اهداف ما از فرزندپروری و تربیت چیست؟ فرزندان‌مان را با چه تصوراتی از دنیا، برای مواجهه با مسائل و چالش‌های زندگی آماده می‌كنیم؟

روش‌های ترتبیتی‌ما تا چه اندازه‌با واقعیت‌های زندگی جاری و نیاز‌های فرزندان، تطابق دارد؟

تربیت در خانه و مدرسه، موضوعی مهم در همه نظام‌های اجتماعی محسوب می‌شود اگرچه، توجه عملی به آن از درجات متفاوتی برخوردار است. درباره اهمیت موضوع هم، بحث‌های گسترده‌ای رواج دارد و از زوایای مختلفی چون، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، توسعه‌یافتگی، آینده‌سازی و غیره اهمیت و جایگاه تربیت مورد توجه قرار می‌گیرد. تربیت یكی از مباحث مهم روا‌نشناسی و علوم تربیتی نیز هست و روانشناسان و مربیان، توصیه‌های زیادی به والدین و معلمان ارائه می‌كنند. با وجود این همه توجه و توصیه، چه اتفاقی می‌افتد؟

صرف‌نظر از مباحث كلی درباره تربیت، با نگرش كاربردی و معطوف به فرهنگ ایرانی، وضعیت ما در این خصوص چگونه است؟ جهت‌گیری‌های عمده نظام اجتماعی ما در تربیت چیست؟ خانواده‌ها و مدارس ایرانی، در تربیت كودكان و نوجوانان چقدر جدیت دارند و اهداف و ایده‌آل‌های آنان چیست؟ ‌

آنچه می‌گویند

بازار ارائه توصیه‌های تربیتی در ایران بسیار گرم است و به‌خصوص در دهه اخیر، این بازار رونق خاصی پیدا كرده است. در صدا و سیما و به‌ویژه تلویزیون، روانشناسان و مشاوران و به تعبیری كارشناسان مختلفی به ارائه رهنمودها و توصیه‌های گوناگونی می‌پردازند. در انواع مجله‌های خانوادگی و تربیتی هم بخش‌های زیادی برای مباحث فرزندپروری و مشاوره‌ای درنظر گرفته می‌شود. در مورد كتاب‌ها، وضعیت بسیار آشفته و پیچیده‌تر است و همه به‌دنبال ارائه كلید‌هایی برای تربیت هستند. از كتاب‌های كوچك و نكته‌ای گرفته تا كتاب‌های مفصل و تخصصی، همه می‌خواهند راه خوشبختی و سعادت در زندگی را نشان دهند. جالب و عجیب است كه بخش عمده‌ای از كتاب‌های تربیتی، زناشویی و روانشناسی سلا‌مت، ترجمه‌ای هستند و عملا‌ً به ماهیت فرهنگی تربیت، توجه چندانی نمی‌شود. آیا والدین و معلمان به این همه توصیه‌نیاز دارند؟ آیا این رهنمود‌ها و توصیه‌ها، واقعاً خوشبختی و سعادت را به ارمغان می‌آورند؟ آیا با چنین گفته‌هایی می‌توان به زندگی دلخواه رسید؟ ‌

<تربیت> موضوعی دشوار و پیچیده است اما نباید با گفته‌ها و توصیه‌های پراكنده و بدون ماهیت فرهنگی، این دشواری و پیچیدگی را بیشتر كرد. شاید نكته‌ها و گفته‌ها در تلویزیون، مجله‌ها و كتاب‌ها، والدینی را تحت‌تاثیر قرار دهد، اما به نظر نمی‌رسد این تاثیر چندان ماندگار و عمومی باشد. ‌

ویلیام گلا‌سر، روانشناس و روان درمانگر معروف، در كتاب نظریه انتخاب، روانشناسی امروز دنیا را به شدت زیر سوال برده و آن را در همه حوزه‌های انسانی ناموفق می‌داند. گلا‌سر می‌گوید: آیا كسی هست كه ادعا كند طرز كنارآمدن زن و شوهرها با یكدیگر تحول‌یافته است؟ آیا شرایط خانواده‌های امروزی خیلی بهتر از شرایط خانواده‌ها در دوره‌های قبل است؟ اگر شرایط خانواده‌ها بهتر شده است كه از نظر من، خبر داغی است من در مدارس و دانشگاه‌ها كار می‌كنم ولی نشنیده‌ام معلمی بگوید اوضاع بهتر شده است.1

توجه كنید كه ما در ایران همین توصیه‌های كتاب‌ها و منابع روانشناسی را با اندك تغییراتی به خورد مردم می‌دهیم و از این مسیر، بازار گرمی هم برای عده‌ای پیدا شده است. ‌

موضوع‌های بررسی ‌

به مثابه جنبه‌های دیگر زندگی، در تربیت هم اعم از والدینی و مدرسه‌ای، موضوعاتی در بورس مورد توجه قرار گرفته و بعد از طی طول عمر مشخصی، از دور خارج می‌شوند. به عنوان نمونه در دو دهه اخیر در حوزه تربیت رسمی (آموزش و پرورش) مباحثی به صورت دوره‌ای وارد مدارس شده‌اند، از جمله: فراشناخت، خلا‌قیت، پژوهش، هوش‌های چندگانه، هوش هیجانی، مهارت‌های زندگی، روش‌های مشاركتی و غیره. در زمینه تربیت غیررسمی (تربیت در مدرسه جامعه) اگرچه تنوع موضوعات به گستردگی تربیت رسمی نبوده ولی مباحثی چون: افزایش آزادی عمل فرزندان، خطرات تهدیدكننده سلا‌مت، خانواده متعادل، تفاهم و گفت‌وگو در خانواده‌و غیره مطرح بوده‌اند، اما از این همه آمد و رفت سوژه‌های بورسی چه بهره‌ای برده‌ایم؟ كدام دانش‌آموزان پژوهشگر یا خلا‌ق را تربیت كرده‌ایم؟ تا چه حد در تغییر نگرش والدین نسبت به مسائل تحصیلی فرزندان موفق بوده‌ایم؟ تا چه اندازه آمادگی‌های كودكان و نوجوانان را برای مواجهه با چالش‌های زندگی افزایش داده‌ایم؟

به نظر می‌رسد همانگونه كه گلا‌سر اشاره می‌كند ما هم در نظام اجتماعی خودمان، به غیر از بیان نكته‌ها و توصیه‌ها، به تحولی تاثیرگذار و اساسی در تربیت رسمی و غیررسمی دست نیافته‌ایم. ‌

راه‌های جدید و آسان

همانگونه كه اشاره شد نباید دشواری‌ها و پیچیدگی تربیت را با تنوع و آشفتگی توصیه‌ها افزایش داد. امروز والدین و معلمان ایرانی بسیار بیشتر، به رهنمود‌هایی نیاز دارند كه اولا‌ً مبتنی بر ویژگی‌های فرهنگی باشند؛ ثانیا بر نقاط حساس و ضروری نیاز‌ها تمركز نمایند و ثالثاً در تغییر نگرش‌ها و رفتار‌ها با مقاومت مواجه نشوند و به عبارتی تا حد امكان، به سادگی عمل كنند. ‌

رابرت فیشر در كتاب آموزش تفكر به كودكان، روی نكته‌ای مهم انگشت گذاشته و می‌گوید: والدین و معلمان، افراد سازنده معنای دنیای یك كودك هستند.

فقط از طریق یك چارچوب معنایی معین است كه كودك واكنش‌های معنادار خود به جهان را می‌سازد، پردازش می‌كند و توسعه می‌دهد. فرهنگی كه از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود، معنا و نیروی حیاتی برای یادگیری ارائه می‌دهد. محركی كه قرار است تبدیل به یك تجربه یادگیری شود باید حامل اهمیت فراوان و معنای مرتبط با حوزه گسترده‌تر فرهنگ كودك باشد.2

من در این نوشتار، چندان به‌دنبال ارائه رهنمود و توصیه نیستم و تنها می‌خواهم نگاه فرهنگی خودم به وضعیت تربیت در ایران را بیان كنم. همه زمان‌هایی كه ما به عنوان پدر و مادر یا متولیان تربیت رسمی از دست می‌دهیم برگشت ناپذیرند و تعلل‌های امروزی ما به هر دلیلی كه باشند شرایط زندگی در آینده را برای خود و فرزندانمان بدتر خواهد كرد. ‌

<تجارت> و بهره‌مندی از نگاه اقتصادی بد نیست ولی نباید تربیت به صورت موضوعی كاملا‌ً تجاری در بیاید و سوژه‌های آن به ابزاری صرف برای كسب سود و درآمد تبدیل شود. اگر واقعاً از این همه نكته‌ها و گفته‌ها كمتر به نتیجه رسیده‌ایم باید زمینه‌ها و شرایط آشفتگی‌های موجود را كاهش دهیم و به‌دنبال ایده‌های جدید و آسان باشیم. ‌

اولویت‌های تربیت

با شناخت جامعه ایرانی و ویژگی‌های فرهنگی آن، چه موضوعاتی می‌توانند به عنوان اولویت‌های تربیت مدنظر قرار گیرند؟ بر اساس آنچه در خانواده‌ها و مدارس ‌ما می‌گذرد من بر سه نكته تاكید می‌كنم: انگیزه‌، تفكر و جسارت. در بیانی كلی، والدین و مربیان باید مراقب باشند كه در درجه اول در این سه مورد رفتار تخریبی و مخل نداشته باشند و در درجه بعدی با نگرش‌ها و رفتار‌های‌شان در تقویت‌آنها بكوشند. اینكه چرا من این همه مباحث تربیتی را در سه نكته خلا‌صه می‌كنم جای بحث و توجیه دارد. اما این عمل به معنای نادیده‌‌گرفتن اهمیت سایر عوامل نیست. ‌

از نگاه من، تقویت‌های انگیزشی، آموزش روش‌های تفكر و ایجاد زمینه‌های جسارت‌ورزی در كودكان و نوجوانان ایرانی، بنیادی‌ترین مسائل حال حاضر تربیت رسمی و غیررسمی ما هستند. ‌

تقویت‌های انگیزشی

<انگیزه‌> محوری‌ترین موضوع زندگی انسانی و سازنده‌نیاز‌های ماست. انگیزه را موتور و محرك فعالیت‌های انسان می‌دانند و بسیاری از تلا‌ش‌ها در حوزه‌های مختلف زندگی با انگیزه ارتباط پیدا می‌كنند. چرا ایجاد و تقویت انگیزه‌ها مساله‌ای مهم در نظام تربیتی ایران محسوب می‌شود؟ دلا‌یلی چند برای این امر وجود دارد: 1- تنوع امكانات و موضوعات در زندگی امروزی موجب عدم تمركز در مسائل می‌شود. تنوع‌طلبی انسان امروزی اگرچه باعث سرعت و تحرك بیشتر در زندگی می‌شود اما در مقابل عجله و كم‌حوصلگی نیز به بار می‌آورد. اینچنین است كه انگیزش و روش‌های ایجاد انگیزه‌به موضوعی پیچیده و دشوار در تربیت تبدیل شده است. ‌

2- تعلل‌های نظام اجتماعی ایران در كمك به افراد برای هویت‌یابی فرهنگی، انگیزه‌های فردی و اجتماعی را دچار تزلزل می‌كند. پاسخ چیستی‌ها، چرایی‌ها و ابهام‌های زندگی را باید در فرهنگ جست‌وجو كرد و هرگونه كاستی در این زمینه، پویایی و تحركت انسان‌ها را كاهش می‌دهد. اگر در گذشته آرزوی معلم، مهندس و دكتر شدن، انگیزه‌ای كلی در كوكان و نوجوانان برای درس خواندن و ارتقای تحصیلی به وجود می‌آورد، امروزه آرزو‌ها حال و هوای دیگری دارند و افراد به جای تعهدات شغلی، به‌دنبال راه‌های در رو و میانبر برای كسب ثروت و شهرت هستند. نسل گذشته وقتی انگیزه‌های خود را برای زندگی با انگیزه‌های نسل امروز مقایسه می‌كند دشواری شرایط انگیزش موجود را بیشتر درمی‌یابد. ‌

3- ضعف دانش تربیتی در والدین و معلمان موجب می‌شود آنان نادانسته و ناخواسته به روش‌هایی در تربیت روی ‌آورند كه در عمل مانع و مخل‌انگیز‌ه محسوب می‌شوند. تحلیل علمی بنیاد‌های تربیتی بسیاری از روش‌های والدین و مدارس نشان می‌دهد كه اشكالا‌ت جدی در برنامه‌های مختلف وجود دارند. ‌

هر كس كه قابلیت ایجاد انگیزه‌و تحرك داشته باشد به خوبی می‌داند كه ایجاد خودانگیختگی در دیگران، به كیفیت رابطه بستگی دارد. فرد انگیزه دهنده كارآمد، هر جا كه امكان داشته باشد، به كودك اعتماد می‌كند، احترام می‌گذارد، گوش فرا می‌دهد، مسوولیت‌‌پذیری را تشویق می‌كند، به او اجازه انتخاب می‌دهد، شایستگی را در وی پرورش می‌دهد و در گرفتاری‌ها، نگرانی‌ها، تلا‌ش‌ها، اقدامات، موفقیت‌ها و شكست‌های او مشاركت می‌ورزد.3

4- بسیاری از رفتار‌های فرهنگی ما مانند: تمایل به ایجاد محدویت و كنترل،‌غلبه احساسات بر منطق، آسان‌گیری و عدم جدیت، استمرار وابستگی‌ها و امثال آن، آشفتگی و افت در انگیزه‌ها را به همراه می‌آورد. ‌

5- هنوز هم در فرهنگ ما جهت‌گیری عمده روش‌های انگیزشی، بیرونی است و در ایجاد و تقویت انگیزش درونی ضعف‌ها و كاستی‌های فراوانی داریم. تلا‌ش در جهت تقویت انگیزه‌های بیرونی، موجب تزلزل و ناپایداری انگیزه‌ها می‌شود.

آموزش روش‌های تفكر ‌

ادوارد دو بونو در كتاب روش‌های تفكر می‌گوید: گمان نمی‌كنم در هیچ جای دنیا بتوان حتی یك نمونه سیستم آموزشی پیدا كرد كه یكی از اهداف اصلی آموزش و پرورش را <آموزش تفكر به دانش‌آموزان> قلمداد نكند. اما آیا به راستی روش فكر كردن را به دانش‌آموزان یاد می‌دهند؟4

پاسخ این سوال در نظام تربیتی ما از اهمیت بسیاری برخوردار است و آنچنان كه شواهد آموزشی و اجتماعی و فرهنگی نشان می‌دهند وضعیت نامطلوبی در این مورد داریم. روش‌های كلیشه‌ای ارزشیابی، نتایج طرح‌هایی چون تیمز و پرلز، وضعیت خلا‌قیت و پژوهشگری در مدارس و غیره نشان می‌دهند كه ما در آموزش مهارت‌های تفكر در بعد تحصیلی بسیار ضعیف كار كرده‌ایم. در بعد اجتماعی نیز، مسائلی چون اعتیاد، رفتار‌های جنسی و نحوه مواجهه با خاطرات مختلف نشان می‌دهند كه كودكان و نوجوانان در توانایی‌های ‌شناختی و مهارت‌های تفكر، وضعیت چندان مطلوبی ندارند. ‌

جسارت ورزی

درآموزه‌های روانشناسی سلا‌مت، جسارت‌ورزی و جرأت ابراز وجود بسیار مورد تاكید قرار می‌گیرد. جسارت و تبعات آن مانند افزایش قدرت ریسك‌پذیری و خطركردن، عاملی مهم در توفیق‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و سایر زمینه‌ها است. ویژگی‌های فرهنگی نظام اجتماعی و به خصوص تمركز بر انگیزه‌های بیرونی، مانع عمده‌ای برای جسارت نشان دادن و خطر كردن است. تلا‌ش‌عمده والدین برای شیرین كردن زندگی و به اصطلا‌ح تربیت بادكنكی و همچنین تمایل عمده مدارس در ایجاد رفتار‌های كلیشه‌ای و محدود، زمینه‌های جسار‌ت‌ورزی را از بین می‌برند یا كاهش می‌دهند. جرات و جسارت در شرایطی تقویت می‌شود كه انگیزه‌های درونی، اختیار تصمیم‌گیری و قدرت عمل مورد توجه قرار گیرند. والدین و مدارس ما تا چه اندازه اجازه جرات كردن و جسارت را به كودكان و نوجوانان می‌دهند؟ هنوز شائبه‌های مترادف قلمداد كردن جسارت با گستاخی و بی‌ادبی بین ما رواج دارد. اگرچه جسارت را می‌توان در طیفی ‌شامل دو قطب مثبت و منفی مورد بررسی قرار داد اما از نگاه روانشناختی، جسارتی كه منجربه خروج از كلیشه‌ها و پویایی و نوآوری در زندگی می‌شود قابل تایید است. ‌

به سوی تربیت آسان

<تربیت> مانند همه موضوعات انسانی، بر بستری فرهنگی شكل می‌گیرد و به این ترتیب، ارزش‌ها و نگرش‌ها نقش موثری در تربیت رسمی و غیررسمی دارند. ‌

علی‌رغم پیچیدگی‌های تربیت، با اصلا‌حات و تغییراتی در نگرش‌ها، می‌توان به جای افزودن بر پیچیدگی‌ها، راه‌های آسان‌تری در پیش‌گرفت. اگر والدین و مدارس، تقویت انگیزه‌های درونی را با اهمیت تلقی كنند، به آموزش روش‌های تفكر بهای لا‌زم را بدهند و زمینه‌های جسارت‌ورزی برای كودكان و نوجوانان را فراهم آورند؛ هم احتمال خطاهای تربیتی كاهش خواهد یافت و هم تربیت در مسیر متعادلی پیش خواهد رفت. ‌

نمی‌توان مبنای همه دیدگاه‌های تربیتی جدید را در سه مولفه یادشده جست‌وجو كرد. به عنوان مثال در پرورش خلا‌قیت هر سه مولفه نقشی اساسی دارند. اگر بخواهیم دانش‌آموزانی پژوهشگر تربیت كنیم باز هم جایگاه و اهمیت انگیزه‌های درونی، روش‌های تفكر و جسارت‌ورزی در این فرآیند قابل مشاهده است. به همین‌گونه، مهارت‌های زندگی، بهداشت روانی، تعادل جویی در خانواده و مسائل دیگر، هر كدام با یك یا دو و یا هر سه مولفه موردنظر ارتباطی مستقیم دارند.

با مروری به آنچه گفته شد و برای حركت در مسیر تربیت آسان، توجه به نكاتی توصیه می‌شود:

1- در تربیت، شفاف بودن اهداف بسیار مهم است. هر چه می‌توانید با ارزیابی باور‌ها و نگرش‌هایتان درباره انگیزه‌، روش‌های تفكر و جسارت‌ورزی، به دیدگاه‌های شفاف و واضحی در این خصوص برسید. هرچه با شك و تزلزل فكر و عمل كنید، پیچیدگی‌ها ادامه داشته و بیشتر خواهد شد. ‌

2- همانگونه كه كودكان و نوجوانان به انگیزه‌، روش‌تفكر و جسارت‌ورزی نیاز دارند والدین و مدارس نیز باید تمرین‌هایی را در این موارد آغاز كنند. شادابی و پویایی نسل جدید در گرو حوصله و تحرك والدین و مدارس است. ‌

3- با پذیرش اصل <حق انتخاب> در زندگی، باید زمینه‌های تفكر كنترلی و محدودكننده را كاهش دهیم. هر چه تمایل به تسلط و كنترل در ما بیشتر باشد انگیزه‌ها و جسارت‌ورزی كودكان و نوجوانان افت خواهد كرد. ما مسوولیت زندگی فرزندان را بر عهده داریم. اما تعیین‌كننده همه چیز زندگی آنها نیستیم و باید مسیر حق انتخاب را از كودكی برایشان هموار سازیم.

4- نباید بر اساس برداشت‌های خودمان از زندگی، مسیر موفقیت و پیشرفت را محدود كنیم. اینكه تنها راه خوشبختی، درس خواندن است و یا برای یافتن راه سعادت باید مطیع محض والدین باشد؛ افكاری محدود هستند كه به طور معمول به بن‌بست می‌رسند. اگر ما راه‌های دیگر پیشرفت را تجربه‌نكرده‌ایم دلیلی ندارد كه فرزندانمان را از رفتن در آن راه‌ها منع كنیم. با چنین نگاهی به زندگی و خوشبختی، حساسیت‌ها و دل‌نگرانی‌های والدین، متعادل و منطقی خواهد شد. ‌

5- مدارس امروز ما، بیش از هر چیز به فضایی شاداب برای تجربه كردن و لذت بردن از زندگی نیاز دارند. نباید سوژه‌هایی مانند خلا‌قیت، پژوهش‌، هوش هیجانی و غیره به صورت ابزار‌هایی برای نشان دادن تمایل به پیشرفت مورد استفاده قرار گیرند. به جای همه اینها، كار‌آسان‌تر این است كه مدیران، معلمان و متولیان آموزش و پرورش به بستر‌های فرهنگی تربیت توجه كنند و زمینه‌های تقویت هویت‌فرهنگی را در دانش‌آموزان فراهم آورند. تقویت انگیزه‌ها، آموزش روش‌های تفكر و اجازه جسارت‌ورزی در مدارس، شرایط و امكانات مناسبی برای تربیت فرهنگی فراهم خواهند آورد. ‌


پی‌نوشت‌ها: ‌

1-گلا‌سر، ویلیام. نظریه انتخاب. ترجمه مهرداد فیروزبخت 13844.) تهران: رسا ‌

2-فیشر، رابرت. آموزش تفكر به كودكان. ترجمه صفایی مقدم و نجاریان 13855.) تهران: رسش

3-هارتلی برونر، الیزابت. ایجاد انگیزه در كودكان. ترجمه احمدنیاهیوی13844.) تهران: جوانه رشد.

4-دوبونو، ادوارد. سلسله درس‌های تفكر. ترجمه مرجان فرجی13844.) تهران: جوانه رشد

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha