به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه تهران امروز ؛ ازدواج یك رابطه دوستانه نیست بلكه یك وصلت است.برای وصلت و ازدواج هر دو طرف باید قانونها و ارزشهای قومی قبیلهای شان نزدیك به همدیگر باشد و از نظر اعتقادات مذهبی یك دیدگاه داشته باشند.اگر به دلایلی دو طرف همگونی نداشته باشند قرارداد یا ازدواج به مشكل میخورد.اكنون بیشترین آمار برای جدا شدنها عدم تفاهم و نپذیرفتن جایگاه یكدیگر است.مرد در جایگاه یك شوهر انتظار خاصی دارد و زن در جایگاه همسر نیز انتظارات خاص خود را دارد اما امروزه انتظارات همسر خارج از حد انتظار دو طرف است.یكی از دلایلی كه سن ازدواج بالا رفته است فقط وحشت از ازدواج نیست،بلكه جوانان ما نسبت به سابق بسیار دیرتر هویت اجتماعی و اقتصادی خود را پیدا میكنند.آمار طلاقهای خاموش در جامعه ما بالا رفته است و روابط موازی در زندگیهای زناشویی بهوجود آمده است.
روابطی كه باعث شده است مرد به انحراف برسد و زنان نیز از نظر عاطفی ضربه بخورند.وجود روابط موازی در ازدواج باعث میشود كه نه تنها به زندگی فرد بلكه به جامعه هم از لحاظ اجتماعی آسیبهای جدی وارد شود.این عمل به عنوان ضدارزش در جامعه همهگیر میشود و نتیجهاش بدبینی به ازدواج،عدم تشكیل نهاد خانواده و پایین آمدن آمار ازدواج است.در یك جامعه حتما باید زن و مرد از قبل نسبت به هم شناخت داشته باشند تا ازدواج مانند رانندگی در یك شب تاریك بیچراغ نباشد.در گذشته جوانان شاغل میشدند و حین كار ادامه تحصیل هم میدادند،اما الان تازه بعد از دانشگاه میخواهند به سر كار بروند كه با وجود مشكل بیكاری در جامعه باز هم به اهدافی كه دارند نمیرسند.از سویی دیگر، انتظارات نسبت به گذشته بسیار متفاوت شده است. والدین هم گاهی نقش پر رنگی در اختلافات دارند.
قبلا تعداد فرزندان زیاد بود و خانوادهها كمتر در زندگی فرزندانشان دخالت میكردند اماا كنون بهدلیل اینكه فرزندان از لحاظ مالی بعد از ازدواج هم به خانوادهها وابسته هستند،والدین در زندگی دختز و پسر دخالت میكنند.در صورتی كه وقتی فرزندان هویت اقتصادی پیدا نكردهاند اصلا نباید ازدواج كنند.از مهمترین عوامل طلاق در جامعه عدم تفاهم زوجین،بحث اعتیاد و عدم توانایی مالی است.باید بپذیریم ازدواج آزمون و خطا ندارد و تا به حال هیچ منشور مدونی برای هویت اقتصادی و اجتماعی ازدواج تدوین نشده است.
نظر شما