به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق ؛ بعد از او نوبت سیدفروهر تشویقی، رییس مجمع و موسس جمعیت خیریه تولد دوباره میشود. او میگوید: بسیاری از معتادان بهبودیافته متاسفانه هویت شغلی ندارند و این در حالی است که این افراد پس از پاکی، تواناییها و مهارتهای اجتماعی مختلفی را کسب میکنند. در ادامه عباس دیلمیزاده، مدیرعامل جمعیت تولد دوباره به روی سن میرود. او از زنی روشندل که با اصرار توانسته به دوره مددیاری راه یابد، دعوت میکند به روی صحنه بیاید. در سالن مددیاران از جوان و میانسال و پیر گرفته تا دختر و پسر و زن و مرد حاضر هستند. آنها همه تجربههای مشترک را از سر گذراندهاند و بهقول خودشان «همدرد» هستند. نگاهها اینجا به معتاد و معتاد بهبودیافته با نگاه جامعه فرق دارد. اینجا خبری از انگ اجتماعی اعتیاد نیست. آنها بهراحتی از تجربههایشان حرف میزنند.
خانم هما بهروی صحنه میآید و از روی تکلیف یکی از کلاسهایش میخواند. او میگوید: من معتادان را دوست دارم و افراد در حال بهبودی را بیشتر دوست دارم چراکه معتادان عاشق واقعی هستند. آنها عاشق مواد مصرفیشان هستند و مجبور میشوند عشقشان را کنار بگذارند و برای همین معتادان را دوست دارد. دیلمیزاده درباره دورههای آموزش مددیاری میگوید: 10سال پیش که اولین دوره را میخواستیم دایر کنیم برای برخی بسیار عجیب بود. میگفتند یعنی چه که یک مشت معتاد وارد دانشگاه شوند. اما این دوره با همکاری انجمن علمی مددکاران اجتماعی و دکتر اقلیما بدون ریالی هزینه دایر شد و درحال حاضر 500 فارغالتحصیل آن در مراکز بازپروری مشغول به کار شدهاند و با تصویب سازمان بهزیستی مبنی بر اشتغال چهار مددیار در مراکز بازپروری، سههزار فرصت شغلی بدون ریالی هزینه ایجاد شده است. قرارشده مدارک این دورهها به تایید سازمان فنی و حرفهای هم برسد و فارغالتحصیلان مدرک معتیر ILO را دریافت میکنند که در همه جای دنیا معتبر است.
در ادامه برنامه شاگرد اولهای دورهها به روی سن میآمدند؛ شاگرد اولهای دورههای مددیاری اعتیاد که معتادان بهبودیافته هستند و دوره مددیاری خانواده که اعضای خانوادههایی هستند که عضو معتاد داشتهاند. شاگرد اولها از پیر و جوان و زن و مرد در میان تشویق حضار به روی سن میروند. در میان آنها دانشجویان دکترا و کارشناسی ارشد هستند که در زمان بهبودی زیر دیپلم بودهاند. سامان، دانشجوی دکترای یکی از بهترین دانشگاههای دولتی تهران است. او درشتاندام است و کت و شلوار به تن دارد و اتوکشیده است. او میگوید: قبل از این دوره هفتسالی بود که بهبودیافته بودم. در زمان شروع مصرف سوم راهنمایی بودم و دوستان مصرفکنندهای داشتم که خیلی هم به آنها احساس تعلق داشتم. بعد هم که همه به نوعی آلوده شدیم دیگر مواد در همه جمعهای ما بود. از مواد سنتی شروع کردیم و به هرویین و محرکها هم ختم شد. خانوادهام خیلی شوکه شده بودند تا مدتی قبول نمیکردند اما در نهایت قبول کردند که فررندشان اعتیاد دارد و همه راهها را برای بهبود من بهکار گرفتند، از کارهای پزشکی گرفته تا شکایت و اینها.
اندازه موهای سرم برای درمان اقدام کردم. بعد رفتم یکی از کمپهای تولد دوباره و در نهایت بهبود یافتم. او میگوید: سوم دبیرستان بهخاطر غیبتهای زیادم ترک تحصیل کردم. بعد از قطع مصرف رفتم و دیپلم گرفتم و بعد لیسانس گرفتم. فوقلیسانس گرفتم و دکترا قبول شدم. مددیاران با او به گرمی سلام علیک میکنند و میگویند: کاش روی سن میگفتی دوره هشتمی هستم تا ما پز دهیم. سامان اضطراب زیادی از فاش شدن هویتش دارد و بعد از اطمینانخاطر من به صحبتهایش ادامه میدهد و میگوید: «انگ اعتیاد باورنکردنی است. در روابط دوستی یا وقتی وارد رابطهای برای ازدواج میشوید و متوجه میشوید چقدر غامض است درکش برای برخی سخت است و مخصوصا اگر در الگوی مصرفتان رفتارهای پرخطر هم وجود داشته باشد، بیشتر میشود. ترجیح میدهید مگر بهضرورت و جایی که کمکی به کسی میکند این را بگویید در غیراینصورت نه. سارا 23ساله است. او شاگرد اول دوره مددیاری خانواده از شیراز است. شال گردن سفیدی دارد و دختر شادی است. او میگوید: تقریبا 95-90درصد مشکلات خانواده اگر مستقیما به فرد معتاد مربوط نشود حول محور همین قضیه میچرخد.
بعد از اینکه خواهرم بهبود پیدا کرد وقتی اعلام کردند خانوادههای معتاد هم میتوانند این دوره را بگذرانند من در جلسات شرکت کردم. او میگوید: خواهرم دورههای مختلفی را گذرانده بود، مدتی تزریق داشت، مدتی هم شیشه مصرف میکرد. مساله مالی اولین مسالهای است که خانواده را تحتتاثیر قرار میدهد و بعد هم آشفتگیهایی که بر همه چیز تاثیر قرار میگذارد. روابط اجتماعی و رابطه با فامیل محدود میشود و بهدنبالش خیلی مشکلات دیگر پیش میآید. مثلا وقتی توی کوچهای دزدی میشود اولین چیزی که پلیس میپرسد، این است که در این کوچه معتاد هست یا خانوادهای که معتاد داشته باشد، این مثال مشهود خود نشاندهنده نگاههاست. مریم خواهر ساراست. او هم شاگرد اول دوره مددیاری اعتیاد است. صورتی خسته دارد. صدایش خشدار است و شاید بتوان هنوز رد هشتسال اعتیاد شدید را در چهرهاش دید. میگوید: هشتسال معتاد بودم. از طریق خانواده معتاد شدم، پدرم اعتیاد داشت اما بعد هم خسته شدم. وقتی شروع کردم 18سال داشتم تا وقتی 26سالم بود مصرفکننده بودم.
دانشگاهم را ول کردم اما بعد از بهبودی دوباره ادامه تحصیل دادم. در این هشتسال همه چیز مصرف میکردم، تریاک، شیشه، هرویین و کراک.او ادامه میدهد: من الان کارم با اعتیاد است با اینکه رشتهام گیاهپزشکی است دوست دارم قاطی معتادها کار کنم و خیلی وقتها نمیشود چیزی بگویی، همین که قاطیشان باشی ببینند که تو ترک کردی و روند زندگیات را ببینند بزرگترین تاثیر است. الهام باردار است و شاگرد اول دوره مددیاری اعتیاد. او میگوید: «من پنجسال پیش پاک شدم، قبل از آن قرص آرامبخش مصرف میکردم. مصرف کراک را به توصیه شوهرم که خودش مصرفکننده بود، شروع کردم و از همان لحظه که متوجه شدم بدون کراک نمیتوانم زندگی کنم شروع به ترک به هر روشی کردم. هر راهی که به نظرم میرسید طی کردم تا اینکه از لحن صدا و قیافهام همه متوجه شده بودند من مصرفکننده هستم. وقتی مادرم فهمید بلافاصله من را برد کمپ و الان چهارسال و 10ماه است که هیچ چیز مصرف نکردهام و دوره مددیاری را به تشویق دوستان مددیارم گذراندم. او میگوید: انگ اعتیاد خیلی اذیت میکند. دیشب که میخواستم اینجا بیایم به پدرم گفتم: میخواهم بروم همایش. گفت: همایش معتادان برتر، خیلی اذیت شدم اما این را پذیرفتم.
نظر شما