سلامت نیوز-*علیرضا شریفییزدی: بخش بزرگی از مشکلات دختران و زنان در ایران مشترک است، اما اگر بخواهم بهطور اختصاصی به مسائل دختران بپردازم؛ نکته نخست تفاوت و فشاری است که از حوزه تفاوت دو واژه برای دختران ما ایجاد میشود. یکی مقوله جنس و دیگری جنسیت است.
ما خوب میدانیم جامعه ما به لحاظ سنتی و فرهنگی پیش فرضهایی دارد که بر اساس آنها امتیازات و محدودیتهایی برای دختران در نظر گرفته شده است. اولین بحث شاید بحث تحصیل باشد. ما در دورههایی شاهد نوعی محدودیت جنسیتی برای دختران در ادامه تحصیل بودیم. آنچنان که در رشتههایی فقط مردان حضور داشتند.
با اینکه بیش از 60 درصد از دانشجویان ما را دختران تشکیل میدهند، اما هنوز هم میبینیم که محدودیتهایی از این قبیل وجود دارند. محدودیتهایی که بر پایه جنسیت است و دختران در همه رشتههایی که وجود دارد، نمیتوانند ادامه تحصیل دهند و این مساله نیاز به بازبینی دارد. نکته دوم مسائل دختران در حوزه اشتغال و کار است.
مراکز تصمیمگیر و تصمیمساز که عنصرها، ارزشها و هنجارهای فرهنگی را تولید کرده و به جامعه پمپاژ میکنند، به شدت برای آنها مساله جنسیتی اهمیت دارد. به این معنا که با وجود آمار بالای تحصیلات دانشگاهی دختران، سهمشان در بازار کار ناچیز است. آمارها 14 درصد را و حتی 12 درصد را مطرح میکنند.
گرچه بنده به صحت این آمار اعتماد ندارم، اما آنچه مسلم است، اشتغال پستهای بالا توسط مردان چه در خصوصی و چه در بخش دولتی است که تبعیض جنسیتی را نشان میدهد. به این گونه که دختران با تحصیلات بالا به غیر از چند رشته خاص نمیتوانند به جایگاه عالی برسند. نکته بعدی پستهای سازمانی است.
شما وقتی به ادوار مختلف کابینه دولت نگاه میکنید، پستهای اجرایی و مدیریتی به ویژه در سطوح بالا به شدت مردگرایانه است، یعنی ما هنوز نتوانستیم به دختران و زنان اعتماد کنیم که میتوانند در سمتهای بالای مدیریتی حضور داشته باشند. حتی آنهایی که در بدنه کار تجربه دارند و لایههای بالاتر مدیریتی را تجربه کردهاند،
در سطح وزارت تاکنون فقط یک مورد را بعد از انقلاب تجربه داشتیم و در سطوح پایینتر هم آمار مناسبی وجود ندارد. گرچه در دورههایی شاهد بودیم که تلاشهایی صورت گرفته تا نابرابریها و تبعیضها تا حدی جبران شوند، اما میبینیم که نوعی مذکرسالاری در کشور حاکم است که باید به آن پرداخته شود.
دختران بهراحتی در شهر تردد نمیکنند
در عرصه هنر هم به لحاظ فرهنگی، حقوقی و قانونی برخی محدودیتها را برای دختران اعمال میکنیم که به نظر میآید زیبنده فرهنگ ایرانی و موقعیتهایی که امروز در آن قرار داریم، نیست. از سوی دیگر، گاهی در برخی از لایههای اجتماعی خشونت آشکاری علیه دختران احساس میشود، یعنی وقتی که دختری در سطح شهر تردد میکند یا منتظر تاکسی است، شاهد هستیم که خشونتهای مستقیم و غیرمستقیم از طرف گروههایی انجام میگیرد.
این در حالی است که هنوز به لحاظ فرهنگی حمایت لازم از دختران وجود ندارد، یعنی احساس امنیت نه خود امنیت که ضرورت دارد یک خانم داشته باشد. نکته دیگر مقوله ورزش است. اینکه به دلایل مختلف از حضور دختران در ورزشگاهها جلوگیری به عمل میآید. مسالهای که نه به لحاظ فرهنگی و نه به لحاظ شرعی مانع ندارد.
قطعا چنین رویکردی بر روح و روان دختران ما اثرگذار است. از سوی دیگر، کمبود یا نبود فضاهای ورزشی مناسب که دختران بتوانند در آنجا به ورزش بپردازند، به شدت سلامت آنها را تهدید میکند. این مساله عاملی است برای اینکه فشارهای مضاعف بر دختران وارد شود. آنچنان که حضور کم رنگ آنها در ورزش قهرمانی و مجامع بینالمللی موجب شده که سرمایهگذاری مناسب به اندازه پسران برایشان در حوزه ورزش در نظر گرفته نشود. بحث بعدی مراکز فرهنگی است.
به هر حال دختران ایرانی با توجه به تحصیلات، آشنایی با زبانهای مختلف و ارتباطاتی که با دنیا دارند، میتوانند در مراکز فرهنگی مناسب آگاهی خود را به سایر دختران و دیگران عرضه کنند تا آنها هم از این توانمندیها بهره بگیرند. همانطور که با فقر فضا و مربی حاذق زن در حوزه ورزشی رو به رو هستیم، در حوزه فرهنگی هم وضعیت این گونه است.
قانون حامی دختران نیست
یکی از مهم ترین بحثهایی که طی سالیان اخیر بسیار به آن پرداخته شده جایگاه قانون در حمایت از دختران به ویژه در زمان ازدواج است. اینکه برخی امتیازات در قانون از جمله سادگی و سهل بودن مقوله طلاق برای پسران جوان و مردان تازه ازدواج کرده در نظر گرفته شده است. این در حالی است که اگر خانمی به هر دلیل نتواند با همسرش ادامه زندگی دهد، ماهها و سالیان طولانی باید مسیر مراکز قضائی را طی کند تا به اثبات برساند که توانایی ادامه زندگی با همسرش را ندارد.
همین مساله دوباره در مورد حضانت فرزند نیز برایش ایجاد میشود. مطالعات نشان میدهد معمولا در طلاق افرادی که همهجانبه زیر بار مشکلات زندگی میروند، دخترانی جوانی هستند که تازه ازدواج کرده و مادر شدهاند، اما همچنان قانون این حق و حقوق را بهطور طبیعی و عادی جدا از شروط برای مردان قائل شده است. یکی از مشکلات بزرگی که ما در اتاق درمان روانشناسان و رواندرمانگران و مراکز قضائی با آن رو به رو هستیم، محدودیت مضاعفی است که برای دختران ایرانی ایجاد میشود.
یکی دیگر از محدودیتها خشونتهای جسمی، روحی و روانی آشکار و پنهانی است که در درون خانواده از سوی همه اعضا به ویژه جنس مذکر به دختران وارد میشود، البته مادران هم در تشدید این مقوله نقش دارند. این در حالی است که میزان افسردگی، اقدام به خودکشی و اضطراب در بین دختران به نسبت پسران بیشتر است.
گرچه در همه جای دنیا افسردگی دختران نسبت به پسران دو برابر است، اما مطالعات نشان میدهد که وضعیت افسردگی دختران در جامعه ما تا چهار برابر هم گزارش شده است. این آمار شاید قابل اتکا نباشد، اما به عنوان بحث هشداردهنده اهمیت دارد. آخرین نکته مقوله محدودیت دختران در سواد رسانه است.
به دلیل اینکه ما نه در مدارس و نه در دانشگاهها رسانه را به صورت یک سواد مورد نیاز به همه اعضای جامعه به ویژه دختران آموزش ندادهایم و این باعث شده که دختران با کمال تاسف به دلیل نداشتن سطح آگاهی مناسب در زمینه سواد رسانهای به دام گروههای شیاد بیفتند. همه این موارد فضایی را ساخته که شاید بسیاری دختران آن را مناسب نمیدانند. اگر بخواهیم نسبی حساب کنیم دختران نسبت به پسران در چارچوبهای سنگینتر از نظر روانی قرار دارند. همچنین از نظر اجتماعی هم میزان مشارکت، ارتباط و تعامل آنها نسبت به پسران پایینتر است.
نظر شما