سلامت نیوز : محمدباقر صدوق، مشاور کنونی رییس سازمان حفاظت محیط‌زیست و عضو کمیته پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص است، سابقه حضور او در سازمان حفاظت از محیط‌زیست به اولین روزهای پس از انقلاب و دولت «مهندس بازرگان» برمی‌گردد، از همان زمان تا همین امروز او همیشه در این سازمان بوده و در پیشینه کاری‌اش دوبار تجربه معاونت محیط‌زیست طبیعی سازمان، دوبار مدیرکلی استان‌های تهران و مرکزی و یک‌بار نامزدی سمت ریاست سازمان دیده می‌شود.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق ؛ از سویی دیگر بسیاری از کارشناسان و دوستداران طبیعت در ایران او را یکی از خوشنام‌ترین مدیران این سازمان می‌دانند و در سال 88 وقتی زمزمه انتخاب او برای ریاست سازمان محیط‌زیست بر سر زبان‌ها افتاد بسیاری از آن استقبال کردند. محمدباقر صدوق فرزند روحانی شهید حجت‌الاسلام صدوق اراکی و متولد شهر قم است، به گفته خودش رابطه بسیار خوبی با بلندپایه‌ترین مقام‌های سیاسی کشور دارد با این همه او را باید یکی از منتقدان اصلی وضعیت زیست‌محیطی کشور هم به شمار آورد. او نسبت به عملکرد اغلب روسایی که تاکنون برای سازمان حفاظت از محیط‌زیست کشور انتخاب شده‌اند، انتقاد دارد و وضعیت زیست‌محیطی کشور را نزولی می‌داند. پیرامون موضوع انتخاب رییس جدید سازمان و وضعیت و تاریخ حفاظت از محیط‌زیست کشور به سراغ او رفتم، این دیدار در طبقه نهم ساختمان سازمان، واقع در پارک پردیسان انجام شد، گفت‌وگوی زیر حاصل این دیدار است:

‌شما 35سال است که در سازمان حفاظت از محیط‌زیست کار می‌کنید، با همه زیروبم و خوب‌وبد این سازمان در این مدت همراه بودید، در این سال‌ها سازمان روسای مختلفی را در راس خود داشته است، این دوره‌های مختلف به چه شکل گذشت؟ چه دوره‌ای خوب بود چه دوره‌ای سخت گذشت؟
من تاکنون با هفت رییس سازمان حفاظت محیط‌زیست کار کرده‌ام، اولی آقای سمیعی، در دولت مهندس بازرگان، بعد هم به ترتیب آقایان ابتکار، میرزاطاهری، منافی و خانم‌ها ابتکار و واعظ جوادی، حالا هم آقای محمدی‌زاده، اما هیچ‌کدام از این هفت‌نفر دانش محیط‌زیستی نداشتند. روندی که سازمان محیط‌زیست از ابتدای انقلاب تاکنون داشت همیشه نزولی بود، چون که در ایران کسی دغدغه محیط‌زیست را ندارد. با وجود اینکه این مساله به صراحت در قانون آمده اما دولت‌ها توجهی به این مساله نمی‌کنند چون دنبال برنامه‌های دیگری هستند.

‌به نظرتان مشکل کار کجاست، یعنی چرا با این تاکید صریح قانون و عمر 35ساله این سازمان، حفاظت از محیط‌زیست در کشور ما موفق عمل نکرده و به تعبیر شما روند کار آن همیشه نزولی بوده است؟
یکی از مشکلات اصلی کشور ما سیستم «راه بنداز جا بنداز» است اینکه گفته می‌شود اول باید کاری را شروع کرد و به سرانجام رساند بعد به فکر جاانداختن و توجیه آن برای مردم بود، اما حفاظت از محیط‌زیست تدریجی است و یکدفعه اتفاق نمی‌افتد، برای مثال مانند آنفلوآنزای پرندگان نیست که یکباره رخ دهد و دولت هم بسیج شود و پول و تلاشی صرف کند تا آن را ریشه‌کن کند، آسیب‌های زیست‌محیطی اینطور نیست، سلسله اتفاق‌هایی دست‌به‌دست هم می‌دهد و عاقبت تبعات آن را در جایی به شکل بحران متوجه می‌شویم، شما روزنامه‌های سال 54 را نگاه کنید، آن موقع هم از مشکل آلودگی هوای تهران مطلب می‌نوشتند هنوز هم می‌نویسند. این نشان می‌دهد، قدم مثبتی در این سال‌ها برداشته نشده است، توسعه افسارگسیخته و ناپایدار به طبیعت ما به شدت آسیب زده است. محیط‌زیست در این کشور همیشه چرخ پنجم توسعه بوده و دولت‌ها بی‌توجه و بدون احساس نیاز به آن، عمل می‌کردند. اگرچه گفته می‌شود ما باید به سمت توسعه پایدار برویم اما من به ضرس قاطع می‌گویم در ایران ما به سرعت به سمت توسعه ناپایدار در حال حرکت هستیم.

‌گفتید که در این دوره فعالیت‌تان در سازمان حفاظت از محیط‌زیست با هفت‌رییس کار کرده‌اید و به تعبیر شما همه این مدیران هم فاقد دانش زیست‌محیطی بودند، دوره ریاست هرکدام از اینها برای سازمان چطور گذشت؟
این سازمان به عمر خود به لحاظ ورود آدم‌های غیرمرتبط دوره‌های مختلف و عجیبی را دیده است، قبل از انقلاب دوره سرهنگ‌ها را به خود دید، بعد از انقلاب تا دوره‌ای بدنه سازمان خوب و کارشناسی بود، اما در دوره آقای میرزاطاهری آموزش‌وپرورشی‌ها به سازمان آمدند، در زمان آقای منافی ما کمترین تغییرات را داشتیم هرچه بود از بدنه سازمان بود، در دوره خانم ابتکار هم دوره هیات علمی‌ها و دانشگاهی‌ها بود، کسانی که با محیط‌زیست مرتبط بودند اما فقط کار علمی کرده بودند و فاقد تجربه اجرایی بودند، بعد از پایان دوره هم در سازمان نماندند و رفتند. در دوره خانم جوادی هم عمدتا دوره خود نیروهای سازمان بود، البته از بیرون نیرو آمد اما تعدادشان زیاد نبود، در دوره محمدی‌زاده هم می‌توان گفت دوره وزارت کشوری‌ها بود. البته همه آنها وقتی آمدند می‌گفتند که ما مستاجریم و شما صاحبخانه اما در اصل آنها مستاجرانی هستند که صاحبخانه را بیرون کرده‌اند.

‌به نظر شما کدام‌یک از این مدیران در مجموع پرونده مثبت‌تر و بهتری از خود به جای گذاشت؟
هر چیزی باید در دوره زمانی و مکانی خودش در نظر گرفته و بررسی شود.‌شما هم با در نظر گرفتن همین پارامترها جواب دهید.به نظر من براساس روندی که داشتیم دوره مدیریت آقای منافی دوره خوبی بود، چون سازمان از کارشناسان خود، تهی نشده بود. اما دوران طلایی کشور در زمینه حفاظت از محیط‌زیست در زمان دولت خاتمی بود چون نگاهی که به مساله محیط‌زیست می‌شد نگاهی انسانی بود، اما با این حال ما خوب نتوانستیم از آن دوره استفاده کنیم، به نظر من بدترین دوره را هم در همین دوره اخیر و دولت دهم تجربه کردیم.

‌وقتی می‌گویید نتوانستید از دوره اصلاحات و نگاه انسانی دولت خاتمی استفاده کنید مشخصا منظورتان چیست و چرا نتوانستید؟
چون تیم ما تیم کاملی نبود، به‌ویژه در بخش محیط‌زیست طبیعی، ما در این بخش کم آوردیم، ما در سازمان کادر‌سازی نکردیم، به صورت طبیعی در یک سازمان اگر آن را به شکل یک هرم در نظر بگیریم نیرو از قاعده هرم وارد می‌شود و به مرور بالا می‌آید تا به راس هرم برسد، اما ما در این سال‌ها از پهلو به این هرم نیرو وارد کردیم، این روش قاعده‌مند و صحیح نبوده و به ضرر سیستم است. در طول دوران این 30و خرده‌ای سال تنها در دوره منافی و مقدار کمی هم در دوره ابتکار کادر‌سازی شد، اما با تغییراتی که شد مدیران این سازمان همیشه مینی‌بوسی می‌آیند اتوبوسی می‌روند. همین الان سازمان حفاظت محیط‌زیست پنج معاون دارد اما یکی از این معاونان از بدنه سازمان نیست.

‌و به احتمال زیاد با پایان کار این دولت هم خواهند رفت، درست است؟
صددرصد باید بروند.

‌چرا می‌گویید باید بروند؟
چون اصلا جایشان اینجا نیست.

‌در سال 88 و زمان دولت دوم محمود احمدی‌نژاد اسم شما به‌عنوان نامزد ریاست بر این سازمان مطرح شد که با استقبال بسیار زیاد کارشناسان و دوستداران محیط‌زیست همراه بود، چه شد که به نتیجه نرسید و شما رییس این سازمان نشدید؟
مرداد سال 88 و اوایل تشکیل دولت دهم بود که از سوی دفتر آقای احمدی‌نژاد دعوتنامه‌ای برای من آمد که برنامه‌ها و پیشنهادات خودم در این‌باره را مطرح کنم، وقتی هم رفتم پیش آقای احمدی‌نژاد به من گفت شنیدم خیلی درباره محیط‌زیست سختگیر هستی، با کارهایت برنامه‌های دولت من را قفل نکنی، اما من به دلیل بیماری‌ای که داشتم و قلبم را عمل کرده بودم، نمی‌توانستم بپذیرم چون کار خیلی سنگینی بود، علاوه بر این هم در درون سازمان و هم بیرون آن توقعات بسیار سنگینی از من وجود داشت، اما در مجموع علاقه‌ای که باید داشته باشم به‌عنوان نفر اول محیط‌زیست‌بودن را از خودم بروز ندادم.

‌یعنی شما آن پیشنهاد را نپذیرفتید و رد کردید؟
بله.
‌ولی بعد از آن همکاری‌تان با سازمان را ادامه دادید و شدید معاون محیط‌زیست طبیعی.
وقتی آقای محمدی‌زاده به سازمان آمد از من دعوت کرد و پیشنهاد قائم‌مقامی و معاونت طبیعی سازمان را داد، هردو را نپذیرفتم و گفتم من را بگذارید مشاور خودتان، چون تجربیات زیادی دارم، اما نپذیرفت. محمدی‌زاده اصرار داشت که حکم من را بزند. در صحبت‌هایش هم می‌گفت من با این حکمی که برای شما می‌زنم، می‌خواهم اعتبار خودم بالا رود چون بین همکاران و محیط‌زیستی‌ها مقبولیت دارید. بالاخره این شد که من معاونت محیط طبیعی سازمان را پذیرفتم.

‌در این هشت‌سال اتفاقات بحرانی محیط‌زیستی بسیاری در کشور رخ داد، مانند خشک‌شدن دریاچه ارومیه و بسیاری از تالاب‌ها و رودخانه‌های کشور، مساله ریزگردها و آلودگی هوای تهران و کلانشهرها، کاهش سطح جنگل‌ها و فرسایش خاک، خالی‌شدن سفره‌های آب زیرزمینی و مواردی دیگر، آیا این اتفاقات محصول شیوه مدیریت کشور در مدت دولت احمدی‌نژاد بود یا چیز دیگر؟

اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم یک روند بود، این بحران‌ها از گذشته شروع شده و طبیعی بود زمانی خودش را نشان دهد، مثلا ریزگردها که از عراق می‌آید، تالاب‌ها به دلیل کم‌آبی خشک شدند چون هم ما و هم عراق سهم آب این تالاب‌ها را برداشتیم. سد کرخه، سد کارون یک و دو، سه و چهار را احداث کردیم، به این شکل بخش عمده‌ای از این آب به حورالعظیم می‌رفت را برداشتیم، حالا این تالاب خشک شده و رسوبات کف آن میکرونیزه است و با یک باد بلند شده و گردوغبار ایجاد می‌کنند.

‌شما معتقدید ایران نیز به همان اندازه‌ای که عراق در خشک‌کردن حورالعظیم و تولید ریزگرد مقصر است، تقصیر دارد؟
به اندازه عراق نه، چون این کشور در دوره‌ای به صورت تعمدی تالاب‌های خود را خشک می‌کرد تا به لحاظ نظامی بر ایران تسلط داشته باشد، ولی بعد از آن ما هم در این ماجرا دخیل بودیم.

‌وقتی قرار بود آقای محمدی‌زاده به اینجا بیاید و مایل بود شما هم معاونش باشید درباره مساله نیاز به کادر‌سازی و استفاده از بدنه کارشناسی خود سازمان به او چیزی نگفتید؟
آن زمان ما تیمی شامل سه نفر برای هر پست به او معرفی کردیم، ولی آن چیزی که ما می‌خواستیم نشد. یک معاون وقتی می‌آید سعی می‌کند نیرو از بیرون بیاورد، حتی مدیرکل‌ها هم با خودشان نیرو می‌آورند. الان شما یک آمار بگیرید در این سازمان ببینید به لحاظ تعداد نیروهایی که از بدنه باشند وضعیت چگونه است.

‌شما خودتان آماری دارید؟
تا جایی که من می‌دانم اکثریت نیروهای ستاد از بیرون هستند، تازه مدیرانی هم که انتخاب می‌شوند تخصص و دانش در این‌باره ندارند، می‌آیند اینجا یک چیزهای حداقلی یاد می‌گیرند، همان‌ها را هم با سلیقه شخصی خودشان اجرایی می‌کنند و می‌روند. این سازمان یک سازمان حاکمیتی است و حکومت موظف است هزینه آن را تامین کند، اینحا محل کارهای اقتصادی و مشابه آن نیست.

‌می‌گویید اینجا محل کار اقتصادی نیست، مگر سازمان سابقه انجام کارهای اقتصادی هم داشته است؟
اینکه گفته می‌شود کارهایی بکنیم که سودآور باشد و برای سازمان درآمد ایجاد کند، در حالی که کار ما اصلا چنین چیزی نیست وظیفه ما فقط حفاظت است.

‌منظورتان از کارهای اقتصادی سودآور مشخصا چیست؟ می‌توانید یکی از این پروژه‌ها را که با این هدف طرح شد نام ببرید؟
مثلا این طرح‌های گردشگری که در دوره‌ای مطرح شد، این چه ربطی به ما داشت، گردشگری خودش متولی دارد، وظیفه ما در این سازمان شبیه غریق نجات‌هاست، باید از بالا نگاه کنیم و همه را رصد کرده که کسی غرق نشود، شوخی بیجا نکند و کار خطرناکی انجام ندهد، اما حالا انگار وظیفه اصلی خود را فراموش کرده‌ایم و رفته‌ایم وسط آب و با دیگران شنا می‌کنیم. ما باید بر کار وزارتخانه‌های مختلف نظارت کنیم که آسیبی به محیط‌زیست وارد نکنند. به عقیده من الان سازمان، کار اصلی خود را فراموش کرده است و هر مدیری هم که آمد دنبال کارهای اساسی و بنیادی نبود. مثلا در دوره‌های پیشین و تا قبل از دوره اصلاحات روش استخدام محیط‌بان به این شکل بود که افراد عاشق طبیعت استخدام می‌شدند، مثلا برای این کار شکارچی‌های حرفه‌ای را جذب می‌کردیم اما پس از آن تصویب شد که محیط‌بان‌ها باید حتما فوق‌دیپلم داشته باشند.

‌این کار استخدام شکارچی‌ها برای محیط‌زیست خطرناک نبود؟ آدم یاد ضرب‌المثل دادن گوشت به دست گربه می‌افتد.نه دیگر، وقتی این افراد می‌آمدند نان‌خور سازمان محیط‌زیست می‌شدند تغییر می‌کردند، البته آموزش‌های زیست‌محیطی هم به آنها داده می‌شد. کار ما شبیه اقدامی بود که در حرم حضرت معصومه(س) در قم انجام می‌شد، آنجا تعدادی از جیب‌برهای حرفه‌ای را استخدام کردند تا جیب‌برهای حرم را شناسایی و دستگیر کنند، چون روش‌ها را می‌شناختند، ما هم با این کار شکارچی‌های متخلف را هم مهار می‌کردیم و هم به آنها شخصیت می‌دادیم. الان اما قوانین تغییر کرده و قانون گذاشته‌اند افراد باید حتما درجه فوق‌دیپلم داشته باشند این حد و مرزها برای استخدام محیط‌بان صحیح نبود. کار در بیابان و به عشق طبیعت دیپلم و فوق دیپلم نمی‌شناسند و نمی‌خواهد.

‌شما به نوعی به کار همه روسای قبلی سازمان که از بیرون آمده بودند انتقاد کرده‌اید، آیا در میان کادر کنونی سازمان محیط‌زیست فرد یا افراد توانمندی وجود دارند که بتوانند ریاست آن را برعهده بگیرد؟
نه، به نظر من الان كسی را نداریم، روسای سازمان همیشه از بیرون آمده‌اند ایرادی هم ندارد اما ما معتقدیم که تیمی که انتخاب می‌شود به‌عنوان معاون و مدیران کل باید از داخل سازمان انتخاب شوند، به اعتقاد من در بین بچه‌های خودمان در حد معاونت آدم‌های بسیار توانمندی داریم خودم می‌توانم برای هر پست اعم از معاونت و مدیریت پنج تا 10 فرد توانمند از داخل سازمان پیشنهاد دهم. اما افرادی که از بیرون می‌آیند نه کار ما را می‌شناسند نه خود سازمان را و این خیلی دردناک است.

‌ریاست این سازمان از نظر شما چه قابلیت‌هایی باید داشته باشد که در بین کادر داخلی فرد مناسبی برای آن پیدا نمی‌شود و از بیرون هم هرکس که می‌آید تاکنون نتیجه کاملا مطلوبی از خود به‌جا نگذاشته است؟
کسی که می‌خواهد رییس این سازمان شود باید در وهله اول از محیط‌زیست شناخت و دانش کافی داشته باشد چون بدون شناخت، انجام کار در این سازمان امکان‌پذیر نیست، در رابطه با دومین ویژگی هم باید گفت با توجه به اینکه محیط‌زیست دایم در حال تغییر است رییس سازمان باید دایم در حال سفر به مناطق باشد، چون ما در حقیقت دادستان عرصه‌های طبیعی کشور هستیم، حتی سازمان جنگل‌ها هم باید زیر نظر این سازمان باشد، رییس این سازمان باید از نظر نیروی جسمی توانمند باشد چون باید دایم به سفر برود و حدود 300 منطقه حفاظت‌شده‌ای که داریم را از نزدیک ببیند همین‌طور محدودیت‌های دیگر را نداشته باشد، باید بتواند اگر در جایی لازم شد با قاطر از جایی به جای دیگر برود یا شب در کوه بخوابد.

‌با این تفاسیر اگر قرار باشد یک خانم برای ریاست این سازمان انتخاب شود نظر شما چیست؟
حقیقتا رییس سازمان اتوکشیده یا خانم به درد این سازمان نمی‌خورد، من مخالف کارکردن خانم‌ها نیستم، اما محیط‌زیست حتی در حد کارهای کارشناسی هم کاری مردانه است. بگذارید یک مثال بزنم، در خوزستان یکی از کارشناسان خانم ما با یک همکار دیگری برای نمونه‌برداری از دریا رفته بودند وسط آب که گرفتار جزرومد شدند، آب دریا پایین رفت و قایق آنها به گل نشست، تا دوباره بالاآمدن آب هم شش‌ساعت طول کشید و شب شد، شوهر این خانم آمد لب دریا با نگرانی منتظر بود، وقتی قایق رسید و خانمش را دید او را جلو دیگران به باد کتک گرفت و موهایش را می‌کشید و او را می‌زد. خب ما این مشکلات فرهنگی را داریم، نمی‌توانیم شعار دهیم خانم‌ها می‌توانند، من می‌گویم نمی‌توانند. در مجموع نظر من این است که رییس این سازمان نباید زن باشد چون محدودیت دارد، مثل من پیرمرد هم نباشد، باید کسی باشد که توانایی جسمی کافی داشته باشد.

‌غیر از اینها چه ویژگی دیگری به نظر شما برای ریاست بر این سازمان لازم است؟
به نظر من یکی از اصلی‌ترین شاخص‌ها برای ریاست سازمان حفاظت محیط‌زیست که کم یا در واقع هیچ هم توجهی به آن نمی‌شود تسلط فرد بر زبان انگلیسی است، چون ما در بسیاری از اجلاس‌‌های بین‌المللی و کنوانسیون‌های محیطی زیستی عضو هستیم و هرساله باید در خیلی از آنها مشارکت کنیم، رییس سازمانی که این زبان را نداند در این اجلاس‌‌ها کلاه سرش می‌رود و نمی‌تواند برای کشور هم کاری کند. وقتی رییس سازمانی به زبان مسلط باشد خیلی از مشکلاتش حل می‌شود. ویژگی آخر هم باید این باشد که به محیط انسانی هم تسلط داشته باشد. بدنه سازمان هم این فرد را بپذیرد. همین‌طور این فرد باید تیم توانمندی داشته باشد، من به شخصه نیروی 20‌درصدی سازمان را به نیروی صد‌درصدی بیرون ترجیح می‌دهم، چون نیروی سازمان تلاش می‌کند و خودش را به صد می‌رساند و در سازمان هم می‌ماند و می‌شود سرمایه، نیروی بیرونی اما هرچقدر خوب باشد آخرش اینجا نمی‌ماند و می‌رود.

نیرویی که از بیرون می‌آید سرش برای این سازمان و محیط‌زیست درد نمی‌کند، اوایل انقلاب و زمان شهید رجایی می‌خواستند سازمان محیط‌زیست را منحل کنند ما با خون دل اینجا را حفظ کردیم، خیلی‌ها نمی‌دانند اینجا چطوری با چنگ‌ودندان حفظ شده است، راحت از بیرون می‌آیند و کنار سفره آماده می‌نشینند و انتظار امکانات دارند. همین پارک پردیسان که حالا ما در آن نشسته‌ایم و مصاحبه می‌کنیم به راحتی تا اینجا نرسیده با مقاومت و بدبختی آن را حفظ کردیم، هر دستگاهی به یک گوشه‌اش نظر داشت، اوقاف یک سمت را می‌خواست، ژاندارمری، شهرداری، مسکن و... خون دل‌ها خوردیم اما اینها که می‌آیند این خون دل‌ها را ندیده‌اند. خلاصه بگویم کسی که صرفا برای شغل و ریاست بیاید برای محیط‌زیست خوب نخواهد بود. خود من سال 60 لیسانس شیمی داشتم اما شدم رییس محیط‌زیست خراسان، خیلی‌ها هم به من خرده می‌گرفتند و دست می‌انداختند، درست هم می‌گفتند. چون از طبیعت چیزی نمی‌دانستم، اما من خودم را تا دکترای محیط‌زیست رساندم و دوبار هم معاون محیط طبیعی سازمان شدم.

‌شما با این ویژگی‌ها و حساسیت‌ها برای محیط‌زیست در مدت کارتان به‌عنوان معاون آقای محمدی‌زاده با او به اختلاف نرسیدید؟
چرا، مثلا یکی از اختلاف نظرهایی که من با رییس کنونی سازمان، آقای محمدی‌زاده داشتم این بود که می‌گفتم دولت و سازمان‌ها و پیمانکاران وابسته به دولت مخربان اصلی محیط‌زیست هستند اما او معتقد بود که مردم محیط‌زیست را تخریب می‌کنند. اما مردم آنقدر توانمند نیستند که بتوانند همه محیط‌زیست را تخریب کنند و تنها به اندازه نیازشان بهره‌برداری می‌کنند. ولی پیمانکاران وقتی مجوزی را از سازمان می‌گیرند دیگر هیچ چیزی برایشان مهم نیست و  تا نهایت تخریب می‌کنند.

‌آینده محیط‌زیست را چطور می‌بینید؟ خیلی از کارشناسان تصاویری که از آینده ارایه می‌کنند بسیار تیره‌وتار است؟
قایل به سیاه‌نمایی نیستم، اما براساس استانداردها و شاخص‌های شناخته شده جهانی ما وضعیت درستی نداریم و با آنها خیلی فاصله داریم. من اگر می‌توانستم کل کشور را حفاظت شده اعلام می‌کردم، چون در این سال‌ها خیلی ندانم‌کاری کردیم، شورایعالی محیط‌زیست را منحل کردیم و وظایفش را به کمیسیون زیربنایی دولت دادیم، جایی که همه توسعه‌گرا هستند و کسی دغدغه محیط‌زیست ندارد. من بی‌پرده بگویم ما از همه جهت ضربه خوردیم، مملکتی که نتواند آب و خاکش را حفظ کند آینده خوبی نخواهد داشت. علاوه بر این مطمئن باشید در آینده نزدیک ما باید به سازمان‌های بین‌المللی به‌دلیل تخریب محیط‌زیست پاسخگو باشیم، درست مثل انرژی هسته‌ای و حقوق‌بشر، چون محیط‌زیست مرز نمی‌شناسد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha