محمود احمدینژاد در روزهای پایانی عمر دولت خود درحالی وعده نجات دریاچه ارومیه توسط آب ارس را به مردم میدهد كه كارشناسان احداث جاده كلانتری را موجب نابودی دریاچه ارومیه میدانند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ؛ اما محمود احمدینژاد در روزهای پایانی عمر دولت خود درحالی وعده نجات دریاچه ارومیه توسط آب ارس را به مردم میدهد كه كارشناسان از جمله بهروز دهزاد كارشناس اكولوژی آبهای داخلی احداث جاده كلانتری را موجب نابودی دریاچه ارومیه میدانند. جادهای كه احمدینژاد اصرار زیادی برای اتمام ساخت آن در دولتش داشت تا خود به تنهایی بتواند آن را افتتاح كند.
انتقال آب ارس، عوامفریبی است
طرح انتقال آب ارس كه «محمود احمدینژاد» در روزهای آخر دولت دهم آن را ناجی دریاچه ارومیه میداند و یكی از افتخارات دولت خود میداند مدتهاست از سوی كارشناسان آشنا با حوزه آب رد شده است. اما او در نطق تلویزیونی خود از افتتاح سخن گفت تا بار دیگر اعتراض نمایندگان استان را در پی داشته باشد. قاضیپور،نماینده مردم ارومیه در مجلس در گفتوگو باتهرانامروز افتتاح طرح انتقال آب ارس را به دریاچه ارومیه عوامفریبی میداند. او آب پاكی را روی دست همگان میریزد و میگوید: «با افتتاح طرح انتقال آب ارس به دریاچه ارومیه یك قطره آب به این دریاچه وارد نخواهد شد چرا كه آب مورد نیاز به زمینهای كشاورزی تعلق خواهد گرفت.»
بهروز دهزاد كارشناس اكولوژی آبهای داخلی هم در گفتوگو با ایسنا، انتقال آب رود ارس به دریاچه ارومیه را بیفایده میداند و میگوید: این طرح بدون مطالعه و بررسی ابعاد تخریب انجام شده است. او همچنین اعتقاد دارد كه این طرح مانند دیگر طرحهایی كه برای دریاچه ارومیه به اجرا درآمده، كاملا احساسی و عجولانه است؛ چرا كه رود ارس اكولوژی مخصوص به خود را داشته و متعلق به منطقه دیگری است و با وجود مبالغ بسیاری كه در این طرح هزینه شده، تنها شاهد نابودی رودخانه ارس خواهیم بود. او میگوید: «آبی كه منتقل میشود اصلا به دریاچه نرسیده و روستائیان در میان راه آن را برداشت میكنند. زیرا انتقال آب تابع اصول و قوانینی است كه هیچ كدام از آنها در این طرح در نظر گرفته نشده است.»
یك تلخی بیپایان
نه تنها آبهایی كه قرار است به دریاچه ارومیه برسد، به آن نمیرسد وخرج زمینهای دیگر هم میشود، اعتبارات دریاچه ارومیه هم در میان راه برداشت میشود تا دومین دریاچه شور جهان به مرگ حتمی نزدیك شود. مرگی كه البته از دریاچه گذشته و به گونههای حیوانی آن رسیده است. در حال حاضر گوزنهای زرد دریاچه ارومیه آواره پیدا كردن آب شیرین شدهاند. از سوی دیگر به گفته فعالان حوزه محیطزیست فلامینگوهای آن در سواحل فریدونكنار به فروش میرسد. بنابراین فعالیتهای دولت دهم نه تنها هیچ زخمی از دریاچه ارومیه را مرهم نگذاشت بلكه خرج اعتبارات ملی و جهانی احیای این دریاچه در پروژههای دیگر این سوال را در اذهان عموم كاشته است كه آیا مسئولان استانی و تصمیمگیران دولتی نمیدانند با خشك شدن دریاچه ارومیه كشور وارد چه بحرانی میشود كه به راحتی از اعتبارهای احیای دریاچه میگذرند و آن را به اشخاص ذی نفوذ میدهند.
سوالی كه البته نادر قاضیپور، نماینده مردم ارومیه در مجلس هم در گفتوگو با تهرانامروز پاسخی برای آن ندارد و میگوید: «بروید و از آقایان بپرسید.» او به خبرنگار ما میگوید كه هزینه احیای دریاچه ارومیه صرف آبیاری 40 هزار هكتار زمین اشخاص ذینفوذ در استان آذربایجان شرقی شد. او در پاسخ به این سوال كه این افراد ذی نفوذ وابسته به كجا هستند؟ میگوید: «افرادی هستند كه بعد از جلسه مجلس میتوانند به راحتی وارد گفتوگو با دولت شوند و یك اعتبار ملی را صرف زمینهای خود كنند.» اما مسئله اعتبارهای نجات بخشی دریاچه ارومیه به همین جا ختم نمیشود. بهروز دهزاد كارشناس اكولوژی آبهای داخلی هم میگوید: «معلوم نیست پولهای بانك جهانی برای نجات ارومیه كجا خرج شده است؟» مسئلهای كه قاضیپور هم از آن اظهار بیاطلاعی میكند.
دهزاد میگوید: «در اواخر دولت دهم پروژهای با همكاری بانك جهانی برای نجات دریاچه ارومیه طراحی شد كه حتی یك صفحه كاغذ هم از وضعیت اجرای آن ارائه نشده است و در آخر هم اصلا معلوم نشد وامهای هنگفتی كه از بانك جهانی گرفته شده و باید بازگردانده شود كجا رفت؟ «او با بیان اینكه سازمان حفاظت محیطزیست نباید پشت درهای بسته برای محیطزیست كشور تصمیم بگیرد، میگوید: «كارها باید به صورت شفاف انجام گرفته و جامعه كارشناسی در جریان تصمیمگیریها قرار گیرند.
سدها عامل خشكی دریاچه ارومیه نیستند!
بهروز دهزاد همچنین اعتقاد دارد كه مدیرانی كه برای حل مشكل دریاچه ارومیه انتخاب شدهاند سررشتهای از كار نداشته و هر روز وضع آن را بدتر میكنند. به گفته او متاسفانه سالهاست كه جامعه كارشناسی كشور حوصله بررسی آمارها و تحقیقات انجام شده را ندارند و همیشه راحتترین راه را برای حل مسائل و مشكلات ارائه میدهند. به عنوان مثال بسیاری از كارشناسان سدها را عامل خشكی دریاچه ارومیه معرفی میكنند در صورتی كه اینگونه نیست. او تاكید میكند كه دریاچه ارومیه از زمانی دچار این سرنوشت شد كه جادهای را به صورت كاملا غیرعلمی و غیراصولی در وسط آن احداث كرده و با تخریب یك كوه و ریختن سنگهای آن به داخل آب، دریاچه را به دو نیم تقسیم كردند.
به گفته او این كار باعث قطع جریان آب دریاچه شد. در حالی كه جریان آب دریاچه، حكم خون در بدن انسان را داشته و همانگونه كه خون باعث اكسیژن رسانی به اعضای مختلف بدن میشود، با خنكتر كردن دریاچه، موجب كاهش تبخیر آبهای آن میشود. البته كارشناسان بسیاری كشت سنتی در اطراف دریاچه ارومیه را عامل اصلی خشك شدن دریاچه ارومیه میدانندو اعتقاد دارند كه ساخت پل روگذر كلانتری آخرین ضربه را به دریاچه زد و مرگ آن را زودتر از آن كه فكر میكردند پیش آورد.
استاد دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینكه برای نجات دریاچه ارومیه باید پیش از هر كاری جاده را از میان برداشت میگوید: تاكنون مدیرانی كه برای حل مشكل دریاچه ارومیه انتخاب شدهاند هیچ كدام سررشتهای از كار نداشته و با اقدامات نامناسب خود هر روز وضع آن را از آنچه كه هست بدتر میكنند. وی اضافه كرد: شاید بسیاری از این مدیران تحصیلات عالی دانشگاهی داشته باشند اما این به معنی آگاهی آنها از امور نیست و اكنون مشاهده میكنیم این مدیران چه نقشی در نابودی دریاچه ارومیه داشتهاند.
پشتپرده سیاسی خشك شدن دریاچه ارومیه
قاضیپور اعتقاد دارد كه دستهایی در پشتپرده وجود دارد كه اجازه نمیدهد اعتبار به دریاچه ارومیه برسد. به گفته وی تمام تلاشهایی كه مجلس برای احیای دریاچه ارومیه كرده است آقای نامجو به باد داد. او میگوید: «هر روز آب دریاچه ارومیه كمتر میشود و معاون رئیسجمهور اعتبارات دریاچه ارومیه را براساس سیاسیكاری ناعادلانه به استان آذربایجان غربی اختصاص ندادند.» در نهایت تاكید میكند: «مردم باید بدانند پولهایی كه به اسم احیای دریاچه ارومیه گرفته میشود، سر از كجا در میآورد.»
سوالهای بیپاسخ
عملكرد دولت در قبال خشك شدن دریاچه ارومیه سوالات بیشماری را در اذهان عموم بهوجود آورده است. پیش ازاین هم اخباری از ارومیه به تهران میرسید كه درحالی كه گروههای مختلف در سطح ملی وجهانی بهدنبال راهكاری برای نجات دریاچه ارومیه از خشكسالی هستند اما دستگاههای دولتی در استان برسر تصاحب زمینهای خشك شده دریاچه ارومیه با هم جدال دارند. حال هم كه معلوم نیست اعتبارهای جهانی احیای دریاچه كجا خرج شده است. افكارعمومی میپرسند آیا واقعا تصمیمگیران دولتی بهویژه در سطح استانی نمیدانند با خشك شدن دریاچه چه اتفاقی برای شهروندان چهار استان نزدیك دریاچه میافتد؟
آیا ذی نفوذانی كه اعتبار دریاچه ارومیه را صرف آبیاری زمینهای خود كردهاند نمیدانند كه ریزگردهای نمكی همین كه خیز بردارند زمین آنها را از زمینهای كشاورزان دیگر تشخیص نمیدهند؟ كسانی كه اعتبارهای جهانی وملی را دو دستی تقدیم آنها كردهاند نمیدانند كه خشك شدن دریاچه ارومیه و بحران سفید ریزگردهای نمكی زندگی در منطقه را میخشكاند؟ آیا وزیر نیرو دروهله اول پاسخی برای 8 هزار كشاورز اطراف دریاچه ارومیه كه با شروع ریزگردها، زمینهای آنها لم یزرع میشود دارد؟ در نهایت از مدیران بومی منطقه میپرسند كه درحالی كه گروهای بیشماری در ایران وخارج از ایران نگران وضعیت دریاچه ارومیه و ساكنان اطراف آن هستند، آنها هیچ دغدغه و نگرانی از آینده خود و فرزندانشان ندارند؟
نظر شما