سلامت نیوز :«زندگی این بچه یک تراژدی است. مورد آزار و اذیت شدید قرار گرفته است، آثار ضربوشتم و کتک هنوز روی بدن او پیداست. در سیزده سالگی او را معتاد به کراک کردهاند، مجبورش کردهاند گدایی کند و پول مواد سایر اعضای خانواده را دربیاورد.»
به گزارش قانون رضا 15 سال دارد. مادرش مبتلا به ایدز و هپاتیت است. پدرش از اعتیاد شدید مرده است. مادرِ معتاد، پدربزرگ، مادربزرگ و داییاش که آنها نیز همگی به اعتیاد گرفتارند در چادری در خرابههای محله خاکسفید تهران زندگی میکنند. آثار چاقو و تیغ، روی دست چپش قصه پردرد کتک خوردنها و آزارهای جسمی را که دیده بازگو میکند. رضا را دیگر نمیتوان قربانی کودکآزاری خانواده دانست. زندگی او، کودکی او و نوجوانیاش در پیشِ چشم تکتک ما نابود شده است. ما مردمی که به نوعدوستی و عاطفه خود میبالیم؛ ما مسئولانی که بر سر اینکه حمایت از کودک باید جزیی از لایحه حمایت از خانواده باشد یا نه هنوز اجماع نداریم و استدلال میبافیم.
رضا کیست؟
او فقط رضا است. نه فامیلی، نه نام پدری، نه تاریخ تولدی...هیچ! چرا که او شناسنامه ندارد، نه اینکه گم کرده باشد؛ او هیچوقت شناسنامه نداشته است. «پارسال ما برای بیست-سی نفر از این بچههای بدون شناسنامه با هزار زحمت اقدام کردیم و شناسنامه گرفتیم. برای رضا هم اقدام کردهایم اما هنوز نتیجه نگرفتهایم.» این را معصومه نجفی میگوید. مسئول مرکز طرح کودکان بی کتاب که حدود پنجاه نفر از این کودکان را مورد حمایت قرار داده است. به گفته او والدین این بچهها به دلایل مالی و اعتیادی که دارند امکان تأمین هزینههای بیمارستان برای ترخیص نوزادان خود را ندارند و اغلب با گرو گذاشتن یک مدرک شناسایی نوزاد را از بیمارستان ترخیص میکنند و چون گواهی تولد را ندارند نمیتوانند برای آنها شناسنامه بگیرند.
«زندگی این بچه یک تراژدی است. مورد آزار و اذیت شدید قرار گرفته است، آثار ضربوشتم و کتک هنوز روی بدن او پیداست. در سیزده سالگی او را معتاد به کراک کردهاند، مجبورش کردهاند گدایی کند و پول مواد سایر اعضای خانواده را دربیاورد...»
نجفی میگوید بسیاری از والدین این بچهها از حقوق کودکان هیچ نمیدانند. «فقر و معضلاتی چون اعتیاد باعث شده که خیلی از بچههایی چون رضا در روز یک وعده غذا هم برای خوردن گیرشان نیاید. این بچه ها فقط کتک می خورند!»
کودکآزاری و ابعاد پنهان آن
آنچه به عنوان کودکآزری این روزها در رسانههای داخلی مطرح میشود تنها بُعد فیزیکی آزارِ کودکان است. بدرفتاریها و آزار و اذیتهای جنسی، عاطفی و غفلت از کودکان، ابعاد پنهان این آسیب اجتماعی است که هیچگاه دیده نمیشوند، یا ترجیح داده میشود که دیده نشوند.
اینکه چه میشود که والدینی جگرگوشههای خود را مورد شدیدترین آزارهای روحی و جسمی قرار میدهند، از محبت خود محروم میکنند، حقوق آنها را نادیده میگیرند
و یا حتی پدری باربد خودش را به آتش میکشد ریشهها و علل گوناگونی دارد. سازمان بهداشت جهانی سه دلیل بسیاری از کودکآزاریها را مشکلات اقتصادی والدین، اعتیاد به الکل و مواد مخدر؛ و والدینی میداند که خود در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند.
نگرش مالکیتی به فرزندان، تعریف مبهم کودکآزاری با توجه به خردهفرهنگهای موجود در جامعه ما که در بسیاری از موارد تنبیه بدنی را ابزاری تربیتی-پرورشی میدانند، مشکلات اقتصادیِ روز جامعه و فشارهای روحی و روانی وارد به والدین از عوامل مهم و بارزِ پدیده کودکآزاری در ایران است، پدیده سیاهی که این روزها جای آن روی بدن بسیاری از کودکان زخمی تلخ شده است که شایسته تن کودکان این سرزمین نیست.
قنبری: برای کودکآزاری قانون درستوحسابی نداریم!
اینکه چه کسی مسئول شناسایی، حمایت و رسیدگی به وضعیت کودکان قربانی آزار و اذیت است و آیا قانون موجود پشتوانه لازم را برای انجام این کار فراهم میکند یا خیر موضوعی است که اختلاف بر سر آن از ابهامات تعریف کودکآزاری هم بیشتر است. بهمن کشاورز؛ حقوقدان، معتقد است که قانون فعلی در این زمینه کافی است و اگر دولت در اجرای آن «جا خالی» ندهد می توان حمایت کافی را از کودکان انجام داد. اما شیوا دولتآبادی رئیس انجمن حمایت از کودکان در مصاحبه با قانون میگوید: «اگر ما مجموعه قوانینی داشته باشیم که بیشتر و محکمتر دوستدار کودک باشند، شانس بیشتری داریم که از سلامت کودکان خود محافظت کنیم. نگاه قانونگذاران به این قضیه یکدست نیست، عده ای از آنها معتقدند که وضعیت فعلی کودکان مناسب است و نیازی به قوانین جدید نیست. اما اتفاقات اخیر و رسانهای شدن آنها نگاه همه را دوباره معطوف به این قضیه کرده است و لزوم بازنگری در قوانین موجود را نشان میدهد.»
داریوش قنبری عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در گفتگو با قانون میگوید که نه دولت و نه مجلس توجه کافی به این موضوع نداشتهاند: «از بهزیستی بارها خواستهایم با توجه به تخصصی بودن موضوع لایحهای را تدوین و به مجلس پیشنهاد بدهد.»
آیا توان بهزیستی همین اندازه است؟
متولی و بازوی اجرایی مباحث حمایتی که قانونِ موجود، بر آن تاکید دارد، سازمان بهزیستی است. اورژانس اجتماعی این سازمان که یکی از وظایفش مداخله در معضلات و بحرانهای اجتماعی چون کودکآزاری است به نظر میرسد بیشترین نقش و مسئولیت را در شناسایی و انجام اقدامات اولیه در خصوص پدیده کودکآزاری بر عهده دارد. در حالیکه مسئولان بهزیستی از آمادگی نگهداری و ارائه خدمات روانشناختی به کودکان آزاردیده در مراکز بهزیستی تا پایان دوره حکم قضایی صادرشده و احراز صلاحیت والدین برای نگهداری مجدد از کودک میگویند، رضا از بدرفتاریهایی که در بهزیستی با او شده یاد می کند. رضا میگوید در آنجا او را کتک زدهاند!
نجفی معتقد است که اورژانس اجتماعی توان و همت کافی را در برخورد با کودکآزاری بهویژه در مناطق پُرخطری چون خاکسفید و دروازهغار ندارد. «دختر هفتسالهای را شناسایی کردیم که مادرِ معتادش مفقود شده بود و در خانه یکی از اقوامشان زندگی میکرد؛ در آنجا هم مواد خریدوفروش میشد و هم شاهد رفتوآمدهای غیراخلاقی زیادی بودیم. وقتی موضوع را با اورژانس اجتماعی در میان گذاشتیم اقدامی انجام ندادند. بچه را از خانواده جدا کردیم و به اورژانس تحویل دادیم ولی بعد از مدتی دختربچه را به خانوادهای با چنین خصوصیاتی بازگرداندند.»
قنبری می گوید اورژانس اجتماعی در سال گذشته نیاز به 100 میلیارد تومان اعتبار داشته که دولت این اعتبار را به آن اختصاص نداده و با شرایط فعلی بهزیستی توان مقابله با این بحران را ندارد.
آمار کودکآزاری؛ عادی یا بحرانی؟
همانند بسیاری از آسیبهای اجتماعی، آمار دقیقی از کودکآزاری در ایران وجود ندارد. آمار سازمان بهزیستی متکی بر تماسهای گرفتهشده با اورژانس اجتماعی است. در سال 88 بیش از 500 هزار تماس با اورژانس اجتماعی گرفته شده، که از این تعداد 70 درصد آن مربوط به کودکآزاری بوده است. یعنی بیش از 350 هزار تماس در سال 88.
در سال 2008 در کشوری چون امریکا 772000 مورد کودکآزاری شناسایی شده است. البته از این تعداد 71 درصد موارد نسبت به کودکان «بیتوجهی و غفلت» شده و تنها در 16 درصد این موارد، کودکان مورد آزار جسمی قرار گرفتهاند.
رئیس انجمن حمایت از کودکان اما اعتقاد دارد که موارد کودکآزاری در ایران افزایش یافته است، با این حال معتقد است که این پدیده در گذشته پنهان بوده و امروزه با رسانهای شدن، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد که این موضوع خود به حل این معضل اجتماعی، کمک بیشتری خواهد کرد. همانطور که پس از رسانهای شدن قضیه هانیه، دادستان تهران شماره تلفنی را برای اعلام موارد کودکآزاری به دادستانی اعلام کرد که خود یک گام به جلو محسوب می شود.»
کمیسیون اجتماعی مجلس چشم به دستهای بهزیستی دارد تا لایحه بنویسد، بهزیستی معطل اعتبارات کافی است، آمار دقیقی وجود ندارد، حمایتی از انجمنها و خیریهها نمیشود، خلاء قانونی و آموزشی وجود دارد؛ در این بین اما، تنِ کودکان گوشهوکنار این مرزوبوم همچنان کبود میشود، دستی قطع می شود و تنی کودکانه در آتشِ آزارِ والدین میسوزد. تا کی این درد چاره شود؟
رضا 15 سال دارد. مادرش مبتلا به ایدز و هپاتیت است. پدرش از اعتیاد شدید مرده است. مادرِ معتاد، پدربزرگ، مادربزرگ و داییاش که آنها نیز همگی به اعتیاد گرفتارند در چادری در خرابههای محله خاکسفید تهران زندگی میکنند. آثار چاقو و تیغ، روی دست چپش قصه پردرد کتک خوردنها و آزارهای جسمی را که دیده بازگو میکند. رضا را دیگر نمیتوان قربانی کودکآزاری خانواده دانست. زندگی او، کودکی او و نوجوانیاش در پیشِ چشم تکتک ما نابود شده است. ما مردمی که به نوعدوستی و عاطفه خود میبالیم؛ ما مسئولانی که بر سر اینکه حمایت از کودک باید جزیی از لایحه حمایت از خانواده باشد یا نه هنوز اجماع نداریم و استدلال میبافیم.
نظر شما