سلامت نیوز:امروزه کشورهایی که در سطح بالایی از رفاه قرار دارند، مهمترین محور فعالیت خود را در حوزه اجتماعی و مددکاران اجتماعی در کانون توجه خود قرار دادهاند تا از این طریق، اعتماد عمومی مردم را جلب کنند و بهویژه از آسیبهای اجتماعی بکاهند. مددکاران اجتماعی در شرایط فعلی با چالشهای فراوانی روبهرو هستند و ازسویدیگر، مردم نقش مددکار را فقط در حمایتهای مالی محصور میدانند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه وقایع اتفاقیه، در نشستی که به مناسبت بزرگداشت روز مددکاری اجتماعی در خبرگزاری جمهوریاسلامی ایران (ایرنا) برگزار شد، چالشهای مددکاران اجتماعی و ارتباط آن با وضعیت آسیبهای اجتماعی در ایران را بررسی کردند.
آموزش مددکاری اجتماعی در ایران بهشدت ضعیف است
سیدحسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران نیز در این میزگرد با اشاره به 60 سال سابقه علمی مددکار اجتماعی در ایران میگوید: باوجود گذشت این مدت زیاد، هنوز با چالشهای زیادی مواجه هستیم. وی میافزاید: این چالشها برگرفته از ظرفیتها و تواناییهایی است که این حرفه دارد و نوع نگاهی که امروز دنیا به این حوزه دارد. او بخش آموزش را در جایگاه نخست چالشهای مددکاران قرار میدهد و معتقد است که بهشدت آموزش مددکاری اجتماعی ایران ضعیف است. وی تصریح میکند: باوجود اینکه در اسفند سال گذشته سرفصل جدیدی برای رشته مددکاری در وزارت علوم تصویب شد اما حتی10 درصد نیاز امروز حوزه اجتماعی مددکاری اجتماعی نیز در دانشگاه تدریس نمیشود.
بیتخصصها جای مددکاران را گرفتهاند
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران میگوید: باوجود اینکه ظرفیتهای بالقوه خیلی زیادی داریم اما در عمل نتوانستیم مددکاری اجتماعی حرفهای را متمایز کنیم؛ بههمیندلیل، امروز 90 درصد کسانی که کار مددکاری اجتماعی را انجام میدهند، تخصص مددکاری اجتماعی را ندارند. چلک میافزاید: این مسئله نشان میدهد ما برای اینکه ثابت کنیم تخصصی هستیم، حتما باید قوی شویم؛ قدرت مددکاران نیز در دانش، مهارت و تجربه است. رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران، فقر تولید دانش مددکاری را یکی دیگر از چالشهای مددکاران اجتماعی در ایران میداند و میگوید: امروز دانش بومی در مددکاری اجتماعی ایران، چندان جایگاهی ندارد. چلک تصریح میکند: حتی سهمی در تولید دانش جهانی در حوزه مددکاری اجتماعی با 60 سال سابقه به صورت مستند نداریم.
مددکاران، سازمان نظام ندارند
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران میگوید: اکنون پزشکان برای خودشان نظام پزشکی دارند، مددکاران اجتماعی نیز یک مدافع صنفی میخواهند. ما مدافع صنفی نداریم. انجمن مددکاری اجتماعی نیز براساس ارتباطات میانفردی ایجاد شد. چلک خاطرنشان میکند: پزشکان، روانپزشکان، پرستاران و مهندسان، نظام دارند. اگر ما شعار میدهیم که کار را باید به مردم واگذار کنیم چرا به این سمت نمیرویم. وی ادامه میدهد: مددکاری که 60 سال سابقه دارد، چرا نظام ندارد. رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران در ادامه به اصل «44» قانون اساسی، مبنیبر خصوصیسازی اشاره میکند و میگوید: ناظر اصل «44»، اتاق بازرگانی ایران است؛ یعنی یک بخش خصوصی میآید ناظر اصل «44» میشود و قانون مجلس این را تأیید میکند. آیا ما به این ضرورت نرسیدهایم که در حوزه اجتماعی هم جایی را میخواهیم که این نقش را ایفا کند. چلک میافزاید: بهطور قطع، تنها گروهی که میتواند بیش از همه در مسائل اجتماعی ایفای نقش کند، مددکاران هستند و این گفته، نگاه انحصاری و حرفهای نیست. وی تأکید میکند: اگر پزشک و روانشناس و دامپزشک میتواند نظام داشته باشد، مددکاری اجتماعی نیز نیازمند نظامی است که بتواند مدافع حقوق صنفی باشد و بخشی از کار دولت را در صدور مجوزها نظارت، آموزش و پژوهش بتواند انجام دهد. چلک تصریح میکند: برای همین مهندسان، پزشکان و اقتصاددانان، سیاستگذاران اجتماعی کشور میشوند و طبیعی است که آثار آن را داریم، میبینیم. او اضافه میکند: خروجی این سیاستگذاریهای ناکارآمد به سمت سازمانهای اجتماعی میآید. اگر آمار جرم و آسیب ما زیاد میشود، کودک خیابانی و زن روسپی زیاد میشود که همه اینها، تحتتأثیر سیاستگذاریهای ناکارآمدی است که جای دیگر گرفته میشود.
محدودیت و موانع دستوپاگیر مددکاران
لیلا ارشد، مددکار اجتماعی و رئیس خانه خورشید در واکنش به برخی اظهارات درباره اینکه مددکاران باید قدرت خود را افزایش دهند، در این میزگرد میگوید: خیلی تقصیر را متوجه مددکاران نمیبینم. او میافزاید: وقتی که 90 درصد پستهای مددکاری را غیرمددکاران دارند، چگونه باید قوی شد. وی تصریح میکند: «بازدید از منزل»، یکی از ابزار من است و خیلی هم در تشخیص مشکلات و آسیبها مؤثر است اما درواقع، باید این کار را غیرقانونی انجام دهم. هر بار که من میروم، خطر اینکه بیایند، من را دستگیر کنند و بگویند تو چکاره هستی و اصلا تو با چه مجوزی به خانه وارد شدی، وجود دارند. وی تصریح میکند: اکنون مددکار اجتماعی اورژانس اجتماعی (سازمان بهزیستی) اجازه ورود به خانه را ندارد، پس چطور انتظار دارید حرفهای که این همه محدودیت دارد، بتواند کاری انجام دهد.
نداشتههای مددکاری اجتماعی
این مددکار اجتماعی اضافه میکند: صنف و نظام نداریم؛ درواقع آن سیستم نظارتی لازم را نداریم. ارشد میافزاید: آموزش مددکاری اجتماعی در سطح دکتری وجود دارد اما واقعیت این است که چقدر توانستیم از این تواناییها استفاده کنیم. وی تصریح میکند: پیشگیری سطح یک از مشکلات و آسیبهای اجتماعی را تقریبا نداریم چون پیشگیری سطح یک باید از دبستان و پیشدبستان و دبیرستان و دانشگاه اتفاق بیفتد. این مددکار اجتماعی میگوید: بچههای ما، ابزاری برای مقابله با آسیبها و مسائل پیچیده اجتماعی امروز ندارند. زمانی که نوجوان بودیم، نسل ما فکر میکرد که هر چیزی را باید تجربه کرد و هیچ ابایی از تجربهکردن نداشتیم، میگفتیم ما باید بتوانیم هر آن چیزی که هست، تجربه کرده تا انتخاب کنیم. ارشد میافزاید: اما امروز این را به بچههای خود و هیچکس دیگر نمیتوانم بگویم که همهچیز را تجربه کنند؛ چون همهچیز، شیشه (ماده محرک) و خیلی مسائل پیچیده دیگر دارد که یکبار مصرف یا یکبار حضور در این جمعها، زندگی فرد را برای سالها دگرگون میکند.
چرا مددکار حضور ندارد؟
این مددکار اجتماعی میگوید: حالا ما چرا اینجا درجا میزنیم، وقتی سن اعتیاد و فحشا در کشور پایین میآید؛ وقتی که اعتیاد زنان افزایش پیدا میکند، وقتی که نوجوانان درگیر مسائل اجتماعی میشوند، وقتی خشونت گسترش پیدا میکند، چرا ما مددکاران نیستیم، نباید نگاه فقط اینطور باشد که مددکاران مقصر هستند.
ارشد میافزاید: مددکار در بسیاری از اوقات در نظام سازمانی دیده نشده، یعنی مددکار اجتماعی در اورژانس اجتماعی هست اما اجازه ورود به خانه را ندارد. این چه فایدهای دارد، وقتی دستش بسته است چطور میتواند در تشخیص تخصصی و هنر خود استفاده کند. وی ادامه میدهد: مددکاران این را یاد گرفتهاند که چطور میتوانند با خانوادههایی که درگیر مشکلات هستند، یک رابطه حرفهای، تخصصی و مناسب داشته باشند. این مددکار اجتماعی میگوید: مددکاران به تغییر فکر میکنند. فکر میکنیم اگر تغییری برای خانواده، برای زن اتفاق بیفتد و فرد تواناییهای خود را ببیند، زندگی بهتری خواهد داشت. وی افزاید: بنابراین تشخیص تواناییهای آدمها خیلی مهم است ولی وقتی این اتفاق نمیافتد، باید برگردیم ببینیم این ساختار کجایش لنگ میزند.
ساخت اتوبان تهران- شمال و تبعات اجتماعی برای ساکنان حاشیه اتوبان
ارشد، مددکار اجتماعی در ادامه این نشست گفت: بخش اجتماعی در تمام ابعاد اقتصادی، سیاسی، شهرسازی، جاده و ساختوساز، مغفول است و نادیده گرفته میشود. وی به بازگویی تجربه عملی خود دراینزمینه میپردازد و میگوید: بین سالهای 87 تا 89، مشاهده شد که تعداد زیادی از مراجعهکنندگان خانه خورشید (مؤسسه حمایتی از آسیبدیدگان)، اهل مازندران هستند و برایم عجیب بود چون مازندران، استانی سرسبز و نزدیک تهران است و شرایط اقتصادی نسبتا خوبی دارد.
این مددکار اجتماعی میگوید: کمی پیگیری کردم و چند مورد بازدید منزل داشتم تا ببینم داستان چیست. شوهرها در خانه معتاد افتاده بودند و زن و دخترها خانه نبودند. ارشد میافزاید: ساکنان این خانهها گفتند که زمینی داشتیم که در آن مثلا بلال و دیگر محصولات میکاشتیم، با ساخت اتوبان تهران- شمال به ما گفتند که زمین شما را 20 تا 25 میلیون میخریم چون میخواستند جادهای بسازند که دعوای زیادی سر آن بود یا اینکه گفتند اینجا میخواهیم ویلاسازی کنیم و به ما گفتند با 20 میلیون تومان اگر به تهران بیایی، وضعت توپ میشود. مرد معتاد داستان خود را اینگونه ادامه داد که من زمین را فروختم و به تهران آمدم و 10 روز نشد که زنم رفت، بچهام رفت، پول که از دستم درآوردند و به من گفتند با 20 میلیون که در تهران نمیتوانی خانه بخری، پول را به ما بده، ما یک هفتهای دوبرابر آن را به تو میدهیم.
ارشد میگوید: چند بازدید منزل دیگر رفتم، دیدم داستانشان یکسان است. حالا شما میآیید یک جاده بکشید از تهران به مازندران اما هیچ فکر کردهاید خانههایی که میگیرید، چه اتفاقی برای ساکنان آنها میافتد.
وی میافزاید: ساخت اتوبان خیلی عالی است اما تبعات آن برای آدمهایی که آنجا زندگی میکنند چیست، این ویلایی که ساخته میشود، چه بلایی سر ساکنان قبلی این زمین میآید. زنان و دختران تنفروشی میکردند و پدر معتاد گوشه خانه افتاده است، یکی، دو تا، 10 مورد، میخواهم بگویم در سیاستگذاریهای کلانشهری و استانی، اصلا تبعات اجتماعی دیده نمیشود.
نظر شما