فراگیری موج بیکاری در جامعه ایرانی که در چند سال اخیر بیشتر و بیشتر شده است، از آمارفارغالتحصیلان دانشگاهها هشداری برای تشدید بیکاری بدل ساخته که نه فرصت شغلی دارند و نه مهارتی برای کار.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت قانون ؛ در حالی که به نظر میرسد کارجویان تحصیلکرده باید شرایط مناسب تری را برای ورود به بازار کار کشور داشته باشند، اما آمارها میگویند چنین نیست و هجوم دهههای اخیر جوانان به دانشگاهها و دریافت مدارک گوناگون تحصیلی نتوانسته است کمک چندانی به آنها در ورود به عرصه بازار کار کشور داشته باشد که البته این مسئله مربوط به همه تحصیل کردهها نیست و افراد بسیار زیادی نیز اگر وارد دانشگاه نمی شدند، امروز نمی توانستند در جایگاههای مناسب شغلی قرار بگیرند. طبق آمارهای موجود در فاصله سالهای 84 تا 91 از مجموع 2.6 تا 3 میلیون بیکار کشور، 1.7 تا حدود 2.2 میلیون نفر در سنین 15 تا 29 سال قرار داشته اند. به عبارت دیگر، کشور در 8 سال گذشته در پیک تقاضای کارجویان برای کار قرار داشته و طبق گفته کارشناسان، فشار تقاضا برای ورود به بازار کار تا حداقل نیمه دهه 90 نیز ادامه خواهد یافت. گروه جامعه «قانون» در گفت وگو با «حسین راغفر» استاد دانشگاه الزهرا به بررسی تبعات بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهها پرداخته است.
خروجی فارغ التـحصیلان دانشگاهها هرسال تعداد فارغالتحصیلان بیکار را افزایش میدهد. با این حال شاهدیم که پذیرشها به هر عنوان بیشتر میشود و نگرانی ای از بابت موج بیکاری این افراد که هر سال بزرگ تر میشود وجود ندارد. تهدیدها و آسیبهای ناشی از این موج چه خواهد بود؟
با توجه به آمارهای کشوری مرکز آمار، 27 درصداز 15 تا 24 سالههای ما که بعضا محصل یا دانشجو و فارغ التحصیل دانشگاه هستند بیکارند که در مورد فارغ التحصیلان این آمار حتی به 33 درصد میرسد. این به اندازه کافی یک خطر بزرگ اجتماعی خواهد بود، همان چیزی که شاید بتوان آن را سرآغاز بحران در کشورهایی مانند تونس و لیبی و حتی سوریه دانست، بنابر این لازم است به اهمیت آن توجه شود اما مسئولان گویا هنوز اهمیت آن را درک نکرده اند که توجه کافی صورت نداده اند و نمی دهند. در حال حاضر نزدیک به 4 میلیون دانشجوی مقاطع عالی در کشور داریم که سالانه یک میلیون نفر نیز به سیل ناخوشایند بیکاران میافزایند. مهاجرتهای بی سابقه ای که به خصوص در این 4 سال داشته ایم معلول همین علت است.
سرمایههای اصلی کشور، افرادی که میتوانستند در خدمت خلق ثروت برای کشور باشند و ما از طفولیت برای آنها هزینه کرده بودیم را به سادگی از دست دادیم چون کاری برای آنها ایجاد نکردیم و اگر هم ایجاد کردیم با حقوق و مزایای ناچیز در شأن سال هایی که به درس گذراندند و امیدهایی که داشتند نبود. درحال حاضر میتوانید ببینید که مهاجرت برای نخبههای فکری ما و حتی گروه هایی با موفقیتهای به مراتب پایین تر، به یکی از گزینههای اصلی تبدیل شده. این خطر به اندازه کافی بزرگ هست. به جسمی شباهت دارد که مرتب خون از آن میرود، خونی که میتواند موجب رشد و ابقا و شکوفایی باشد.
به قول شما خطر بیکاری به اندازه کافی بزرگ هست و عواقب آن نیز به اندازه کافی روشن است که از چشم پوشیده نماند. پس چرا مسئولان همچنان راه ندیدن را در پیش گرفتهاند؟
برای پاسخ دادن به این سوال باید مشکلات و مسائل را به صورت منظم در کنار هم دید. البته منظور من فقط دولت نیست. این یک موضوع ملی است و دولت بخشی از این موضوع به حساب میآید. طی 8 سال گذشته فرصتی نصیب کشور شد و بزرگترین درآمدهای حاصل از فروش نفت و گاز را به دست آورد، با این حال شاهد مصائب بزرگ اقتصادی در کشور بودیم که میتوانست این طور نباشد. در این سالها سیل بیکاری روز به روز بیشتر و پررنگ تر شد. یکی از دلایل، فساد مالی و اقتصادی بود که خود به خود فساد اداری را هم شکل داد. هیچ کس پاسخگوی نحوه صرف درآمدهای نفت و گاز نبود و مجلس هم چشم بر عوارض این سیاستها بست. فرصتهایی که میتوانست کشور را به الگوی رشد و توسعه در جهان تبدیل کند، در نقطه مقابل ما را با فساد و تورم و بیکاری دست به گریبان کرد.
حالا هم دولت بهتنهایی نمی تواند اصلاحات لازم را انجام دهد، باید این مسائل رابه طور روشن و واضح در در دایره سیاست گذاری کشور مطرح کند تا از خوشبینیهای مجلس کاسته شود و مسئولان، مسئولیتهای قانونی خود را در این زمینه بدانند و هم چنین خطرات سیاسی اجتماعی ناشی از برخوردهای غیرمسئولانه به آنها گوشزد شود. بیکاری که فقط با تزریق پول حل نمی شود. اصلاح فضای انحصاری کشور و نابرابریهای عظیم و رانتهای بزرگی که عده ای در داخل به آن عادت کرده اند باید قطع شود تا بیکاری و تورم مهار شود و زمینه برای ایجاد فرصتهای شغلی فراهم گردد.
با وجود اینکه از بیکاری و عواقب و راهکارهای پیشنهادی برای رفع آن زیاد گفته شده اما همه چیز در حد حرف باقی مانده و رفع این معضل گویا به امری ناممکن تبدیل شده. فکر میکنید در این دوره چه قدر میشود به ایجاد فرصتهای شغلی امیدوار بود؟
تحقق این موضوع غیر ممکن نیست اما متاسفانه افراد در موقعیت قدرت مواضع قبلی خود را فراموش میکنند یا در موقعیت قدرت مسایل سیاسی مانع از این میشود که دایرههای درون حاکمیت این خطرها را گوشزد کنند و تبدیل میشوند به موجوداتی که از فضا بهره شخصی میگیرند و مصالح ملی و آینده کشور گروگان منافع زودگذر افراد در قدرت میشود. امکان رفع این مشکل هست اما احتیاج به عزم سیاسی فراگیر دارد و باید تمام سطوح اصلی کشور به این نتیجه برسند که اقدام عاجلی صورت بگیرد.
یعنی مجبوریم به امید یک عزم سیاسی فراگیر صبر کنیم در حالی که بیکاری این روزها به اولین و بیشترین فشار روانی خانوادهها تبدیل شده. مردمی را که به دنبال یافتن کار به هر دری میزنند نمی شود به صبر دعوت کرد. آنها میخواهند تلاشی برای رفع این مشکل ببینند که نتیجه داشته باشد.
در حال حاضر باید به مردم امید داد و این امید فقط با شعار درست نمی شود. اگر مردم بدانند که قرار است فضای کسب وکار منجر به سرمایه گذاری بیشتر باشد، به ایجاد فرصتهای شغلی امید میبندند. یکی از مسائلی که با آن روبهرو هستیم این است که ایران فرصتهای بزرگی در دنیا دارد اما منافع گروههای خاص نمی گذارد اینها محقق شود. ایران از بزرگ ترین ظرفیتها برای سرمایهگذاری خارجی برخوردار است اما قوانین موجود و سیاستهای دولت به نحوی است که امکان تحقق آن را نمی دهد. دولت باید بتواند این فرصتها را محقق کند که بخشی از آن به مناسبتهای خارجی بر میگردد و همانطور که میبینیم در این مورد هم عدهای به عناوین مختلف سعی در کارشکنی دارند. ظرفیتهای بزرگی برای جذب سرمایه گذاری در ایران هست که میتواند ایجاد اشتغال کند و مردم را به شکستن و تغییر این فضا امیدوار سازد. ما در شرایط کنونی راهی جز این نداریم و امیدواریم اصلاح مناسبات خارجی فرصتی فراهم کند نه برای اینکه منابع وارد چرخه واردات و مصرف بشود بلکه فرصت برای سرمایه گذاریهای داخلی و خلق شغل در کوتاه مدت داشته باشم که مقدمه ایجاد ظرفیت در آینده باشد.
نظر شما