در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که دستخوش تحولات بسیاری است؛ اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... . تحولاتی درون و فراتر از مرزها، اما هرچه هست، این دگرگونی‌ها و نوسانات ، همه اجتماع را تحت تاثیر جدی خود قرار می‌دهد و هر روز نمود آن را به شکلی عریان در انظار عموم می‌بینیم . نمودی که گاهی بسیار تکان دهنده و دردآور است.

زنان و جوانان را از چشم انداخته‌ایم!

سلامت نیوز: در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که دستخوش تحولات بسیاری است؛ اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... . تحولاتی درون و فراتر از مرزها، اما هرچه هست، این دگرگونی‌ها و نوسانات ، همه اجتماع را تحت تاثیر جدی خود قرار می‌دهد و هر روز نمود آن را به شکلی عریان در انظار عموم می‌بینیم . نمودی که گاهی بسیار تکان دهنده و دردآور است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه قانون، وقتی مشکلات عدیده اجتماعی را که گریبانگیر مردم وناشی از عوامل متعددی است تحلیل کنیم، به نتایج عجیبی نسبت به ابتدای انقلاب که سنگ بنای تغییر و تحولی عمیق در جامعه ما و قرار بود به‌واسطه این تغییرات وسیع فرهنگی ، مردم در آرمانشهر و مدینه فاضله زیست كنند، می رسیم و رفتارهایی کاملا متضاد با آن افق ها را می بینیم.در ابتدای انقلاب، ایثار، صمیمیت، مهربانی، یکرنگی و سایر ارزش‌های والای انسانی را مشاهده می‌کردیم، اعمالی که هر روز طول و عرض بیشتری پیدا می‌کرد، چنانكه حال می‌خواهیم آن‌ها را یادآوری کنیم ، به مثابه معجزاتی شبیه بودند که در طول تاریخ نه‌تنها کشورمان بلکه در جهان اتفاق افتاده باشد، ازدواج‌های باشکوه و عجیب ، آدم هایی که گویی صدها دنیا را تجربه کرده و از آن سیر شده باشند، ایثار و شجاعت زنان و مردان در جنگی که مطالعه لحظه‌لحظه آن رعشه بر اندام می‌اندازد و ما با وجود اینکه در بین همین ملت زندگی کرده و می‌کنیم باز هم چشم مان از حیرت باز می‌ماند... و اینک، آیا مردمان قهرمان‌پرور و اسطوره‌ای ، دیوپرور شده‌اند؟

یا باید سرخود را مانند کبک زیر برف کرده و همه چیز را انکار کنیم و یا باید واقعیت را دید و با دیدی روشن به تجزیه تحلیل اوضاع پرداخت که در این صورت است می‌شود راه‌های درست را جست‌و‌جو کرد.به راستی چه شده که در طول حدود چهار دهه، درصد بالایی از ارزش‌ها و زیبایی‌ها و زشتی‌ها، وارونه شده و شاید با تعداد زیادی از افراد روبه‌رو می‌شویم که نه تنها بهایی برای ایثار قائل نیستند، بلکه استفاده از حق دیگری را حق مسلم خود می‌دانند؟ چه شده است که مهربانی‌ها و زیبایی‌های مثال‌زدنی این ملت، تبدیل به خشونت و هتک حرمت‌های باورنکردنی شده است؟

نقش انكار ناپذیر زنان

در هر جامعه‌ای سنگ بنای زیرین آن را خانواده و به تبع جوانان آن تشکیل می‌دهد. به جرأت می‌توان گفت بر این دو عنصر اساسی اجتماع ما طی این دهه‌ها ظلم فاحشی رفته است .

اگر درواقع قصدمان نیت خیر برای مردمان مان است، پس اجازه دهید بدون پرده، این موضوعات آنالیز شده و دوایی بر این درد یافته شود. در خانواده نقش اساسی را زن داراست که هرگونه رفتار با وی تاثیر اساسی بر ارکان این سازمان و به تبع جامعه دارد. به‌راستی در جامعه‌ای که زن در خانه خود و از جانب مورد اعتمادترین فردی که به او اعتماد دارد، یعنی همسر، هیچ گونه احساس امنیتی نمی‌کند، چرا که می‌داند و می‌بیند که همسرش می‌تواند به وی خیانت کند و نسبت به او وفادار نباشد و حتی با تعداد زیادی از زنان در ارتباط باشد و آب هم از آب تکان نخورد، چگونه می‌تواند با خیال آسوده و بدون دغدغه به تربیت و اصلاح فرزندان خود بپردازد؟ حتی دیگر در این شرایط شاید نداندرفتار درست و نادرست کدام است؟ در این اوضاع شاید بخش زیادی از انرژی و پتانسیل خود را صرف اسکن رفتار همسر یا حتی تعامل خود با وی و حتی با دیگران کند؟ که البته در این آشفته‌بازار، احتمال تجربه راه‌های نادرست هم زیاد است. مردانی که به نام دین ، بی‌وفایی می‌کنند، در واقع دین را لکه‌دار می‌کنند،چرا که دین شرط چنین رفتارهایی را عدالت دانسته که اکثرا عمل نمی‌کنند.

البته اشکال اساسی به قوانین برمی‌گردد که درچنین مناسباتی به طور قاطع و شفاف شرط عدالت را نه تنها قرارنداده بلکه حتی به آن اشاره نیز نکرده است؛ بنابراین مشخص است که در چنین بازار شامی ، چه سوء استفاده‌های وحشتناکی حتی از جانب کسانی که به دین اعتقاد ندارند، صورت بگیرد.زنان کشور ما درعرصه انقلاب و جنگ،صحنه هایی را پدید آوردند که گاهی بی مثال است و به قول امام گاهی این زنان بودندکه نه تنها خود در میدان بودند بلکه مردان رانیزبه میدان آوردند. درانقلاب، زنان، زمانی که هنوز حکومت شاهنشاهی بر مسند قدرت بود، همانانی که تا چندی قبل ازآن به سبک اروپایی لباس می پوشیدند،خود حجاب و چادر را انتخاب کردند،بی آنکه گشت ارشادی وجود داشته باشد و بر این اعتقاد اصرارکردند چون زاده انتخاب خودشان بود. در زمان جنگ،نه تنها مانع رفتن همسر و فرزندان‌شان به جبهه نبودند بلکه عامل تعیین‌کننده ای درتشویق آنان به حضور موثر در جنگ بودند و حتی زمانی که همسرشان به شهادت می رسید حلقه ی ازدواج خود را نیزکه با ارزش‌ترین یادگارکوتاه زندگی شان بود، به جبهه هدیه می کردند و خود نیز در پشت جبهه ،به طورمصمم پشتیبان رزمندگان بودند.

حتی گاهی درشهرهای مرزی، روبه‌روی دشمن جنگیدند، ولی حالا واقعا حیف است که این قدرت بزرگ و بنیادی رانه تنها نادیده گرفته بلکه کاملا وی رابی دفاع گذاشته و اجازه داده شودکه به راحتی حق او را ضایع كنند.حرف برسراین است که بر اساس قانون و دین، می شود جلوی ظلم آشکاری که به این قشر موثر، به نام احکام خدا اعمال می شود،گرفت ،ولی باید دید چرا مسامحه می شود؟

درحالی که مسئولان می توانند با ابزار قانون و احکام شرعی،خیانت مردان به همسران شان و پایمال کردن حقوق مادی و معنوی ایشان را عادلانه رسیدگی کرده و حکم دهند ولی متاسفانه،خود را نه تنها به زحمت نمی‌اندازند بلکه گویی اتفاقی نیفتاده است.درچنین شرایطی،آیا انتظاردارند زنانی که این قدرازخودمایه گذاشته اند که بارها امام خمینی(س)،خدمات آنان به انقلاب و جامعه رابیش ازمردان ارزیابی كرده اند و حالا این طور جواب می گیرند و کسی حتی حاضر نیست در مورد حقوق قانونی و حقه آنان صحبتی بکند،باز هم به آنان اعتمادکنند و بارسنگین داشتن چندین فرزند رابه دوش بگیرند، آن هم درشرایطی که هر لحظه باید انتظار این راداشته باشند که پدر این فرزندان ،کاملا قانونی به وی خیانت کرده و احساس و آمالش را پایمال كند؟اگرحالا هم توجه نشود،سال دیگر و سال های دیگر دیراست و این بار بازخواهند پرسید چه شده است؟ و چرا زنان این چنین شده اند؟

بیاییم قبل ازاینکه بیش از این دیرشود،معضلات جامعه را که رکن های اصلی آن زنان و جوانان هستند، واقع بینانه و متعهدانه تحلیل کرده و راه آن را پیداکنیم که چاره ای جزاین هم نیست.

جوانان را از چشم نیندازیم

عنصر بعدی جوانان هستند که از ابتدای انقلاب ، به نام اینکه باید اصلاح شوند و به راه کج نروند، از مدرسه ابتدایی تا دبیرستان، تحت فشارهایی که گاهی نیز از روی خیرخواهی بوده است، قرارگرفته‌اند.

به راستی اگر ما کودک یا نوجوان را به اجبار سرپا نگه‌ داریم یا با توهین و تهدید، به او بفهمانیم که فلان پوشش را دارا باشد وی را اصلاح کرده‌ایم؟ این روش غلطی که متاسفانه از ابتدا در آموزش‌ و‌ پرورش پی‌ریزی شده و هیچگاه مسئولان رده بالای این سازمان آموزشی، زحمت بازنگری مجدد آن را به خود ندادند، می‌توان گفت جوانان ما را رفته‌رفته از خودمان دور کرده و حتی آنان را جامعه گریز كرده است.فشارهایی که تاکنون به‌خصوص برزنان وجوانان وارد شده نه تنها اثری نداشته بلکه کاملا نتیجه عکس داشته است.

رفتارهای غیراصولی که با این دو قشر انجام شده و با ابتدایی ترین اصول روانشناختی و انسان شناسی در تضاد بوده، موجب دوری هرچه بیشترآن‌ها از عاملان چنین رفتارهایی شده و نتیجه دلخواه عاملان چنین برنامه ای محقق نشده، چرا که در‌واقع هدف آن‌ها روی آوردن این بخش مهم از ملت به اهداف و مبناهای فکری آنان بوده که برعکس نه تنها باعث رویگردانی مخاطبان چنین روشی شده بلکه تنفر شدید را به همراه داشته است.درجامعه ای که این حجم از رویگردانی وتنفر وعدم اعتماد که وجود آن یک سرمایه اجتماعی تاثیرگذار است، وجود داشته باشد، خواه ناخواه ، آن جامعه مسیر رشد وتعالی معنوی را طی نخواهد کرد ودر چنین حالتی هر روز به حجم عصبیت افسار گسیخته، نزاع ها و قتل های خیابانی، شیوع ویروس بی‌اعتمادی ، خیانت و دروغ و ... افزوده خواهد شد.

رجوع به جامعه شناسان و روانشناسان وپژوهشگران مسائل اجتماعی خبره و استفاده از راهکارها و ایده های عملی آنان در مرحله کنونی کشور ما نه تنها یک فوریت اجتماعی است بلکه فوریتی امنیتی نیز است؛ چراکه بعضی از مشکلات اجتماعی که تعدادشان هم متاسفانه کم نیست، به مرحله بحران و در آستانه فروپاشی رسیده است.

موضوع این است که این راهش نیست، نه در ارتباط با خانواده و نه با جوانان. شاید این مطالب را نپذیرید ولی اگر واقعا دل مان برای این ملت می‌سوزد ، با واقع‌بینی کامل، اوضاع را باید تحلیل کرد، حتی اگر تلخ باشد و راه‌ ‌حل واقعی را پیدا کرد باز هم حتی اگر تلخ باشد .

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha