شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۹
سلامت نیوز : "ای بابا دلت خوشه! با این همه غم و غصه مگه می شه شاد بود؟" این جمله یکی از اعتراض های رایج در برابر پیشنهاد شاد بودن است. برخی از ما فکر می کنیم شاد بودن با غمگین بودن یا در رنج قرار داشتن تضاد دارد و وقتی فردی غمگین است یا رنج می کشد نمی تواند شاد باشد یا این که وقتی فردی مشکل مزمن یا رنج کهنه ای دارد نمی تواند شاد باشد. در ستون «به صرف لبخند» این هفته صفحه خانواده و مشاوره با محمد حسن اشرف روانشناس گفت و گو کردیم تا ببینیم آیا با وجود غم و رنج، بازهم می توان شادکامی را در زندگی تجربه کرد یا خیر؟

شادکامی الزاما با غم و رنج در تضاد نیست

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه خراسان ؛ اشرف می گوید: شادکامی الزاما با رنج یا غم در تضاد نیست. بسیاری از ما لحظاتی را تجربه کرده ایم که از یک رخداد تلخ، غمگین بوده ایم اما پشت احساس غم خود یک حس شادی عمیق و بیان نشدنی داشته ایم. در توضیح این تضاد عجیب باید دو نکته را بیان کرد؛ نخست این که احساس ما نسبت به یک اتفاق یا پدیده با توجه به معنا و مفهومی که ما به آن نسبت می دهیم فرق دارد. فرض کنید دو نفر در یک بیمارستان بستری هستند و پای راست هر یک به دلیل سانحه ای قطع شده است. نفر اول یک آتش نشان است که حین ماموریت و نجات جان یک نفر پای خود را از دست داده و نفر دوم یک فرد عادی است که حین رانندگی به علت صحبت با گوشی تلفن همراه تصادف کرده است. فکر می کنید احساس آن ها در بیمارستان و عکس العمل هایشان با هم یکی است؟ قطعا خیر.

او توضیحاتش را این گونه ادامه می دهد: «معنا و هدفی که ما به اتفاقات تلخ و رنج هایمان نسبت می دهیم تعیین کننده احساس ماست. شما باید حوادث تلخ و ناخوشایند زندگی تان را بازبینی و بررسی کنید که چه معنا یا مفهومی برای آن در ذهن خود دارید. در صورتی که بتوانید معنا و مفهوم آن را تغییر و به آن معنایی فردی بدهید قطعا احساس تان تغییر می کند و چه بسا در مواجهه با برخی رخدادهای تلخ احساسی شیرین و شادمانانه داشته باشید. اشرف معتقد است که معنا و مفهوم داشتن زندگی برای ما نه تنها مقاومت و شهامت مان را بیشتر می کند بلکه باعث می شود تا ما در بدترین شرایط هم بتوانیم احساسات مثبت را تجربه کنیم و شاد باشیم.

این روانشناس و کارشناس خانواده درباره نکته دوم در بحث شادمانی و غم و رنج می گوید: نکته دوم این که ما می توانیم نسبت به احساسات مان هم احساس داشته باشیم. مثلا من از این که مادرم بیمار است غمگینم، اما از این که برای بیماری مادرم غمگینم، خوشحالم چون این واقعیت نشان می دهد رابطه ما رابطه خوبی است؛ یا به طور مثال ممکن است من از این که این همه کار می کنم خسته باشم، اما از این که این قدر خسته ام راضی ام چون نشان می دهد من نه تنها بیکار نیستم بلکه آدم پر تلاشی هستم.اشرف در پایان می گوید: شما شاید نتوانید احساسات سطح اول را تغییر دهید اما احساسات سطح دوم معمولا با برداشت و قضاوت شما نسبت به خودتان تغییر می کند. در نظر داشته باشید پشت بیشتر احساسات تلخ ما پیام هایی از سالم بودن، انسان بودن، انسانیت داشتن، منصف بودن و شرافت ما نهفته است. بنابراین اگر ما احساسات تلخ و رنج هایمان را کمی بشکافیم احساسات سطح دوم ما در بیشتر مواقع مثبت و امیدبخش است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha