وی در ادامه میافزاید: در عصر حاضر به دلایل مختلف فرد در معرض انواع و اقسام فشارهای روحی و روانی است و موج منفی اخبار رسانهها آن را تشدید میكند. به عنوان مثال وقتی اعلام میشود آب یا هوای تهران آلوده است، هوای آلوده عوارض و مشكلات زیادی را به همراه دارد و... عوارض روحی و روانی زیادی در پی خواهد داشت و نباید به سادگی از كنار آن رد شد. اخبار كوبنده آرامش و قرار را از انسان میگیرد. وقتی كانونهای تولید استرس از چند جناح فعال شود باعث بروز مشكلات حادی در جامعهشهری و شهروند آن میشود كه افسردگی یكی از نتایج آن است. اگر اخباری كه رسانهها به سمع و نظر شهروندان میرسانند تحلیل و بررسی شود، نتیجه این است كه اكثر غریب به اتفاق مطالب منعكس شده بار منفی و مخرب به همراه دارد و قطعا فرد وقتی به جای دریافت اخبار خوشایند، اخبار منفی و نگرانكننده را میشنود در دراز مدت با مشكلات و گرفتاریهای فراوانی مواجه خواهد شد. در این شرایط است كه برخی ترجیح میدهند روزنامه خواندن را كنار بگذارند تا از آرامش بهتری برخوردار باشند. رسانهها باید به آثار و عوارض اخبار خود توجه كنند و تلاش بر این باشد كه همزمان با اخبار منفی، به ارائه اخبار خوشایند و مثبت نیز بپردازند. برنامههای كلان جامعه باید طوری پیش برود كه بارقه امید به آینده تقویت شود. همه به اندازه كافی از نگرانی و مشكلات جامعه مطلع هستند بنابراین رسانهها نباید به آن دامن بزنند. در فرهنگ دینی یأس و ناامیدی به آینده از بزرگترین گناهان محسوب میشود و لذا یكی از رسالتهای رسانه احیای امید و امیدواری در جامعه است.
این جامعهشناس با اشاره به اقدامات فرهنگی شهرداری ادامه میدهد: آشفتگی بصری نیز آثار روحی و روانی مخربی را بر شهروندان به جای میگذارد. شهرداری تهران در این ارتباط با آرامسازی در میادین، معابر و خیابانها طراحیهایی آرامش بخش، زیباییهای بصری را تولید كرده كه باعث نشاط و شادمانی شهروندان شده است. اقداماتی از این دست نشاط، شادمانی، افزایش امید، امیدواری و كاهش اضطراب و استرس شهروندان را به همراه دارد. همچنین نصب بیلبوردهایی كه جملات امیدواركننده و احادیث بر آن نقش بسته نیز یكی دیگر از اقدامات مثبت شهرداری است.
وی با بیان اینكه یكی از مهمترین بحرانهای جامعهشهری در ایران بحران بیكاری است میگوید: نهادهای دولتی ذیربط باید فهرستی از مشكلات و گرفتاریهای اجتماعی تهیه كنند كه طبق اولویت به رفع و حل آنها بپردازند. در كلانشهرهای ایران بهویژه تهران، اشتغالزایی برای رفع بحرانهای اجتماعی لازم و ضروری است. این اقدام به عنوان یك عزم ملی و اراده جمعی باید اتفاق بیفتد تا شرایط مطلوبی برای رفع بحرانها و كاهش نگرانیها در جامعه فراهم شود. همه دستگاههای مرتبط با این موضوع باید اقدامات رفع بحران و حل گرفتاریها و نگرانیهای مردم را در دستور كار داشته باشند. این مشكلات به راحتی قابل رفع و رجوع نیست و پروسه زمانی خاص خود را دارد و رسانهها با قدرت باید موفقیتها را منعكس كنند. به گفته این آسیبشناس، در حال حاضر یكی از دغدغههایی كه ایرانیان بهویژه شهروندان كلانشهرها و تهرانیها با آن دست و پنجه نرم میكنند، در حوزه بهداشت و درمان است. اقدامات خاص و ویژهای برای حل كمبود داروهای ضروری صورت گیرد. یكی از نگرانیهای اضطرابآور كه موجب سلب آرامش مردم شده احساس بروز مشكلات فراوان برای درمان بیماریهای مبتلا نشده است. اطلاع از نرخ جراحی قلب باز، مشكلات بیمارانی كه بهدنبال دارو سرگردان هستند و... استرسآور است. موسسات بیمهای در پوشش كامل ناتوان هستند و روز به روز بار حمایتی خود را از بیماران كاهش میدهند، لیست داروها را كم میكنند، خدمات پزشكی را روز به روز تقلیل میدهند و... در حقیقت مردم ایران معنا و مفهوم واقعی بیمه را فراموش كردهاند. متاسفانه الان موسسات بیمه بنگاههای اقتصادی كلان شدهاند كه به جای ارائه خدمات به اعضای تحت پوشش خود در فكر تجمیع ثروت و پول برای صندوق خود هستند.
دكتر بای با اشاره به شیوع مصرف مواد مخدر میافزاید: بزرگترین اضطرابی كه در كلانشهرها وجود دارد بلای خانمانسوزی كه به عنوان ویروس اجتماعی پشت در منزل همه خانههای ایرانی در كمین نشسته است و لذا همه خانوادههایی كه جوان دارند نگران هستند كه فرزندانشان به اعتیاد مبتلا نشوند.این جامعهشناس با بیان اینكه جوانان بیشتر دچار استرس و اضطراب میشوند، میگوید: ظاهرا در جامعه ایران جوانی جرم است زیرا یك جوان فهرستی بلندبالا از مشكلات و گرفتاری در دست دارد و هیچگونه امیدی برای حل و رفع آنها نمیبیند. پشتیبانیهای اطرافیان نیز كاهش پیدا كرده است. زیرا آنها نیز گرفتار مشكلات خود هستند. ارتباط بین فردی در خانواده كاهش پیدا كرده و خانواده اتمیزه شدهاند و هر فرد باید مشكل خود را بدون كمك دیگران حل كند و خانواده وظیفه خود را به عنوان كانون تصمیمگیری برای حل مشكل اعضای آن از دست داده است. در خانوادههای سنتی حمایتهای همهجانبهای از افراد میشد و اگر عضوی از آن با دشواری روبهرو میشد با همفكری، همدلی و هماهنگی بین اعضا همه با هم آن را حل میكردند در صورتی كه پشتیبانیهای پیشین در خانواده امروزی اتفاق نمیافتد. زیرا در حال حاضر خانواده گرفتار مشكلات فراوانی شده كه مدیر آن توان حل آن را ندارد. ضمن آنكه وسعت حجم مشكلات هم به لحاظ كمی و هم كیفی (هم تعداد مشكلات زیاد شده هم مقدار آن عمیق شده) افزایش پیدا كرده است و از سوی دیگر همه اعضای خانواده صرفا از مدیر خانواده انتظار حل دارند. در گذشته هر كسی به فراخور خود برای رفع مشكلات به یاری یكدیگر میآمد در صورتی كه امروزه سرپرست خانواده یك تنه باید به جنگ مشكلات برود.
دكتر بای با اشاره بهوظیفه خطیر مسئولان و تصمیمگیرندگان كلان میافزاید: وقتی یك مقام مسئول تصمیم میگیرد باید بازتابهای آن را نیز در نظر بگیرد. دولت، سازمانهای ذیربط و مسئولان باید برنامهای تدوین كنند تا بتوان طیف عظیمی از شهروندان از زیر خط فقر اقتصادی نجات داد، نه اینكه با یك تصمیم كوچك آمار افرادی كه از لحاظ اقتصادی زیر خط فقر میروند، افزایش پیدا كند. قطعا در جامعهای كه فقر فزونی یابد امنیت در آن كاهش و آرامش و آسایش تقلیل پیدا كرده، نشاط و شادمانی فروكش میكند. در این شرایط از سلامت روحی و روانی شهروندان نیز كاسته خواهد شد. پس باید به صورت اراده ملی و عزمی همگانی تصمیم جدی برای حل و رفع این عارضه داشته باشیم.
نظر شما