چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۶
کد خبر: 130749

آموزش مسایل جنسی، سن شروع و ابزارهای آن، موضوعی است که در صورت توجه بیشتر می تواند نقش موثری در آگاه سازی کودکان، نوجوانان و جوانان با هدف جلوگیری از آسیب های مختلف اخلاقی و اجتماعی داشته باشد.

سلامت نیوز: آموزش مسایل جنسی، سن شروع و ابزارهای آن، موضوعی است که در صورت توجه بیشتر می تواند نقش موثری در آگاه سازی کودکان، نوجوانان و جوانان با هدف جلوگیری از آسیب های مختلف اخلاقی و اجتماعی داشته باشد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایرنا، با رشد فناوری ارتباطی، امروزه همه و بویژه کودکان و نوجوانان با انواع رسانه های اطلاعاتی و ارتباطاتی محاصره شده اند و خواسته یا ناخواسته در معرض آگاهی های جنسی رو به رو هستند.

کودکان با ورودشان به مدرسه یا پیش از آن، مهدکودک و پیش دبستانی، در معرض اطلاعات هم کلاسی های خود قرار می گیرند و حتی در صورتی که کنجکاو هم نباشند، چیزهایی می شنوند که کنجکاوی شان تحریک می شود.

بر همین مبنا، برخی کارشناسان وجود یک نظام آموزشی یکپارچه و همگانی در سطح آموزش و پرورش را بهترین گزینه برای به عهده گرفتن مسوولیت آموزش مسایل جنسی می دانند؛ اما در عین حال رویکرد دیگری در این راستا معتقد به پررنگ تر کردن نقش والدین در خصوص آموزش و اطلاع رسانی مسایل جنسی به فرزندان است.


*** شناخت هویت جنسی در کودکان از چه زمانی آغاز می شود؟

نخستین بارقه ی شناخت هویت جنسی در کودکان از سن سه سالگی ظهور پیدا می کند؛ نکته یی که «حسن بهرامنی» روانشناس به آن اشاره کرد و گفت: تفکرهای جنسی در کودکان از سن سه سالگی آغاز می شود یعنی زمانی است که کودکان درگیر مساله یی به نام هویت جنسی می شوند. به عبارتی بزرگترین چالش ذهنی کودکان بین 3 تا 6 سال شناخت هویت جنسی و این مساله که من یک دختر هستم یا پسر است و زمانی که این سوال و چالش ایجاد می شود، سنخ پذیری جنسی یا پذیرش رفتارهای وابسته به جنسیت ظهور می کند و کودکان شروع به پذیرش و یادگرفتن رفتارهای وابسته به جنسیت خود می کنند.

بهرامنی با بیان اینکه نخستین برخورد والدین، شناخت هویت جنسی در کودکان را سرعت می بخشد افزود: هنگامی که پسر بچه یی علاقه دارد با عروسک بازی کند و دختر بچه یی که دوست دارد با ماشین یا توپ بازی کند و والدین به طور مداوم دختر بودن یا پسر بودن وی را گوشزد می کنند به این معنا که تو پسری پس نباید با عروسک بازی کنی یا تو دختری و دخترها با تفنگ یا ماشین بازی نمی کنند، به این طریق کم کم مسیر طی کردن رفتارهای وابسته به جنسیت را به آنان نشان می دهند.

تفکرات شناختی کودکان تابعی از تفکر عینی و تفکر انتزاعی است. یکی از مهم ترین نظریه ها را در این باره «ژان پیاژه» روان شناس و زیست شناس سوییسی ارایه کرده است. براساس نظر او، کودک از بدو تولد تا 2 سالگی در مرحله ی حسی حرکتی است. نوزاد در ابتدا با حواس خود، محیط پیرامونش را درک و سپس شروع به آموختن می کند و به کارکردهای حرکتی مسلط می شود. 2 تا 7 سالگی مرحله تفکر پیش عملیاتی است. کودکان در این مرحله قدرت استدلال، منطق و توانایی درک علت و معلول را ندارند. مرحله ی تفکر عملیاتی بین 7 تا 11 سالگی است که قدرت استدلال و تفکر منطقی آغاز می شود اما در این مرحله کودک فقط می تواند مسایل عینی و قابل درک را متوجه شود. بعد از 11 سالگی به تدریج تفکر انتزاعی آغاز و به عالی ترین و پیچیده ترین شکل خود می رسد که البته همه ی افراد به این مرحله نمی رسند؛ تفکر انتزاعی عالی ترین سطح شناخت تفکر در افراد محسوب می شود.



*** آموزش جنسی بر اساس سن کودک و مرحله به مرحله

از نگاه روانشناسان و جامعه شناسان، شروع آموزش جنسی سن خاصی ندارد. هر زمانی که فرزند کنجکاوی نشان داد، باید به اندازه ی فهم و ظرفیت پذیرش او تا حدی که حس کنجکاوی وی ارضا شود توضیح داد چرا که اگر به پرسش های جنسی او پاسخی داده نشود، ممکن است سوال ها را از افراد دیگری بپرسد که قابل اعتماد نیستند.

«امان الله قرایی مقدم» جامعه شناس و استاد دانشگاه هم، شروع شناخت غیر رسمی هویت جنسی و آموزش را محیط حاکم بر خانواده عنوان کرد و گفت: کودکان ناخواسته در خانواده با دیدن خواهر و برادر و غیره به تفاوت جنسی میان پسر و دختر پی می برند اما این آموزش بایست از دوران متوسطه ی اول شروع شود و جزو کتاب های درسی آنان باشد که بوسیله ی معلمان تعلیم داده شود. چراکه دنیای فعلی دیگر دنباله رو زمان گذشته نیست و هجوم اطلاعات، نیاز به آموزش جامع و کامل را برای کودکان ایجاب می کند.

بهرامنی هم در این مورد معتقد است: هنگامه ی آموزش جنسی به کودکان زمانی است که از نظر رشد شناختی به سطح توان تجزیه و تحلیل اطلاعات رسیده باشند اما باید در نظر داشت که با توجه به تغییرات اجتماعی و هجوم فناوری اطلاع رسانی در سطح کلان مانند تلویزیون، ماهواره، تلفن همراه و اینترنت باعث شده که کودکان بدون آن که به شناخت فکری رسیده باشند به طور مداوم در حال سوال کردن هستند. به عنوان مثال در برنامه ی تلویزیونی، آقا و خانمی با هم ازدواج می کنند و بعد از مدتی بچه دار می شوند. حال برای این کودک سوال پیش می آید که این بچه از کجا آمد. در واقع هنوز از نظر شناختی به تکامل نرسیده ولی زیر تاثیر هجوم اطلاعات، برایش سوال ایجاد می شود.

از دید این روانشناس، بهترین شرایط پاسخگویی و آموزش این مسایل به کودکان زمانی است که والدین سطح شناختی فرزند خود را درک کنند که در چه سطحی از تفکر قرار دارند. اگر پاسخی که به پرسش فرزند داده می شود کمتر از توان شناختی او باشد، احساس می کند که والدین او را مسخره کرده اند و پاسخ سوال خود را از جاهای دیگر استخراج می کنند. عکس این قضیه هم اگر سوالی که کودک می پرسد و پاسخی که می دهند بیش از توان ذهنی او باشد، سردرگم می شود و سوال های بیشتری ایجاد می شود و در واقع مشکلات بیشتری به همراه دارد.



*** چند و چون روند رسمی شدن آموزش جنسی در مدارس

تنظیم کتاب ها بر اساس شرایط سنی کودکان و نوجوانان از سوی افراد متخصص در این رشته و به صورت تفکیک شده میان دختران و پسران، پیشنهاد بهرامنی روانشناس درباره ی ورود رسمی آموزش مسایل جنسی به نظام آموزش و پرورش بود. او گفت: مهمترین مساله در آموزش رفتارهای جنسی به کودکان توجه به سطح شناختی و فکری کودکان است؛ اگر بخواهیم این مساله را در نظام آموزشی به طور رسمی جای دهیم، بهترین زمان برای دختران پایان دوره ی متوسطه ی اول یعنی دوازده سالگی و برای پسران سن پانزده سالگی یعنی آغاز متوسطه ی دوم است؛ در غیر این صورت همانند کشورهایی که بدون توجه به سن کودکان، در کتاب های مقطع ابتدایی، به آموزش مسایل جنسی پرداخته اند و کودکان به ناگاه با هجمه ی بزرگی از اطلاعات رو به رو شده اند که برایشان قابل هضم نبوده و دچار اختلال های رفتاری شده اند، دچار چالش می شویم. کتاب هایی باید به رشته ی تحریر درآید که بنا به جنسیت کاملا تفکیک شده باشد و به زبان ساده و منطقی مسایل را بیان کند.

بنا به گفته ی این روانشناس، برای همه ی کودکان و نوجوانان یک روند آموزشی نمی توان به کار برد؛ چرا که بلوغ فکری دختران زودتر از پسران اما بلوغ جنسی پسران زودتر از دختران است. همچنین بلوغ جسمی دختر از پسر زودتر است؛ بنابراین، سن آموزش بین دختران و پسران تفاوت می کند و برای دختران کمی زودتر باید باشد اما باید به طور کلی در نظر داشت که هر چقدر این آموزش ها از وضوح کمتری بخوردار باشند موثرتر است و برای کودک قابل فهم و درک و هضم است.



***گروه همفکران و همنشینان اثرگذارترین مرجع

روش زندگی و رفتارهای دوستان، اثر زیادی بر روی کودکان و نوجوانان دارد. روانشناسان از جمله بهرامنی معتقد هستند که گروه همفکران بیشترین تاثیر را در آموزش مسایل جنسی بر عهده دارند. گروه همسال گروهی هستند که یک محدوده ی سنی مشخص دارند اما گروه همفکر گروهی است که محدوده ی سنی مشخصی ندارند ولی ساختارهای فکری آنان مشابه است. این آموزش ها ترجیحا باید نخست از طرف یک متخصص که کودکان به او اعتماد کامل دارند و با رشد فکری و شناختی بچه ها در مراحل سنی مختلف آشنا باشد آموزش داده شود و در مرحله ی بعد باید در میان گروه همفکران مطرح شود تا گروه همسالان.

قرایی مقدم جامعه شناس هم در این باره تاکید کرد که اگر آموزش جنسی در کلاس درس و در میان گروه همفکر و همسال مطرح شود، جنبه ی اثر بخشی وپویایی بیشتری خواهد داشت.

او در مورد تاثیر گروه های همفکر بر روند آموزش جنسی به کودکان، تحقیق «پتریم سورکین» جامعه شناس و روانشناس مشهور را استناد قرار داد و گفت: بنا بر تحقیق سورکین بر روی 273 نوجوان، مشخص شد که تاثیر گروه همسالان و همفکران از والدین بیشتر است؛ چرا که فرزندان بینش والدین را تحکمی می دانند که جنبه ی زور دارد؛ در حالی که وقتی جوانان با هم بحث می کنند این دید بر طرف می شود.

قرایی مقدم افزود: هر چند بیان خانواده به فرزندان خوب است اما مدرسه و محیط کلاس و درس آزاد و کتاب هایی در این زمینه موثرتر خواهند بود. چرا که والدین به دلیل این که در جامعه یی سنتی بزرگ شده اند سنتی برخورد می کنند و از نوآوری و نوع جویی می ترسند. آنها می ترسند که دختر به خواست خود پسری را انتخاب کند و از این رو می خواهند خود برای او گزینه ی ازدواج را برگزینند ئ به همین دلیل طلاق عاطفی، انحراف های جنسی، خیانت، خودکشی و افسردگی پررنگ تر می شود.

بنا به گفته ی وی، نسل جوان امروز با فضاهای مجازی و اینترنت دنیا را در خانه دارد و دیگر محدودیت را نمی پذیرد. پس باید برنامه های آموزشی و روشنگری بیشتری اعمال کنیم و از بیان این مسایل به فرزندان نهراسیم. باید کاری کنیم تا فرزندان با اطلاعات کامل در جامعه گام بردارند. می توان با استفاده از فیلم ها و سریال ها، کتاب و همگامی والدین با اولیای مدرسه آنان را آگاه کنیم تا جوانان ما از روی ناآگاهی اشتباه همدیگر را تکرار نکنند.



*** تابوشکنی آموزشی را از خانواده آغاز کنیم

تابو بودن صحبت در مورد مسایل جنسی، ناآگاهی والدین از چگونگی صحبت در این باره، احساس شرم و ناراحتی، نگرش منفی به امور جنسی، قبیح دانستن بیان مسایل مربوط به امور جنسی، هراس از پیامدهای منفی این اطلاعات و ناتوانی آنها از پاسخ به برخی سوال های کنجکاوانه ی کودکان به برهوت آگاهی در کودکان و نوجوان در زمینه ی مسایل جنسی منجر شده است. این برهوت آگاهی، خود زمینه ساز ایجاد علاقه و انگیزه ی دو چندان در این قشر می شود تا به بلعیدن هر آنچه در منابع در دسترسشان مانند ماهواره و اینترنت به عنوان اطلاعات جنسی وجود دارد، بپردازند.

در این راستا، بهرامنی در پاسخ به این سوال که چرا کودکان تمایل زیادی به یادگیری مسایل جنسی از سوی خانواده ی خود ندارند؟ گفت: متاسفانه خانواده ها با توجه به شرمی که دارند، آموزش این مسایل را به این حساب که کودک خودش یاد خواهد گرفت واگذار می کنند؛ در صورتی که بچه ها این چیزها را یاد نمی گیرند و باید به آن ها یاد داد. مواردی به ما مراجعه می کنند که فرزند خانواده ناآگاهانه و به دلیل ترس از خانواده از مطرح کردن موضوع هایی که باعث آزار روحی و روانی او شده است، خودداری کرده اند.

این روانشناس به یکی از موارد مراجعه به خود اشاره کرد و گفت: یک پسر بچه 7 ساله چندی پیش از طرف پسرعموی 16 ساله خود مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته بود اما به دلیل ترس از خانواده از بازگو کردن آن امتناع کرده بود و دچار ترس، اختلال در خواب، ترس از تاریکی و گوشه گیری شده بود.

وی افزود: شاید بتوان گفت نخست باید والدین مورد آموزش قرار بگیرند تا این تابویی که بر آن ها سایه افکنده و هر روز بر فاصله ی والدین و فرزند می افزاید از میان برود که در این راستا استفاده از ابزارهایی مانند صدا و سیما و رسانه های تبلیغاتی که در حد سواد و فهم اولیا و خانواده ها باشند مفید خواهد بود.

امان الله قرایی مقدم هم در این باره به چالش های مساله ی آموزش مسایل جنسی در خانواده ها اشاره کرد و گفت: مرسوم است که در خانواده ها، تا حدود نوزده سالگی به دختران آموزش داده می شود که از جنس مخالف پرهیز کنند اما بعد از گذر از بیست سالگی صحنه عوض می شود و عکس قضیه اتفاق می افتد و به این صورت که دختران به دلیل شوهر نکردن و گذشتن از سن ازدواج، سرکوفت بی عرضگی در ایجاد ارتباط با جنس مخالف می خورد. این همان تضاد آموزشی است که باید به وسیله ی بالا بردن سطح فکری والدین از میان برداشت. از این رو باید خانواده ها رویکرد موثرتری در این ارتباط داشته باشند.


برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha