آیا دولت توانسته است به ضرورت برخورد ومقابله علمی با آسیب های اجتماعی بپردازد؟یا عملکرد دولت صرفا سیاست های تبیهی بوده یا به اتکای یک عقبه علمی بدنبال ریشه کنی آسیب هاست ؟

دولت در فهم مشکلات و مسائل اجتماعی تاچه حدموفق بوده است ؟
سلامت نیوز : آیا دولت یا حکومت در فهم مشکلات و مسائل اجتماعی موفق بوده است ؟آیا دولت توانسته است به ضرورت برخورد ومقابله علمی با آسیب های اجتماعی بپردازد؟چه باید کرد تا یک همدلی عمومی برای برخوردبا آسیب ها ایجاد شود؟.......

به گزارش سلامت نیوز به نقل از تسنیم ؛ ازهرچه که بگذریم ،سخن دوست خوشتراست.دربررسی پدیده آسیب های اجتماعی وکالبدشکافی نظام گسترده آسیب ها، که درجامعه ما وجوددارد،یکی از اضلاع این پدیده دولت ومسئولان بعنوان متولیان امورجامعه هستند ،که باید  بعنوان حاکمیت به نقش ووظایفش پرداخته شود. آیا طی این سال ها دولت ها توانسته اند به یک نظام معقول با پشتوانه علمی برای برخورد با آسیب های اجتماعی برسند؟

آیا عملکرد دولت صرفا سیاست های تبیهی بوده یا به اتکای یک عقبه علمی بدنبال ریشه کنی آسیب هاست .دولت های پس از انقلاب چقدر توانسته اند ازظرفیت های علمی ودانشگاهی وپتانسیل های موجود دراین قشر استافاده کنند.به گزارش خبرنگاراجتماعی خبرگزاری تسنیم ، دکترسیدحسین سراج زاده ، دکترمحمدامین قانعی راد ،دکتر غلامعباس توسلی ودکترسعید معیدفر در همایش بررسی آسیب‌های اجتماعی در ایران حضورداشتند و به چهارمین سوال پاسخ گفته اندکه : آیا دولت و یا حکومت در فهم مشکلات و مسائل اجتماعی موفق بوده است ؟ آیا اهمیت وضعیت آنومیک و یا ساختارهای آسیب زا را درک می کند ؟

بصیرت اجتماعی لازمه  مدیران و  مردم است

دکترسراج زاده :دولت در واقع دستگاه اجرایی است و دستگاه اجرایی برای فهم و تبیین و تحلیل مسایل اجتماعی نیاز به بخش علمی جامعه (دانشگاه) دارد، به نظر من دولت هایی که نگرش مثبتی نسبت به دانشگاه ها داشتند و زمینه ای را برای رونق پژوهش های اجتماعی فراهم و به تحلیل های کارشناسانه توجه کرده و احترام گذاشته اند، تا حدی موفق بوده اند و هر جا دولت این ویژگی ها را نداشته حتماً ناموفق بوده است.

چون به هرحال بدنه اجرایی جایی نیست که بتواند کار پژوهشی انجام دهد، کار پژوهشی کار دانشگاه ها و نهادهای علمی است، منتهی دولت ها باید از این ظرفیت ها استفاده کنند، البته نه به این معنی که از آنها انتظار داشته باشند حرف هایی را بزنند که آنها دوست دارند، بلکه باید فضایی را ایجاد کنند که با گفت وگوهای علمی آزاد، بصیرت اجتماعی چه در مدیران و چه در مردم، درباره مسائل اجتماعی افزایش پیدا کند. چون مسائل اجتماعی پدیده هایی هستند که حتی اگر دولت ها هم موضوع را متوجه شوند ولی آگاهی از آن موضوع به توده مردم منتقل نشود، موفقیت قابل توجهی در حل مسأله به وجود نمی آید یعنی برای حل مسائل اجتماعی نیاز به مشارکت جمعی می باشد.

این مشارکت جمعی در واقع با انتقال بینش و بصیرت ایجاد شده توسط پژوهشگران و عالمان اجتماعی در بدنه جامعه از طریق رسانه و ابزارهای دیگر ایجاد می شود و منوط به این است که فضا تا چه حد آماده است تا اهل علوم اجتماعی بتوانند بحث خودشان را در قالب هایی که به زبان عموم مردم هم قابل فهم باشد به بدنه اجتماعی وارد کنند و یا رسانه ها بتوانند به عنوان واسطه هایی این مباحث را به مردم منتقل کنند.

اگر فضای مساعد تحقیق و پژوهش درباره مسائل اجتماعی در نهادهای علمی و آکادمیک و پژوهشی وجود داشته باشد و فضای مساعد و آزاد برای انتقال این دانش و بصیرت از طریق رسانه ها شکل بگیرد آن وقت هم دولت و هم مردم به تدریج نوعی بصیرت و بینش در ارتباط با مسائل اجتماعی و زندگی روزمره شان که درگیر آن هستند پیدا می کنند و آن می تواند در طولانی مدت یا در میان مدت به تخفیف و تعدیل مسائل اجتماعی و جلب حمایت مردم برای حل مسائل اجتماعی کمک کند.

باید  آسیب‌ها را به عنوان یک نظام گسترده درنظرگرفت

دکترقانعی راد:دولت اساساً در برخورد با مسائل اجتماعی دو رویکرد دارد. یکی پیشگیری کیفری و در صورت لزوم تشدید مجازات برای ایجاد ترس از مجرمیت است و دیگری پیشگیری موضعی یعنی افزایش حضور پلیس در موقعیت های جرم زا است به طوری که هزینه مبادرت به جرم افزایش یابد؛ بحث دیگری که در این جا وجود دارد و ، پیشگیری اجتماعی است که عمدتاً به معنای افزایش آگاهی شهروندان نسبت به تبعات جرائم،برای مثال عوارض اعتیاد است.

باید بگویم این رویکرد هر چند مترقیانه تر از دو رویکرد دیگر است ولی اتکاء صرف به مقوله آگاهی بخشی هم مانند دو رویکرد قبلی پاسخ مثبتی نخواهد داد؛ در واقع درگیر شدن آحاد جامعه در مسائلی مثل اعتیاد انحصاراً متاثر از مقولۀ آگاهی نیست. باید  آسیب‌ها را به عنوان یک نظام گسترده که درون آن کنش گران مختلف با انگیزه های متفاوت حضور دارند در نظر گرفت. نظام جرم، نظامی چند کنش گرانه، چند فرهنگی و چند انگیزگی است و در این نظام چند لایه ای باید از نظریه ها، مفاهیم، روش ها و رویکردهای متنوعی سود جست تا کار مبارزه با  آسیب‌های اجتماعی سامان پیدا کند.

دست دولت کاملا خالی است !

دکترمعیدفر:امروز دست دولت و حکومت در جامعه ما در مواجهه با مسائل و آسیب های اجتماعی کاملاً خالی است. تقریباً در دوره جدید ما سیاست اجتماعی نداشتیم مگر این که تنبیه کردن را یک سیاست اجتماعی بدانیم که به وفور داشته ایم. ولی سیاست اجتماعی ای که بتواند بر اساس پیشگیری برای فهم و درک و مواجهه علمی تلاش کند، امروز در حد صفر است. اگر در گذشته درخواست هایی از سوی دولت وجود داشت که دانشگاه ها برای حل مسائل اجتماعی به او کمک کنند امروز تقریباً احساس بی نیازی می کند.

در ایران یک روزی چوبه های دار برچیده شد، امروز کاربرد چوبه دار در جامعه ایران به معنی آچمز شدن دولت و حکومت در برابر آسیب ها و مسائل اجتماعی است. سیاست های پیشگیری به کنار گذاشته شده و بعضاً تغییر محتوا داده و به برخورد نزدیک شده است. در واقع سیاست ما سیاست تنبیه است. سیاست های تنبیهی از نظر من جامعه شناس به عمیق تر شدن آسیب های اجتماعی و آنومیک شدن جامعه کمک می کند. دانشگاه ها هم اعتمادشان را به حکومت به دلیل برخوردی که با آن ها شده از دست داده اند و حاضر به همکاری نیستند. به خوبی می توانید ببینید در برنامه های کارشناسی صدا و سیما و حتی دیگر رسانه ها، دانشگاهیان موفق ما همکاری نمی کنند. بین نخبگان اجتماعی و سیاسی شکاف ایجاد شده و این شکاف باعث شده دولت و حکومت نتواند در فهم مسائل و مشکلات اجتماعی موفق باشد.

عده‌ای فکر می کنند  مسائل اجتماعی، مسائلی بسیار ساده است!

دکترتوسلی:در سالهای اخیر خیلی درباره این موضوع صحبت شده است. دولتها هم دستی از دور بر آتش داشته‌اند و آنطور که باید و شاید دولتها از علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی برای طرح و تجزیه و تحلیل و تئوریزه کردن مسائل اجتماعی استفاده نکرده‌اند. ممکن است فکر می کنند که امکاناتشان کم است و یا این که اعتقادی به کار علمی ندارند، بیشتر به صورت نظری خودشان تصمیماتی گرفته‌اند و اقداماتی انجام داده‌اند. هیچ طرح جامع و برخورد هماهنگی که بخش های مختلف این آسیب های اجتماعی را به هم مربوط کند و تحلیل عمیقتری به وجود آید تا بتوان برای دراز مدت تکلیف این مسائل را تعیین کرد کاری صورت نگرفته است. بنابراین دولت گاهی علائقی نشان میدهد، مثلاً به اعتیاد و مبارزه با آن حساسیت نشان میدهد اما هم در این مرحله بسیار ضعیف است و هم در مرحله شناسایی(شناختی)، برای درمان آسیبهای اجتماعی نیاز به شناخت داریم.

فرض کنید در مورد فقر که ریشه بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی است کسی به دنبال ریشه آن نمی گردد و به طور موقت و سطحی با آن برخورد می شود. بنابراین یک دستگاه سازمان‌ یافته که با دانشگاه و مراکز تحقیقاتی در ارتباط باشد و مراکز تحقیقاتی به صورت بیطرفانه روی مسائل حاد جامعه کار کنند و حتی راه حل ارائه کنند نیست. عده‌ای فکر میکنند که مسائل اجتماعی، مسائلی بسیار ساده است ولی وقتی با جامعه‌ای هفتاد میلیونی و مسائل مختلف آن روبرو هستیم مسایل آن میتواند زیاد شود و به صورت آسیب در آید و در نهایت کنترل جامعه از دست برود. به طور کلی تنها کاری که دولتها انجام میدهند نوعی برنامه‌ریزی اقتصادی است ولی از این که دولت و دانشگاه هم در زمینه‌های مختلف که یکی از آنها آسیبهای اجتماعی است باید ارتباط داشته باشند مثل حوزه صنعت و دانشگاه غافل مانده‌ایم، ما هنوز به مرحله یک طرح جامع در این موارد نرسیدیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha