شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۷:۰۶
کد خبر: 220808

خاطرات توریست هایی که به ایران سفر می کنند و با واقعیت های زندگی در این کشور روبه رو می شوند.

خاطرات توریست هایی که به ایران سفر می کنند

سلامت نیوز:با توجه به خبرهایی که در رسانههای مختلف درباره ایران پخش میشود، خیلی از توریستها میترسند به ایران سفر کنند؛ اما آنهایی که – به قول خودشان- ریسک میکنند و به این کشور زیبا سفر میکنند، شگفت زده میشوند و با نگاهی کاملاً متفاوت به کشورشان بر میگردند.

به گزارش سلامت نیوز، ایران نوشت:مهمترین ویژگی که اکثر توریستها درباره ایران میگویند، گرمای زندگی ایرانی ها و میهمان نوازی این مردم است.  داستان سفر توریستهای ماجراجویی که با نگاهی دور از واقعیت به ایران سفر میکنند اما حقیقت زندگی در ایران را به گونه دیگری میبینند، داستانهایی است جذاب و خواندنی...

 

جاناتان

ما فقط 32 روز در این کشور[ایران] بودیم و برای شناخت این کشور بزرگ و شگفت انگیز با یک عالمه آداب و رسوم زیبا و گونه گون، یک ماه که سهل است، چند ماه هم کافی نیست. اما ما در این سفر تجربه لذت بخشی را پشت سر گذاشتیم. در ایران همه چیز عالی بود: مردم میهمان نواز و خونگرم، غذاهای متنوع و بسیار لذیذ، مکانهای تاریخی زیبا و باشکوه، طبیعت حیرت انگیز و بازارهای شلوغ و پرهیجان! ما بیشتر از آنچه انتظار داشتیم، از این سفر لذت بردیم.

ما داستانهای زیادی از این سفر داریم که با شما در میان بگذاریم، اما میخواهیم از یک تجربه منحصر به فرد برایتان بگوییم. ما در دهه اول محرم و مراسم مذهبی عاشورا در ایران بودیم و این مراسم را از نزدیک تماشا کردیم.


روز عاشورا در شهر کرمان بودیم. همه شهر تعطیل بود و همه جا را سیاه پوش کرده بودند. هزاران نفر با چهرههای غمگین و چشمانی گریان در خیابانها عزاداری میکردند. دستههای زنجیرزن پشت سر هم در خیابان حرکت میکردند و مردم با هیجانی وصف نشدنی آنها را تماشا میکردند. مراسم عاشورا، یکی از باشکوهترین مراسم مذهبی بود که در تمام عمرمان دیده بودیم.


شبها، ثروتمندان برای فقرا غذا میبردند. علاوه بر این، در کوچه ها و گوشه های خیابان چادرهایی برپا شده بود که به مردم و عزاداران شربت میدادند. این شربت طعم لذیذی داشت. صاحب هتلی که ما در آن ساکن بودیم به ما گفت که او در این ماه نذر دارد و غذا میپزد و بین مردم و فقرا پخش میکند. از او خواستم به ما اجازه دهد تا در آمادهسازی غذا به او کمک کنیم. این تجربه را تا آخر عمر فراموش نمیکنیم.


برای آماده کردن خورشت، 6 گوسفند را سر بریدند و گوشتش را تکه تکه کردند. بعد خورشت را در دیگهای بزرگ پختند و آماده کردند. مسئولان آمادهسازی درباره هدف این کار و فلسفه واقعی عاشورا به ما گفتند. روز بعد، ما هم در پخش کردن غذای نذری بین مردم کمک کردیم. واقعاً از آنها ممنونیم که به ما اجازه دادند تا در این مراسم شرکت کنیم. واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتیم و درباره فرهنگ مذهبی مردم ایران چیزهای زیادی آموختیم.

جانی
ما یک ماه را با کوله پشتی در ایران گذراندیم؛ از طریق ترکیه و از مرز بازرگان وارد ایران شدیم و بعد به شرق ایران و مشهد سفر کردیم و سپس از بیابانهای زیبای جنوب این کشور سر در آوردیم. جالبترین بخش سفر به ایران برای من (و فکر میکنم برای هر توریست دیگری که به ایران سفر میکند) مردم خونگرم و مهربانش هستند. آنها از جمله دوست داشتنیترین آدمهایی هستند که هر فردی دوست دارد در زندگیاش با آنها رو به رو شود.


به عنوان یک خارجی، وقتی برای مدتی کنار جاده پیاده روی کنید[هرجاده ای] با مردم محلی مواجه میشوید که با کنجکاوی نگاهتان میکنند و وقتی درمی یابند غریب هستید، شما را به صرف چای یا شام دعوت میکنند. حتی برخی از آنها از شما میخواهند که شب را در منزلشان سپری کنید و این واقعاً شگفت انگیز است. ما نمیتوانستیم همه این دعوتها را بپذیریم، اما یکی از خانه های مورد علاقه ما در شهرکرد بود. ما در کنار این خانواده شب فراموش نکردنی را سپری کردیم.


ما شب یلدا میهمان این خانواده بودیم. در این شب، ایرانیها در خانههای همدیگر و بخصوص مادربزرگها و پدربزرگها، جمع میشوند و شب بیداری میکنند. ما از غذاها و میوههای خاص این شب لذت بردیم. داستان شنیدیم. شعر حافظ خواندیم. چای خوردیم و قلیان هم کشیدیم. شب فراموش نکردنی در کنار ایرانیان فرهیخته و باسواد را گذراندیم.


سیلویا
هیچ وقت سفرم به ایران را فراموش نمیکنم. سفری که هرگاه به خاطر میآورم لبخندی بر لب هایم مینشیند. در هیچ کشوری با مردمی چنین دوست داشتنی، میهمان نواز، خونگرم و مهربان رو به رو نشده ام. وقتی از ایران برای دوستانم تعریف میکنم، همه آنها با تعجب نگاهم میکنند. خیلی از آنها ایران واقعی را نمیشناسند.من تصمیم گرفتم تا در این سفر با جوانان و مردم محلی زندگی کنم و با فرهنگ واقعی آنها آشنا شوم. خوشحالم که چنین تصمیمی گرفتم، چون تجربه شگفت انگیزی بود. روز دومی که در تهران بودم با مینا آشنا شدم. او مرا به رستوران کوچکی در نزدیکی دانشگاهش برد و برایم از مردم ایران و فرهنگ ایرانی گفت. غذای لذیذی خوردیم و موسیقی امروزی ایرانی گوش دادیم.


ایوونی

من در سال 2012 تصمیم گرفتم در راه ابریشم سفر کنم و کشورهای این مسیر جادویی را ببینم. من دو روز قبل از آغاز ماه رمضان از مرز ترکمنستان وارد شهر مشهد شدم و یک ماه را در آن شهر ماندم.
بدون لحظهای تردید میگویم که زندگی با تمام گرمای خود در ایران جریان دارد و من خونگرمترین مردم جهان را در این شهر دیدم. آنها واقعاً با من مثل یکی از اعضای خانواده و دوستانشان رفتار میکردند و مرا به دورهمی هایشان در پارکها دعوت میکردند. تجربه مشابهی را در مسیرم به روستای پالنگان در کردستان تجربه کردم. روستای باشکوهی که خانههایش رنگی است. بهدلیل نزدیک بودن به مرز عراق و راه سخت رسیدن به آنجا، توریستهای زیادی این بهشت گمشده را نمیبینند. من با اتوبوس به سنندج رفتم و از آنجا راهی مریوان شدم و بعد با جیپی به هورامان رفتم. آنجا فهمیدم که تنها هتل منطقه بسته شده است و حالا من جایی برای ماندن نداشتم. راننده جیپ که متوجه سردرگمی من شده بود، از من دعوت کرد که به خانهاش در روستایش بروم.


حدود یک ساعت و نیم طول کشید تا به روستای او رسیدیم. در مسیر که جادهای ناهموار و نفسگیر بود با روستاهای زیبایی رو به رو شدیم. وقتی به خانهاش رسیدیم، با استقبال خانوادهاش رو به رو شدم. از این همه میهمان نوازی از یک غریبه شوکه شده بودم.

آن شب آنجا ماندم و زیر آسمان پرستاره خوابیدم. زنان کرد با لباسهای رنگی از چاه آب میآوردند و من این نقاشی زیبای طبیعت را تماشا میکردم. آنجا فهمیدم که صاحب جیپ یکی از معدود کسانی است که در این روستا اتومبیل دارد.

او هر روز ساعت 5 صبح افرادی را که برای کار به مریوان میرفتند سوار ماشینش میکرد و با خودش میبرد. شب همه با هم برمیگشتند. در راه هم اگر آدمهای سرگردانی مثل مرا میدید به مقصد میرساند. او انسانی واقعی بود.


دِیو


وقتی با خیلی از آدمهایی که به ایران سفر کردهاند صحبت میکنیم، بیشتر آنها از خونگرمی مردم میگویند. من این ویژگی را در شرق ایران تجربه کردم. اما به یادماندنیترین تجربه سفر من به این کشور دیدن تاریخ باشکوه آن بود. امپراتوری پارس یکی از باشکوهترین امپراتوریهای جهان بود. عده کمی از این شانس برخوردار میشوند تا منطقه تاریخی پرسپولیس را ببینند و از این همه زیبایی حیرت نکنند.

ستونهای آن مثل پانصد سال قبل از میلاد مسیح همچنان استوار ایستادهاند. آدم احساس میکند در تاریخ قدم میزند. منطقه های معدودی در جهان مانند پرسپولیس وجود دارد که چنین استوار و خوب حفظ شده باشند. بله مردم ایران دوست داشتنی هستند و عاشق هنر. این گنجینه باشکوه ایرانی منتظر قدمهای همه مردم جهان است.



برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha