از زمان ورود به دبستان تا دبیرستان و دانشگاه و الان هم بحث اشتغال و در آینده موضوع سالمندی آنها باید مورد توجه جدی قرار گیرد. » همین نقل قول در شبكه‌های اجتماعی و رسانه‌ها با واكنش‌های متعددی روبه روشده است. عده‌ای آن را توهین جهانگیری به متولدین دهه ٦٠ دانسته‌اند و بر همین مبنا تندترین انتقادها را متوجه او دانسته‌اند

نسل جوان باید بداند هر تغییری دو طرف دارد

سلامت نیوز:اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس‌جمهوری پنجشنبه گذشته در همایش روز جهانی آینده با اشاره به ابرچالش‌های موجود كشور در بخشی از سخنانش گفته است: «متولدین دهه ٦٠ در هر مقطعی وارد شدند با مشكل مواجه شدیم.

به گزارش سلامت نیوز، اعتماد نوشت: از زمان ورود به دبستان تا دبیرستان و دانشگاه و الان هم بحث اشتغال و در آینده موضوع سالمندی آنها باید مورد توجه جدی قرار گیرد. » همین نقل قول در شبكه‌های اجتماعی و رسانه‌ها با واكنش‌های متعددی روبه روشده است. عده‌ای آن را توهین جهانگیری به متولدین دهه ٦٠ دانسته‌اند و بر همین مبنا تندترین انتقادها را متوجه او دانسته‌اند. عده‌ای دیگر چنین عقیده‌ای ندارند و سخنان جهانگیری را مصداق «بیان واقعیت‌های كشور» توصیف می‌كنند. بسیاری از مدافعان می‌گویند اگر منتقدان، سخنرانی كامل معاون اول ریییس جمهوری را بخوانند یا بشنوند نظرشان تغییر می‌كند و متوجه منظور او می‌شوند. جهانگیری اما خودش در توضیحی تكمیلی گفته است كه تمام متولدین دهه ٦٠ را مثل فرزندانش دوست دارد و در آن سخنرانی مقصود بیان چالش‌های پیش روی كشور بوده است. حالا فارغ از اینكه حق با منتقدان سختگیر است یا مدافعان خوشبین؛ پرسش دیگری پیش می‌آید؛ اینكه متولدین دهه ٦٠ در سال‌های گذشته با چه مشكلاتی در حوزه اجتماعی روبه رو بوده‌اند كه این همه درباره‌اش مناقشه شكل گرفته است؟ برخی متولدین دهه ٦٠ با اشاره به مشكلاتی كه از سر گذرانده‌اند گاهی خودشان را به طعنه نسل سوخته می‌خوانند و به طنز یا جدی آرزو می‌كنند كه در ده‌های دیگر متولد می‌شدند.

چرا این احساس در میان بخشی از این نسل شكل گرفته است؟ نیره توكلی، جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی كوشش كرده برخی از مخاطرات پیش روی جامعه جوان ایران را با تاكید بر متولدین دهه ٦٠ واكاوی كند. او معتقد است در طول سال‌های گذشته سیاست‌گذاری‌ها به نحوی بوده كه جوانان فرصت‌های مناسبی برای مشاركت فرهنگی، اقتصادی و... پیدا نكرده‌اند.

 

به نظر شما متولدین دهه ٦٠ از گذشته تاكنون با چه مخاطرات اجتماعی روبه رو بوده‌اند كه موجب شده این همه درباره‌شان صحبت شود؟

متولدین دهه ٦٠ در پرتلاطم‌ترین و ناامید‌كننده‌ترین سال‌ها به دنیا آمدند. آنها در شرایطی به دنیا آمدند كه از طرفی فضای كشور انقلابی بود و گروه‌های مشاركت‌كننده در انقلاب مطالبات گوناگونی داشتند كه امكان پاسخ به آنها وجود نداشت، از طرف دیگر جنگ و پیامدهای اقتصادی- اجتماعی آن مانند كمبود مواد غذایی و سوخت دوران سختی را به وجود آورده بود. حضور متولدین دهه ٦٠ در مدارس هم در آن دوره مشكلات خاص خودش را داشت. مقررات محدودكننده و دست و پاگیر در مدارس از جمله سختی‌ها و مرارت‌های آنها بود. در كنار اینها هم جمعیتی بزرگ رشد كردند كه در سال‌های بعد نیازمندی‌های فرهنگی و اقتصادی فراوانی داشتند. یكی از نیازها مساله اشتغال است كه می‌بینیم بطور سیستماتیك بدتر شده است و این بدتر شدن هم صرفا تقصیر دولت نیست و نتیجه عوامل متعددی است.

كورتر شدن گره بیكاری متولدین دهه ٦٠ چه دلایل دیگری دارد؟

هنگامی كه صحبت از شغل می‌شود تصور می‌كنیم تصویری كه در جامعه وجود دارد محدود به تعداد مشخصی از مشاغل است در حالی كه جوانان ما می‌توانستند در زمینه‌های مختلفی فعالیت كنند اما برای آنها مانع ایجاد شد. مثلا تصور می‌شود مشاغل فرهنگی شغل نیست. در نتیجه مجموعه مشاغلی كه همین جوانان متولد دهه ٦٠ می‌توانستند در آنها فعال شوند عملا نادیده گرفته شدند. حتی عده‌ای كمر همت می‌بندند كه جلوی آنها را بگیرند. یك مثالش همین تعطیلی كنسرت‌های موسیقی است. یا محدودیت‌هایی كه برای نوازندگان زن ایجاد می‌شود. هزاران مانع سر راه جوان‌ها قرار می‌دهند كه اینها در صنعت فرهنگ فعالیت نكنند. از طرف دیگر تشدید احساس تبعیض هم موجب شده به همكاری با نهادهای دولتی امیدوار نباشند.

این تشدید احساس تبعیض ناشی از چیست؟

مدت‌ها شعار داده می‌شد كه بدنه دولت لاغر می‌شود و زمینه مشاركت جوانان در حوزه‌های اقتصادی فراهم می‌شود. نه تنها این اتفاق نیفتاد كه دیدیم در دو دولت آقای احمدی‌نژاد تعداد زیادی از افراد كه در صلاحیت حرفه‌ای آنها تشكیك وجود داشت با روش‌های شائبه برانگیز وارد بدنه دولت شدند. خب این اتفاقات به تشدید احساس تبعیض منجر شد.

همان كسانی كه با آن شیوه وارد بدنه تصمیم‌گیری شدند حالا برای سایر جوانان تصمیم می‌گیرند و گاهی می‌بینیم كه سلایق عقیدتی و شخصی‌شان را در كارشان دخالت می‌دهند. از طرف دیگر در بستر فعالیت‌های اقتصادی فضاهای اندكی برای شكل‌گیری كسب و كارهای مبتنی بر توانمندی‌های جوانان شكل گرفته است. زیرا شهرها عملا در اختیار برج‌سازان است.

در شهرهایی كه برج‌سازان می‌توانند بدون توجه به مباحث زیست محیطی از بانك‌ها وام بگیرند و ساخت و ساز كنند آیا جوانان می‌توانند مثلا به مشاغلی مانند صنعت توریسم دل ببندند؟ اینها نشانه‌های خوبی نیست.

در واقع نماد توسعه نا‌متوازن به شمار می‌رود؟

بله هم نماد توسعه نامتوازن است و هم اینكه منجر به تشدید فاصله طبقاتی شده است. نماد ویران كردن فرصت‌های شغلی كه متولدان دهه ٦٠ می‌توانستند در این قالب فعالیت كنند. مثلا همه‌چیز به نفع سرمایه داری مستغلات دارد خرید و فروش می‌شود. مگر در این بخش چقدر شغل ایجاد می‌شود كه تمركز روی این بخش قرار گرفته است. كما اینكه موجب تخریب محیط زیست می‌شود.

البته در این كنار این تهدیدها، تهدیدهای جدید متولد شده است. یعنی جریانی در كشور قرارش این است كه بعد از هر انتخاباتی كه نتایج آن را قبول ندارند می‌خواهند كاری كنند كه مردم و خصوصا جوانان از نتایج ناامید شوند. كسانی كه در انتخابات مشاركت می‌كنند به این امید كه فضا گشوده‌تر شود و به این امید كه فرصت مشاركت پیدا كنند قرار است القا شود كه خیر خیال نكنید كه قرار نیست با رای شما چیزی تغییر كند و قرار است در بر همان پاشنه بچرخد. به همین دلیل هم می‌بینیم كه محدودیت‌های اجتماعی گاهی تشدید هم می‌شود كه مثالش را در تعطیلی كنسرت‌های
موسیقی می‌بینیم.

پس در واقع شاخص نشاط اجتماعی آسیب دیده است؟

دقیقا. یعنی واقعا میزان كارهایی كه برای نا امید كردن مردم بعد از انتخابات صورت گرفته كه اصلا هم به نظر من مسوولیتش
با دولت نیست.

شما به سیاست‌های غلطی اشاره كردید كه موجب شده متولدین دهه ٦٠ فرصت‌های چندانی برای بروز توانایی‌هایشان در اختیار نداشته باشند. چگونه می‌توان این تهدیدها را تبدیل به فرصت كرد. اصلا
ممكن است؟

الان وضعیت احساس ناامنی اجتماعی به گونه‌ای است كه از لحاظ اشتغال، امنیت اجتماعی و ثبات اجتماعی دچار مشكل هستیم. دختران دهه ٦٠ كه حالا مادران جوان ما را تشكیل می‌دهند با احساس ناامنی روبه رو هستند. به خصوص زنان باردار و زنانی كه مادر شده‌اند. شهر طوری طراحی شده كه انسان محور نیست. در نتیجه این احساس ناامنی اجتماعی پیامدهای خطرناكی هم داشته است یعنی بی‌فرزندی، تك فرزندی و تجرد قطعی خیلی شیوع
پیدا كرده است.

اما با تمام این مشكلات می‌توان ظرفیت‌های اجتماعی را به كار گرفت. مردم ما به خصوص زن‌ها خیلی خوب به این توانایی رسیده‌اند كه تهدیدها را به فرصت تبدیل كرده‌اند. تبلیغ تغییرات درون‌زا بسیار مهم است. درست است كه عده‌ای در داخل و خارج كشور دوست دارند كه مردم و خصوصا جوانان را از اصلاح وضعیت فعلی ناامید كنند اما از آن طرف ما باید به حس مسوولیت شهروندان بیشتر تاكید كنیم. هر تغییری با مشاركت دو طرف صاحبان قدرت و مردم امكان پذیر است. هیچ تغییری یك طرفه نیست. آن نسل یاد گرفته یك طرفه مطالبات كند. وجدان شهروندی باید بیدار شود. خیلی چیزها داریم كه می‌توانیم به آنها امیدوار باشیم. باید به گونه‌ای عمل كنیم كه آدم‌های فاسدی مانند ترامپ و كسانی كه تلاش می‌كنند از بیرون در كشور مداخله كنند؛ ناامید شوند.

 

جریانی در كشور قرارش این است كه بعد از هر انتخاباتی كه نتایج آن را قبول ندارند می‌خواهند كاری كنند كه مردم و خصوصا جوانان از نتایج ناامید شوند. كسانی كه در انتخابات مشاركت می‌كنند به این امید كه فضا گشوده‌تر شود و به این امید كه فرصت مشاركت پیدا كنند قرار است القا شود كه خیر خیال نكنید كه قرار نیست با رای شما چیزی تغییر كند و قرار است در بر همان پاشنه بچرخد. به همین دلیل هم می‌بینیم كه محدودیت‌های اجتماعی گاهی تشدید هم می‌شود كه مثالش را در تعطیلی كنسرت‌های
موسیقی می‌بینیم.

در دو دولت آقای احمدی‌نژاد تعداد زیادی از افراد كه در صلاحیت حرفه‌ای آنها تشكیك وجود داشت با روش‌های شائبه برانگیز وارد بدنه دولت شدند. خب این اتفاقات به تشدید احساس تبعیض منجر شد. همان كسانی كه با آن شیوه وارد بدنه تصمیم‌گیری شدند حالا برای سایر جوانان تصمیم می‌گیرند و گاهی می‌بینیم كه سلایق عقیدتی و شخصی‌شان را در كارشان دخالت می‌دهند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha