانی بزرگترین تهدیدی که بهدلیل کاهش نرخ باروری كشورمان با آن روبهروست چیست؟
جمعیت یک موجود زنده است. این موجود زنده یک دوره تولد،
رشد و تغییرات دارد و این تحولات خواهناخواه بر تعداد جمعیت اثر میگذارد.
جمعیت دو مولفه اصلی دارد. برای آنكه متوجه شوید مثالی میزنم تا ملموستر
شود. بهعنوان مثال 10 نفر در ادارهای کار میکنند، به مرور زمان نیروهای
بیشتری جذب این سازمان میشوند و این 10 نفر به 13 نفر میرسند و جمعیت
اضافه میشود. این جمعیت میتواند از طریق استخدام یا راههای دیگر اضافه
شود. در بعضی مواقع هم این سازمان نیرو از دست میدهد. مانند بازنشسته شدن
یا استعفا دادن کارمندان. درنتیجه این 10 نفر از جمعیت سازمان در طول زمان
کم یا زیاد میشود. اگر نیرو کم شود بر میزان بهرهوری سازمان اثر
میگذارد، اگر زیاد شود شاید موجب بهرهوری بالا شود یا اینکه دوباره شرایط
بدتر بشود. جمعیت یک کشور نیز همین ویژگی را داراست. اگر بخواهیم تعداد
مطلق جمعیت را حساب کنیم، بر فرض مثال ایران با 75میلیون نفر، باید بررسی
کنیم این میزان جمعیت از کجا آمده است؟
جمعیت از طریق چهار عامل زیاد یا کم میشود:1- از راه تولد، تعدادی هر ساله بهدنیا میآیند و جمعیت کشور افزایش پیدا میکند. 2- از طریق مهاجرت به داخل کشور، از کشورهای خارجی مانند مثلا عراق یا افغانستان داخل کشور میشوند که موجب افزایش جمعیت میشود. 3-مرگ و میر افراد موجب کاهش جمعیت میشود که اغلب شامل مرگ و میر سالمندان و کودکان است. در اینجا اگر منظور یک کشور پیشرفته باشد، مرگ و میر سالمندانش تاثیر زیادی بر کاهش جمعیت میگذارد چون بیماری و عفونتهای مرتبط با مرگ و میر اطفال کمتر است، درنتیجه بچهها کمتر میمیرند. 4- عامل دیگر کاهش جمعیت، مهاجرت جوانان از کشور است که نیروی کار هستند. درنتیجه جمعیتشناسان میگویند: جمعیت بهعنوان یک موجود زنده تحت تاثیر این چهار عامل کم و زیاد میشود. روشن است که با کاهش تعداد موالید در یک جمعیت، تعداد جمعیت فعال آینده کم خواهد شد و نسبت سالمندان افزایش مییابد. این وضعیت میتواند تهدیدی برای رشد اقتصادی یک کشور باشد، چنانچه آن کشور مایل به پذیرش نیروی کار مهاجر نباشد.
گفته میشود سیاستهای کنترل جمعیت در دهه 70-60 مرحلهای افراطی را طی كرد و تولدها بیش از حد بود و در واقع ترویج همان سیاستها امروز جامعه را گرفتار کاهش نرخ باروری کرده است. این نظریه تا چه حد درست است و چرا زیاد و کم شدن جمعیت مورد توجه دولتمردان است؟
این مسئله دلایل مختلفی دارد. فلسفه وجودی یک کشور به
جمعیتش است. اول اگر جمعیتی نباشد، کشوری هم وجود نخواهد داشت. مورد بعدی
امنیت کشور است. سوم بحث رشد اقتصادی کشور میتواند باشد. جمعیتی که نیروی
کار زیاد دارد و فعال است و دولت به خوبی برای آن برنامهریزی میکند و از
آن بهرهبرداری میکند، موجب تولید و پویایی میشود.حالا چرا این کاهش
جمعیت جزو مسائل روز شده است؟ در نیمه اول دهه 60 ایران با افزایش شتابان
جمعیت مواجه شد. یعنی پارامتر موالید در رشد جمعیت بسیار تاثیرگذار بود.
مهاجرت به خارج کم داشتیم و مرگ و میر اطفال بهدلیل روند روبه بهبود وضع
بهداشت رو به کاهش بود. بهخصوص در اواخر دهه 60 جنگ به پایان رسیده بود.
برنامههای توسعه روستایی بهخوبی پیش میرفت، خانههای بهداشت بهخوبی به
نقاط روستایی خدمات میدادند و انجام واکسیناسیون مرتب انجام میشد که از
میزان مرگ و میر اطفال بهدلیل امراض گوناگون جلوگیری میشد.
از طرف دیگر
موالید رو به افزایش بود و جمعیت به یکباره رشد پیدا کرد و با انفجار جمعیت
روبهرو شدیم. در اواخر دهه 60 سیاستهای جمعیتی به سمت تحدید موالید پیش
رفت. علت اتخاذ سیاست کاهش باروری به این دلیل بود که تعداد جمعیت بیش از
منابع اقتصادی موجود بود که بتوانیم تامین کنیم. در اوایل دهه 70 نرخ رشد
جمعیت و میزان باروری کاهش پیدا کرد. تعداد فرزندان به ازای هر زن به دو
بچه رسید و بعد به زیر دو بچه و اکنون بر اساس آمار سرشماری به 5/1 بچه در
کل کشور رسیده است. یعنی بهطور متوسط در کل کشور یک زن در طول 35 سال
دوران بارداریاش از 15 سال تا 49 سال به کمتر از دو بچه و به 5/1 بچه
رسیده است که در مناطق شهری این میزان به 4/1 رسیده است، یعنی 75 درصد
جمعیت ما در مناطق شهری زندگی میکنند که 4/1 بچه دارند و در مناطق روستایی
به 8/1 رسیده است. درنتیجه والدین جایگزین نمیشوند. از طرف دیگر بهدلیل
افزایش طول عمر نسبت جمعیت سالمندان (جمعیت 60 سال به بالا) درحال افزایش
است.
برآورد این است که اگر با همین وضع کاهش باروری، تعداد فرزندان کمی
وارد جمعیت بشوند، از طرف دیگر جمعیت سالمندان بالا برود؛ جمعیت کلا به سمت
سالخورده شدن پیش خواهد رفت. تجربه کشورهای دیگر نشان داده وقتی جمعیت به
سوی سالخورده شدن پیش رود، درحالی که تعداد موالید رو به کاهش است، برگشت
دادن این جمعیت به سمت جوان شدن بسیار سخت است. اگرچه دولتها آسانتر
میتوانند جلوی میزان باروری بالا را بگیرند ولی به سختی میتوانند مردم را
به داشتن فرزند تشویق کنند. این تجربهای است که از تاریخ جمعیت دنیا
داریم. به همین دلیل روی این مسئله بسیار حساس شدهاند. اولا، جمعیت
سالخورده در آینده افزایش پیدا میکند، درنتیجه بهرغم اینکه وجود سالمندان
برای یک جامعه موهبتی است، اما جمعیت با کاهش نیروی فعال مورد نیاز برای
ارتقای تولید ملی مواجه خواهد شد. اگر باروری کاهش پیدا کند، به این معنی
است که جمعیت فعال واقع در سنین 15 تا 64 سال تعدادش کم خواهد شد. همه
اینها آیندهنگری است.
در نتیجه زنگ خطری برای دولتمردان میشود که به فکر 30 سال آینده باشند. اینکه نیروی فعال ما چند درصد خواهد بود و از طرف دیگر جمعیت سالمندان ما که رو به افزایش است، جمعیتی است كه بیشتر خدماتپذیر است. این جمعیت برای سلامت، بهداشت، نیازهای اجتماعی، فرهنگی و تامین اجتماعی خدمات میخواهد. وظیفه تامین این قشر جامعه بر عهده نیروی فعال جامعه با تولید اقتصادی بالاست که در واقع درآمد ایجاد کند تا دولت بتواند بخشی از این درآمد را به نگهداری از سالمندان اختصاص بدهد. وقتی این تعامل بهوجود نیاید با یک مشکل جمعیتی روبهرو خواهیم شد، بهخصوص اکنون که جامعه ما از جمعیت فعال بیشمار خود آنطور که باید بهرهبرداری نمیکند تا بتواند درآمدی که برای رفاه سالمندان نیاز است را تامین کند.
با اینکه هماکنون سازمان بهداشت جهانی ایران را بهدلیل رعایت سیاستهای درست سلامت مادر و کودک و تنظیم خانواده تشویق میکند، اما بهنظر شما و طبق آمارها، ایران دچار کمبود جمعیت است؟
خیر. اکنون کمبود جمعیت نداریم. بحث روی 30-20 سال آینده
است. همانطور که جمعیتشناس فقید فرانسوی، آلفرد سووی، اشاره میکند؛
جمعیت مانند یک ساعت درحال تغییر است و دارای دو نوع تغییر و تحول است: یکی
تغییرات سریع که مانند عقربه دقیقهشمار یک ساعت قابل محسوس و ملاحظه است.
مانند کاهش یا افزایش مقطعی موالید یا مرگ و میر اطفال که بهواسطه اجرای
برنامههای تنظیم خانواده و واکسیناسیون اتفاق میافتد. دومین تغییرات
جمعیت مانند عقربه ساعت شمار آهسته و غیرمحسوس است اما دارای پیامدهای
بسیار مهم برای یک کشور است.
کاهش یا افزایش در رشد جمعیت و تغییر در ساختار جمعیت (سالخورده شدن یا جوانتر شدن جمعیت) از جمله تغییرات آهسته و مهم جمعیت است که بهواسطه تغییرات کوتاهمدت جمعیت بهوجود میآید. دولتها و سیاستمداران معمولا به تغییرات سریع جمعیت (مانند کاهش یا افزایش باروری) توجه میکنند، درحالی که مشاوران علمی سیاستمداران و جمعیتشناسان بیشتر دغدغه تحولات و تغییرات آهسته جمعیت (مانند پیر شدن ساختار سنی جمعیت) را دارند چراکه برای مثال، به راحتی نمیتوان یک جمعیت سالخورده را جوان کرد. بنابر این پایین بودن میزان باروری در ایران باید با توجه به نقش آن در ایجاد تغییرات آهسته و مهم در ساختار سنی آینده جمعیت مورد توجه قرار گیرد، نه صرفا دغدغه کاهش جمعیت را داشته باشیم. بیش از هر چیزی نیاز است برای حجم زیاد جمعیت فعال کنونی برنامهریزی درجهت ایجاد اشتغال نمود که به نوبه خود به افزایش نرخ ازدواج و باروری و تولید ملی در کشور کمک مینماید.
عوامل فرهنگی که باعث شده حداقل جوانهای نسل جدید نسبت به فرزندآوری گارد داشته باشند، چیست؟ آیا نسل ما بهدلیل افزایش حجم طلاقها یا احیانا تجربیات تلخ نسل پیشین موضعگیری میکنند یا این ویژگی یک جامعه درحال گذار است که جوانان از لحاظ فرهنگی دچار تغییر شدهاند؟
بحث گارد نیست و تنها کشور ایران در این مورد استثنا
نیست. این درواقع یک مرحله طبیعی است که در کشورهای دیگر هم اتفاق افتاده و
اکنون در ایران اتفاق میافتد. فقط مهم این است که ما آگاه شویم و بدانیم
چگونه با این قضیه برخورد کنیم. کشورهایی که در اروپا و جنوب شرق آسیا و تا
حدودی در آمریکای شمالی سطح باروریشان به مرحله پایین رسیده؛ بهاصطلاح
جمعیتشناسان به مرحله دوم انتقال جمعیت راه پیدا کردهاند. مرحله اول
انتقال جمعیت که اکثر کشورها واردش شدهاند، از یک سطح باروری بسیار بالا
شروع کردهاند، مانند دهه 60 ایران و کمکم باروریشان رسید به سطح جایگزین
مانند اوایل دهه 70 در ایران. از آنجابه بعد به آن میگویند: مرحله بعد از
انتقال اولیه جمعیت یا ورود به مرحله دوم انتقال جمعیت که ویژگیهای جدید
خودش را دارد. در مرحله اول انتقال جمعیت، بحث بر سر تعادل بین مرگ و میر و
باروری است. در مرحله دوم گذار جمعیت اما بحث بیشتر بر سر مسائل فرهنگی و
تغییرات ارزشی در نهاد خانواده است.
در این دوره نهاد خانواده یک چرخشی از
فرهنگ جمعی سنتی خانوادهگرا به یک فرهنگ فردگرا که فرد در هسته اصلی زندگی
قرار گرفته است، تغییر شکل داد. در جهان قدیم و سنتی یک دختر و پسر وقتی
ازدواج میکردند، همه هنجارهای جامعه نگاهی که به این زوج داشتند اینکه
باید حتما بچهدار میشدند و خانواده را تکمیل میکردند و تا بچهدار
نمیشدند، اصلا خانواده تکمیل نمیشد. خانواده هم برای این تشکیل میشد که
زن و شوهر در خدمت تشکیل نهاد خانواده باشند که در واقع سنگبنای جامعه
است. در جهان جدید این روند تغییر کرده است، وقتی فرد وارد یک رابطه
زناشویی میشود، برای دستیابی به نیازها و علائق فردی خودش است و پیش خودش
فکر میکند که برود با کسی ازدواج کند که تنها به نیازهای فردی و روحیاش
توجه کند، اگر در این رابطه ببیند بچه هم میتواند به علائق فردیاش کمک
کند بچه هم میآورد و اگر باعث شود نیازهای روحی و فردیاش خدشهدار شود،
بچهدار هم نخواهد شد.
علائم جوامعی که وارد این دوره میشوند عبارتند از: بالا بودن طلاق، پایین بودن نرخ ازدواج، پیدایش اشکال مختلف شکلگیری خانواده (مانند همزیستی بدون ازدواج، خانوادههای تکوالدینی و خانوادههای مختلط)، بالا بودن نرخ سقط جنین، استفاده زیاد از وسایل پیشگیری از بارداری که بتواند بستری فراهم کند که فرد بتواند تفریح بیشتری داشته باشد، شغلش را حفظ و ادامه تحصیل بدهد.درواقع به لحاظ تئوریک یک چرخش ایدئولوژیک درحال رخ دادن است که از یک جامعه جمعگرای سنتی به سمت یک جامعه فردگرای با مشخصات خاص خودش پیش میرویم. درنتیجه نام این روند نامش «گارد» نیست بلکه وارد یک مرحله نوشدن است. این جامعه جدید هنجارها و ارزشهای خاص خودش را میخواهد و دارد که مانند فردگرایی، مصرفگرایی و باروری پایین است.
آیا بالا رفتن سن ازدواج دختران و پسران و ازدواج پسران جوان با دختران بزرگتر از خودشان، با توجه به اینکه آمار از افزایش اینگونه ازدواجها خبر میدهد، بر کاهش باروری تاثیر گذاشته است؟
کاملا روی این موضوع تحقیق نکردهام که به شما یک جواب دقیق علمی بدهم. اما به لحاظ تئوریک بخواهم به شما پاسخ بدهم، باید بگویم: «بله» اینگونه ازدواجها میتواند بر کاهش باروری تاثیرگذار است. ما یک «سن اوج قدرت باروری» داریم که در دختر و پسر متفاوت است. در دختران اوج قدرت باروری معمولا حدود سن 18 سالگی و در پسران 22 سالگی است که اسپرم و تخمک درنهایت سلامت و اوج قدرت باروری هستند و اگر در این سنین ازدواج کنند، شانس اتفاق افتادن لقاح بسیار بالاست که به افزایش نرخ موالید کمک بیشتری میکند. اما طبق یافتههای طرح نیات باروری که تهیه کردهام، در تهران دختران بهطور متوسط در 22 سالگی و پسران در 27 سالگی ازدواج میکنند و این بالا رفتن سن ازدواج در کاهش باروری بیتاثیر نیست، اما باید مورد بررسیهای بیشتر قرار بگیرد. البته طبق آماری که در تهران بهدست آوردهام، در سال 1388حدود 4درصد مردان با زنان مسنتر از خود ازدواج کرده بودند. لازم است روند تغییرات این ازدواجها همواره برای سیاستگذاریهای جمعیتی و اجتماعی رصد شود.
بهعنوان یک جمعیتشناس برای اینكه زوجها به فرزندآوری مبادرت ورزند چه پیشنهادی دارید؟
درمورد این موضوع تنها نظر شخصی را میتوانم ابراز کنم. اما ضروری است، مانند سایر کشورها، سیاستهای جامع و غیرمتمرکز تشویق موالید و حمایت از خانواده که مبتنی بر دادههای پژوهشی و نظرات کارشناسی است تدوین و اجرا شود. هر سیاستی که بخواهد اجرا شود باید قبل از آغاز در موردش کار کارشناسی انجام شود. ترکیب جمعیت باید از لحاظ سن، جنس، وضعیت اشتغال، تحصیلات، علائق و سلایق، شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مورد کارشناسی قرار بگیرد و درواقع برنامهای کارشناسیشده تدوین شود و به مرحله اجرا دربیاید تا نواقصش حین کار برطرف شود و این سیاست ادامه پیدا کند و در تغییر و تحولات مدیریتی هم متوقف نشود که درواقع روش کار سیاستگذاران جمعیتی در تمام جهان است.
با توجه به اینکه شما مناطق 22گانه تهران را مورد بررسی قرار دادید، آیا زوجین یک اولویت را اعلام کردند که درصورت ارائه آن تصمیم به فرزندآوری بگیرند؟
هنگامی که پرسشگران ما به در منازل برای گردآوری اطلاعات مراجعه میکردند، در مناطق پایین یا محروم، با اعلام سیاست تشویق مادی برای فرزندآوری، با استقبال بیشتر زوجین مواجه شدهاند. سیاستهای پیشنهادی شامل جایزه برای داشتن یک بچه یا اختصاص دادن حقوق ماهانه به مادر بود. با اعلام این سیاستهای مادی، زوجهای ساکن در مناطق پایین راحتتر راضی به فرزندآوری میشدند تا زوجهایی که در مناطق بالای تهران زندگی میکنند. در مناطق بالا بهرغم اینکه درآمدی هم داشته باشند، باز راضی به فرزندآوری نشدهاند؛ زیرا دغدغه اصلیشان برای باروری مسائل مادی نیست.
دولت بهعنوان یک نهاد اجرایی در راستای جلوگیری از کاهش نرخ باروری، چه راهکار اقتصادی میتواند ارائه كند؟
کاری که دولت باید در این زمینه انجام دهد، تسهیل «ازدواج
و اشتغال» است. تحقیقات ما نشان میدهد که حدود یکسوم کاهش باروری مربوط
به تاخیر انداختن ازدواج است. دولت
میتواند در بخش «تاخیر در ازدواج» دو عامل را که بر افزایش باروری نیز
تاثیر دارند، به صورت فوری اجرا کند: تسهیل در روند ازدواج که گفتنش توسط
ما آسان است. تسهیل روند ازدواج یعنی ایجاد شغل، مسکن و مسائل دیگر.
ازدواجی که تسهیل شود نیاز به ثبات اشتغال برای زوجین جوان دارد، این
درحالی است که برخی از کارهای دستوری که دولت لازم است برای تشویق باروری
انجام دهد، عملا لغو میشود. اگر یک دختر و پسر جوان به این نتیجه برسند که
میتوانند بهراحتی ازدواج کنند، دارای شغل شوند و ببینند که تا 3-2 سال
آینده میتوانند وضعیت بودجه و درآمد خانواده، رفاه اجتماعی و حتی تحصیلات
کودکشان را پیشبینی کنند؛ احتمال بیشتری دارد بچهدار شوند، آن هم با توجه
به ویژگی جامعه ما که دارای بافت و روحیه سنتی و مذهبی است و مشوق ازدواج
هستند.
بهنظر شما مسئولان روی کدام عامل فرهنگی باید بیشتر کار کنند تا ذهن این نسل برای فرزندآوری آماده شود؟
یک پژوهشگر و محقق در مقام سیاستگذاری نیست. نه بودجه و
نه ضرورتهای سیاسی کشور دراختیارش قرار دارد. تنها کاری که یک پژوهشگر
میتواند انجام دهد این است که اولویتها را به صورت متقن نشان دهد. در
همین طرح پژوهشی نیات باروری شهر تهران، چهار علت اصلی نخواستن بچه را
توضیح دادهایم: عامل اول: اقتصادی است که توانایی تامین هزینه بچه را
ندارد. البته در پشت تمام این دلیل، منطق رفتاریای نهفته است که نیاز به
موشکافی بیشتر است. عامل دوم: به تعداد بچههایی که میخواستهاند
رسیدهاند.عامل سوم: زوجین میگویند، بچه داشتن با علائق شخصیام، کارم،
اشتغالم و تفریحم هماهنگ نیست.
عامل چهارم: نسبت به آینده فرزند دغدغه دارند. دو عامل اول اقتصادی و جمعیتی است، ولی دو عامل بعدی کاملا فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است. این تقسیمبندی، داده خوبی است برای مقامات اجرایی و سیاستگذاری که میخواهند شروع به کار کنند و به راحتی براساس اولویتبندی تصمیم بگیرند که روی کدام موارد بیشتر کار کنند. اما در این مرحله امور از حیطه وظایف یک پژوهشگر خارج میشود و باید به دست کارشناسان و مسئولان اجرایی برسد تا هرچه زودتر نسبت به موضوع جلوگیری از کاهش نرخ باروری اقدام کنند.
در تحقیقی که انجام دادهاید بیمیلی در مردان برای داشتن فرزند اول بیشتر از زنان است و با توجه به اینکه در گذشته مردان همیشه راغب به داشتن فرزند بودهاند چرا باید به اینجا برسند؟
از مشاهداتم در جامعه نسبت به این قضیه میگویم؛ خانمها در جامعه تمایل بیشتری برای داشتن فرزند اول دارند تا احتمالا بتوانند سلامت زیستی خود را اثبات کنند که قابلیت باروری در آنها وجود دارد. هنوز در جامعه ما این هنجارها وجود دارد که مثلا بگویند خانم بچهدار میشود و میتواند بچه بهدنیا بیاورد. در نتیجه اصرار خانمها برای آوردن بچه اول، تعدادشان بیشتر میشود و از لحاظ درصد مردان در اقلیت قرار میگیرند و اگر مرد درحال تحصیل باشد یا به دلیل شرایط کاری شاید در آوردن بچه اول تعلل کند. بخش دیگر این موضوع میتواند مربوط به تحولات فرهنگی و فردگرایی باشد که پیشتر هم به آن اشاره کردهام. یعنی مرد ممکن است درحال حاضر بیشتر به این دلیل وارد رابطه زناشویی شود که یک شریک زندگی داشته باشد تا اینکه صاحب فرزند شود. یعنی تعریفشان از یک رابطه زناشویی بیشتر این است که به نیازهای روانی و جسمی توجه کنند تا تشکیل یک خانواده «کامل» که این موضوع باید توسط کارشناسان، روانشناسان و جامعهشناسان بررسی بیشتری شود.
پیشنهاد شما برای دولت جدید در رابطه با جلوگیری از کاهش نرخ باروری در سطح فعلی چیست؟
نکته اول اینکه هرگونه تصمیمسازی درباره مسائل جمعیتی باید زیر نظر یک شورایعالی جامع جمعیت کارشناسی شکل گیرد؛ شورایی که دربرگیرنده کارشناسان مجرب علمی و اجرایی در حوزههای مختلف از جمله جمعیت، اقتصاد، بهداشت، زنان و برنامهریزی میباشد. فکر میکنم با شعاری که رئیسجمهور منتخب ارائه کردهاند و با رویکردشان درانتخاب اعضای کابینه جدید، امید است که سیاستهای جمعیتی مبتنی بر دادههای علمی و کارهای کارشناسی باشد. بهتر است با تشکیل دادن کمیتههای تخصصی بهترین نیروهای کارشناس را در این حوزهها شناسایی و انتخاب کنند. همچنین اولویت بر اشتغال، رفع گرانی و بیکاری باشد که در شرایط کنونی از مهمترین مسائل محسوب میشوند که تاثیر مهمی بر شاخصهای جمعیتی دارند. و در پایان امیدوارم این روند کار کارشناسی تداوم داشته باشد، زیرا مسئله جلوگیری از کاهش باروری و مسائل جمعیتی پروسهای است که در طولانیمدت به نتیجه میرسند.
نظر شما