ازدواج کودکان پدیده شومی است چون همه کودکی‌های کودکان را می‌گیرد و بعد از چند سال روح افسرده‌ای به آنها می‌بخشد که با هیچ‌چیز قابل درمان نیست.

سالانه 41 هزاركودك زیرسن‌قانونی ازدواج می‌كنند

سلامت نیوز: ازدواج کودکان پدیده شومی است چون همه کودکی‌های کودکان را می‌گیرد و بعد از چند سال روح افسرده‌ای به آنها می‌بخشد که با هیچ‌چیز قابل درمان نیست.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری آنلاین، تلخی این پدیده شوم كه هنوز در برخی شهرها و مناطق دورافتاده كشور وجود دارد، به اندازه‌ای است كه نه فقط باور عمومی جامعه را به‌ خود معطوف كرده بلكه نگرانی مسئولان را نیز برانگیخته است. این نگرانی تا جایی است كه چندی پیش شهیندخت مولاوردی ـ معاون سابق رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده ـ از وزارت دادگستری درخواست كرد كه گزارشی درباره ازدواج دختران زیر سن قانونی به آن معاونت ارائه دهد. با توجه به بغرنج‌بودن مسئله ازدواج كودكان و همچنین عوامل فرهنگی ـ اجتماعی‌ای كه در شكل‌گیری آن نقش دارند، در این مجال به آن می‌پردازیم.

    برنامه‌ریزی برای جلوگیری از ازدواج كودكان

ازدواج به‌عنوان یك پدیده فرخنده نقطه عطف بلوغ است. متأسفانه هنوز بسیاری از افراد در جامعه ما بلوغ جسمی را تنها ملاك ازدواج قلمداد می‌كنند و توجهی به بلوغ فكری و اجتماعی ندارند؛ یعنی اصولا برایشان مهم نیست كه فرد، توانایی ازدواج دارد یا نه. با كمال تأسف دربعضی مناطق عشایری ازدواج‌های زودرس بیشتر ملاحظه می‌شود.

معمولا در مناطق یادشده اینگونه ازدواج‌ها به‌دلیل شرایط آب‌و‌هوایی و بلوغ جسمی اتفاق می‌افتد. حتی در مورد بلوغ جسمی نیز برخی خانواده‌های عشایر اعتقاد دارند دختر باید در خانواده شوهر به بلوغ برسد. این عادت‌ها و پندارهای غلط باعث می‌شود كه دختری خردسال به عقد یك مرد بزرگسال دربیاید. گاهی بزرگان قبیله‌ها برای پایان‌دادن به دعواهای بین‌قبیله‌ای و عشیره‌ای و پیشگیری از نزاع‌های بعدی این كار را كه به آن «خون‌بس» می‌گویند، انجام می‌دهند.

گذشته از مشكلات جسمی و ناراحتی‌هایی كه در روابط زناشویی به‌ وجود می‌آید، مشكلات روحی عدیده‌ای برای كودكان و نوجوانان پیش می‌آید كه منجر به ‌خودكشی و فرار از خانه می‌شود و در بهترین حالت، آن دختر زندگی‌اش را در افسردگی ادامه می‌دهد. این ازدواج‌های آزاردهنده‌ دخالت نهادهای فرهنگی و قضایی را می‌طلبد تا از این فجایع جلوگیری كنند. بعضی از این خانواده‌ها پرجمعیت هستند و گاهی 14فرزند دارند و دربعضی مناطق برای رهاشدن از هزینه شكم فرزندان خانواده خود این كار را انجام می‌دهند.

شناسایی خانواده‌های پرجمعیت و حتی اعمال پیشگیری‌های اجباری برای جلوگیری از موالید می‌تواند راهكار دیگری برای كنترل این حوادث تلخ باشد. متأسفانه این ازدواج‌ها به ثبت قانونی نیز نمی‌رسد و فقط توسط روحانی محل صیغه عقد جاری می‌شود. در بیشتر موارد این صیغه ادامه می‌یابد و نهایتا زن با كوچك‌ترین اعتراضی از خانه اخراج می‌شود.

بالابردن سطح آگاهی و اطلاع‌رسانی از طریق رسانه‌ها، تعریف پروژه‌های آموزشی در عشایر جنوب و مناطق یادشده و استمداد از روحانیون محل برای دخالت در اینگونه موارد می‌تواند چاره‌ساز باشد؛ چراكه روحانیون در مناطق مختلف دارای جایگاه ویژ‌ه‌ای هستند و می‌توانند با آگاه‌سازی مردم از اینگونه اعمال جلوگیری‌كنند. گاهی دیده می‌شود كه عروس با عروسك به خانه بخت می‌آید و حتی الفبای ازدواج و زناشویی را نمی‌داند؛ متأسفانه هیچ‌كس هم مسائل زناشویی را به آنها آموزش نمی‌دهد و با مشكلات زیادی مواجه می‌شوند. دولت باید در یك برنامه گسترده علمی از طریق كمیته امداد، بهزیستی، نیروی انتظامی و قوه قضاییه با آگاه‌سازی رؤسا و ریش‌سفیدان قبایل، اقدام به اطلاع‌رسانی كند و اجازه ندهد اینگونه فجایع و ازدواج‌ها اتفاق بیفتد و تكرار شود.

مجید ابهری

قوانین روی كاغذ

ماده 1041قانون مدنی،این امكان را می‌دهد كه پسران زیر 15سال و دختران زیر 13سال با رضایت ولی به شرط مصلحت، به عقد دیگری دربیایند و برای تعیین سنجش رضایت پدر به دادگاه ارجاع داده می‌شوند. البته در بیشتر موارد حكم رشد و نه حكم رسمی ازدواج صادر می‌شود. در حقیقت، با این ماده قانونی كودكانی كه هنوز به سن قانونی نرسیده‌اند و نمی‌توانند روی املاك و حتی تعهدات و قراردادهای خود تسلط داشته باشند، با تعهدی به نام ازدواج روبه‌رو می‌شوند و مجبور به پذیرش و رفتن زیر بار تعهدات زوجیت خواهند بود؛ آن هم در شرایطی كه در جای دیگری از قانون مدنی یعنی ماده‌های 1209و 1210اعلام شده كه فرد با شرط سنی 15سال تمام می‌تواند روی املاك خود تسلط داشته باشد.

نبود قانون مناسب و وجود آمار 41هزار ازدواج كودكان در سال، تناقضاتی را اثبات می‌كند؛ اینكه كودك از طرف ولی و قانون ـ بنا بر مصلحت ـ متعهد به تعهداتی می‌شود كه شناخت درستی نسبت به آنها ندارد و در انتخاب آنها سهمی نداشته است؛ ضمن اینكه شاید در برهه‌ای از زمان نسبت به انتخابی كه از سوی پدرش صورت گرفته معترض و پشیمان باشد. در این حالت پاسخ مناسب به كودك چیست؟ در ماده 1041كه بسیار زیركانه نوشته شده، قانونگذار مسئولیت سؤال‌هایی كه ممكن است بر دوش‌اش گذاشته شود را با كلمه «مصلحت» بر دوش ولی انداخته است؛ حال آنكه این كلمه خود ابهاماتی دارد! تعریف مصلحت چیست؟

برای مثال پسر زیر 15سال متعهد به پرداخت مهریه می‌شود. سؤال اینجاست كه بعد از 15سالگی كه فرد بر املاك خود مسلط می‌شود چه‌كسی باید این مهریه را پرداخت كند؟ این مسئله هنوز در قانون، مبهم است؛ یا دختر زیر 13سال متعهد به تمكین و اطاعت از همسر می‌شود و اینها چیزهایی است كه فرد انتخاب نكرده اما ولی او را در شرایط پذیرش آنها قرار داده است. این خلأهای قانونی باعث می‌شود كه بعدها كودك مجبور به پذیرش عناوینی چون «مطلقه» و «بیوه» شود.

قانون فرض را بر این گذاشته كه با ارائه یك ماده قانونی به نام الزام دریافت حكم رشد، ازدواج كودكان را دشوار كرده است درحالی‌كه 41هزار ازدواج دختر و پسر زیر 15سال در كشور نشان از شكست چنین قوانینی می‌دهد. این را هم باید گفت كه این 41هزار نفر ازدواج خود را ثبت قانونی كرده‌اند؛ آن هم در شرایطی كه شناسنامه افراد زیر 15سال اصلا برگه ثبت نام زوج یا زوجه ندارد اما خانواده‌ها با تلاش بسیار شناسنامه فرزندان زیر 15سال خود را تعویض می‌كنند تا بالاخره بتوانند این ازدواج را ثبت كنند.


رایحه مظفریان

دختركان عروس

برخی مطالعات نشان می‌دهد زنانی كه زیر 18سال تمام ازدواج كرده‌اند- كه ما آنان را دختركان عروس می‌نامیم- نسبت به دیگر زنان به میزان بسیار بالاتری برای طلاق اقدام كرده‌اند، همچنین دختركان عروس برای طلاق خود مهم‌‌ترین دلایل خود را علاقه نداشتن به زوج، مشكل با خانواده زوج و اجباری بودن ازدواج می‌دانند؛ كارشناسان مركز مداخله در خانواده به‌منظور كاهش طلاق، عمده دلایل این زنان را برای پیگیری طلاق، عدم‌بلوغ فكری و عاطفی،‌تسلط نداشتن بر مهارت‌های زندگی و مهارت‌های ارتباطی عنوان می‌كنند. با توجه به این واقعیات می‌توان به نتایجی متناظر به ابعاد روان‌شناختی، اجتماعی و فرهنگی اشاره كرد كه در ادامه این نتایج به‌طور خلاصه عنوان می‌شود.

بالا بودن آمار درخواست طلاق بین دختركان عروس نسبت به دیگر زنان نشان‌دهنده آن است كه ازدواج دختران در شرایطی كه هنوز به سن مطلوب نرسیده‌اند خود می‌تواند یك عامل افزایش‌دهنده طلاق در خانواده باشد. به‌نظر می‌رسد با توجه به اینكه دختران در سنین نوجوانی در دوران استقلال‌‌طلبی هستند، ازدواج آنان در این زمان می‌تواند به شكست بینجامد چراكه تشكیل خانواده عملا با یك همگرایی بین زوجین میسر می‌شود و لازمه ادامه مطلوب آن نیز وجود همگرایی در بین زوجین است حال آنكه دختران در دوران نوجوانی نه‌تنها آمادگی این همگرایی را ندارند بلكه در مقابل آن مقاومت نیز می‌كنند.

عدم‌علاقه به زوج عمده‌ترین دلیل درخواست طلاق از سوی دختركان عروس بوده است؛به این دلیل كه در سنین پایین عملا امكان انتخاب دقیق برای آنها وجود نداشته و انتخاب یا از سوی والدین انجام شده یا اینكه با معیار‌های سطحی و كم‌اهمیت همراه بوده است. نتیجه آنكه پس از فروكش كردن احساسات اولیه و عیان شدن مسئولیت‌ها و مشكلات، نوعی دلسردی و گاه نفرت نسبت به زوج در زوجه به‌وجود می‌آید و چون این زنان مسئولیت انتخاب خود را بیشتر متوجه والدین می‌دانند و خود را یك قربانی به‌حساب می‌آورند، تلاش كمتری برای رفع این احساسات نشان می‌دهند. این عامل به تنهایی تمام تلاش زوجه را برای حل مشكلات با همسرش متوقف كند.

اختلاف با خانواده زوج یكی دیگر از عوامل مهمی است كه منجر به دادخواست طلاق از سوی دختركان عروس شده است. دلیل عمده این مشكلات را می‌توان در عدم‌تسلط این قشر از زنان به مهارت‌های ارتباطی مورد نیاز جست‌وجو كرد. كارشناسان مركز مداخله در خانواده به‌منظور كاهش طلاق نیز فقدان این مهارت‌ها را در دختركان عروس مشاهده كرده و گزارش داده‌اند.

وجود مشكلاتی در روابط زناشویی دختركان عروس نیز یكی از عوارض ازدواج در سنین پایین است كه به‌دلیل عدم‌رشد جسمی مناسب برای برقراری ارتباط جنسی و نیز عدم‌حصول آمادگی روانی برای این نوع رابطه در آنهاست. ناگفته پیداست كه اینگونه مشكلات تا چه حد می‌تواند موجبات سردی روابط عاطفی در زوجین را ایجاد كند. ازدواج موفق و پایدار، نیازمند حصول مطلوب بلوغ عاطفی و فكری در زوجین است، به‌نحوی كه آنان را در مقابل مسائل و مشكلات پیش‌رو كمك كند. دختركان عروس به این دلیل كه هنوز به سن تقویمی مناسب نرسیده‌اند طبیعتا مراحل رسیدن به بلوغ فكری و عاطفی را نیز به‌صورت مناسبی طی نكرده‌اند و این ناپختگی در حوزه فكر و عاطفه بیشترین تأثیر را از دیدگاه كارشناسان در كشیده‌شدن آنان به سمت طلاق بر جای نهاده است. مهارت‌های زندگی از لازمه‌های رسیدن به یك زندگی موفق است كه نقش آن در خانواده نیز حائز اهمیت بسیاری است؛ آنگونه كه از نتایج به‌دست آمده پیداست دختركان عروس به این مهارت‌ها مسلط نبوده‌اند و همین امر یكی دیگر از دلایلی است كه آنان را به سوی طلاق سوق داده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha