شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۰

خصوصی‌سازی آموزش در سال‌های گذشته یکی از جستارهای کشدار آموزش‌وپرورش بوده است. ورود پدیده‌ای به نام مدارس غیرانتفاعی در دولت نخست هاشمی آغاز فرآیندی را کلید زد که امروز شاهد پولی کردن آموزش و کلایی شدن یادگیری در کشور را در پی داشته است- گرچه دست‌کم در شهرهای کوچک و متوسط و کلان و حتی روستاها، مدارس دولتی نیز چشم به جیب خانواده دوخته و بی‌تعارف بی‌کمک‌های مالی آنها چرخشان نمی‌چرخد اما زیربناهای اندیشگی سیاستگذاران و نگاه سینه‌چاکانه آنان به اقتصاد آزاد در غرب و البته گرفتاری‌های اقتصادی دولت‌ها و به دنبال آن آموزش‌وپرورش، با گذشت زمان سرعت فرآیند خصوصی‌سازی در آموزش را بیش از گذشته تند کرده و امروز شاهد دورخیز بیشتر مسوولان آموزشی برای گسترش آن هستیم اما با عریان‌تر شدن حرکت به سوی خصوصی‌سازی آموزش، واکنش و حساسیت فرهنگیان به این فرآیند، بیش از گذشته شده و حتی در چند سال گذشته می‌بینیم که مخالفت با آن به یکی از شعارهای کنشگران صنفی و آموزشی تبدیل شده است.

سلامت نیوز: خصوصی‌سازی آموزش در سال‌های گذشته یکی از جستارهای کشدار آموزش‌وپرورش بوده است. ورود پدیده‌ای به نام مدارس غیرانتفاعی در دولت نخست هاشمی آغاز فرآیندی را کلید زد که امروز شاهد پولی کردن آموزش و کلایی شدن یادگیری در کشور را در پی داشته است- گرچه دست‌کم در شهرهای کوچک و متوسط و کلان و حتی روستاها، مدارس دولتی نیز چشم به جیب خانواده دوخته و بی‌تعارف بی‌کمک‌های مالی آنها چرخشان نمی‌چرخد اما زیربناهای اندیشگی سیاستگذاران و نگاه سینه‌چاکانه آنان به اقتصاد آزاد در غرب و البته گرفتاری‌های اقتصادی دولت‌ها و به دنبال آن آموزش‌وپرورش، با گذشت زمان سرعت فرآیند خصوصی‌سازی در آموزش را بیش از گذشته تند کرده و امروز شاهد دورخیز بیشتر مسوولان آموزشی برای گسترش آن هستیم اما با عریان‌تر شدن حرکت به سوی خصوصی‌سازی آموزش، واکنش و حساسیت فرهنگیان به این فرآیند، بیش از گذشته شده و حتی در چند سال گذشته می‌بینیم که مخالفت با آن به یکی از شعارهای کنشگران صنفی و آموزشی تبدیل شده است.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه جهان صنعت در ادامه نوشت: برای بررسی بیشتر زوایای آشکار و پنهان خصوصی‌سازی، روزنامه جهان‌صنعت میزگردی با حضور چند نفر از معلمان تشکیل داده است که گفت‌وگوی آن را در ادامه می‌خوانید.


«مهدی بهلولی» نخستین معلمی است که بحث در این زمینه را شروع می‌کند. وی خصوصی‌سازی آموزش‌وپرورش را یک ایدئولوژی می‌داند که بر بنیاد گسترش دیدگاه لیبرالیستی «هرچه قدر پول بدهی آش می‌خوری» است که در همه زمینه‌های انسانی،از جمله آموزش،درمان وامنیت استوار است. گسترش این دیدگاه در جهان غرب، داد بسیاری از اندیشه وران غیرچپ غربی را هم درآورده است. نمونه‌اش مایکل سندل است که خوشبختانه چند کتاب از او به فارسی ترجمه شده است. در غرب خصوصی‌سازی آموزش‌وپرورش علاوه بر بنیاد ایدئولوژیک، بر این اساس هم استوار است که دولت هر چه کوچک‌تر شود، کارآمدتر است. البته در آنجا مدارس خصوصی، از یک‌سری اختیارات هم برخوردارند که خودش نوعی امتیاز محسوب می‌شود. مدارس خصوصی غرب، اغلب از شمار دانش‌آموزان کمتری برخوردارند. دست‌کم مدارس خصوصی محلی آنها که این باعث می‌شود توجه بیشتری به دانش‌آموزان کنند.


بهلولی ادامه می‌دهد: در ایران، به نظرم دو دلیل اصلی خصوصی‌سازی آموزش‌وپرورش یکی این است که دولت مایل است تا آنجا که می‌تواند بودجه آموزش‌وپرورش را کم و در جاهای دیگر خرج کند و دوم اینکه خود فرادستان سیاسی و آموزشی کشور، در مدارس پولی ذینفع هستند. هم‌اکنون برخی از مهم‌ترین مدارس پولی، به همین افراد برمی‌گردد. یک بحث دیگر هم این است که گویا خروجی آموزش‌وپرورش، آن چیزی نبوده که فرادستان می‌خواهند بنابراین انگیزه‌ای هم برای آموزش دولتی کیفی ندارند. پولی کردن آموزش‌وپرورش در ایران بر یک افسانه هم استوار است: «مملکت ما بیش از این بودجه برای هزینه در آموزش‌وپرورش ندارد». همین افسانه پوششی است برای سرپوش نهادن برانگیزه‌ها و دلایل دیگر. یعنی در رسانه‌ها نمی‌گویند چند درصد از امتیاز مدارس پولی به نام فرادستان سیاسی و آموزشی کشورند بلکه دائم عنوان می‌کنند که بیش از این بودجه نداریم.


در واقع فرهنگیانی که مخالف پولی شدن آموزش‌وپرورش هستند، باید روی همین باور خود، پژوهش بیشتری کنند. گرچه در ایران، پژوهش مستقل بر موضوعات آموزشی، اگر نگوییم ناشدنی، دست‌کم باید گفت بسیار سخت است. بر این اساس کار پژوهشی بیشتری باید روی این موضوع انجام داد. همچنین باید فرادستان هوادار پولی‌سازی آموزش را به پرسش و چالش گرفت و از دلایل آنها جویا شد. باید درخواست کرد که پولی‌سازی این سال‌های آموزش‌وپرورش، چه دستاوردهایی داشته است. باید کوشید تا جایی که می‌توانیم به کمک پژوهش‌های خارجی و داخلی و دیدگاه‌های اندیشه‌وران سرشناس آموزشی، ذهن فرهنگیان و دیگر قشرهای جامعه را نسبت به روند پولی شدن بیش از پیش آموزش‌وپرورش آگاه کرد.


نکته منفی آنجاست که مدارس خصوصی هم همان محتوای عمومی را تدریس می کنند
اسکندر لطفی یکی دیگر از معلمان در این زمینه عنوان می‌کند: مهم‌ترین دیدگاه در بحث خصوصی‌سازی این است که مدارس خصوصی هم مجبور به تدریس همان محتوا و ایدئولوژی هستند که در مدارس دولتی الزامی است و عملا با دریافت پول کلان هم نمی‌توانند تغییری در محتوای آموزش فراهم کنند. این عامل باعث می‌شود که نام خصوصی‌سازی برای آموزش‌وپرورش ایران موجه نباشد و همان آموزش پولی معقولانه‌تر به نظر می‌رسد. از سویی دیگر در پاره‌ای موارد هم آموزش خصوصی در ایران براساس فاکتورهای غیرانسانی و به نوعی غیراخلاقی شکل می‌گیرد. آزمون‌های مدارس خاص و کنکورها عملا در خدمت خصوصی‌سازی قرار گرفته‌اند. در این نوع آزمون‌ها ماهیت سوال‌ها به‌گونه‌ای است که دانش‌آموز برای پاسخ به آنها ناچار به بهره‌گیری از کتاب‌ها و آموزش‌های مکمل می‌شود و در کنار این چند آزمون به ظاهر موجه صدها غول تشکیل شده است که عملا در حال چپاول و بهره‌کشی هستند.


معصومه شعبان‌زاده نقد خود را این‌گونه اظهار می‌کند: یکی از پرسش‌هایی که در زمینه خصوصی‌سازی آموزش مطرح می‌شود، این است که دولت‌ها در همه جای دنیا هزینه آموزش را از محل درآمدهای مالیاتی یا فروش منابع و ذخایر مثلا در ایران نفت و گاز، قبلا از تک‌تک شهروندان ستانده‌اند. آیا پولی کردن آموزش تحمیل هزینه مضاعف و بی‌عدالتی نیست؟ آیا مردم یک بار سهمشان را برای آموزش به صورت مالیات یا سهمشان در منابع و ذخایر کشور را نپرداخته‌اند؟
نسرین چراغی تاکید می‌کند: در بحث خصوصی‌سازی مدارس، هدف اصلی را آموزش‌وپرورش چنین بیان کرده است: «صرفه‌جویی در هزینه‌های سنگین، افزایش مشارکت در فعالیت‌های آموزشی و پرورشی و جبران کمبود نیرو به ویژه در مناطق محروم».


جعفر ابراهیمی ادامه می‌دهد:خصوصی‌سازی آموزش ذیل یک سیاست کلی اجرا می‌شود. شروع آن بعد از انقلاب در دولت رفسنجانی و دوره وزارت نجفی است و در دوره خاتمی و احمدی‌نژاد ادامه یافته است و حالا در دوره روحانی در اوج است. فانی و دولت در خصوصی‌سازی بسیار خوب و حساب شده عمل کرده‌اند و کوشیده‌اند پای بخش خصوصی را بدون نظارت دی نفعان به مدارس دولتی باز کنند. من مخالف جدی این سیاست هستم و معتقدم در مقابل این برنامه ضدآموزشی و ضدانسانی، تنها تشکل‌یابی مستقل می‌تواند سدی ایجاد کند تا کودکان ایران بی‌آینده نشوند. از سویی دیگر باید دید جایگزین ما در برابر خصوصی‌سازی ویرانگر و دولتی کردن چیست. چگونه می‌توان به راه‌حل بدیل رسید؟


زهرا خماریان یکی دیگر از معلمانی است که در این خصوص اظهار می‌کند: به گمانم دلیل مهمی که باید همه معلمان و خانواده‌ها به تبع آن با خصوصی‌سازی مخالفت کنند ایجاد شکاف نابرابری آموزشی و در نهایت نابرابری اجتماعی است.همین الان هم نابرابری با این روند، درد بی‌درمان است. مسوولان آموزشی با وجود شعارهای ضدسرمایه‌داری، نیم‌نگاهی به سیاست‌های آموزشی کشورهای غرب دارند، بدون اینکه توجه کنند حداقل در این کشورها آموزش‌وپرورش متمرکز نیست و خصوصی‌سازی تا حدودی سبب تنوع و تکثر شده است.
شهرام جمالی هم در این مورد عنوان می‌کند: «مشارکت‌های مردمی»، «کیفی‌سازی آموزش»، «کارآفرینی»، «ثروت آفرینی»، «خیران مدرسه ساز» و... کلید واژه‌هایی هستند که در گفتمان طرفداران خصوصی‌سازی برای توجیه پولی‌سازی آموزش عمومی، زیاد به کار می‌رود. از آن طرف هزار و یک تفسیر از «رایگان بودن» که به صراحت در اصل «۳۰» قانون اساسی اشاره شده، ارائه می‌دهند.


تشکل‌ها باید روی خصوصی‌سازی کار کنند
مهدی بهلولی در جایی دیگر خاطرنشان می‌کند: یک بحث دیگر، بحث تشکل‌هاست و نسبتشان با خصوصی‌سازی آموزش. الان در ایران، تشکل‌هایی هستند که در گستره آموزش‌وپرورش فعالند. با هر کمیت و کیفیتی و هدفی. به نظر من این تشکل‌ها باید کار روی این موضوع‌ها را در دستور کارشان بگذارند و روشنگری و مواضع خود را آشکار کنند.جعفر ابراهیمی هم در نقدی مفصل عنوان می‌کند: آیا می‌شود از نوعی آموزش سخن به میان آورد که دولتی باشد اما در آن خلاقیت و نبوغ دانش‌آموزان قربانی نظارت حداکثری دولتی نشود؟ به نظر من رویکرد اول به دلیل اینکه تنها عامل حمایت مالی را برای دولتی بودن مدنظر دارد و به عنصر انسانی توجه نمی‌کند، نمی‌تواند یک آموزش خلاق، پویا و رهایی‌بخش را نمایندگی کند. رویکرد دوم نیز تنها عرصه آموزش را به بازار مکاره سود و سرمایه تبدیل خواهد کرد و رویکرد سوم فاقد مکانیسمی برای ایجاد فرصت برابر است. اما اگر یک نظام آموزشی بتواند حمایت دولتی در بعد تامین منابع و امکانات برای همگان فراهم کند و دانش‌آموزان برآمده از طبقات اجتماعی مختلف به امکانات برابر دسترسی داشته اما در زمینه سیاستگذاری و تهیه محتوای آموزشی دخالت و نظارت حداقلی داشته باشند و ذینفعان عرصه آموزش یعنی دانش‌آموزان و والدین‌شان در کنار معلمان بتوانند در تصمیم‌گیری و مشارکت در ساختار نظام آموزشی نقش تعیین‌کننده ایفا کنند، در آن صورت با توجه به تنوع فرهنگی و زبانی می‌توان به آموزشی پویا و خلاق امیدوار شد. در این رویکرد و مدل، مدارس باید به‌صورت مشارکتی اداره شوند و محتوای درسی از پایین به بالا و با توجه به نیاز دانش‌آموزان و ویژگی‌های اقلیمی و فرهنگی تهیه شود.
وی اصلی‌ترین مانع تحقق یک نظام آموزشی پویا را عدم مشارکت جدی شهروندان در ساختار نظام آموزشی می‌داند و معتقد است: مشارکت تنها به معنای پرداخت شهریه توسط والدین و اجرای دستورالعمل‌ها نیست. مشارکت واقعی در سایه تحقق تشکل‌یابی مستقل از قدرت محقق می‌شود. جایی که انجمن‌های اولیا و مربیان به‌صورت جدی در عرصه مدرسه حضور دارند و تشکل‌های صنفی معلمان در آرامش و به دور از مشکل، فراتر از معیشت از کیان آموزش کیفی و برابر بتوانند حمایت کنند و شوراهای دانش‌آموزی، فرمالیته و برای پاسخ به یک بخشنامه انتخاب نشوند.


اما نرگس ملک‌زاده معتقد است: البته گرچه من مخالف خصوصی‌سازی آموزش هستم ولی ترجیح می‌دهم فرزندم در مدرسه درجه یک غیردولتی با شهریه درس بخواند تا در مدارس دولتی بدون نظارت و بازدهی. در واقع اگر من قرار باشد فرزندم در مدرسه دولتی باشد و بعد برای آموزش تکمیلی او هزینه کنم ترجیح می‌دهم هزینه زمانی و مالی را یکسره کنم.


شهرام جمالی در پاسخ به ملک زاده بیان می‌کند: خانم ملک‌زاده شما چه معیارهایی در نظر دارید؟ در مدارس غیردولتی استفاده از معلمان کم‌تجربه‌تر، برخورداری از سرانه فضای آموزشی به مراتب کمتر، به‌کارگیری حداقلی نیروهای خدماتی و اجرایی و... صرفا با توجیه کاهش هزینه‌ها انجام می‌شود. نمی‌دانم چرا می‌گویند اینها کیفیت دارند.


خصوصی سازی آموزش به ضرر معلمان حق‌التدریس است
پاک ضمیر نیز در این زمینه می‌گوید: مدارس خصوصی شاید کمبود فضای آموزشی داشته باشند اما معلمان آزاد شاغل در غیرانتفاعی‌ها بسیار زحمت می‌کشند و واقعا کار می‌کنند. این نیروها حق‌التدریس کمتری از معلمان رسمی دریافت می‌کنند، امنیت شغلی کمتری دارند و ماندن و رفتن‌شان به سلیقه موسس و مدیر و معاون بستگی دارد و از دیگر سو حقوق و مزایای آنها را وزارت کار با حداقل دستمزد تعیین می‌کند. این در حالی است که روزهای تعطیل حقوق نمی‌گیرند. مثلا همین آلودگی‌های هوا که مدرسه‌ها تعطیل بودند، از حقوق خبری نیست. همچنین دارای بیمه‌های 15 روزه‌اند. اینها به مراتب وضعیت بدتری نسبت به معلمان رسمی دارند. اما در مدارس غیردولتی بیش از معلمان رسمی مورد ظلم قرار می‌گیرند. در واقع خصوصی‌سازی آموزش برای معلمان آزاد منافعی ندارد.مهدی بهلولی تاکید می‌کند که مدارس خصوصی همه مثل هم نیستند. آنهایی که امکانات گزینش دانش‌آموز را دارند، توانایی آموزش بهتری از برخی لحاظ دارند.
نرگس ملک‌زاده در ادامه خاطرنشان می‌کند: برخی مدارس مذهبی خصوصی در ایران جز چند مورد تجربه موفقی در امر آموزشی داشته‌اند. این مدارس که به صورت مجتمع در سطح کشور فعالیت می‌کنند، بسیار هدفمند به مسایل آموزشی می‌پردازند و یک وجهی نیستند. اما در مدارس غیردولتی اگر هزینه با خدمات دریافتی برابری داشته باشد، دلیل مناسبی برای انتخاب این مدارس از سوی اولیاست. پس باید به کیفی بودن آموزش در مدارس دولتی اهتمام ورزید تا نگرش مردم به سمت آموزش پولی بی‌کیفیت تغییر کند نه هر آموزشی که در قبالش پول دریافت می‌شود.


چشم انداز آینده خصوصی سازی مدارس چیست
ابوالفضل جلیلوند نیز با مطرح کردن پرسش‌هایی در مورد خصوصی‌سازی بیان کرد: باید دید چشم‌انداز آینده خصوصی‌سازی را چگونه می‌بینید؟ آیا خصوی‌سازی صددرصد مدارس را دربرمی‌گیرد؟ در آن صورت نحوه حمایت دولت از کسانی که توان مالی برای پیوستن به مدارس را ندارند چگونه خواهد بود؟ آیا شاهد مدارسی با نرخ‌های مختلف و به نسبت کیفیت‌های مختلف خواهیم بود؟ آیا خصوصی‌سازی بر محتوا و نحوه تدریس اثر خواهد گذاشت؟ آیا با خروج دولت از بخش مالی آموزش‌وپرورش سیطره دولت بر بخش محتوا را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد؟ آیا خصوصی‌سازی مجال بیشتری برای حضور در عرصه به آموزگاران خواهد داد؟ امنیت شغلی آموزگاران در این مدارس چگونه خواهد بود؟ آیا آموزگاران قادر به چانه‌زنی بیشتری برای دستمزد خواهند بود؟ رابطه دانش‌آموز با آموزگار در این مدارس چگونه خواهد بود؟ آیا مشارکت مالی دانش‌آموز سبب توجه و انگیزه بیشتر دانش‌آموز به تحصیل خواهد شد؟ آیا کیفیت آموزش در این مدارس بهبود خواهد داشت؟ آیا دخالت اولیا در روند آموزش بیش از مدارس دولتی خواهد شد؟ آیا خصوصی‌سازی مجال بیشتری برای حضور در عرصه تشکل‌ها به آموزگاران خواهد داد؟
شیرین نیک‌سیرت هم دیگر معلمی است که بحث سر خصوصی‌سازی را مثل بقیه مشکلات کشور می‌داند و می‌گوید: این امر بیشتر به دلیل عدم نظارت و کنترل دقیق دولت بحران‌ساز می‌شود. به عبارت بهتر موسسات و سازمان‌ها و بخش‌های خصوصی اگر در جهت رفاه حال عموم، نظارت غیرمستقیم دولت را داشته باشند، نه‌تنها ضرری به قشر یا موسسه خاصی نمی‌زنند بلکه کمک حال دولت نیز خواهد بود. ولی افسوس که در کشور ما دولت مدام سعی دارد ارایه خدمت به ملت را همچون یک بار سنگین از روی دوش خود بردارد و به بخش‌های خصوصی انتقال بدهد. بدون هیچ برنامه از پیش تعیین شده یا کنترل ونظارتی. نتیجه تضاد بین برنامه‌ها واهداف موسسات و سازمان‌های مختلف در نهایت به ضرر مردم خواهد بود. دولت و دولتیان آسوده و سبکبال و بقیه هم به دنبال کسب منافع مالی خودشان خواهند بود.
نظرات و نقدهای مختلف معلمان در مورد خصوصی‌سازی مدارس و آموزش در یک امر مشابه هم است. آن هم اینکه خصوصی‌سازی علاوه بر مشکلاتی که در نوع آموزش و علم‌آموزی ایجاد می‌کند، برای دانش‌آموزان و معلمان هم زحمت و مشکل ایجاد خواهد کرد و ای کاش روزی بودجه سازمان آموزش‌وپرورش به حدی باشد که آموزش به معنای واقعی برای همه اقشار دانش‌آموزان از فقیر و غنی «رایگان» باشد و خصوصی‌سازی را به بخش‌های دیگر کشور بسپارند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha