دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۶ - ۰۰:۰۰
کد خبر: 9427

مطالعه جدیدی در مورد اندازه مغز طیف وسیعی از پرندگان و پستانداران فاش كرده است كه گونه‌هایی كه به نسبت جثه‌شان، بزرگترین مغزها را دارند، دقیقا همان گونه‌هایی هستند كه فقط با یك همسر زندگی می‌كنند.

آندسته از حیوانات كه در گله‌ها یا دسته‌های بزرگ بطور جمعی زندگی می‌كنند و از لحاظ جفت‌گیری محدودیتی ندارند، كوچكترین مغزها را دارند.

این مطالعه ثابت می‌كند كه زندگی با یك شریك، پرچالش بوده و قدرت مغزی بسیاری می‌طلبد.

پرندگان تك همسر، در دو گروه كاملا جداگانه قرار می‌گیرند. یك گروه، از جمله بسیاری از پرندگان باغی مانند سینه‌سرخ‌ها و چرخ‌ریسك ها، هر فصل زادآوری، یك جفت تازه انتخاب می‌كنند.

اما بسیاری از دیگر پرندگان، از جمله بسیاری از پرندگان شكارچی، مانند جغدها و برخی از پرندگان از خانواده كلاغ‌ها، تمام عمر با یك همسر زندگی می‌كنند.

گروه دوم بزرگترین مغزها را دارند و اندازه مغز آنها به مراتب بزرگتر از مغز پرندگانی است كه در هر فصل زادآوری یك جفت تازه برمی‌گزینند و این امر حتی با در نظر گرفتن تفاوت در شیوه زندگی، غذا و اندازه جثه این پرندگان، صادق است.

در میان پستانداران تك همسری بسیار نادر تر است (تنها پنج درصد پستانداران تك همسر هستند) اما در این گروه نیز آنهایی كه یك جفت برمی‌گزینند، مانند بسیاری از خانواده سگ‌ها مانند گرگها و شغالها یا برخی از خانواده گوزنها، در مقایسه با جانورانی مانند آهوی سرخ و غزال‌ها كه در گروه‌های اجتماعی بزرگتر و بدون محدودیت جفتگیری می‌كنند، مغز بزرگتری دارند.

زیست شناسان می‌گویند یكی از دلایل مهم بودن بزرگی مغز آنست كه در جریان تكامل، رشد یافتن و حفاظت از مغز، برای یك موجود بسیار گران تمام می‌شود. تحقیق انجام شده نشان می‌دهد كه ادامه روابط دوجانبه به مراتب دشوارتر و پرچالش تر از زندگی در یك گله و دسته نامشخص است.

شاید كسی چنین استدلال كند كه تك همسری در سراسر عمر خطرات زیادی به همراه دارد. از جمله این كه در ابتدای زندگی مشترك، انتخاب نامطلوب در انتخاب همسر، مثلا جفتی كه نازا باشد، پدر یا مادر تنبلی از كار درآید و یا گرایش به خیانت داشته باشد، می‌تواند كمك فرد به مجموعه ژن‌های این گونه جانوری را به مخاطره اندازد.

بنابراین، از لحاظ زیست شناسی صرف، درك این موضوع چندان دشوار نیست كه اگر موجودی مغز بزرگتری دارد، منطقی است كه این مغز تواناتر بتواند آن را قادر سازد كه اگر نشانه‌های منفی از آینده جفت خود دید، آنها را تشخیص دهد. و این منطقی است كه با پیش‌بینی این مسائل، از انبوهی مشكلات آینده پیشگیری كند و در مسیر پیشبرد فرآیند تكامل، عملكرد بهتری ارایه نماید.

اما تك همسری، جنبه بسیار مهم دیگری نیز دارد.

یك مرغ آوازخوان معمولی در یك باغ را مجسم كنید. انتخاب جفت به پایان رسیده، مرغ ماده روی تخم‌هایش نشسته است و اكنون قسمت سخت زندگی فرامی‌رسد:
وظیفه بلندمدت نشستن در لانه روی تخم‌ها برای گرم نگاه داشتن آنها و سپس دادن غذا به جوجه‌ها.

در این شرایط، اگر مادر یا پدر جوجه‌ها اوقاتش را در محلی شبیه به پاتوق تفریحی انسانها بگذراند، جفت او در شرایطی قرار می‌گیرد كه یا باید از روی جوجه‌ها برود و آنها را در مقابل سرما رها كند تا به دنبال غذا برود و یا در لانه روی تخم‌ها بماند و از گرسنگی بمیرد.

برای پرنده كوچكی كه برای زنده ماندن باید هر روز هم‌وزن خود غذا بخورد، پیدا كردن غذا كار ساده‌ای نیست.

خلاصه مطلب آنكه، جفت یك موجود باید به اندازه كافی باهوش و زرنگ باشد كه بداند نیازهای طرف چیست و چه زمانی باید برای برعهده گرفتن وظایف خود در كار لانه‌گذاری در آشیانه باشد.

به راستی چه چیزی باعث می‌شود روابط تك همسری تا این حد به قدرت شناختی نیاز داشته باشد؟
شاید علت آنست كه تك همسران در رابطه دوجانبه، باید با یك قدرت شناختی زیاد، دیدگاههای جفت یا همسر خود را بشناسند و آن‌ها را در مغز خود جای دهند و پردازش كنند كه این كار به مغز بزرگتری نیاز دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha