رئیس هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان با بیان اینکه مشکل هویت، بزرگترین آسیبی است که در خانوادههایی که فرزند میپذیرند وجود دارد، گفت: وقتی یک فرزندخوانده با آگاهی و یا ناآگاهی به خانوادهای سپرده میشود، از ابتدا پایه و اساس جسمانی- بیولوژیکی این ارتباط سست است و تجربه فقدان و طردشدگی، خجالت، غصه، و اختلال در هویت را به همراه دارد ...
عصر سه شنبه گذشته، 12 آذر ماه نشست "امنیت فرزندخوانده در خانواده" به همت کمیسیون حقوق بشر کانون وکلا و با حضور دکتر شیوا دولتآبادی، رئیس انجمن روانشناسی ایران و رئیس هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان، شهیندخت مولاوردی، معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده، توران ولیمراد، دبیر ائتلاف اسلامی زنان و مرضیه قاسمپور حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری، در محل کانون وکلای مرکز برگزار شد. به گزارش سلامت نیوز به نقل از مهرخانه، در ابتدای این نشست رئیس کمیته حمایت از حقوق زنان و کودکان کمیسیون حقوق بشر کانون وکلا به بیان فعالیتهای این کمیته در حوزه کودکان پرداخت و گفت: این کمیته از سال 83 تاکنون ارتباط تنگاتنگی با کانون اصلاح و تربیت داشته و به صورت رایگان وکالت بچههای کانون را انجام داده و در کانون وکلا نیز اتاقی برای رسیدگی به پروندههای آنان وجود دارد.
فرزند خواندگی، موضوع پنهانی جامعه ما
پس از آن شیوا دولتآبادی رئیس، انجمن روانشناسی و رئیس هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان، به بیان سخنان خود در خصوص آسیبهای روانشناختی فرزندخواندگی برای کودک و سرپرست پرداخت و گفت: فرزندخواندگی در کشور ما همواره به عنوان یک موضوع پنهان وجود دارد و خیلی سخت برای خانوادهها مطرح میشود و من به عنوان یک روانشناس سالهاست که مخاطب کسانی قرار گرفتهام که فرزند پذیرفته و از افشا کردن هویت فرزندخواندشان میترسند، ولی در کشورهای دیگر اینگونه نیست. او ادامه داد: دنیا از سال 1943 به تحلیل روانشناسی کودکانی که پذیرفته شدهاند، پرداخته است و علت این امر آن است که در آن زمان به خاطر جنگ در اروپا تعداد بچههایی که بیسرپرست شدند، افزایش یافت و خانوادههای دیگری مسئولیت آنها را به عهده گرفتند. دولتآبادی تاکید کرد: این پژوهشها از همان زمان تحتتأثیر تئوریهایی که سعی میکرد بداند که آدمها چطور رشد میکنند، چگونه سالم و بیمار میشوند، مورد تحقیق و تحلیل قرار گرفت و جالب اینجاست که اولین نوشتههای رسمی رواشناسی، تحلیلی و پژوهشی از سال 1943 در بحبوحه جنگ جهانی دوم شروع شده و براساس آن مشخص شد که بچههایی که به خانوادهها سپرده میشوند چه اتفاقی برایشان میافتد و در پس این اتفاق غیرطبیعی، به دنبال راهکارهایی میگشتند که کمترین آسیب به انسانهای کوچکی که ناخواسته در چنین شرایطی قرار میگیرند وارد شود.
در ایران پژوهشی درباره فرزند خوانده ها وجود ندارد
رئیس هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان ادامه داد: متأسفانه ما پژوهشی در ایران نداریم که نشان دهد که مثلاً 10 بچه پذیرفتهشده، مشکلات روانی خاصی دارند و یا شادابی این کودکان نسبت به سایر کودکان موجود در کانون بیشتر است یا خیر و مجبوریم برای فهم روانشناختی قضیه به یافتههای کشورهای دیگر استناد کنیم. او اضافه کرد: در این اتفاق غیرمعمول، بچهها بر خلاف انتظار به کسانی سپرده میشوند که هم خون آنها نیستند و تحقیقاتی وجود دارد که نشان میدهد هر چه نسبت فامیلی نزدیکتر باشد و فرزند به خانواده نزدیک خودش سپرده شود، شانس اینکه مشکل کمتری داشته باشد بیشتر است و به علت آنکه هر انسانی به دنبال هویت خودش میگردد تا بداند از کجا آمده و اجدادش چه کسانی هستند و به نوعی یک نیاز است که ما برای شناختمان به ریشههایمان بازگشت میکنیم و وقتی ریشهها گم هستند و مورد سؤال قرار میگیرند، این اولین مشکل و شوکی است که وجود دارد.
فرزند خونی یک رابطه طبیعی را تجربه می کند
رئیس انجمن روانشناسی درباره رفتار فرزند خوانده ها در نشست "امنیت فرزندخوانده در خانواده" گفت: ما در خصوص فرزندخوانده، با انسانهایی سروکار داریم که از زندگی طبیعی خودشان و همزیستیای موردنیاز جدا شدهاند و این همزیستی در رفتارهای فرزند تأثیر زیادی دارد و ما روانشناسان میگوییم که فرزند تا زمانی که به دنیا میآید با مادرش یکی است و توانایی مادریکردن یک بحث هورمونی است که بذر آن در دوران بارداری پاشیده میشود و آنچه که باید به عنوان مشکل در خصوص فرزندخواندهها نگاه کرد، این است که یک فرزند خونی این امتیاز را دارد که یک رابطه طبیعی را تجربه کند، ولی در خصوص فرزندخواندهها اینطور نیست و آنها از نعمت همزیستی با مادر خود در زمان تولد خیلی زود محروم میشوند. او ادامه داد: در تحقیقات دیده میشود که بهترین مادرخواندهها از اینکه نکند عواطف کافی به فرزندخوانده نداده باشند، نگراناند که این امر نشان میدهد این مادران نیز مدام دچار اضطراب و استرس هستند و این استرس میتواند به این رابطه لطمه بزند.
رابطه مادر و فرزند خوانده، رابطه ای بین دلبستگی و وابستگی
دولتآبادی درباره اضطراب کودکانی که فرزند خوانده می شوند گفت: بچههایی که به استناد روانشناسی رشد از شش ماهگی به بعد رها میشوند، یک ضربه اضافی میخورند و چون یک رابطه عاطفی شکل گرفته و ناگهان این رابطه قطع میشود، باعث میشود که این کودک اضطراب را تجربه کند. رئیس هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان تاکید کرد که در بحث روانشناختی روابط بین فرزندخوانده و سرپرست باید به تاریخچه اینکه چرا این کودک به نهاد دیگری سپرده شده و چرا سرپرست اقدام به حضانت فرزندخوانده میکند، توجه شود. او در همین رابطه گفت: نگاه به تئوریهای مطمئن و مستند روانشناختی، ما را به شکل گیری دلبستگی و رابطه آن با اعتماد هدایت میکند و در جایی که مادر، فرزندش را با اطمینان به دنیا میآورد خودش اضطراب کمتری دارد و کودکش را با طبیعت مادری خودش با دنیا آشنا میکند. دولت آبادی تاکید کرد که برخی مادران به خاطر نا امن بودن خودشان نمیتوانند بچههای کمتر مضطربی را رشد دهند و بدتر از همه وابستگی است که خیلی خطرناک و اضطرابآور است و هرچه ما وابستگی بیشتری ایجاد کرده باشیم، نگرانی کودک از جدا شدن بیشتر خواهد شد.
بزرگترین آسیب فرزند خوانده ها مشکل هویت است
رئیس هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان با بیان اینکه مشکل هویت، بزرگترین آسیبی است که در خانوادههایی که فرزند میپذیرند وجود دارد، گفت: وقتی یک فرزندخوانده با آگاهی و یا ناآگاهی به خانوادهای سپرده میشود، از ابتدا پایه و اساس جسمانی- بیولوژیکی این ارتباط سست است و تجربه فقدان و طردشدگی، خجالت، غصه، و اختلال در هویت را به همراه دارد و همه این مشکلات بدون در نظر گرفتن مشکلی است که تبصره ماده 27 قانون حمایت از کودکان و نوجوانان به همراه خواهد داشت. دولت آبادی ادامه داد: کسانی که کودکی خشن و منقطع و نوزدای غیرپایداری داشتهاند، کاندیداهای رفتارهای خشن در آینده هستند و خیلی سخت خواهد بود که خانوادهای بخواهد فرزندخوانده بزرگ کند و کودکی که به فرزندخواندگی سپرده میشود با مفهوم جستجو درگیر است و به دنبال هویت خود میگردد و برای اینکه فرزندخوانده بتواند در شرایطی مناسب رشد کند، باید محیط زندگی او شبیهترین شکل را به یک خانواده طبیعی داشته باشد و روابطش با پدر و مادر شکل بگیرد.
تأثیر ارتباطات کلامی و غیرکلامی در شکلگیری شخصیت
دولت آبادی با بیان اینکه تفسیر ما از دنیا و شناخت باورها یک اتفاق تدریجی است، گفت: ذهن ما براساس بازتابهایی که با آنها به دنیا میآییم ساخته میشود و این شناختها تفسیر ما از زن و مرد، الگوهای جنسی، شهوت، دروغ، ارزش، اخلاق و ... را مشخص میکند و تفاوت شگفتانگیری که میان آدمهاست محصول همین شکلگیری مدارهای عصبی است که در دست یک مادر و یک خانواه به صورت انتقال فرهنگ به ما داده میشود و این تعامل در قالب ارتباط رخ میدهد. رئیس انجمن روانشناسی، ارتباط را به دو نوع کلامی و غیرکلامی تقسیم کرد و ادامه داد: ارتباط کلامی از طریق قراردادهای اجتماعی تعمیم میشود، ولی ارتباط غیر کلامی از انگیزههای ناشناخته ما تغذیه میگردد که شامل نگاه ما، لحن ما، فاصلهای که با آدمهای دیگر در نشستن و حرف زدن حفظ میکنیم، و... میشود. دولتآبادی به تأثیر این ارتباط با موضوع اجازه ازدواج با فرزندخوانده اشاره کرد و گفت: اگر ما در پدر خانواده فرزندخواندهدار این نگاه را تقویت کنیم که این بچه میتواند زمانی همسر تو باشد، چه اتفاقی بر سر این ارتباطهای کلامی و غیرکلامی رخ خواهد داد و ما با این تبصره به آنها میگوییم که تو میتوانی به فرزندت نگاه شهوانی داشته باشی و با این روند چگونه این زن یا مرد میتوانند نقش پدر یا مادر را ایفا کنند و قطعاً این دو نگاه با هم در یک جا جمع نمیشود.
قانونی که فرزند را هوو می کند
رئیس انجمن روانشناسی درباره قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست گفت: وقتی قانونی داریم که فرهنگ را میسازد و حق رفتاری ایجاد میکند، در مسیر رشد یک ارتباط اتفاقهایی میافتد که شاید خواسته نباشد و زمانی که یک والد میتواند به فرزندش نگاهی دیگر داشته باشد، مسلماً محصول آن یک محصول معیوب است و نگاه، صدا، فاصله جسمانی، حرمت و حریم که با انگیزههای افراد کنترل میشوند را تغییر میدهد. دولت آبادی با اشاره به این مطلب که اخلاق و وظیفه باید در همه خانوادهها و به خصوص در خانوادههایی که حضانت یک فرد را به عهده میگیرند حاکم باشد، ادامه داد: وظیفه و اخلاق این فرزندخوانده را به عنوان کسی که از بد حادثه به این خانواده پناه آورده است، میشناساند و به آنها میفهماند که باید جایگرین خانواده او شوند و شبیهترین محیط به خانواده را برایش فراهم کنند و اگر این نگاه و حقی که متأسفانه در این قانون آمده در جامعه حاکم شود، ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم سلامت روان این خانواده تأمین شود و در چنین خانواده ای، مادر، کودکی را بزرگ میکند که ممکن است روزی هووی او شود.
نظر شما