کافی است از دوستان دور یا نزدیک خود درباره این کلمه پرسش کنیم تا بدانیم این پدیده چنان شیوع یافته و اپیدمیک شده است که هر آن میتوان در معرض ابتلا به آن (خیانتکار شدن یا مورد خیانت قرار گرفتن) قرار داشت؛ پدیدهای که مرد و زن نمیشناسد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه بهار ؛ یافتههای ناشی از گفتوگوی صورت گرفته با دکتر خراطها (آسیبشناس اجتماعی) و نیز چهار نفر از قربانیان، این پدیده گویای آن است که شیوع این پدیده بسیار چشمگیرتر از آن است که بتوان بهسادگی از کنار آن عبور کرد؛ شیوعی که اگرچه شاید نتوان به رقم دقیق آن دست یافت اما بنا به گفته این آسیبشناس، میتوان سراغ آن را در «ارقام سیاه جرم» گرفت؛ ارقامی که ثبت رسمی نمیشوند اما وجود دارند و زیر پوست شهر به حیات، رشد و نمو خود ادامه میدهند و البته ارقامی که در قلب، روح و روان بازیگران اجتماعی رد خود را بر جای میگذارند. چگونه؟ گفته خواهد شد.
خیانت را میتوان محصول و تولیدی اجتماعی (محصول کژی مناسبات اجتماعی، ارزشهای نوظهور فرهنگی، کژکارکرد شدن نهادها و ساختارهای اجتماعی و...) دانست و اثرات آن را نیز با همین نگرش دستهبندی کرد. اثراتی که از مهمترین آنها میتوان به بیاعتمادی (بنا به گفته یکی از قربانیان: اگر تو به من دروغ میگویی فاجعه نیست، اینکه من دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم فاجعه است)، خودکشی، دیگرکشی و... اشاره کرد.
اثراتی که هریک، اگرچه احوالات یک جامعه را منعکس میکند، درعینحال حیات آن را با مخاطرات متعددی روبهرو میسازد.خیانت انواعی دارد و از خیانت دوستان همجنس، خیانت زن و شوهر، خیانت پسران و دختران دارای روابط عاطفی، خیانت میان کاسبان و... میتوان سخن گفت و البته دلایل متعددی همچون منفعتطلبی، تنوعطلبی، خودخواهی، ناآگاهی و... را برای انجام آن برشمرد.
اما پرسش اصلی این یادداشت که برآمده از شنیدهها، دیدهها و مصاحبههای صورت گرفته است، مبنی بر آن خواهد بود که «مشاوران روانشناس» (به عنوان مأمن عموم مبتلایان به بحران رابطه و تعامل در حال حاضر) تا چه میزان کار ویژه خود مبنی بر تسهیل روابط اجتماعی و فرو نشاندن بحرانهای عاطفی را از دست دادهاند و به عبارت دیگر تا چه میزان در این امر (خیانت کردن) نقش یافتهاند؟ بنا به یافتههای نگارنده، این شاخه از روانشناسی به دلیل آنکه با آسیب دیدگان روابط اجتماعی، یعنی کسانی که اسیر بحرانند، سروکار دارد، به راحتی و در صورت نادیده گرفتن «اخلاق حرفهای» قادر است، بحران را به نفع خود مدیریت کند و نه تنها از تنش نکاهد، بلکه فرد اسیر بحران را به سمت «تله» مورد نظر خود بکشاند.
بنا بر این گفتهها، جامعه با پدیدهای خاص روبهرو است که ریشه در اعتماد صنفی به شنونده (در این جا همان مشاور) دارد. به سخن دیگر، گویا مشورتهای صورت گرفته با بعضی از مشاورنماها همچون تله انفجاری عمل میکند و درنهایت به جذب مشورت گیرنده و ورود آن به رابطهای ناخواسته (و شاید هم خواسته) منجر میشود.
مشاوران به عنوان «امین مراجعه کننده» با رازهایی سروکار دارند که در صورت عدم رعایت «اخلاق صنفی» و انسانی میتوان از آنها علیه گوینده و شخص سوم استفاده کرد. به این ترتیب میتوان «خیانت» را آموزش داد و روابط اجتماعی را بیش از پیش مختل کرد.
اینجاست که زمینه بروز آسیبهای اجتماعی همچون قتلهای ناموسی یا دیگرکشی، فراهم میشود. چهبسا در پس هر پرونده طلاق، قتل، نزاع و درگیری و... بتوان ردی از این نوع خیانت، به یادگار یافت.
یادآور میشود در این صنف، بیشتر افراد، معتمد و شریف هستند و این نوشته صرفا جهت شناسایی و توصیف مقدماتی «پدیدهای اجتماعی» به رشته تحریر درآمده است.
نظر شما