به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آرمان ؛ خاکپور با بیان اینکه در حال حاضر همه اکوسیستم جنگلی و مرتعی زاگرس دچار زوال و خشکیدگی شده است، علت بالا بودن سطح تخریب را کوتاهی سازمان جنگلها و مراتع کشور و سازمان محیطزیست میداند و معتقد است «مطالعهای که قرار است امروز توسط سازمان حفاظت از محیطزیست آغاز شود در واقع یک دوره ۳ یا چهارساله زمان میبرد و بعد از آن سالها طول میکشد تا بتوانیم به جبران خسارتهایی که به جنگل وارد شده است، بپردازیم».
در بحث تخریب جنگلهای زاگرس دقیقا چه استانهایی درگیر هستند؟
تقریبا حدود ۵ سال پیش بود که بحث زوال یا مرگ ناگهانی درخت بلوط از استان ایلام گزارش شد. نخستین گزارش زوال گونههای جنگلی در این استان تهیه شد. براساس این گزارش در سطح وسیعی از جنگلهای ایلام درختها دچار خشکیدگی شدند و مرگ یا زوال این جنگلها در مجامع علمی مطرح شد. به دنبال آن استانهای دیگر کرمانشاه، فارس، کهگیلویه وبویراحمد و چهارمحال و بختیاری نیز پروژه تحقیقاتی برای این کار تعریف کردند. بر همین اساس سازمان منابع طبیعی و محیطزیست تحقیقات و گزارشهایی از خشکیدگی بلوط انجام دادندکه مجموع این گزارشها حکایت از این داشت که ۲۰ درصد از جنگلهای این مناطق هم درگیر پدیده خشکیدگی شده است اما این درگیری سطوح مختلف داشت. در واقع خشکیدگی از ۱۰درصد شروع و در برخی از مناطق تا حدود ۶۰ درصد هم رسید. البته هر کدام از این مناطق با توجه به وضعیت خاص اکوسیستمی که داشتند درگیر این پدیده شدند. در مجموع بهطور متوسط ۲۰ درصد از جنگلهای این استانها درگیر پدیده خشکیدگی شدند.
پس این پدیده در ابتدا با مرگ بلوط آغاز شد؟
این پدیده با مرگ بلوط آغاز شد اما به مرور بقیه گونهها نیز دچار زوال شد. به عنوان مثال گونه زبان گنجشک بعد از بلوط و بعد آن بنه و بادام کوهی نیز دچار مشکل شدند و کمکم این خشکیدگی سطح وسیع تری پیدا کرد به طوری که در یکی دو سال اخیر نمیشد این پدیده را زوال بلوط یا گونه دیگر نامید چون که همه اکوسیستم جنگل دچار زوال شد. بعد از این متاسفانه خشکیدگی از درختان و درختچهها عبور و گون زارها را هم درگیر کرد و انواع آستروبالوسها در مناطق زاگرس درگیر شدند. براساس مطالعهای که در استان چهارمحال و بختیاری صورت گرفت میتوان این استان را به صورت پایلوت در نظر گرفت. از حدود ۶۰۰هزار هکتار گون زارهای منطقه چهارمحال و بختیاری حدود ۴۰۰ هزار هکتار دچار پدیده خشکیدگی شدند که از این ۴۰۰ هزار هکتار، ۲۰۰ هزار هکتار در وضعیت بحرانی قرار دارند. این در حالی است که بقیه استانها در زمینه گونزارها پژوهشی نداشتند و اگر داشتند، اطلاعاتشان منتشر نشده است اما قطعا بقیه استانها نیز گون زارها و بوتهزارهایشان درگیر این مشکل شده است. در حال حاضر همه اکوسیستم جنگلی و مرتعی زاگرس دچار زوال و خشکیدگی شده است.
در تخریبهای صورتگرفته نقش عمده را عوامل انسانی بازی میکند یا اینکه این مشکل به دلیل عدم رسیدگی به وضعیت جنگلها توسط ارگانها و سازمانهای مرتبط است؟
استانهایی که درگیر این مشکل هستند تاکنون نتوانستهاند به صورت دقیق مشخص کنند که چه عواملی باعث زوال این گونهها شده است. در استانهای فارس، ایلام و کرمانشاه که گزارشی درباره زوال جنگلها تهیه شده است توانستند، اعتباراتی برای مقابله با این مشکل اختصاص دهند اما هر کدام از اینها هم به فراخور تشخیص خودشان یک شیوه مقابلهای پیش گرفتند مثل بخش بهداشت جنگل، خارج کردن گونههای آلوده جهت جلوگیری از آفات به سایر گونهها اما حقیقت جدی آن است که تاکنون هیچ گونه پروژه تحقیقاتی جدی در منطقه زاگرس برای پی بردن به علتهای اصلی و تقدم و تاخر هر یک از این علتها صورت نگرفته است. از سوی دیگر چون که علتها مشخص نیست، نمیتوان شیوههای مبارزه با زوال را با قطعیت ارائه کرد و اطمینان داد که بعد از آن بتوانیم به یک بهبودی در اکوسیستمهای جنگلی و مرتعی برسیم.
به چه دلیل تاکنون تحقیق مدونی در این زمینه صورت نگرفته و شما چه کسی را مسئول این کم کاری میدانید؟
به نظرم در این زمینه یکی از ایرادهای جدی به سازمان جنگلها وارد میشود چون که ۵ سال زمان کافی برای انجام یک پروژه تحقیقاتی جدی بود تا عوامل این پدیده را شناسایی و براساس نوع عاملی که باعث خشکیدگی شد، مبارزه را آغاز کرد. متاسفانه بعد از ۵ سال در نخستین جلسه شورای عالی محیطزیست کشور و با حضور رئیس جمهور مراکز تصمیمگیری انجام تحقیق برای پی بردن به علتهای این مساله را در دستور کار خود قرار دادند و به صورت جدی بحث مطالعه مطرح شد. این تاخیر در واقع کوتاهی سازمان محیطزیست و سازمان جنگلها و مراتع کشور در دورههای پیش بوده است که در این ۵ سال به شناسایی عوامل نپرداختند. اگر چنین پژوهشی در سالهای قبل صورت میگرفت، امروز زمان مقابله و جلوگیری بود. مطالعهای که قرار است امروز آغاز شود در واقع یک دوره سه یا چهارساله زمان میبرد و بعد از آن سالها طول میکشد تا بتوانیم به جبران خسارتهایی که به جنگل وارد شده است، بپردازیم.
یعنی در این زمینه نقش عوامل انسانی کم رنگ میشود و مشکل بیشتر به دلیل عدم رسیدگی بوده است؟
براساس عواملی که در همه استانها مشخص شده عوامل انسانی پیشگام است اما عوامل طبیعی نیز بستر تخریب را آماده کرده است. در واقع اول گونههای درختی و درختچهای دچار ضعف اکولوژیک شدند و بعد از آن آفات و بیماریها توانستند، مستقر شوند و جنگل دچار زوال شد. مهمترین آفت در جنگلهای زاگرس در حال حاضر وجود سوسکهای چوب خوار است که به صورت طبیعی جزو بخش جانوری جنگل محسوب میشوند و موجودات جدیدی نیستند که تازه وارد جنگل شده باشند. آنها به صورت طبیعی در جنگل زندگی میکنند. وقتی اکوسیستم جنگل دچار ضعف شود، جمعیت این آفات طغیان میکند و با گسترش آنها خشکیدگی و مرگ گونههای درختی و درختچهای و مرتع در جنگل صورت میگیرد.
در جایی به این نکته اشاره شده بود که جنگلهای زاگرس بر منابع آب شیرین بسیار تاثیرگذار است. به طوری که با تخریب این جنگلها در ۲۰ سال آینده بزرگترین منابع آب شیرین ایران تخریب میشود. از آنجایی که آب یکی از مباحث مهم در کشور ماست این مسئله چه تاثیری میتواند در کشور داشته باشد؟
قطعا یکی از کارکردهای غیرقابل کتمان جنگلهای زاگرس که جزو مهمترین ویژگیهای این منطقه محسوبمیشود، بحث تولید آب شیرین در کشور است. منطقه زاگرس حدود ۴۰ درصد منابع آبی شیرین کشور را - که میتواند در اختیار بخش کشاورزی و شرب قرار بگیرد- تامین میکند. این موضوع ارتباط مستقیم با پوشش گیاهی و با ۶ میلیون هکتار جنگلهایی که در منطقه زاگرس هست، دارد. جنگلها در کل به دو دسته تقسیم میشوند، جنگلهای بهره برداری- صنعتی و جنگلهای حفاظتی که تحت عنوان شارژ آب معروف هستند. گروه دوم تاثیر بسیار زیاد و مهمی در همه کشورهای دنیا دارد. در کشور ژاپن جنگلهای بهرهبرداری به بخش خصوصی واگذار شده است و جنگلهای حفاظت شدهاش که به عنوان شارژ آب در نظر گرفته میشود، دست دولت است و اجازه هیچگونه دخالت و بهرهبرداری از این جنگلها وجود ندارد.
صرفا با بودجههای دولتی این جنگلها مدیریت میشود و وظیفه آنها شارژ و تامین منابع آب زیرزمینی است که از این منابع آبی به مرور استفاده بهینه و پایدار میکند. اگر در منطقه زاگرس نتوانیم از پدیدههایی مثل زوال یا قطع درختان، تولید زغال و پروژههای عمرانی جلوگیری کنیم و جنگلها را حفظ کنیم، علاوه بر اینکه کمیت جنگلها دچار مشکل میشود از نظر کیفیت هم تعداد آنها در واحد سطح کاهش پیدا میکند. به دنبال آن جنگل نمیتواند به شارژ منابع آبی بپردازد به طوری که حیات فلات مرکزی و جنوب استان خوزستان با خطر مواجه میشود. به دنبال این مساله نوسانات اقلیمی در منطقه اتفاق میافتد که نتیجه آن افت سطح منابع آب زیرزمینی است. در حال حاضر یکی از دلایل تسریع در روند زوال درختان افت منابع آب زیر زمینی است. این پدیدهها ارتباط تنگاتنگ با هم دارند و هر دو بر هم تاثیر متقابل میگذارند.
راه نجات این جنگلها را چه میدانید؟
در ۵۰ سال گذشته با افزایش میزان جمعیت در استانهای زاگرس نشین و نیاز و مردم اقتصادی باعث شد، حجم تخریب در جنگلهای زاگرس بیشتر از توان احیایی و حفاظتی این نهادها باشد. امروز با تقویت سازمان جنگلها و مراتع و سازمان حفاظت از محیطزیست نمیتوان به حل مشکل زاگرس پرداخت. برخی معتقدند چون این سازمانها منابع اعتباری و نیروی کافی ندارند، نمیتوانند به حل مساله کمک کنند اما به نظر من چنین چیزی درست نیست. عقب ماندگی زاگرس باید با توسعه همه جانبه برطرف شود. این موضوع به ۵۰ سال گذشته بر میگردد که کشور ایران به سمت توسعه حرکت کرد و زیرساختهای توسعه در بخشهای صنعتی و گردشگری رشد پیدا کرد اما متاسفانه سهم استانهای زاگرس نشین که باید با توجه به سرانه جمعیتیشان به آنها تعلق میگرفت، صورت نگرفت. یعنی در همه دولتها مورد بیمهری قرار گرفتند و بارگذاری بالاتر از ظرفیت تولید جنگلها روی این مناطق صورت گرفت. مردم به دلیل بیکاری و نبود شغل به صورت اجباری به بهرهبرداری از جنگلها و مراتع پرداختند. در ۵ دهه گذشته توان تولیدی جنگلها متناسب با این بارگذاری نبود. به همین دلیل فشار بسیار زیادی به جنگلها وارد شد. اگر توان سازمان حفاظت از محیطزیست و سازمان جنگلها ۵ برابر هم شود، امکان برخورد با مردم وجود ندارد.
وقتی مردم با بیکاری و مشکلات معیشتی مواجه هستند قطعا با قوه قهریه نمیتوان مردم را از جنگل خارج کرد و از سوی دیگر نیز فرصت احیا برای جنگلها ایجاد نمیشود. برای حل مشکل زاگرس باید صنایع سازگار با وضعیت طبیعی و زیست محیطی منطقه زاگرس را توسعه داد. زیرساختهایی که در بحث گردشگری هست را فراهم کرد و با افزایش دانش و آگاهی مردم مهارتهای فنی مردم را ارتقا داد تا وابستگی معیشتی مردم به جنگلها از بین برود و آنها از جنگلها خارج شوند. در شرایط ایدهآل نیز میتوان ظرفیتهای شغلی را تعریف کرد. در حال حاضر از این میزان وابستگی ۴۰ تا ۵۰ درصدش مازاد است و باید خارج شود. تعداد پروانههای چرای دامی که در منطقه زاگرس صادر شده است، حدود ۳ تا ۴ برابر ظرفیت تولیدی این منطقه است بدین معنی که دولت ۳ تا ۴ برابر بیشتر از بارگذاری قانونی بر این جنگلها فشار گذاشته است. اگر بخواهیم دامدارانی که به صورت غیرقانونی از این جنگلها و مراتع بهرهبرداری میکنند را هم محاسبه کنیم، رقم بسیار زیادی است. بنابراین حل مشکل جنگلهای زاگرس نیازمند تحقیق و توسعه همهجانبه است.
نظر شما