از سوی دیگر، به دلیل آنکه ضمیر ناخودآگاه در کودکان در حال شکلگیری است، هر آنچه که ببینند بر روح و روان آنها نقش میبندد و در آینده آنها تاثیر بسزایی دارد. دختایران در این شماره بر آن است تا به بررسی آداب تلویزیون دیدن کودکان و تاثیرهایی که برنامههای تلویزیون ملی مانند عمو پورنگ، خاله شادونه، فیتیله و مانند آن روی آنها میگذارد، بپردازد. به همین دلیل گفتگویی با روحالله حاجیزاده، کارشناسارشد روانشناسی انجام دادهایم.
کودکان بهتر است از چه سنی دیدن برنامههای کودک تلویزیون را شروع کند؟
اینکه دقیقا یک سن را برای کودک مشخص و تعیین کنیم تا برنامههای کودک تلویزیون را ببینند، منطقی نیست. کودکان با توجه به تواناییهای شخصیتی متفاوتی که دارند، هر کدام در سنین مختلف، بنابر توانایی درک و ارتباط با برنامههای کودک میتوانند آنها را ببینند. به همین دلیل تشخیص اینکه چه سنی مناسب دیدن تلویزیون و برنامه کودک است بیشتر بر عهده والدین و بویژه شخص مراقبتکننده (مادر، پرستار و...) است.
والدین یا مراقبتکننده کودک چطور میتوانند برنامه خوب و نامناسب را تشخیص بدهد؟
والدین با توجه به قوانین اخلاقی و اجتماعی که در خانه وضع شدهاند (بایدها و نبایدها) میتوانند برنامه متناسب را انتخاب کنند. البته از آنجا که صدا و سیما در تولید برنامههای کودک، اصول اخلاقی، قوانین اجتماعی و اصل ارتباط بینفردی جامعهپسند را کاملا رعایت و حتی تبلیغ میکند بنابراین والدین نباید در این مبحث دچار مشکل خاصی باشند.
در واقع، صدا و سیما علاوه بر هنجارهای اجتماعی، عرف جامعه را نیز به کودک آموزش میدهد. بطور مثال، عمو پورنگ و خاله شادونه درباره مسائلی چون دروغ گفتن برنامه دارند و با همکاری دیگر شخصیتهایی که در برنامه آنها هستند به کودک میآموزند که این کار درستی نیست. به هر حال رسانهها در هر کشوری در راستای اهدافی که در سیاستگذاریها مشخص میشود وظیفه انتقال عرفهای اجتماعی و آموزش در ردههای مختلف سنی را برعهده دارند و کودکان به دلیل آموزشپذیری بالاتر راحتتر به چنین رویکردی پاسخ میدهند.
در هر حال، هنگامی که کودک مشغول دیدن برنامههای تلویزیونی است بهتر است بزرگترها با وی همراه شوند و مسائل را برایش توضیح دهند چراکه کودک بیشتر به مسائل خندهدار برنامهها توجه دارد و بسیاری اوقات پیام برنامه را نمیگیرد. مثلا در برنامه عمو پورنگ، امیرمحمد کار اشتباهی انجام میدهد و کودک به آن میخندد در حالیکه عمو پورنگ مشغول توضیح دادن این مسئله است که کار اشتباه است و نباید آن را انجام داد، اما کودک از آن غافل است و ذهنش درگیر آن کار غلط است. این مواقع بهتر است بزرگترها مسئله را برای کودک توضیح دهند.
با توجه به میزان بالای تاثیر برنامههای تلویزیونی، کودک چه مقدار در روز میتواند برنامه کودک ببیند؟
درباره این مسئله باید ابتدا به سبک فرزندپروری خانواده توجه کرد. آیا خانواده سبک سهلگیرانه دارد؟ مستبدانه یا مقتدرانه؟ کدامیک؟ سپس با در نظر گرفتن سبک تاثیرگذاری والدین میتوان از آنها انتظارت متفاوت داشت. تعیین مدت زمان تماشای برنامه کودک با توجه به محیط ارتباطی حاکم در خانواده مهم است. گاهی والدین یا پرستار کودک به منظور آرام نگه داشتن کودک یا بعنوان پاداش و تنبیه از برنامههای کودک و مدت زمان تماشای آن استفاده ابزاری میکنند، علیرغم خوب یا بد بودن این کار، باید بدانیم که همه این قراردادها در مدت زمان تماشای برنامه کودک تاثیرگذار است، اما در یک جمعبندی، در نظر گرفتن مدت زمان طولانی برای کودک، به منظور تماشای برنامههای کودک باعث کاهش ارتباط کلامی و حتی عاطفی بین کودک و والدین میشود و در درازمدت بر رابطه دو طرف تاثیر نامطلوبی میگذارد.
با این وضعیت میتوان عادت کودک به دیدن برنامهها در مدت طولانی را تغییر داد؟
زمان و انرژی زیادی میخواهد. معمولا والدین حوصله چنین چیزی را ندارند. اتفاق افتاده که مادری برای تغییر این رفتار فرزندش که بدون دیدن تلویزیون غذا نمیخورد، پس از دو روز مجبور شد، او را به بیمارستان ببرد تا سرم وصل کند. در این مورد باید رفتار را در قالب رفتارهای کوچکتر و مبحث رفتاردرمانی پیگیری و درمان کرد. هر چه سن کودک پایینتر باشد این تغییر راحتتر پذیرفته میشود، اما صبر و حوصله بسیاری میخواهد.
پدر و مادرها مثلا بعد از پنج سال که فرزندشان چنین روندی را طی کرده میخواهند با هفتهای یک ساعت درمان کنند. از طرف دیگر، علاوه بر سن کودک، والدین باید با صبر و حوصله و هماهنگ عمل کنند، مثلا یکی از آنها جلوی تلویزیون دیدن وی را میگیرد، اما دیگری با دیدن سروصدا، بیقراری و گریه کودک از این مسئله صرفنظر میکند.
مجری برنامههای کودک باید چه پارامترهایی داشته باشد؟
پارامترهایی مانند استفاده از رنگهای شاد و حالات هیجانی، دکورهای متفاوت، موسیقی، دست زدن کودکان در برنامهها و طرح مسائل در قالب طنز از مواردی هستند که در برنامههای تلویزیونی وجود دارد و میتوان آنها را خوب برآورد کرد.
آیا برنامههای کودک کارشناس یا روانشناس کودک دارند؟
چنین برنامههایی برنامهنویس دارند و با توجه به موضوعهایی که در آیتمهای مختلف اجرا میشود، مطمئنا از کارشناسان این حوزه استفاده میکنند.
مجری برنامه کودک تا چه حد باید با روانشناسی کودک آشنا باشد؟
بهتر است به جای روانشناسی کودک که مربوط به مبحث رشد است از «روانشناسی ارتباط با کودک» که به مبحث ارتباط برقرار کردن با کودک از راه لذت بردن از رابطه میپردازد، استفاده کنیم. درباره برنامههایی که به صورت سراسری در تلویزیون پخش میشود، استفاده از کلمهها و جملههایی که برای تمام کودکان با سطوح فرهنگی، اجتماعی و محیطی متفاوت هستند، کار دشواری است.
آیا عبارتها و جملههای مجری برای کودکان سراسر کشور یا قومیتهای مختلف قابل درک است؟ آیا به موضوع بحث در برنامه برای اکثر کودکان جذاب و قابل فهم است؟ استفاده از زبان کودکان یا حالات هیجانی مناسب با سطح درک کودکان، همچنین قدرت ارتباط با کودکان تا جاییکه یک مجری در خانه برای کودک به عنوان الگو قرار بگیرد باید از تواناییهای مهم و اصلی یک مجری برنامه کودک باشد.
بهعقیده شما برنامههایی که در استانهای دیگر با همین سمتوسو اجرا میشود، جوابگوی مخاطب کودک هست؟
از نظر کیفیت برنامهها و برنامهنویسی مطمئنا استانهای دیگر مانند شبکههای سراسری نیستند و رنگ و لعاب برنامههایی مانند عمو پورنگ و خاله شادونه خیلی بیشتر است و طبیعی است که کودک بیشتر به سراغ آنها میرود، اما بسیاری از کودکان در مناطق مختلف ایران متوجه دیالوگهای این برنامهها نمیشوند و فقط به دلیل جذابیت تصویری که در برنامه وجود دارد آن را تماشا میکنند. متاسفانه برنامهسازان شبکههای سراسری به این امر توجه ندارند و همه برنامهها را در چارچوب خاصی میسازند.
شما چه پیشنهادی برای این مساله دارید؟
فرهنگسازی رکن اصلی برنامهسازی به ویژه برای کودکان است. برنامهای مانند فیتیله با موفقیت چشمگیری روبهرو شده است، چراکه در هر برنامه لباسها، لهجهها و شهرهای مختلف را مورد توجه قرار میدهد. در کشورهای چند قومیتی معمولا کودکان را به وسیله رسانه با دیگر فرهنگها آشنا میکنند تا برایشان مساله پذیرفته شدهای باشد. در برنامه عمو پورنگ و خاله شادونه معمولا اصول اخلاقی تکراری مانند دروغ نگفتن، بیاجازه از وسایل دیگران استفاده نکردن و مانند این در چارچوبی مشخص آموزش داده میشود و برنامههایشان تنوع ندارند و این مساله باعث رکود چنین برنامهها میشود، اما از آنجایی که مخاطب کودک جذب دیگر المانهای جذاب برنامه میشود و از سوی دیگر به دلیل کمبود برنامهها کودک چارهای جز تماشا ندارد. تهیهکنندگان برنامههای کودک باید تلاش کنند در کنار توجه به دیگر استانها و قومیتها، کودکان دیگر شهرها را با فرهنگهای موجود در بخشهای ایران آشنا کنند.
گاهی در پخش برنامههای زنده کودک پیش آمده که مجری برخورد مناسبی با کودک نداشته، به طور مثال مسئله فرنود که باعث شوخیهای بسیاری شد. آیا نیازی به آموزش نحوه برخورد با کودکان وجود ندارد؟
آموزش چگونگی برخورد با کودکان بسیار ضروری و مهم است، به شرط آنکه وقتی به سراغ آنها نرویم که در برنامهها مسئلهای پیش آمده باشد و به این دلیل بگوییم که باید مجریهای برنامههای کودک را آموزش داد. آموزش باید دورهای و به صورت کارگاههای مختلف با هدف ارتباط متناسب با کودک و برخورد جامعهپسندانه با رفتارهای آنها باشد. از سویی، در درازمدت هدف برخورد با رفتارهای نامناسب نباشد بلکه جلوگیری از ایجاد چنین رفتارهایی باشد. کودکانی که برای تماشا یا حضور در چنین برنامههایی آورده میشوند معمولا از طبقه متوسط و بالای جامعه هستند، بنابراین بسیاری مسائل در خانوادههای آنها حل شده است. مثلا در جریان همان حرفی که فرنود در برنامه زنده زد، مطمئنا اگر او در خانه چنین حرفی را بزند، خانواده و فامیل با او شوخی میکنند و آن را بد تلقی نخواهند کرد. برخوردهای مانند این تنها مدت کوتاهی در ذهن کودک یا جامعه میماند و پس از آن فراموش میشوند.
از سوی دیگر باید توجه کرد که در برنامه زنده فشارهای بسیاری روی مجری هست و علاوه بر تسلط در اجرا باید بچههایی که در استودیو هستند نیز کنترل کند. تمرکز بر این مسائل کار بسیار مشکلی است. مجریهای تلویزیون معمولا براساس توانایی در اجرا انتخاب میشوند و به همین دلیل باید برای آنها کارگاههای آموزشی گذاشت و روانشناسی رشد کودک را به آنها آموخت اما این دورهها تنها نباید پس از وقوع مسئلهای باشد بلکه باید به صورت دائم برگزار شود.
منبع: مجله اینترنتی دخت ایران
نظر شما