یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۵

هنوز چند روزی تا آغاز جشن‌های چهارشنبه‌سوری مانده، اخبار تلخ درباره اینكه تلفات رفتار‌های پرخطر آغاز شده است، روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار می‌گیرد. چند سالی است كه كشف مواد محترقه، بروز حادثه در هنگام ساخت ترقه و... پای ثابت اخبار رسانه‌ها در ماه آخر سال است. هر چه به روز‌های پایانی سال نزدیك می‌شویم، اخبار هم بیشتر و تلخ‌تر می‌شود، اما همواره رفتار رسانه‌ها به این صورت بوده كه اخبار تلخ را آن هم در روز‌های منتهی به چهارشنبه‌سوری منتشر می‌كنند و یك كارزار رسانه‌ای برای پیشگیری از حوادث رفتار پرخطر در چهارشنبه‌سوری به راه نمی‌افتد.

سلامت نیوز: هنوز چند روزی تا آغاز جشن‌های چهارشنبه‌سوری مانده، اخبار تلخ درباره اینكه تلفات رفتار‌های پرخطر آغاز شده است، روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار می‌گیرد. چند سالی است كه كشف مواد محترقه، بروز حادثه در هنگام ساخت ترقه و... پای ثابت اخبار رسانه‌ها در ماه آخر سال است. هر چه به روز‌های پایانی سال نزدیك می‌شویم، اخبار هم بیشتر و تلخ‌تر می‌شود، اما همواره رفتار رسانه‌ها به این صورت بوده كه اخبار تلخ را آن هم در روز‌های منتهی به چهارشنبه‌سوری منتشر می‌كنند و یك كارزار رسانه‌ای برای پیشگیری از حوادث رفتار پرخطر در چهارشنبه‌سوری به راه نمی‌افتد.

به گزارش سلامت نیوز،روزنامه آرمان نوشت: چهارشنبه آخر سال برای بزرگ‌ترها به معنی آتش روشن كردن بود و پریدن از روی آن، اما این روزها آتش واقعی جای خودش را به فشفشه و منور داده است. قدیمی‌ترها از قاشق‌زنی در شب چهارشنبه‌سوری می‌گویند؛ قاشق‌زنی رسمی بود كه در آن همه با رفتن به در منازل همسایه‌ها و هم محلی‌ها عید را با هم جشن می‌گرفتند، اما این در كنار هم بودن هم تبدیل به ترقه‌بازی و پرتاب نارنجك شده كه جز سردرد و ایجاد مزاحمت دستاوردی برای كسی ندارد. چهارشنبه‌سوری خیلی وقت است كه در شهرهای ما از حالت جشن خارج شده و به جنگ شهری تبدیل شده است. جنگی كه مثل همه جنگ‌های واقعی تعداد زیادی زخمی و حتی كشته دارد. صدای توپ و ترقه می‌آید. همه كوچه بوی باروت و دود می‌دهد. هیچ كودكی در خیابان نیست و فقط تعدادی جوان و نوجوان كناری سنگر گرفته‌اند. چند زن و مرد كه مشخص است از سر اضطرار و در بازگشت از كاری در این كارزار گیر افتاده اند، در میان ترقه‌ها و نارنجك‌های دست‌سازی كه به سمتشان پرتاب می‌شود شبیه جنگنده‌هایی هستند كه در مصاف دشمن می‌خواهند خودشان را نجات دهند. هیجان و شادی جشن چهارشنبه آخر سال در خیابان یعنی سر و صدای بمب و ترقه! شدت این آلودگی صوتی تا جایی است كه هیچ جنبنده‌ای در اعماق زمین و بالای ارتفاع آن نمی‌تواند از این ناهنجاری طبیعی جان سالم به در ببرد. گربه‌ها هر كدام به گوشه‌ای خزیده‌اند و پرنده‌ها از روی درخت‌ها كوچ كرده‌اند.

مخترع كوكتل مولوتف

از كودكی او را می‌شناختم؛ در كوچه‌ای كه من در آن متولد شده و زندگی می‌كردم او هم به دنیا آمد و بزرگ شد. كودكی‌اش را به خاطر دارم. پسر بچه‌ای شرور و شیطان كه مادرش از همان كودكی چون معتقد بود كنترلش كار سختی است، او را در كوچه و خیابان رها می‌كرد تا بلكه آنجا رفتار درست و آرامش را بیاموزد. با وجود این، وقفه‌ای ۱۰ ساله و دور شدن نزدیك به یك دهه از محله قدیمی باعث شد سال‌ها او را نبینم. بعد از ۱۰ سال یك روز به‌طور ناگهانی وقتی تلویزیون را روشن كردم محسن را دیدم. بزرگ شده بود و دیگر بچه نبود، اما هنوز شیطان بود. این‌بار اما شیطنت‌هایش رنگ و بوی دیگری داشت. برنامه تلویزیونی درباره چهارشنبه آخر سال بود و افرادی كه در این روز مجروح می‌شوند. محسن در وضعی آشفته در حالی كه تمام بدنش سوخته بود و از فرط درد فریاد می‌زد روی تخت بیمارستان بود و مجری برنامه سعی داشت با مصاحبه با او در آن حالت موضوعی عبرت‌آموز از جشن چهارشنبه‌سوری بسازد. محسن فریاد می‌زد و می‌گفت: اشتباه كردم! شماره مادر محسن را پیدا كردم و به هوای اینكه برنامه را دیده و می‌خواهم حال محسن را جویا شوم با آنها تماس گرفتم. با وجود اینكه این حادثه درست یك سال قبل و در شب چهارشنبه‌سوری سال گذشته اتفاق افتاده بود، محسن هنوز نتوانسته بود از بستر خارج شود و در خانه مادرش مسئول مراقبت از او بود. پوست صورت و بدنش به‌شدت سوخته بود و آن‌طور كه خودش می‌گفت امسال به دلیل این زخم‌ها نتوانسته بود به مدرسه برود و در خانه درس می‌خواند. او درباره این اتفاق می‌گوید: چند سالی بود كه ترقه‌ها و نارنجك‌هایی كه در بازار وجود دارد را می‌خریدم و با تركیب كردن آنها بمب و نارنجك دستی درست كرده و به بقیه می‌فروختم

محسن می‌گوید: این كار درآمد خوبی برایم داشت، زیرا در ایران هیچ تولید‌كننده‌ای اجازه ندارد ترقه و فشفشه بسازد. همین باعث می‌شد ما با تركیب این مواد اولیه و تبدیل آن به وسایل جدید چیزهایی تولید كنیم كه حتی خود سازندگان این وسایل را متحیر كند. او درباره شب حادثه می‌گوید: آن شب می‌خواستم برای نخستین بار برای یكی از دوستانم كوكتل‌مولوتف بسازم و او هم قرار بود این وسیله را با دوستانش در خارج از شهر امتحان كند، اما از سه كوكتل‌مولوتفی كه ساخته بودم یكی از آنها تركید و شیشه‌های كل آپارتمان ما فرو ریخت. در اثر این حادثه صورت محسن و كل بدنش در حدود ۳۰ درصد سوخته است.

بازار چهارشنبه‌سوری قبضه چینی‌ها

سر چهار راه نیایش به سمت ولیعصر ایستاده و در حالی كه در یك دستش تعداد زیادی فشفشه است یك كیسه زباله بزرگ كه داخل آن انواع موشك، چلچله، آبشار، پروانه و مشعل چیده شده را بالا می‌آورد. به اندازه یك مغازه كوچك در همین كیسه زباله می‌توانی ترقه و نارنجك پیدا كنی. از دوهزار تومان تا ۱۳۰هزار تومان! خود فروشنده اجناس را دسته‌بندی كرده و تحت عنوان یك پكیج دسته‌بندی و قیمت‌گذاری ویژه‌ای نیز در آن انجام داده است. برای مثال یك پكیج حاوی ۱۰ بسته چلچله كه برای نورافشانی استفاده می‌شود ۹۳۵ هزار تومان قیمت دارد. پروانه (این وسیله به صورت یك پروانه روشن در هوا به مدت
۱۳ ثانیه و در ارتفاع ۱۵ متر از زمین نورافشانی می‌كند) دو هزار و چلچله (جعبه‌ای كه روی زمین قرار می‌گیرد و از آن تا ارتفاع بسیار زیاد از زمین نور شلیك می‌شود) ۳۰ هزار تومان است. البته چلچله اگر تعداد شلیك‌گرهای بیشتری داشته باشد قیمتش تا ۱۳۰ هزار تومان هم می‌رسد. این چلچله ۳۶ نقطه شلیك‌گر دارد. مرد فروشنده می‌گوید: همه این وسایل از مرز و به صورت قاچاق وارد كشور می‌شود و همان‌طور كه از مشخصات جعبه پیداست همه آنها چینی و تایوانی هستند.

اینجا چیزی شوخی و بازی نیست

چهارشنبه‌سوری جشن است و هدف هر جشنی تنها شادی و سرور است. قرار نیست در جشن‌ها كسی مجروح شود یا در اثر سر و صدای دیگران منزوی شده و گوشه‌ای پناه بگیرد. پای صحبت چند مرد و زن سالمند نشستیم. همه آنها از سر و صدای این روز و ناامنی شهرها گله‌مند هستند و می‌گویند تا جایی كه بتوانند در این روز از شهر و خانه خود دور می‌شوند. یك خانم ۷۰ ساله می‌گوید: جشن نیست كه! اگر در خانه بمانی اعصابت خرد می‌شود و اگر بیرون بروی جانت! به نظر من هر كسی كه این روز از خانه بیرون می‌آید از جانش سیر شده، زیرا با این بمب‌های دست‌سازی كه این جوان‌ها می‌سازند و پرتاب می‌كنند دیگر چیزی شوخی و بازی نیست. او می‌گوید: قدیم‌ها بهترین خاطره زندگی ما عید بود و بهترین روزهای عید روزهای قبل از آن و به ویژه شب چهارشنبه‌سوری بود كه همه محل و فامیل دور هم جمع می‌شدیم و شادی می‌كردیم. او می‌گوید: اینكه چرا فلسفه روزی كه در آن قرار بود همه با هم دوست باشند و حتی اهالی محل كه هم را نمی‌بینند از حال هم مطلع شوند به اینجا رسید كه همه در این روز از شهر و محل زندگی خود فراری شوند جای بررسی دارد.

كاشكی فقط فكر خودمان نباشیم

در حالی كه در شب چهارشنبه‌سوری افراد سالم و آنهایی كه اعصابشان مشكلی ندارد هم دچار مشكل شده و از این سر و صدا فراری هستند؛ بد نیست سری هم به آنهایی بزنیم كه سابقه بیماری و مشكل عصبی دارند. خدیجه خضرپور ساكن شیوه ابراهیم سال ۶۶ در بمباران شیمیایی بعثی زمانی كه می‌خواسته به منزل خواهرش مراجعت كند بیمار می‌شود. او ۶۳ ساله است و این روزها از درد تمام اعضای بدن رنج می‌برد. خانم خضرپور سه فرزند، دو پسر به نام سلام و بهنام و یك دختر بنام سوسن دارد. سلام، پسر بزرگ‌تر می‌گوید: مادرم جانباز شیمیایی است و سر و صدای روز چهارشنبه‌سوری و ترقه و نارنجك باعث عود بیماری مادرم می‌شود و وقتی صدای این ترقه‌ها می‌پیچد او به طرز وحشتناكی بی‌قراری می‌كند. خودش را وسط جنگ می‌بیند و می‌خواهد به هر قیمتی خودش را نجات دهد.

او ادامه می‌دهد: ما در این مواقع كه حمله عصبی به مادرمان دست می‌دهد هیچ كاری نمی‌توانیم انجام دهیم و فقط باید منتظر باشیم حالش خوب شود و البته بر اساس توصیه پزشك باید او را از موقعیت‌هایی كه در آن احتمال تنش وجود دارد دور كنیم. سلام می‌گوید: ۱۰ سالی می‌شود كه هر سال چهارشنبه‌سوری به كیلومترها بالای كوه و جایی دور از شهر می‌رویم تا مادرم صدایی نشنود ولی سال گذشته چون فامیلمان ویلای خودش را فروخته بود جایی را نداشتیم و مجبور شدیم در خانه بمانیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha