سلامت نیوز : از طبقه متوسط شهری و تحصیلکرده بود‌؛ اینها را از رفتارش‌، نحوه لباس پوشیدن و حرف زدنش فهمیدم‌. خانم میانسالی بود که اضطراب زیادی داشت و به نظرم رسید حرف می‌زند تا کمی از بی‌تابی و تشویشش کم شود. برای ملاقات با خواهر بزرگترش آمده بود و بین هر جمله‌ای که می‌گفت آهی می‌کشید‌. وقتی از بیماری خواهرش پرسیدم‌، اشک از چشمهایش سرازیر شد و صورتش را پشت دست‌هایش مخفی کرد؛ گویی نام بردن از بیماری خواهرش‌، دادن نسبتی زشت به اوست‌! شاید اضطرابی هم که داشت ناشی از این احساس بود که دارد به دیدار یک بیمار ایدزی می‌رود و از این بابت حتی در برابر خودش نیز شرمنده بود.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از مردم سالاری ؛ این وضعیتی است که برای عموم بیماران گرفتار« ایدز » و خانواده‌هایشان وجود دارد؛ گویی ویروسHIV همراه خویش داغ ننگی بر پیشانی بیمار می‌زند‌، به طوری که زندگی اجتماعی فرد مبتلا تقریبا ناممکن می‌شود‌. واقعیت این است که این وضعیت فقط مختص فرهنگ و جامعه ایران نیست، در سراسر دنیا داغ ننگ به طرق مختلف در مورد ایدز وجود داشته یا دارد: از قبیل محرومیت از حقوق اجتماعی، عدم پذیرش از سوی جامعه، از دست دادن شغل و دوستان و پرهیز و خشونت علیه افراد مبتلا و قرنطینه آنها‌، به نحوی که گاهی افراد حتی از غذا خوردن با این بیماران پرهیز می‌کنند‌! چنین رفتاری به دو علت عمده صورت می‌گیرد‌: اول اینکه در باور عامه، مبتلایان به این بیماری دارای بی‌بند و باری اخلاقی یا اعتیاد هستند (مگر آنکه به طور قطع بتوان خلاف این موضوع را ثابت کرد) و دوم اینکه تصور می‌شود ویروس ایدز با هر تماس ساده‌ای قابل انتقال است‌. جالب این است که این دو باور غلط‌، با هم متناقض هستند‌: اگر ویروس ایدز به راحتی قابل انتقال باشند پس احتمال ابتلای فرد مبتلا به این شیوه زیاد بوده و نباید هر بیماری را معتاد یا فاسد‌الاخلاق دانست‌! با این حال‌، عامه افراد جامعه‌، همچنان به این دو باور نادرست و متناقض شدیدا معتقدند و کوتاه آمدن از این موضوع را عاملی در افزایش احتمال ابتلای خویش به این بیماری می‌دانند . چنین نظری است که باعث رفتارهای عجیب و غریب با بیماران ایدزی شده و مهمتر از آن‌، خود عاملی موثر در گسترش ویروس HIV است .

وقتی انسان بیمار‌، دیگر انسان نیست!

فروردین 1385‌، شهر اراک‌. داریوش جوان 27 ساله‌ای با پاهای شکسته‌ است که در گوشه‌ای از این شهر رها شده‌. چند تكه مقوا، یكی دو پتوی كهنه و پلاستیك‌های بزرگی كه از ترس بردن باد دور تا دور آن را زیر گل و لای زمین فرو كرده بود‌،خانه‌ای است که داریوش برای خویش ساخته و هفته‌هاست در آن زندگی می‌کند!

یکی از اهالی محل می‌گوید: پس از آن كه این فرد توسط یك خودروی اداره بهزیستی به بیرون انداخته شد به گمان این كه تصادفی است با 110 تماس گرفتم اما وقتی مأموران نیروی انتظامی در محل حاضر شدند، اظهار داشتند: وی مبتلا به ایدز است و چون هیچ یك از ارگان‌ها مسوولیت او را قبول نمی‌كنند، حدود یك ماه است كه در خیابان‌های شهر اراك آواره است.

واقعاً جای تأسف بود از بین این همه دستگاه اجرایی در استان هیچ‌كس حاضر نشد به وضعیت این بیمار رسیدگی كند، فردی كه به دلیل ابتلا به یك بیماری خطرناك می‌توانست مشكلات فراوانی را در جامعه به وجود آورد و خود عامل انتقال بیماری بود!

«ما اشتباه کردیم که به همه گفتیم این مشکلات را داریم. اول به مادرم گفتیم. مادرم به خواهرم و او به همه ایل و طایفه گفت. دیگر، جایی می‌رفتیم خجالت می‌کشیدیم. الان طرد طردیم. وسط بیابان رفتیم خانه گرفتیم. نه خانه کسی می‌رویم، نه اجازه می‌دهیم کسی خانه ما بیاید»؛ این سخنان یک بیمار تهرانی است که خود و همسرش مبتلا به ایدز شده‌اند!

اینها فقط نمونه‌هایی از رفتاری است که در قبال ایدزی‌ها انجام می‌گیرد. در طول سال‌های گذشته اخبار بسیاری از رها‌سازی بیماران ایدزی از طرف خانواده‌، عدم پذیرش آنها در بیمارستان‌ها به خصوص در شهرستان‌ها و بی‌پناهی آنها منتشر شده است، گویی کسی که ایدز گرفته است دیگر انسان نیست و نباید با او رفتاری انسانی داشت!

دسترسی به درمان، افشای بیماری، تعاملات اجتماعی و حقوق بیماران ایدزی تحت‌الشعاع این رفتار دیگران قرار می‌گیرد. از سوی دیگر رها سازی این بیماران و مشکلات روحی – روانی ناشی از آن به فجایعی ناخواسته منجر می‌شود‌، کما اینکه بارها اخباری از تهدید و ناهنجاری‌های اجتماعی این قبیل بیماران در شهرهای مختلف منتشر شده است و نهایتا اینکه چنین رفتارهایی باعث می‌شود که کسانی که دارای بیماری ایدز هستند حتی‌الامکان از افشای بیماری خویش پرهیز کنند و همچنین کسانی که مشکوک به این بیماری هستند از دادن آزمایش سرباز زنند. به این ترتیب ویروس ایدز به طور پنهان در جامعه منتشر می‌شود و افراد بیشتری را آلوده می‌کند!

داستان رایان وایت‌، نوجوانی که نگاه جامعه آمریکا را تغییر داد

رایان وایت نوجوان آمریکایی‌، یک بیمار مبتلا به هموفیلی بود که از یک خون آلوده که به خاطر معالجه به او تزریق می‌کردند آلوده شد و وقتی پزشکان در دسامبر سال 1984 تشخیص دادند که او مبتلا به ایدز است به او گفته شد که فقط شش ماه می‌تواند زندگی کند. دکترها گفتند که رفتن رایان به مدرسه برای سایر دانش‌آموزان هیچ خطری ایجاد نمی‌کند اما مدرسه رفتن او به دلیل درک پایین مردم از بیماری ایدز در آن زمان موجب جنجال شد.

زمانی که وایت می‌خواست به مدرسه برگردد تعدادی از والدین و معلم‌ها در شهر کوکومو به حضور او در مدرسه اعتراض کردند و این منجر به یک مشاجره حقوقی طولانی با سیستم آموزش‌و‌پرورش شد که بازتاب وسیعی در رسانه‌های آن کشور داشت. قبل از این که وایت به ایدز مبتلا شود، شایع بود که این بیماری تنها در بین مردان همجنس‌گرا وجود داشت زیرا برای اولین بار در آن‌ها تشخیص داده شد. این طرز تفکر در زمان وایت تغییر یافت و وضعیت وی که نهایتا به مرگ در سال 1990منجر شد‌، باعث تغییر نگرش مردم آمریکا نسبت به ایدز شد، ضمن اینکه به مرور اطلاع رسانی در خصوص واقعیت ایدز و آشنایی عموم افراد جامعه با این بیماری‌، راه‌های پیشگیری از ابتلا به آن و چگونگی برخورد با افراد بیمار صورت گرفت.این روزها در جامعه آمریکا، افراد ایدزی زندگی نسبتا عادی‌ای دارند‌.

از هر 11 نفر بیمار در آن کشور، ده نفر شناسایی شده‌اند و تحت مراقبت و درمان قرار دارند‌، و تمام توان دولت و مردم مصروف این شده که دیگر کسانی مانند رایان وایت‌، از حقوق انسانی و اجتماعی محروم نشوند.

سرنوشت داریوش‌، جوان 27 ساله اراکی و کسانی چون او در کشور ما به مراتب دردناکتر و اسفبارتر از رایان وایت آمریکایی است اما سرنوشت این افراد باعث نشده که «داغ ننگی» که بر پیشانی بیماران ایدزی قرار داده شده ‌،کمرنگ شود .

آیا تک تک مردم در شکل‌گیری این وضعیت موثر بوده‌اند و باید اراده‌ای ملی برای پایان دادن به این وضعیت شکل بگیرد؟! آیا رسانه‌ها در این خصوص مقصر هستند؟! آیا دولت باید در این خصوص سیاستگذاری و فرهنگ‌سازی کند و کوتاهی کرده است؟! ... هر چه هست این داغ ننگ فقط بر پیشانی مبتلایان به ایدز نیست‌، بلکه بر پیشانی تمام جامعه است و آسیب اصلی را کل جامعه می‌بیند زیرا «ایدز » یک بیماری اجتماعی است!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha