تاكنون درگیری‌های بسیاری بر سر آب در كشور رخ داده است اما اتفاقی كه در ورزنه رخ داد، زنگ خطری برای مسئولان كشور است.

سلامت نیوز: تاكنون درگیری‌های بسیاری بر سر آب در كشور رخ داده است اما اتفاقی كه در ورزنه رخ داد، زنگ خطری برای مسئولان كشور است.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه قانون نوشت: ناقوس جنگ آبی، مارش جنگ آبی زیر گوش وزارت خارجه ، مرگ كارون با «ونك»، جولان صنایع آب‌بر در فلات مركزی، خطر خزركشی، انتقال آب از كارون با فشار سیاست، توهم آبی در فلات مركزی و ... عنوان گزارش‌هایی است كه بارها در آن‌ها نسبت آغاز جنگ آبی در ایران هشدار داده بودیم. هشدارهایی كه هیچ‌گاه گوش شنوایی برای آن‌ها وجود نداشت.

آب، مایه حیاتی است كه در ایران كمیاب شده و حال‌و‌روز كشور را ناخوش كرده است. بحران در مدیریت منابع آبی كشور علاوه‌بر فجایع زیست محیطی به امنیت ملی كشور و رابطه‌ بین اقوام ایرانی خسارت‌های بزرگی وارد آورد. جمعه سیاه اصفهان و درگیری میان كشاورزان شرق اصفهان با نیروی انتظامی به‌دلیل شكستن خط لوله انتقال آب اصفهان به یزد و قطع آب در یزد، تنها نمونه كوچكی از این لكنت میان اقوام ایرانی یا هشدار شروع جنگ آب در ایران است.

داستان پرغصه آب در ایران زمین به چندین دهه قبل باز می‌گردد. از 6 دهه پیش تاکنون مدیریت آب کشور بر پایه یک الگوی ناسازگار با بوم‌شناخت کشور بنا شده است که انتقال آب، ساخت و ساز بتنی و سدسازی را تنها شیوه مدیریت آب می‌داند؛ پروژه‌های آبی كه تنها سبب خشک شدن رودها و سفره‌های زیرزمینی شده اند. امروز تا حدوددی تمامی رودخانه‌ها، تالاب‌ها و دریاچه‌های مهم کشور خاموش و خشکیده‌اند. هشدارهای کارشناسان و دلسوزان این آب و خاک، کری مصلحتی کارگزاران دولتی و بخش خصوصی، اجازه ‌شنیدن به هشدارها را نداده و هم‌اکنون درست در بطن فاجعه قرار داریم . جوامع بومی مولد با مشقت و مصائب فراوان دست به گریبان هستند و بخش بزرگی از کشاورزان ارزشمند و مولدان خوراک و تامین‌کنندگان امنیت خوراک، آواره و بیکارشده‌اند. سفره‌های زیرزمینی افت شدید داشته‌اند؛ گاه تا20‌متر و بیشتر که به طور تقریبی در بسیاری از نقاط به فرونشست زمین انجامیده‌ و بنابراین دیگر قابل جبران نیست یا جبران آن بسیار دشوار خواهد‌ بود.

اقوام ایرانی زخمی پروژه‌های انتقال آب

بیش از 50 درصد مساحت و 37 میلیون نفر از جمعیت کشور در معرض تنش آبی قرار دارند. به‌گزارش ناسا، ایران سه دهه خشكسالی شدید را پیش‌روی دارد. براساس آمار سازمان محیط زیست، سالانه بیش از 90 درصد از منابع آبی كشور مصرف می‌شود كه از این میزان تنها 40 درصد جایگزین خواهد شد. براساس آمار وزارت نیرو، شاخص پایش منابع آب کشور در نیمه نخست سال آبی نشان دهنده آن است كه ۱۳ استان کشور در دسته مناطق دارای «تنش آبی شدید» قرار دارند. محمد درویش، كارشناس محیط‌زیست با اشاره به اینكه حتی اگر خسارت‌های جبران‌ناپذیر پروژه‌های انتقال آب و سدسازی به توان اکولوژیک کشور را در نظر نگیریم، جراحتی که غلبه تفکر سازه‌ای در مدیریت آب کشور بر رابطه‌ بین اقوام ایرانی نهاده را نمی‌توانیم فراموش کنیم.

او می‌گوید:« خوزستان با اصفهانی‌ها درگیر شده و در پیامد خشکی نخلستان‌ها در اروند کنار، جریان‌های پان‌عربیسم فرصت ظهور یافته‌اند؟ مگر کینه‌ به‌وجود آمده بین مردمان الیگودرز و قم انکارپذیر است؟ مگر حادثه‌ تلخ در ورزنه و کدورت بین یزدی‌ها و اصفهانی‌ها را فراموش کرده‌ایم؟ مگر نمی‌بینیم که در ماجرای گلاب 2، بین کاشانی‌ها و چهارمحالی‌ها جنگی اعلام نشده آغاز شده؟ مگر بهشت‌آباد اصفهانی‌ها برای بختیاری‌ها تعبیر به جهنم نمی‌شود؟ مگر ماجرای طرح انتقال آب زرین گل در علی‌آباد کتول به استان سمنان، مردم معترض را به مقابل استانداری گلستان نکشیده؟ مگر بر سر طرح انتقال آب سبزکوه چندین نفر به زندان نیفتادند و رابطه مردم در ناغان و بروجن تیره نشده است؟ مگر اطلاع نداریم که نی‌ریزی‌ها و استهبانی‌ها با کام فیروزی‌ها و سعادت شهری‌ها بر سر بختگان به مجادله رسیده‌اند و مگر طغیان جریانات خطرناک پان ترکیسم را از پس احداث 72 سد بر حوضه آبخیز دریاچه ارومی را از یاد برده‌ایم؟ این در حالی است که ماجرای غم‌انگیز سد داریان و کانی بل، احداث سدهای متعدد روی اترک و خشک شدن تالاب‌ها در بخش ترکمن‌نشین استان گلستان، ماجرای زاب و قصه‌ پرغصه‌ دزدی آب از جازموریان و هورالعظیم و شادگان و حله و تالاب شور و شیرین میناب و خصومت مینابی‌ها با اهالی بندرعباس بر سر سد استقلال و ده‌ها مورد دیگر مثل انتقال آب از زنجان به همدان از طریق سد تالوار یا ماجرای سد مراش و آلودگی‌های ناشی از معادن انگوران یا سد خوانسار که به‌زودی بر دامنه اختلافات بین یزد و فارس می‌افزاید؛ همچنین سد خرسان سه یا شفارود که هم‌اکنون هم در لردگان و گیلان اعتراض‌هایی را رقم زده و ... همچنان داغ داغ دارد بر وحدت ایرانیان خنجر می‌زند».

بذر نفاقی كه در ورزنه كاشته شد

هنگامی‌كه از بحران آبی و خشكسالی سخن می‌گوییم، ناخداگاه به‌یاد فلات مركزی ایران می‌افتیم. در این‌ سال‌ها پروژه‌های انتقال آب در كشور از سرشاخه‌های كارون بزرگ در حالی با نام آب شرب اجرا می‌شوند كه به‌كام صنایع و كشاورزی هستند. مسئولان از یك سوی، مردم را به صرفه‌جویی در مصرف آب دعوت می‌كنند و از سوی دیگر با فریبكاری و تحت فشار لابی‌های سیاسی، تیشه به ریشه منابع آبی كشور می‌زنند. فلات مركزی ایران تشنه است و عطشی تمام‌نشدنی برای بلعیدن آب سرشاخه‌های كارون دارد. هرچه خواسته در این سال‌ها به او آب داده‌اند؛ یك روز كوهرنگ دو و روز دیگر كوهرنگ 3 و چندین پروژه دیگر. براساس آمار درگذشته حجم آب در رودخانه كارون 20 میلیارد مترمکعب بوده اما در سال‌های اخیر به 14 میلیارد مترمکعب کاهش پیدا کرده است.

تاكنون درگیری‌های بسیاری بر سر آب در كشور رخ داده است اما اتفاقی كه در ورزنه رخ داد، زنگ خطری برای مسئولان كشور است. كشاورزانی كه به‌دلیل فقر و مشكلات معیشتی ناشی از كم‌آبی و خشكسالی به تنگ آمده و تنها راه‌حل برون‌رفت از این تنگنا را پس گرفتن حقابه خود می‌دانند. حقابه‌‌ای كه موجب درگیری در اصفهان و قطعی آب در یزد و از همه مهم‌تر كاشته شدن بذر نفاق میان مردم اصفهان و یزد شد.

سریال تكراری انتقال آب در فلات

انتقال آب به فلات مركزی، سریال تكراری وزارت نیرو برای تامین آب در این منطقه است. در چند دهه اخیر فلات مركزی توسعه‌ای اشتباه در بخش‌های كشاورزی و صنایع داشته‌ و توهم آب را در این منطقه به‌وجود آورده است. نماینده مردم مهریز و بافق در مجلس درباره شكسته شدن لوله انتقال آب از اصفهان به یزد به «قانون» می‌گوید:« ایران سرزمینی است كه منابع بسیار متنوع دارد و تمامی كشور از این منابع بهره‌مند می‌شوند. به‌عنوان نمونه نفت خوزستان، آهن یزد و آب رودخانه‌های زاگرس. برای مدیریت منابع كشور باید نگاه ملی داشته باشیم و البته از مشكلات مناطق نیز غافل نشویم. برخی سخنان درباره عدم انتقال آب به یزد به اعتقاد من اشتباه است؛چرا كه اگر آب به یزد منتقل نشود، این استان نابود می‌شود و راه دیگری برای حیات ندارد. اما باید تدبیری اندیشید تا بحث‌های منطقه‌ای و محلی كم‌رنگ شده و به منافع ملی اندیشیده شود».

انتقال به‌نام شرب!

محمدرضا صباغیان بافقی درپاسخ به این پرسش كه هیچ مسئول و كارشناسی با انتقال آب برای شرب مخالف نیست اما پروژه‌های انتقال آب در سال‌های اخیر به‌نام شرب اما به‌كام صنایع اجرا شده‌اند، می‌گوید:« انتقال آب برای شرب است. آبی كه در حال حاضر در صنایع فولاد استفاده می‌شود، فاضلاب شهری تصویه شده است. كارخانه فولاد، فاضلاب شهر را پیش‌خرید كرده و در صنعت از آن استفاده می‌كند».

حقابه مهم‌ترین دلیل اعتراض كشاورزان اصفهان است، حقابه‌ای كه به گفته آن‌ها اسناد حقوقی محكمی برای آن وجود دارد. صباغیان در این‌باره می‌گوید:« در بحث حقابه‌ای كه مطرح شده، حق و حقوق كشاورزان باید محقق شود و دولت باید آن را پرداخت كند. اما مساله مهم این است كه یزد آب ندارد و نباید این موضوع تحت تاثیر دیگر مسائل قرار گیرد. نباید چنین دیدگاهی وجود داشته باشد كه اجازه انتقال آب را نمی‌دهیم. در صورت وجود چنین دیدگاهی نباید آب از كوهرنگ در استان چهارمحال بختیاری به اصفهان یا خوزستان منتقل شود. با چنین دیدگاهی اجازه انتقال نفت از خوزستان به دیگر نقاط كشور نیز نباید صادر شود. به اعتقاد من باید سهم هر منطقه‌ای دیده شود».

تصمیمات احساسی ممنوع

توسعه صنایع آب‌بر در فلات مركزی ایران تاكنون سرانجامی جزو توهم آبی برای این مناطق درپی نداشته است. بسیاری از كارشناسان توسعه این مناطق براساس ظرفیت‌های خدادادی مانند گردشگری را پیشنهاد می‌دهند. نماینده مردم بافق در این‌باره می‌گوید:« برخی كارشناسان از گردشگری و درآمدزا بودن آن سخن می‌گویند. برای این كار باید به زیرساخت‌های گردشگری توجه كرد. چه میزان برای ظرفیت‌های گردشگری سرمایه‌گذاری شده است. مواردی كه باید روی آن‌ها مطالعات كارشناسی صورت گیرد. نباید احساسی و آنی برای آن‌ها تصمیم‌گیری كرد. باید برای آب بدون تعصبات محلی برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری شود. نمی‌توان منابعی مانند آب، نفت، سنگ، آهن را قطع كرد. باید نگاهی ملی به این مساله داشت».

جنگ آب آغاز شده است

در پروژه‌های انتقال آب اتفاقی كه رخ می‌دهد زیرپا گذاشتن قانون است. این پروژه‌ها با لابی‌ و فشارهای سیاسی انجام می‌شود و هیچ‌گاه منتظر ارزیابی سازمان محیط زیست نمی‌مانند. محمد درویش با تاكید براینكه اتفاقی كه در ورزنه روی داد، قابل پیش‌بینی بود، به «قانون» می‌گوید:«همه انتظار این مساله را می‌كشیدند و اتفاق شگفت‌آوری نبود. همچنین برای نخستین بار نیز رخ نداده است. هنگامی‌كه به‌جای درنظر گرفتن واقعیت‌های اقلیمی و جغرافیایی این سرزمین همچنان براساس غره شدن بر توان مهندسی و رفع نیازهای اجتماعی برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری انجام می‌شود، متاسفانه دوباره چنین اتفاقاتی رخ خواهد داد. تا زمانی‌كه درك نكنیم آن موردی كه در این كشور بحران آفرین است تنگناهای اقلیمی نیست بلكه نگاه غلط‌های مدیریتی برای تولید پول است، همچنان شاهد وقوع چنین ماجراهایی خواهیم بود. اما ماجرای ورزنه از اینجا شروع می‌شود كه به استقرار صنایع و خدماتی در مناطق می‌پردازیم كه دولت توان مدیریت آن را ندارد. مشكل بحران در یزد، اصفهان، كرمان و سمنان از اینجا شروع شد كه ما بدون توجه به حقایق جغرافیایی و بوم شناختی اقدام به استقرار صنایعی كردیم كه توان هیدرولوژیكی منطقه جوابگوی به این صنایع نبود. پس از آن برای حل مشكلات به‌وجود آمده مجبور به اجرای طرح‌های انتقال آب شدیم. اگر مشكل كمبود آب یا بحران خشكسالی در استان یزد وجود دارد، حال چندین پرسش مطرح است؛ چرا یزد 65 درصد سفال و كاشی این كشور را تولید می‌كند؟ چرا این استان یكی از پنج استان تولید كننده گوشت قرمز كشور است؟ چرا یزد صادر كننده خیار است؟ چرا در این استان كارخانه یزد تایر وجود دارد؟»

فریبی به‌نام اشتغال‌زایی

درویش ادامه می‌دهد:« توسعه صنایع آب‌بر یا كشاورزی برای اشتغال دروغ بزرگی است. چراكه یزد 40 درصد نیروی كار خود را از خارج استان وارد می‌كند چون به اندازه كافی نیروی كار نداشته است. یعنی صنایعی در یزد مستقر شده كه تناسب با جمعیت این استان نداشته و این مساله بحران ایجاد می‌كند. ما برای تامین آبی كه مورد نیاز یزد نبوده، مجبور به انتقال حدود 100 میلیون مترمكعب از سرشاخه‌های زاینده رود شده‌ایم. انتقال آبی كه میان اقوام ایرانی لكنت ایجاد كرده است.

یزد می‌تواند با بسترسازی مناسب در حوزه گردشگری تاریخی فرهنگی و طبیعی با توریسم پزشكی و علمی حرفی برای گفتن داشته باشد. میلیون‌ها گردشگر در ایران و جهان مشتاق كاریزهای ارزشمند و منحصر به فرد یزد هستند. گردشگران بسیاری می‌خواهند پایتخت گل و خشت جهان را تماشا و چشم‌اندازهای ناب بیابانی یزد را نگاه كنند. برای اشتغال‌زایی می‌توان برای احداث بزرگ‌ترین نیروگاه خورشیدی جهان در یزد برنامه‌ریزی انجام داد یا صدها پروژه‌ای كه سازگار با اقلیم این استان هستند».

پروژه‌هایی كه بلای جان اصفهان شد

در این سال‌ها پروژه‌های انتقال آب بسیاری برای اصفهان اجرا شده است. یكی از این پروژه‌ها تونل انتقال آب گلاب بود. پروژه‌ای كه مسئولان اصفهان در آن زمان مدعی تامین نیاز آبی جمعیت اصفهان بزرگ برای پنج میلیون نفر تا افق 1420 بودند. هنگامی‌که بحث آب شرب مطرح می‌شود، این توجیه منطقی است ولی وقتی پروژه بهشت‌آباد را به بهانه آب شرب اجرا می‌کنند و آنگاه‌پروژ‌ه‌های دیگری در قالب انتقال یک میلیارد متر مکعب آب به اصفهان را در فریدن اصفهان از سرشاخه‌های دز اجرا‌می‌کنند، صورت مساله فرق می‌کند. رودخانه دز از لرستان سرچشمه می‌گیرد و پس از عبور از منطقه‌ای که در مرز اصفهان و چهارمحال و بختیاری قرار دارد، وارد کارون بزرگ در خوزستان می‌شود. یعنی بخش‌هایی از حوضه آبریز این رودخانه در لرستان، اصفهان و چهارمحال قرار دارد. تمامی این پروژه‌ها به‌بهانه انتقال آب شرب رخ می‌دهد؛ اغلب هنگامی‌ که پروژه‌های انتقال آب را تعریف می‌کنند، یک درصد ناچیزی به عنوان مثال پنج درصد را برای آب شرب اختصاص می‌دهند؛ چراکه آن‌ها نمی‌خواهندمخالف‌سیاست دولت یعنی اجرای تنها پروژه‌های انتقال آب شرب، حرکت کنند. مساله‌ای که در تحقیق‌ و ‌تفحص باید به آن توجه کرد، توسعه صنایع آب‌بری مانند فولادی و کشاورزی در فلات مرکزی ایران است. توسعه‌ای که تنها توهم آب در این استان به‌وجود آورده و در آینده مردم این استان را با بحران زندگی مواجه می‌کند. استان اصفهان به‌دلیل توسعه صنایعی مانند فولاد، رتبه بالایی در تولید ناخالص‌ملی در کشور قرار دارد که همین مساله موجب افزایش نرخ مهاجرت به این استان شده است. فرونشست زمین در مناطقی که صنایع مستقر شده‌اند و توسعه‌ بخش‌کشاورزی، یکی از پیامدهای منفی این توسعه صنعت است. حال سوال اینجاست كه چرا تاکنون دولت فریبکاری‌کرده و به بهانه شرب این همه پروژه برای توسعه صنایع تعریف کرده است. تامین آب شرب را می‌توان تنها با یکی از این پروژه‌ها برای همیشه حل‌کرد.

حقابه اصفهان دوبرابر شد اما مشكلات صدبرابر

كشاورزان اصفهانی درحالی اقدام به شكستن خط لوله انتقال آب اصفهان به یزد كرده‌اند كه سال‌هاست مردم دیار چهارمحال و بختیاری و خوزستان به آن‌ها به عنوان دزد حقابه می‌نگرند. درویش در این ‌باره بیان می‌كند:« قصه اصفهان درست همان قصه یزد است و تكرار می‌شود. روزگاری حقابه اصفهان 800 میلیون مترمكعب از سرشاخه‌های زاگرس بود، حال و روز زاینده‌رود خوش بود، آب به گاوخونی وارد می‌شد و اصفهان با خشكسالی و بحران آبی دست و پنجه نرم نمی‌كرد. اما زمانی‌كه حقابه اصفهان دو برابر شد، حتی آب به خود این شهر نیز نمی‌رسد. چرا كه به ازای هر یك لیتر آبی كه انتقال داده شد، 6 لیتر بارگزاری انجام شد. اگر از همان ابتدا طرح انتقال آب اجرا نمی‌شد، هرگز ذوب آهن و فولاد مباركه در اصفهان مستقر نمی‌شدند و دوام نمی‌آوردند.

همچنین وسعت اراضی كشاورزی‌ در اصفهان پنج برابر افزایش نمی‌یافت و محصولات آب‌بری مانند برنج در این استان جولان نمی‌دادند. نكته قابل توجه درباره اصفهان اینجاست كه مسئولان اشتغال‌زایی را بهانه توسعه صنایع و كشاورزی اصفهان اعلام می‌كنند این درحالی است كه در چند دهه اخیر به گردشگری این استان آن‌گونه كه باید توجه نشده است. گردشگری در اولویت آن‌ها نبود؛ چرا كه بسیاری از مسئولان این استان بر این باورند كه گردشگری خارجی فرهنگ و ارزش‌های دینی مردم اصفهان را به خطر می‌اندازد.

در شمال شرق اصفهان الگوی خوبی برای توسعه گردشگری وجود دارد. مناطقی مانند بیابانك، جندق و مصر در دوره‌ای خالی از سكنه شدند اما با اجرای طرح‌های گردشگری دوباره رونق پیدا كرده و شاهد رشد جمعیت در این مناطق هستیم. هم‌اكنون نیروگاه 280 مگابایتی انرژی خورشیدی در اصفهان درحال احداث است.این‌گونه پروژه‌ها مزیت‌های واقعی اصفهان هستند.

برای نجات فلات مركزی ایران نیازمند مدیران و مردمی هستیم كه شجاعت اعتراف به اشتباهات گذشته را داشته باشند و آماده جبران آن خطاها نیز باشند».

بارگذاری‌های غلط

از یک‌سو بارگذاری‌های غلط در فلات مرکزی چه به بهانه صنعت یا کشاورزی و از‌ سوی دیگر احداث چندین سد بر کارون تیشه به ریشه منابع آبی ایران زده است. در حال حاضر پنج سد غرقابی که ظرفیت ذخیره ۱۴ میلیارد مترمکعب آب را دارد روی کارون احداث‌شده این در حالی است که کل آورده آب کارون بزرگ در شرایط نرمال ۱۴ میلیارد مترمکعب بوده است. ما با سدهایی مواجه هستیم که آب در آن‌ها نیست و سرمایه‌گذاری روی آن‌ها انجام‌شده و این سدها ۵۰۰ میلیون مترمکعب در سال تبخیر دارند یعنی به‌اندازه سد کرج تبخیر آب داریم. همچنین وزارت نیرو در اقدام جالبی احداث ۱۶ سد دیگر روی کارون بزرگ را در دست مطالعه و اجرا دارد. آینده‌ای که در آن نابودی کارون و در پی آن خوزستان و ایران رخ خواهد داد. در میان این بحران آبی، مدیری در سازمان محیط زیست روی كار آمد كه از همان روزهای نخست امید كارشناسان و فعالان محیط‌زیست را با سخنان خود نا امید كرد. با انتخاب كلانتری به عنوان رییس سازمان حفاظت محیط زیست شاهد صدور مجوزهای انتقال آب در كشور هستیم. پروژه‌هایی كه امنیت ملی ایرانیان را نشانه رفته است. درویش در این‌باره می‌گوید:«موافقت با اجرای پروژه‌های انتقال آب، تكرار تجربه تلخ ارومیه در تمام كشور است. در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه میانگین ریزش‌های آسمانی دو برابر متوسط كشور است اما با مدیریت غلط بزرگ‌ترین بحران بیابان‌زایی جهان را پدید آوردیم كه قصه آن در كتاب‌های درسی كودكان استرالیایی به ‌عنوان درس عبرت، روایت می‌شود. متاسفانه كشور در حوزه منابع آبی از مسئولانی شجاع برخودار نیست تا این واقعیت را بپذیرند و براساس واقعیت‌های حاكم بر سرزمین ایران آن نوع چیدمانی را در دستور كار قرار دهند كه كمترین نیاز را به آسمان داشته باشد».

سخن آخر

همیشه پای آب در بسیاری از جنگ‌های تاریخ درمیان بوده است. كم نیستند كشورهایی كه به‌خاطر آب با همسایه خود درگیر یا دچار جنگ‌های داخلی در میان اقوام خود شده‌اند. مردم كشور ما از نزدیك جنگ به‌بهانه آب را با گوشت و خون خود لمس كرده‌اند؛ هشت سال جنگ تحمیلی بارزترین نمونه آن است. جنگی كه به‌بهانه ادعای مالكیت عراق بر رودخانه اروندرود رخ داد و بیش از یك میلیون نفر در آن كشته شد. در این سال‌ها كه كشورهای همسایه‌ مانند تركیه و افغانستان با اجرای پروژه‌های آبی موجب تشدید بحران خشكسالی و كم آبی در ایران شده‌اند، مدیریت اشتباه در منابع آبی كشور نیز به معضل دیگری برای این سرزمین تبدیل شده است. در چند ماه اخیر دولت ایران به دولت تركیه درخصوص پروژه‌های سدسازی همچون آتاتورك و ایلیسو اعتراض‌های فراوانی داشته اما نكته قابل توجه پاسخ دولت تركیه این اعتراض‌ها بوده است. آن‌ها به مسئولان ایرانی گفته‌اند كدام دولت مسئول خشك شدن ارومیه، بختگان، گاوخونی و صدها تالاب و رودخانه دیگر در ایران است؟ در میان حراج آب در ایران حال چه انتظاری از كشورهای همسایه برای به اشتراك گذاشتن منابع آبی‌شان با ایران می‌رود؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha