سلامت نیوز: «عروس شدن نمادین نوزادان دختر». همین هفته پیش بود که به مناسبت روز دختر یکی از بیمارستانهای کشور به تن نوزادان دخترش لباس عروس میکند که به گفته مسئول روابط عمومی بیمارستان در روز ملی دختران سبب افزایش روحیه و پشتیبانی روحی و روانی مادران و نوزادان تازه متولد شده شود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند، همین عکسهای منتشر شده از دخترانی که چشمشان هنوز به دنیا کامل بازنشده لباس عروس تنشان کردند عامل بحث و گفتوگو بسیاری در فضای مجازی شد. بسیاری از فعالان حوزه زنان به این حرکت اعتراض کردند که این ضایع شدن حقوق دختران و القای این تفکر در ذهن جامعه است که دختر حتما باید ازدواج کند ولو به اجبار و تنها از روی فشارهای اجتماعی. ازدواج امر مقدسی است که هم در فرهنگ ما جای دارد و هم دین مبین اسلام بارها به آن تأکید کرده است. در اینکه ازدواج باعث آرامش روحی و روانی فردمیشود و پاسخ بسیاری از نیازهای او است، شکی نیست اما موضوع اصلی این است که ازدواج انتخاب است یا اجبار؟ اینکه اگر دختری تنها به دلیل فشارهای خانواده و جامعه مجبور به ازدواج شود، چه پیامدهایی دارد؟ زن زندگی اجباری به آن پایدار میماند و آن خانه استحکامش حفظ میشود؟ در شرایطی كه زنان ناچار میشوند به دلیل فرار از طرز تلقی دیگران، برخوردهای اجتماعی و فشارهای خانواده تن به ازدواجهای اجباری بدهند و قربانی خواستههای دیگران شوند، مردان نیز به نوعی دیگر ناچارند شرایط ناشی از ازدواجهای اجباری را بپذیرند. ازدواجهایی كه در بیشتر مواقع به جهنم زندگی زنان و شوهران تبدیل میشوند. در زندگی همه فاکتورهایی وجود دارد که برای آنها مقرر شده و کسی جز سرنوشت در آن دخیل نبوده. انتخاب موقعیتی که فرد در آن به دنیا آمده، خانواده و حتی ظاهرش از قدرت اراده او خارج بوده اما شاید «همسرگزیدن» و قدرت انتخابش برای شریک زندگی یکی از شیرینترین لذتهایی باشد که هر فرد در زندگی میچشد. اگر این قاعده در همه ازدواجها حاكم بود، آیا در آن صورت كسی از این كه همسرش آن كسی نیست كه او میخواسته، گله میكرد؟ زن و شوهرهای زیادی هر روز در دادگاهها و مجتمعهای قضائی شهرها برای رها كردن خود از حصار زندگی مشتركی كه به اجبار دیگران تشكیل شده است، تلاش میكنند و در این میان تعداد دختران جوانی كه به دلیل فقدان موانع قانونی و فشار رسوم اجتماعی، ناچار به پذیرش ازدواجهای ناخواسته میشوند، بیشتر است.
دخترانی که تجرد را انتخاب کردند
طرح قبحزدایی از تجرد دختران، طرح عیبزدایی از دختران مجرد یا هر اسم دیگری که داشته باشد، برنامهای بود که چند وقت پیش از سوی معاونت امور زنان و خانواده اعلام شد که با هدف فرهنگسازی، زمینه اعتلای موقعیت زنان مجرد در جامعه را فراهم کند. مولاوردی روزهای اول اسفند ۹۴ در توضیح این طرح گفت: سن زیستی دختران ۳۵ ساله امروز مانند ۲۰ سالههای ۵۰سال قبل است. در قالب طرحی قرار است این موضوع تبیین شود تا با فرهنگسازی از تجرد قطعی دختران عیبزدایی شود. باوجود انتقادات فراوان به مولاوردی برای طرح پیشنهادیاش اما به نظر میرسد تجرد دختران یکی از حقایق مسلم امروز است. موضوعی که نوشدارویی به جز ازدواج اجباری و تحمیل شرایط یک زندگی مشترک به فرد میخواهد. دوسال پیش بود که مدیركل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبتاحوال كشور افکارنیوز گفته بود: آقایان در سن ازدواج كشور با طیف سنی ۲۰ تا ۳۴ شامل ۱۲ میلیون و ۷۰هزار نفر میشوند كه از این تعداد ۵میلیون و ۵۷۰هزار نفر هرگز ازدواج نكردهاند، بنابراین ۴۶درصد آقایان در سن ازدواج كشور هرگز ازدواج نكردهاند. در ضمن خانمهای در سن ازدواج كشور با طیف سنی ۱۵ تا ۲۹سال شامل ۱۱ میلیون و ۷۹۰هزار نفر میشوند، از این تعداد ۵ میلیون و ۶۷۰هزار خانم هرگز ازدواج نكردهاند. همچنین محزون به آمار مربوط به افرادی كه در خطر تجرد قطعی قرار گرفته بودند و در طیف سنی بعد از ۳۴سال برای آقایان و پس از ۲۹سال برای خانمها تا سن ۵۰ سالگی قرار دارند، اشاره كرد و گفت: تعداد ۳۲۰هزار نفر از آقایان از سن متعارف ازدواج در كشور عبور كرده و در خطر ورود به سن تجرد قطعی قرار دارند. «امروزه بسیاری از دختران ما تا حدی دارای توان و دانش و تمکن اقتصادی و شغلی هستند، بهطوری که مثل گذشته «نانخور اضافی» در خانواده به شمار نمیروند. طبقه متوسط جامعه ما چندین دهه است که اصراری بر ازدواج زودهنگام دختران ندارد و نگاه فرهنگی خانواده به حضور دختران تغییر کرده است. بنابراین با توجه به مواردی که گفته شد خواهناخواه بخشی از جوانان ما امکان ازدواج را از دست میدهند که تجرد در دختران بیشتر است، زیرا در شرایط فرهنگی حاکم، این پسران هستند که قدرت انتخاب دارند و در هر سنی میتوانند اقدام به ازدواج کنند و اینطور نیست که دختری بتواند زوج مناسب خود را از نظر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی انتخاب کند.» اینها صحبتهای نیره توکلی، جامعهشناس و استاد دانشگاه درخصوص تجرد دختران است.
قصه های آشنایی در همین حوالی
روسری آبی لاجوردیاش را سر کرده و روی پلههای ورودی خانه منتظر نشسته و به حیاط پر دارودرخت نگاه میکند. زنگ در خانه زده میشود و رشته افکارش پاره. یکطرف دامنش را در دست میگیرد و با پارچ شربت به استقبال بهنام میرود که تازه از راه رسیده: «خوش اومدی» این را میگوید و کیسههای پلاستیکی میوه را از دست شوهرش میگیرد و بدون هیچ حرف دیگری میرود آشپزخانه. شاگرد اول مدرسه راهنماییشان در «رزن» بود و با همان کتابهای دست دوم پسرداییاش که تهران زندگی میکند، عضو تیم المپیاد فیزیک همدان. پدرش راضی نمیشد به دبیرستان برود، بعد که حاجاسماعیل، دهیار روستایشان به پدرش رو زده و اجازه رفتن به دبیرستان را از او خواسته بود، «ازدواج» شده بود تنها شرط رفتن به دبیرستان و بعد هم دانشگاه: «اگه میری باید شوهر کنی. خونه شوهرت درس بخون». از روز اول دبیرستان تا آخرین روزی که اسمش بهعنوان سهمیه ارشد بدون کنکور در برد دانشگاه نصب شد، هیچ روزی نبود که دلش نخواسته باشد کاش شرط پدر را این موفقیتهایش ببرد و بسپرد به دست باد. روزی که لوازمش را بعد از ٨سال زندگی در خوابگاه به خانه آورد، اصلا فکرش را نمیکرد که پدرش برایش گوسفند به زمین بزند و قربانی کند که حالا فاطمهاش خانم مهندس شده. همان غروب اولین روز برگشتنش بود که پدرش وقتی داشت گوشتهای مثله شده را روی سینی مسی میگذاشت، خبر داد که خانواده حاجرجب همین هفته میآیند برای خواستگاری. میدانست که اصرار فایدهای ندارد. پدر هشتسال به او فرصت داده که برود خانم مهندس شود و بعد هم دیگر بس است لابد. آب پرفشار میریزد روی تن داغ انجیرهای تازه از راه رسیده: «ما تو روستای خودمون کشاورزیمون خیلی بهتر میتونه باشه. طرحم پارسال جزو طرحهای نمونه استانی شد. آبیاری روستا مشکل داره، اگه درست شه خیلی چیزا حل میشه». فاطمه هیچوقت نتوانست برای طرحش تسهیلات بگیرد و زمین کوچک پدر را پربارتر از قبل کند، چون شوهرش دوست نداشت حقوقش از او بیشتر باشد. حالا دوسال است که خانهنشین شده و فقط کتاب میخواند: «اصلا دلم نمیخواد عمرم اینجوری بگذره.» صدایش را پایینتر میآورد: «اگه تهران بودیم، طلاق میگرفتم. اما اینجا بده.» برای مرغعشقهای درون قفس ارزن میریزد. ظرف انجیر را جلوی شوهرش میگذارد و میرود سراغ کتابهایش. امروز نتیجه آزمون دکترا اعلام میشود.
مشکلات ناخواسته ازدواج اجباری
دكتر سیما الوندی، مشاور خانواده و روانشناس میگوید: «اینكه بیش از نیمی از ازدواجهای صورت گرفته در روستاها و میان عشایر و حتی در شهرهای كوچك دور از مركز، اجباری و بنا به تشخیص و انتخاب والدین است، البته موضوع مهمی است، اما متاسفانه ما شاهد شیوع این قبیل ازدواجها در خانوادههای شهری كه از لحاظ طبقهبندی اجتماعی در میان قشر متوسط قرار دارند، هستیم. درحال حاضر شاهدیم در برخی خانوادهها دختران فقط به خاطر فرار از نگاهها و گفتههای دیگران شوهر میكنند. درواقع این باور هنوز در جامعه ما رسوخ دارد كه زنان بدون همسر از نظر اقتصادی آسیبپذیرترند و از آنجا كه دستمزد زنان پایینتر و فرصتهای كار برای آنها كمتر از مردان است، بیشتر آنها به دنبال این هستند با ازدواج برای خود امنیت اقتصادی فراهم كنند. «روانشناسان معتقدند دختران و پسرانی كه به اجبار تن به ازدواج میدهند، با مسائلی نظیر خلأهای عاطفی و روانی روبهرو هستند و ناخواسته این مشكلات را در طول زندگی مشترك به همراه دارند و به فرزندانشان نیز منتقل میكنند».
پشت میز کارش نشسته و در آن واحد به هزار کار رسیدگی میکند. تلفنها پشت شلوغی روزش منتظر میمانند تا شاید خانم دکتر لحظهای فرصت کند و دکمه کنار یکی از این چراغهای چشمکزن را فشار و جواب تلفن پشت خط را بدهد. پروانه ٣٧ساله است. ارشدش را با معدل بالای ١٩ از دانشگاه تهران گرفته و در آمریکا دکترای بیوتکنولوژی خوانده. به ایران که برگشت شد مدیر تحقیق و توسعه یکی از شرکتهای دانشبنیانی که ترس ورشکستی سایهاش را در سراسر دالونهایش پخش کرده بود. ظرف دوسال شرکت آنچنان جان گرفت و روی پایش ایستاد که حالا نه یک ماه حقوق کارگران به تعویق میافتد و نه هیچ مشکل اساسی دیگری وجود دارد: «روزای اول خیلی برام سخت بود اما تونستم انجامش بدم. الان به مرحله سوددهی رسیدیم.» کارگران و کارمندانش به او میگویند «فردین شرکت»، چون معتقدند فقط او بوده که معرفت گذاشته، مدتها به خانه نرفته است و ساعتهای طولانی در دفتر کارش مانده برای جان گرفتن دوباره این واحد. مادرش اما معتقد است که پروانه هرطوری هست باید ازدواج کند: «مامان نگرانمه و درک میکنم اما الان نیازی به این کار نمیبینم. از نظر روحی هم آماده نیستم ولی خب اینو نمیدونم چجوری بفهمونم بهشون». مادرش نگران است که مردم چه میگویند که خانم دکتر زیبارویش تا به حال لباس عروس نپوشیده و فکر میکنند که حتما عیب و ایرادی دارد. پروانه اما به فکر شعبه دوم شرکتش در شیراز است.
سیدحسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاری ایران میگوید: «در جامعه و دین اسلام بارها به ازدواج تأکید شده و از برکات آن نام برده شده است. تولید نسل، برطرف کردن نیازهای شخص و گستردهتر شدن روابط اجتماعی افراد با ازدواج از کارکردهای این سنت حسنه است. اما باید توجه داشت که ازدواج یک انتخاب است. امروزه ازدواج اجباری دیگر خیلی محلی از اعرب ندارد. سبک زندگی و نوع روابطی که وجود دارد، موضوع تجرد را پذیرفته است اما به هرحال در فرهنگ ما تجرد چه برای دختران و چه برای پسران خیلی پسندیده نیست. فشار اجتماعی بابت ارزشهایی است که در جامعه وجود دارد و هرچقدر سن بالاتر میرود، این فشار بیشتر میشود. البته دیگر مانند گذشته نیست و آستانه تحمل جامعه در قبال تجرد بالاتر رفته است. قبلا در سنین بالاتر این فشارها بیشتر بود اما حضور دختران در عرصههای اجتماعی و نشان دادن اینکه آنها میتوانند از عهده زندگی خود بربیایند باعث شده کمکم موضوع ازدواج برای خیلی از خانوادهها جا بیفتد هرچند باز هم چه در فرهنگ و چه در خانوادهها تمایل به ازدواج افراد وجود دارد که البته ارزشی بجا و درست است. آمار تجرد نگرانکننده است و باید ازدواج به صورت فرهنگ درآید، چون کارکردهای بسیار زیادی دارد و به فرد کمکهای شایانی میکند. اما اگر این موضوع از روی انتخاب نباشد و تنها اجبار دلیل اصلی این پیوند باشد باعث میشود زندگی فرد و حتی شریک زندگیاش تحتالشعاع این موضوع قرار گیرد و هیچکدام از طرفین احساس رضایت نکنند.» نه از روی فشار و نه اجبار، ازدواج سنت حسنهای است که در کنار تمام کارکردهای مفیدش برای زندگی افراد نباید از روی «اجبار» باشد و شاید این موضوع پاسخ تمام بیشتر علامتسوالهایی باشد که در دادگاههای خانواده مثل مهر طلاق روی سرنوشت زندگیهایی ثبت میشود که خواست فرد برای شروع زندگی مشترک در آن نادیده گرفته شده است.
نظر شما