كشتن انسان‌ها داستان مخوفی است به خصوص اگر به یك عادت تبدیل شده باشد و از سر تفریح یا انتقام جویی رخ دهد. آدم‌کشی زنجیره‌ای یا قتل‌های سریالی به گونه‌ای از قتل گفته می‌شود که قاتل سه نفر یا بیشتر را در بازه زمانی حدود یک ماهه به قتل می‌رساند.

پرونده‌های قتل‌های سریالی در ایران

سلامت نیوز:كشتن انسان‌ها داستان مخوفی است به خصوص اگر به یك عادت تبدیل شده باشد و از سر تفریح یا انتقام جویی رخ دهد. آدم‌کشی زنجیره‌ای یا قتل‌های سریالی به گونه‌ای از قتل گفته می‌شود که قاتل سه نفر یا بیشتر را در بازه زمانی حدود یک ماهه به قتل می‌رساند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از قانون ،قاتل ممکن است جنایت‌های خود را در زمان، مکان و موقعیت‌های مشابهی انجام دهد.با اینکه همه کارشناسان این گونه قتل را ناشی از مشکلات روحی و روانی قاتل به حساب می‌آورند اما جرم‌شناسان در زدن برچسب قتل سریالی به یک جنایت دچار تردید هستند.به عنوان مثال بسیاری از جرم‌شناسان و کارشناسان انجام سه قتل با ویژگی‌های مشابه را لازمه ورود پرونده به دسته قتل‌های زنجیره‌ای می دانند اما کارشناسان و کارآگاهان اف بی آی سخت گیری بیشتری از خود نشان داده و تعداد قتل‌ها را به پنج مورد رسانده‌اند. قاتل زنجیره‌ای افراد مورد نظر خود را تعقیب می‌کند و قربانی را با نقشه قبلی و در فرصتی مناسب به قتل می‌رساند. الگو و نحوه ارتکاب قتل‌ها مشابه یکدیگر و قربانیان دارای نقاط مشترک مانند شغل، نژاد، ویژگی‌های ظاهری، جنسیت یا گروه سنی خاص هستند.

افراد در دوران کودکی و در سنین رشد تعاملات و رفتارهای اجتماعی را در خانواده می‌آموزند. در این زمان اگر کودک در محیط خانواده و از سوی افراد خانواده مورد بی‌مهری و بی‌اعتنایی قرار گیرد یا طرد شود، این روند اجتماعی شدن دچار اختلال می‌‌شود. در مطالعه‌ای که در سال ۱۹۹۰ توسط دو محقق به نام‌های ویلسون و سیمن صورت گرفت، مشخص شد تمامی قاتلان سریالی مورد مطالعه در دوران کودکی خود با نوعی از مشکلات محیطی نظیر خانواده‌های فروپاشیده و فاقد انسجام روبه‌رو بوده‌اند. بر طبق این تحقیقات همه این افراد در خانواده‌هایی بزرگ شده بودند که طلاق، جدایی یا فقدان یکی از والدین در آن‌ها اتفاق افتاده بود. در این خانواده‌ها کودک از کانون توجه خارج می‌شود. در نتیجه کودک اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد و خود را ناتوان از تغییر شرایط می‌بیند، پس دنیایی خیالی برای خود می‌سازد و به‌آن پناه می‌برد. این دنیای خیالی همان آرمان شهری است که کودک در واقعیت به‌آن احتیاج داشته و کم کم جای دنیای واقعی را می‌گیرد. او در این دنیا هر چه می‌خواهد می‌کند، هدف فقط برآوردن و ارضای امیال اوست و دیگران در این دنیا ارزش و جایگاهی ندارند. بر طبق نظر گاریسون (۱۹۹۶)احساسات و خوی اجتماعی در این دنیای وهمی و خیالی فرد-محور رشد می‌یابد و سیر طبیعی نهادینه شدن و شکل گیری مفاهیمی مانند خوب و بد و نوع دوستی دچار نقصان می‌شود و این آغاز شکل گیری شخصیت جامعه ستیز و ضداجتماعی فرد است. در نهایت مرزهای دنیای واقعی و خیالی کم کم از بین رفته و احساساتی مانند سلطه گری، زورگویی، برتری جویی جنسی و خشونت تقویت می‌شود که در آینده زمینه‌های ارتکاب جرم و جنایت توسط فرد را مهیا می‌سازد.به خصوص كه این‌افراد از هوش سرشاری بهره‌مند هستند.

در این بین یكی از چالش‌های حقوقی در مورد این قاتلان، بحث شناسایی، دستگیری و در نهایت مجازات آن‌هاست. یكی از واقعیت‌های تلخ این است كه این افراد بسیار باهوش بوده و در زمان قتل ردی از خود باقی نمی‌گذارند. قتل های آن‌هاهمیشه یك امضای مشخص با خود دارد. بعد از دستگیری و اثبات جرم هم حداكثر مجازات آن‌ها اعدام خواهد بود كه حال چه یك قتل، چه چندین قتل، تنها مجازات این افراد اعدام خواهد بود. در ایران مجازات قتل، نفس قصاص است .

قتل واژه‌ای عربی و به معنای کشتن و کشتار است.قتل، گرفتن جان دیگری بدون مجوز شرعی و قانونی است. هرکسی جان دیگری را بدون مجوز بگیرد، قاتل و مستوجب مجازات است. قتل دارای انواع مختلفی است که قتل عمدی می‌تواند به قصاص قاتل منجر شود اما تشخیص دقیق اینکه قتل عمدی است یا غیرعمدی، شرایطی دارد که در سیر تحول قوانین مختلف قابل بررسی است.در گذشته و در قانون مجازات عمومی مصوب 1304 که در دوره پهلوی اجرایی می‌شد، اگرچه در موارد متعددی مجازات اعدام در نظر گرفته شده است اما بر اساس ماده 170 مقرر شده بود که «مجازات مرتکب قتل عمدی اعدام است». این قانون تا اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان در کشور جاری بود اما با اجرایی شدن قوانین اسلامی به جای قوانین دیگر، یکی از مهم‌ترین قوانینی که به سرعت تغییر کرد و از شمول قانون مجازات عمومی خارج شد، موضوع قصاص و دیات و در ذیل آن بحث قتل بود. تصویب قانون راجع به مجازات اسلامی و قانون حدود و قصاص در سال 61 موجب شد تا با نسخ مجازات اعدام برای قتل عمدی، قصاص نفس و دیه جایگزین اعدام برای قتل شود. در واقع قصاص به عنوان یک حق خصوصی و قابل گذشت، جایگزین اعدام به‌عنوان یک مجازات عمومی و غیرقابل گذشت شد.

بر اساس ماده یک قانون حدود و قصاص مصوب 1361، « قتل عمد برابر مواد این فصل موجب قصاص است و اولیای دم می‌توانند با اذن ولی مسلمین یا نماینده او قاتل را با رعایت شرایطی که‌خواهد آمد به قتل برسانند». مشابه این مقرره بعدها در ماده 205 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 تکرار شد. هم در قانون سال 61 و هم در قانون سال 70، قتل عمدی از ضرب و جرح عمدی جدا شده بود و موضوع قصاص نفس جداگانه از قصاص عضو مورد بحث قرار گرفته بود از آنجا که قتل یا هر نوع ضربه دیگری که موجب صدمه، جراحت یا آسیب عضو یا منافع فرد دیگری شود، جنایت محسوب می‌شود و از نظر احکام اسلامی جنایت حسب مورد موجب قصاص یا دیه است، بنابراین قانون‌گذار با تجمیع همه مقررات در این خصوص تحت عنوان «جنایت عمدی» در ماده 290 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392، در چهار بند، اقسام جنایت عمدی را معرفی کرد. همچنین قانون‌گذار در ماده 16 قانون جدید مجازات اسلامی به طور کلی مقرر کرد که «قصاص مجازات اصلی جنایات عمدی بر نفس، اعضا و منافع است».

یكی دیگر از چالش های مهم حقوقی بحث جنون یا بیماری روانی قاتل در زمان قتل‌های سریالی است. در ماده ۱۴۹ آمده است:«هرگاه مرتکب در زمان ارتکاب جرم دچار اختلال روانی بوده به‌نحوی که فاقد اراده یا قوه تمییز باشد، مجنون محسوب می‌شود». پس وجود اختلال روانی به حدی که فرد اراده یا عقل خود را از دست بدهد، ملاک مجنون بودن افراد است. البته باید توجه داشت که مجنون بودن افراد توسط روان‌شناسان و روان‌پزشکان جنایی مورد بررسی قرار می‌گیرد و آنان هم با معیارهایی مانند نوع اندیشه، گفتار، رفتار، عواطف و نیز نوع نگاه فرد، سلامت روانی یا جنون وی را تعیین می‌کنند.اما در قتل های سریالی اگر داشتن بیماری روانی چون دیگر آزاری یا اشتیاق برای كشتن یا انتقام گرفتن و... مطرح باشد، این افراد چنان با برنامه ریزی و دقیق مرتكب قتل می‌شوند كه ارتكاب قتل در حالت جنون منتفی می‌شود. براساس این گزارش، درست است كه قتل‌های سریالی در حقوق کیفری عنوان مجزایی ندارد اما در ایران در ذیـل کتـاب قصـاص و در صورت عدم اجرای آن ذیل کتاب دیات و تعزیرات بررسی می‌شود. در مرحلـه واکـنش کیفری، نظام‌های مختلف حسب مورد مجازات قتل عمد درجه نخست، قتـل عمـد مشـدد یـا تعدد جرم را اعمال می‌کنند. قاتل سریالی از نظر روانـی نـه مجرمـی سـالم و نـه فاقـد مسـئولیت است. در حقوق کیفری ایران هیچگاه قاتل سریالی موفـق بـه استفاده از دفاع جنون یا بیماری روانی خود نشده و به حداکثر مجازات قـانونی محکـوم شـده است. همین رویه- جز در موارد نادر- در سایر کشورها نیز جاری بوده است. بـا تصـویب مـاده286قانون مجازات اسلامی1392بعید نیست کـه قـاتلان سـریالی در مـواردی در قالـب جـرم حدیِ افساد فی الارض محکوم به اعدام شوند.

قاتلان سریالی و قتل خانوادگی


تئوری قتل‌های سریالی نخستین بار در دهه 1970 توسط «رابرت رسلر» جرم شناس و افسر جنایی آمریکایی مطرح شد.قتل سریالی یعنی کشتن سه نفر یا بیشتر به طور مستمر که می‌تواند این بازه زمانی هفتگی،ماهانه یا سالانه باشد.قتل هایی که در قاتل احساس نوعی رضایت یا لذت می‌کند.شاید از منظرعرف ارتکاب چنین عملی در معنای کامل کلمه از سوی فردی مجنون باشد اما در حقیقت این افراد مجنون نیستند بلکه با علم و عمد دست به این نوع کشتار می‌زنند؛ به نحوی که به تعبیر دکترین ما،مقام این افراد در جامعه تا «هیولا‌های آدمخوار» تنزل میابد.از منظر روان‌شناسی این جنایتکاران اغلب منزوی بوده و دچار ترس‌های مرضی هستند؛ به همین دلیل اغلب قربانیان خود را از قشر ضعیف جامعه، یعنی زنان و کودکان انتخاب می کنند.اغلب باهوشند و با توسل به مهارت‌های خود قربانی را اغوا کرده به نحوی که نمی‌توانند تشخیص دهند فرد مقابل‌شان یک قاتل زنجیره‌ای است.

اغلب مجردند و خانواده آن‌ها دچار ازهم‌گسیختگی بوده، والدین‌شان سوء مصرف مواد داشته یا روان پریش بود‌ه‌اند. چه بسا در بسیاری از این خانواده‌ها تعرضات جنسی نیز به کودکان صورت می‌گرفته است و پیامد این اقدامات با آزار حیوانات توسط این قاتلان بالقوه کوچک نمود می‌یابد.مانند جفری دامر آدمخوار آمریکایی که در کودکی مورد تجاوز واقع شده بود و به کندن سر جوندگان متمایل بود.

در ایران نیز در سال های 59 تا 64 «مجید سالک محمودی»مخوف ترین قاتل سریالی ایران بوده است که قربانیان خود را از میان زنان شوهردار انتخاب می کرده است؛ به این دلیل که وقتی به علت پرداخت چک دو سال به زندان می افتد پس از بازگشتن از زندان شاهد خیانت همسر خود می‌شود و پس از آن حدود 21 فقره قتل سریالی زنان برای وی در پرونده اش ثبت شده است. مطابق افکار سردمداران مکتب تحقق،جرم مانند یک بیماری است و جامعه باید قبل از شیوع آماده مقابله باشد. به علت ترسی که از بروز این نوع جرایم در بین مردم وجود دارد و علیه تمامیت جسمانی افراد است و اغلب با خونریزی یا شیوه‌های غیرانسانی صورت می گیرد از آن با عنوان جرایم خشونت‌بار یادمی‌شود.

قاتلان سریالی قریب به اتفاق، صداهایی را می‌شنوند که در عالم خارج وجود ندارد و طی صحبت با این صداها رسالتی بر دوش آن‌ها بار می‌شود تا جامعه را از لکه‌های ننگی پاک کنند و به اصطلاح انگل‌های اجتماع را از بین ببرند.

به همین دلیل آن‌ها از عمل خود احساس گناه و پشیمانی نمی‌کنند بلکه آن را ضرورت می‌پندارند.این فرآیند و تکرار قتل‌ها تا جایی ادامه می‌یابد که پس از دستگیری ناگهان با واقعیت رو به رو می شوند که قربانی آن‌ها شرور نبوده و تمامی این اقدامات بی رحمانه و غیر انسانی توام با شکنجه و تجاوز را روی انسان‌های بی‌گناه انجام دادند.یعنی تغییراتی در تفکر قاتلان قبل و بعد از ارتکاب جرم صورت می گیرد. فوکس و لوین از قاتلان سریالی طبقه‌بندی ارائه کردند:1-قاتلان جنسی یا سادستیک. 2-قاتلان لذت پرست با انگیزه مالی یا شخصی. 3-قاتلان خانوادگی که امروزه نیز خبرساز شده است؛ یعنی قربانیانی که اعضای یک خانواده اند.

در قتل‌های خانوادگی اغلب الگوهای مشابهی درعمل مجرمانه دیده می‌شود.مثل خشم آنی،حمله با سلاح به افراد خانواده و خودکشی پس از ارتکاب که البته انگیزه در هر یک می‌تواند متفاوت باشد. مجازات قتل خانوادگی متفاوت است.قتل فرزند توسط پدر که مطابق ماده 220 قانون مجازات اسلامی از موارد سقوط قصاص است و مستوجب دیه است که این دیه به وراث غیر از پدر(چون قتل از موانع قصاص است)،پرداخت می شود و پدر مطابق ماده 612 به حبس تعزیری 3تا10 سال محکوم می شود.اگر فرزند توسط مادر به طور عمد کشته شود، مستوجب قصاص است.قتل عمد توسط همسر نیز مستوجب قصاص است که با رعایت تفاضل دیه انجام می‌شود.البته در صورت بروز قتل در فراش ماده 630 به علت مهدور الدم بودن زن مطابق تبصره 2 ماده295 عمد به شبه عمد مبدل شده وتنها دیه خواهد داشت.در قتل‌های خانوادگی عللی چون شرایط بد اقتصادی، اختلافات خانوادگی،اعتیاد،خطربی‌آبرویی،ازدواج مجدد یکی از طرفین، ازعوامل تحریک کننده بروز این نوع جنایات است.

قتل سریالی به علت آنکه مفهومی تنها حقوقی نیست و ابعاد روان‌شناختی و روان‌پزشکی آن برجسته‌تر است، در قوانین کیفری ما عنوانی جزایی و مستقل ندارد و به طور پراکنده می‌توان آن را در قالب قتل عمد در کتب مختلف قانون مجازات اسلامی واکاوی کرد یا با نظر بر ماده 286 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 و بحث فقهی، آن را افساد‌فی‌الارض دانسته و حکم به اعدام داد.

در هر صورت از آنجایی که قاتل سریالی بیش از دو فرد را به قتل می رساند،به علت نبودن حکمی خاص،با توسل به قاعده عام «تجمیع مجازات وعدم تداخل جرایم مستلزم قصاص»از لحاظ اجرای مجازات به تعداد قتل‌ها به قصاص نفس محکوم و قانونا تعدد ومجازات مشدد به کار گرفته می شود.

در قتل‌های سریالی، قاتل متوسل به بیماری‌های روانی شده تا بتواند از خود دفاع کند و از مجازات شانه خالی کند که البته چنین توسلی هم با توجه به خوی وحشیانه موجود در این جرم امر بعیدی نیست اما با وجود آنکه با توجه به اختلالات شخصیتی وجنسی قاتلان سریالی ،آن‌ها بیمار روانی محسوب می‌شوند، این بیماری نمی‌تواند رافع مسئولیت کیفری باشد؛ چرا که جنونی که رافع مسئولیت کیفری است،آن است که قوه تمیز و اراده فرد را زائل کند؛ در حالی که اغلب قاتلان سریالی دارای اختیار تام بوده و تعمدا به چنین اعمال موحشی دست می‌زنند؛ از این رو در حقوق کیفری ایران تاکنون هیچ قاتل سریالی ای نتوانسته است از این حربه برای راه خلاصی از مجازات استفاده کند یا حتی از تخفیف مجازات برخوردار شود. اما آنچه که به عنوان خلأ قانونی احساس می‌شود، این فرض است که تمامی اولیای دم از قصاص جانی گذشت کنند.

در اینجا حکم قصاص نفس از فرد برداشته می‌شود و النهایه از لحاظ واکنش عمومی،به مجازات حداکثر10سال تعزیری موضوع ماده 612 قانون مجازات محکوم می شود،اما آیا این میزان مجازات برای فردی که مکررا دست به اعمال وحشیانه و قتل‌های خونخوارانه زده و امنیت عمومی را به خطر انداخته است، کافی‌است؟

البته با لحاظ افسادفی‌الارض این مورد قابل حل است اما باز هم جای یک ماده قانونی به عنوان حکمی خاص خالی است و از سویی نیز باید تکلیف درجه بندی بیماری جنون و روان‌شناختی این افراد توسط متخصصان روشن شود تا در بحث توسل به علل رافع مسئولیت کیفری خلل و تردیدی وارد نشود.

در عین حال برای پیشگیری یا مرهم گذاشتن بر چنین زخم‌های عمیقی در جامعه، باید به درمان روانی و افزایش تحمل در افراد پرداخت و با ترویج روح ایمان در بین مردم بر فرو بردن خشم‌های کهنه و جدید در آن‌ها اقدام کرد.مضاف بر آن،آموزش در همه جا مرتبه اول را دارد که بیشترین اثر خود را از طریق رسانه‌ها خواهد گذاشت.

رسانه با بیان اخبار موجب افزایش آگاهی مردم شده اما اگر تنها در این حد بماند فقط بلندگوی خشونت ها خواهد بود، پس در راستای اعلام ما وقع،رسانه باید به تحلیل چندبعدی و ارائه راهکار های مناسب توسط متخصصان بپردازد تا بتواند اثر حقیقی خود را به جا بگذارد.در تحلیل و شناخت این نوع پدیده جنایی نیاز به کمک تمام ابزار های علم روان‌شناسی،حقوقی و رسانه ای احساس می شود.

شبح چاه‌های قنات

هوشنگ ورامینی قاتلی است كه در برابر یك خبرنگار دهن به اعتراف گشود تا گزارشِ حوادث نویس كیهان، گره تك تك قتل‌ها را باز كند تاجایی كه این خبرنگار در خاطرات خودنوشته است: پس از کشف دو سه جسد بازپرس یک روز با من تماس گرفت و خواهش کرد که در یک شماره روزنامه محل دفن تمامی قربانیان را افشا کنم تا مجبور نشود هر روز منتظر بماند تا من در هر شماره کیهان محل دفن یکی از قربانیان را افشا کنم، ولی سردبیر روزنامه برای اینکه کیهان روز به روز تیراژ بالاتری داشته باشد، من را ملزم کرد بدون توجه به خواسته بازپرس، هر روز محل دفن یک قربانی را فاش کنم و من نیز چنین کردم.

به گفته این خبرنگار،هوشنگ ورامینی برایش شرح داد که طی چند سال اخیر هفت پسربچه و یک مرد آلمانی به نام ارنست لانگه را به قتل رسانده و محل دقیق دفن اجساد این قربانیان را هم برایش افشا کرده بود. هوشنگ ورامینی که آخرین پسربچه را پس از تعرض و خفه کردن در برج خرابه ورامین انداخته بود، گفت: دو پسربچه را به شمال کشانده و پس از کشتن آن‌ها جنازه‌ها را در ساحل دریای خزر زیر تپه‌های ماسه‌ای ساحل پنهان کرده و بقیه پسربچه‌ها را هم به حاشیه قبرستان مسگرآباد و بیابان شترخان برده و شبانه پس از خفه کردن آن‌ها دفن‌شان کرده است. اما مردی که توسط هوشنگ ورامینی به قتل رسید، یک کارشناس اقتصادی آلمانی بود که از یک ماه پیش ماموران پلیس در جست‌و‌جوی او بودند و ناپدید شدن او جنجالی در محافل سیاسی کشور پدید آورده بود. در حالی که دولت آلمان به حکومت ایران اولتیماتوم داده بود که باید طی یک هفته سرنوشت این تبعه آلمانی روشن شود. هوشنگ ورامینی در جریان اعتراف به من گفت نیمه‌شبی ارنست لانگه را در حال مستی در یکی از خیابان‌های تهران دیده و او را پس از کشاندن به گورستان مسگرآباد، همه پول‌هایش را ربوده و سپس وی را به داخل یکی از چاه‌های متروک قنات در حاشیه قبرستان انداخته است. من پس از این مصاحبه عجیب، شرح جنایات هوشنگ ورامینی را در صفحه حوادث کیهان منتشر کردم و در این گزارش نوشتم که ارنست‌لانگه آلمانی زنده نیست بلکه کشته شده است و هوشنگ ورامینی جسدش را در یکی از چاه‌های متروک قنات انداخته است. به نوشته خبرنگاركیهان«پس از انتشار گزارش، بازپرس جنایی و مقام‌های پلیس ابتدا نوشته‌ام را باور نکردند تا اینکه من با انتشار اعترافات هوشنگ ورامینی نشانی محل دفن یکی از پسربچه‌هایی را هم که توسط هوشنگ ورامینی کشته شده بود در روزنامه منتشر کردم و بازپرس برای اطمینان از صحت اعتراف‌های قاتل، مامورانی را به ساحل دریای خزر فرستاد و جنازه پسربچه را در همان محل در زیر تپه ماسه‌ای یافتند».

از آنجا که هوشنگ جنایاتش را در ورامین مرتکب می‌شد، به او لقب هوشنگ ورامینی دادند و باتوجه به اینکه او همیشه کلاه نمدی به سر داشت، بعضی‌ها نیز لقب قاتل کلاه نمدی را به او دادند. هوشنگ در بیشتر عکس‌هایی که توسط خبرنگاران از وی گرفته شد، لبخند به لب داشت.

او حتی در نامه‌ای که برای خبرنگار روزنامه کیهان نوشته بود، گفته بود: «خوانندگان عزیز من تاکنون هفت نفر را سر بریده‌ام و تا آخر عمر همین کار من است برای این‌که... دلم می‌خواهد زنده بمانم و آه دلم را از این‌ها بگیرم. هوشنگ ورامینی» اما بعدها او به قتل 14 زن و پسر جوان اعتراف کرد.او طعمه‌هایش را از بین جوانان انتخاب می‌کرد و بعد از بستن دست‌های آن‌ها و آزار و اذیت‌شان، قربانیان را به قتل می‌رساند و سرشان را از بدن جدا می‌کرد. او تمام مقتولان را داخل چاه می‌انداخت و به همین دلیل قبل از دستگیری، معروف به شبح چاه‌های قنات شد. نخستین جسد در آخرین ماه‌های سال 41 کشف شد؛ جسد مردی بی سر در یکی از قنات‌های نعمت‌آباد. در بررسی جسد مشخص شد دست‌های مقتول قبل از جنایت از پشت بسته شده است. یک ماه بعد جسد سر بریده زن جوانی در چاه‌های دولت آباد پیدا شد، زن جوان نیز مانند قربانی قبلی دست هایش از پشت بسته شده بود. بعد از آن نیز دو جسد دیگر در چاه‌های حوالی شترخان به همان صورت پیدا شد.

هوشنگ در تحقیقات گفت: از قتل‌ها لذت می‌بردم و به همین دلیل قتل‌هایم شکل سریالی به خود گرفت. هوشنگ به بعضی از قربانیانش می‌گفت که به شما آموزش آدمکشی می‌دهم، آن‌ها را به بیابان می‌برد و به بهانه آموزش دست‌های آن‌ها را از پشت می‌بست و بعد چشم‌های‌شان را و در نهایت نقشه قتل را اجرا می‌کرد.

مخوف‌ترین قاتل سریالی ایران

مجید سالک‌محمودی ازمخوف‌ترین قاتلان سریالی ایران بود. او در طول پنج سال، 30 زن را با طناب سفید رنگ خفه کرد. مجید در جریان ناپدید شدن زن جوانی و دو فرزندش دستگیر شد. شاهدان اعلام کردند که زن جوان را آخرین بار سوار خودروی شورلت سبز رنگی دیده‌اند. خیلی طول نکشید تا ماموران آگاهی توانستند شورلت سبز رنگ مشکوکی را در حوالی میدان بهارستان متوقف کنند. در صندوق عقب شورلت که شماره پلاکش مربوط به ارومیه بود، لباس زنانه و مقدار قابل توجهی طناب سفید وجود داشت. صاحب ماشین ادعا می‌کرد که لباس‌ها را برای فروش در صندوق عقب ماشین گذاشته، اما هیچ نظری درباره وجود طناب سفید در ماشینش نداشت. او در بازجویی‌ها به قتل 30 زن در سال‌های 59 تا 62 اعتراف کرد. مجید در زندان توانسته بود در مدتی که برای خوردن شام دستبند نداشت، خودش را با طنابی که از حاشیه پتوهای سلول درست کرده بود، خفه کند. با خودکشی مجید پرونده قتل‌های او نیز برای همیشه بسته شد. یكی از نزدیكانش گفته است: وی به‌دلیل کشیدن چک بدون محل دو سال به زندان می افتد و بعد از آزادی از زندان، از ارتباط همسرش با پسرخاله خود آگاه می شود. اینکه چرا این دو نفر را نکشت، هیچ‌وقت مشخص نشد ولی او به همین دلیل تمام زنانی را که فکر می‌کرد و در عمل می‌دید به شوهران‌شان وفادار نیستند به قتل می‌رساند. احمد محققی نیز در کتاب خود با نام آخرین شکار قاتل (تهران: فراز، ۱۳۶۶، ص ۲۱۳) درباره مرگ مجید سالک‌محمودی که در اختیار دادستانی وقت تهران بود، می‌نویسد: «ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه هشتم خرداد ۶۵، درحالی‌که عازم ماموریتی بودم و از خیابان‌های نزدیک دادسرا می‌گذشتم، پیام رسید که به سرعت با دادسرا تماس بگیرم. وقتی به دادسرا آمدم، نگهبان گفت که گویا یک نفر زندانی در زندان قصر خودکشی كرده‌است. با زندان قصر تماس تلفنی گرفتم. جانشین رییس زندان سرگردی بود که با ناراحتی بسیار اعلام كرد مجید در بند مجرد خودش را کشته‌است. با مرگ وی پرونده اش برای همیشه بسته شد.

زنانی كه به دست مجید كشته شدند

درسال ۵۹ اولین قتل که فجیع‌ترین قتل مجید هم به حساب می‌آمد، مربوط به یک زن ۳۶ساله به نام اختر و دو فرزند ۱۱ و ۹ساله اش به نام‌های محمد و فرحناز بود. تیر ۱۳۶۴، پاسگاه ژاندارمری آزادی تهران، از کشف جسد زنی که خفه شده بود و حدود ۲۵ تا ۳۰ سال داشت، خبر داد.یكم تیر ۱۳۶۴، پاسگاه ژاندارمری شریف‌آباد ورامین، در ابتدای جاده خاوران کشف جسد زنی ۲۸ ساله را خبر داد.۱۵ تیر ۱۳۶۴، جسد انیس، کارگر کارخانه، در جاده آستانه-رشت کشف شد. انیس ۳۵ سال داشت.۲۹ تیر ۱۳۶۴، ماموران کلانتری جوادیه تهران‌پارس، جسد زنی ۳۰ ساله را در کیلومتر ۲۵ جاده آمل کشف کردند.۵مرداد ۱۳۶۴، ماموران ژاندارمری کن تهران، به جسد زنی به نام عشرت برخوردند.۲ مهر ۱۳۶۴، ماموران پاسگاه ژاندارمری کرج، جسد زنی ۵۵ ساله به نام فاطمه را کشف کردند. علت مرگ وی خفگی اعلام شد.۲۸ مهر ۱۳۶۴، ماموران ژاندارمری «قریه ایلانجیق» اردبیل، جسد دختر ۱۷-۱۶ ساله‌ای را کشف کردند. علت مرگ وی خفگی بوده‌است.۱۴ آذر ۱۳۶۴، ماموران ژاندارمری بستان آباد، جنازه یخ‌زده پسر بچه‌ای را در کنار جاده و جسد زنی ۲۵ ساله به نام خدیجه را نیز در همان نزدیکی کشف کردند.۲۸ آذر ۱۳۶۴، با کشف جسد کودک حدود ۹ ماهه‌ای در ساعت ۸ صبح در نزدیکی امامزاده طاهر (کرج)، ماجرا به پلیس گزارش داده شد.اندکی بعد جسد منصوره مادر بچه نیز کشف شد. خفگی ناشی از فشردن گلو با طناب علت مرگ او تعیین شد.۵ دی ۱۳۶۴، پلیس کلانتری ۱۳ خیابان امیرکبیر تهران، تحقیقات خود را برای یافتن سرنخ‌هایی از قتل زنی به نام خیرمقدم آغاز کرد. این زن، با طنابی سفید رنگ و نخی خفه شده بود. خیرمقدم ۳۵ ساله بود.۱۷ دی ۱۳۶۴، جسد زنی ۲۵‌ساله در تاکستان کشف شد.

نام او راضیه بود.۱۸ دی ۱۳۶۴، پلیس کلانتری ۸ تهران، رسیدگی به قتل زن ۴۰‌ساله‌ای به نام پروین را آغاز کرد. وی نیز خفه شده بود.۲۵ دی ۱۳۶۴، ژاندارمری شریف‌آباد قزوین، جسد زنی را در حوالی کوندج یافت که به دلیل خفگی جان سپرده بود. تحقیقات بعدی بازپرس قتل حاکی از آن بود که این زن فاطمه نام داشته و در فروشگاه قدس تهران به کار مشغول بوده‌است. فاطمه ساکن سعادت‌آباد تهران بود.۲۸ دی ۱۳۶۴، ژاندارمری تاکستان، جسد زنی ۳۲ ساله را کشف کرد. محبوبه معلم بود و خفه شده بود.۳۰ دی ۱۳۶۴، در قریه نرجه تاکستان، جسد زنی ۲۵ ساله که به گزارش پزشک قانونی به علت خفگی جان سپرده بود، کشف شد.۸ بهمن ۱۳۶۴، ماموران ژاندارمری شهرک قدس تهران، در چهارراه میخ‌سازی خیابان پاک‌نژاد، جسد زن ۲۹ ساله‌ای را کشف کردند. علت مرگ وی خفگی اعلام شد. نام او ناهید و کارمند بیمارستان بود.۱۱ بهمن ۱۳۶۴، جسد زنی ۴۵ ساله که با طناب سفید رنگ یک‌متری خفه شده بود در بستان آباد کشف شد.۱۲ بهمن ۱۳۶۴، ماموران ژاندارمری کن تهران، جسد زنی را کشف کردند که بر اثر خفگی جان سپرده بود. نام او قدوس بود.۱۷بهمن ۱۳۶۴، ماموران ژاندارمری اوین تهران، جسد زنی حدود ۴۰ ساله را که با طناب سفید رنگی خفه شده بود، یافتند. معصومه ۴۱ سال داشت. خواهر معصومه، به ماموران گفته بود که وقتی خواهرش سوار یک وانت‌بار بوده متوجه شده بود شورلت ایران سبز رنگی مجهز به بی‌سیم با راننده لاغر اندامی در تعقیب اوست. راننده که حدود ۳۲ ساله به نظر می‌آمد به معصومه گفته بود که از طریق بی‌سیم ماشینش حرف‌های او و راننده وانت را شنیده‌است. وی حتی کارتی هم به معصومه نشان داده بود.

عامل قتل‌های عنکبوتی

«اسمم سعید حنایی، شغلم بنایی و متاهلم. از هفتم مرداد سال گذشته (1379) تاکنون 16 زن را کشته‌ام، از عمل خود به هیچ وجه پشیمان نیستم و اگر دستگیر نمی‌شدم قصد داشتم تعداد قتل‌ها را به عدد 150 برسانم». این‌ها جملات آغازین دفاعیه قاتل زنجیره ای دهه 80 ایران است. سعید حنایی یکی از قاتلان زنجیره‌ای ایران بود که در شهر مشهد به انجام قتل زنان خیابانی می‌پرداخت. جلسات دادگاه او در تالار اجتماعات دادگستری خراسان به ریاست حجت‌الاسلام والمسلمین غلامرضا منصوری برگزار شد. وی در اولین جلسه دادگاه در توضیح نحوه ارتكاب جرم وتكذیب اتهام سوء استفاده از كارت امر به معروف و نهی از منكر توسط خود، گفت : تمامی افرادی كه من با موتور یا ماشین به منزل آوردم ، با خواست خود و بدون ارائه كارت می‌آمدند. حنایی افزود :من با این افراد كه دارای چهره‌هایی مشخص و متمایز از دیگران بودند ، صحبت كرده و با آن‌ها مبلغی را طی می‌كردیم و پس از آوردن آن‌ها به منزل در یك حركت غافلگیرانه از پشت سر به آن‌ها حمله كرده و گلوی آن‌ها را می‌فشردم و پس از یك تا دو دقیقه با روسری به طور كامل آن‌ها را خفه كرده ، در چادرشان می‌پیچیدم. وی با بیان اینكه به غیر از مقتول اول كه دارای یك حلقه، یك گردنبند و 10 هزار تومان پول بود ، كل مبالغ 15 مقتول دیگر را 3900 تومان به همراه پنج بلیت اتوبوس اعلام و اظهار داشت : من مبلغ 3900 تومان را نیز صرف خرید لاستیك برای موتورم كردم كه بتوانم برای حمل و نقل این زنان مشكلی نداشته باشم». حنایی در مورد زنان معروف به زنان خیابانی نیز در دادگاه گفته بود : زنانی كه توسط من به قتل رسیدند ، اكثرا با دو هزار تومان راضی می‌شدند، آن‌ها كسانی بودند كه رنگ حمام را ندیده و بدن‌های‌شان بوی مواد مخدر می‌داد.

وی در بخشی از اعترافات خود گفته است:«من با این اقدامات قصد آزار و اذیت کسی را نداشتم فقط درصدد به‌هم زدن فضایی بودم که وجود آن را باعث جری تر شدن زنان خیابانی برای فساد بیشتر می دانستم. من گمان می کردم عامل اصلی علنی شدن فساد در جامعه آزادی بی قید و شرط زنان خیابانی بود. اگر این آزادی نباشد آن‌ها نمی توانند جوانان را به گناه بیشتر و آلودگی تشویق کنند». در بخشی از گزارش شعبه ویژه قتل اداره آگاهی مشهد آمده است:«تعداد ۱۱ فقره جسد زنان در مشهد از مردادسال ۷۹ در داخل و حاشیه شهر مشهد کشف شده که با بررسی‌های صحنه های کشف جسد، نظریات پزشکی قانونی، معاینات اجساد و بررسی پرونده ها، با توجه به وجوه اشتراک این جنایات، تصور می شود که از سوی یک مرد یا افرادی واحد، به قتل رسیده اند، ازنكات مشابه باید به موارد زیر اشاره كرد: تمامی قربانیان در امر اعتیاد، توزیع مواد مخدر، ولگردی و منکراتی دارای یک تا ۶ فقره سابقه هستند.تمامی قربانیان در ساعات اولیه شب گرفتار شخص جانی شده اند. در اجساد به‌جز دو فقره اول، آثار مقاومت و دفاع مشاهده نشده است.  اعمال مجرمانه جانی در سروگردن مقتولان مشاهده می‌شود در دو فقره قتل نخست آثار دستان و انگشتان جانی برناحیه گردن با آثار دررفتگی مهره گردن مشاهده می شود و در بقیه جنایت ها، قربانیان به وسیله روسری خود آن‌ها، خفه شده اند».

بعد از رسیدگی‌های قضایی حکم اعدام به جرم قتل ۱۶ زن در شهر مشهد سحرگاه ۲۸ فروردین ۱۳۸۱ با حضور مقامات قضایی، اولیای دم و ماموران نیروی انتظامی در محوطه زندان مرکزی مشهد اجرا شد.

وی از مرداد ۷۹ تا مرداد ۸۰ به ۱۶ فقره قتل دست زد که به قرار زیر است:

۷ مرداد ۱۳۷۹، افسانه کریمپور زنی ۳۰ ساله که دختری ۹ ساله نیز داشت، ناپدید شد.۱۰ مرداد، زنی به نام لیلا آشفته در حالی که خفه شده بود، در زیر بوته‌زارهای گوجه فرنگی در حوالی جاده خین‌عرب مشهد پیدا شد.

۱۱ مرداد ۷۹، در محله سجادشهر مشهد، جسد زنی به نام فریبا رحیم‌پور در یک گونی زرد رنگ کشف شد. او هم خفه شده بود.

۳ دی ۷۹، کمی بالاتر از شرکت ایران خودرو مشهد، چادری مشکی که جسد زنی در آن پیچیده شده بود، کشف شد. این زن معصومه نام داشت.

۱۶ بهمن ۷۹، باز هم در روبه‌روی ایران خودرو، جسد زنی پیچیده در چادر کشف شد. نام این زن، سارا رحمانی ۲۷ ساله بود.

۲۹ بهمن ۷۹، جسد زنی ۴۵ ساله به نام اعظم عبدی، در حالی که خفه شده بود در حوالی جاده خین‌عرب کشف شد.

۱۹ اسفند ۷۹، جسد زن ۵۰ ساله‌ای به نام سکینه کیهان زاده در شمال شرقی مشهد کشف شد. جسد این زن نیز در چادری سیاه پیچیده شده بود.

۲۳ اسفند ۷۹، جسد زن دیگری به نام خدیجه کامل قصری که با روسری خفه شده بود، در روستای دوست‌آباد حوالی مشهد کشف شد.

۱۲ فروردین ۱۳۸۰، در حاشیه جاده قوچان_مشهد، در جوار میدان شهید فهمیده و جاده خین‌عرب، جنازه زنی پیچیده در چادر مشکی کشف شد. این زن مرضیه سعادتیان ۳۵ ساله و مجرد بود.

۱۴ فروردین ۸۰، جسد مریم، ۳۵ ساله در حالی که خفه شده و در چادری پیچیده شده بود، کشف شد.

۱۵ فروردین ۸۰، جسد طوبی جشن آبادی، ۳۵ ساله و مجرد كه در چادری پیچیده شده بود، کشف شد.

۲۴ فروردین ۸۰، جسد عذرا حاجی زاده ۳۱ ساله در حالی كه خفه شده بود در خیابان خیام شمالی مشهد کشف شد.

۳ تیر ۸۰، جسد مریم بیگی ۲۸ ساله در بلوار شهید موسوی مشهد و اجساد شیوا و زهرا نیز در نقاطی در همان نزدیکی کشف شد. هر سه آن‌ها خفه شده بودند.

۱۱ تیر ۸۰، جسد لیلا، ۲۰ ساله که خفه شده بود در مشهد پیدا شد.

۲۴ تیر ۸۰، جسد محبوبه الهی ۱۸ ساله در جاده قدیم قوچان کشف‌شد.

مرداد۸۰، زهرا صدخسروی ۳۳ ساله آخرین قربانی بود که رسانه‌ها قاتل این زنان را «قاتل عنکبوتی» نامیدند.

اولین قاتل زنجیره‌ای ایران

علی اصغر بروجردی معروف به اصغر قاتل (زاده ۱۲۷۲ خورشیدی - درگذشته ۱۳۱۳ خورشیدی) اولین قاتل زنجیره‌ای ایران با 33قتل به حساب می‌آید.

اولین قربانی او در تهران، نوجوان 13 ساله‌ای بود كه روزنامه اطلاعات در گزارش از اعترافات اصغر قاتل از قتل این نوجوان ولگرد در سال 1312 منتشر کرده است: «این نوجوان در چند نوبت تقریبا هشت ریال از من گرفته بود و وعده کارهای خلاف اخلاق می داد تا اینکه چند روز قبل از ماه رمضان او را در مسجدشاه دیدم و به او گفتم تاکنون مبلغی پول گرفته‌ای اما من چیزی نفهمیده ام بیا با هم برویم و من چهار ریال دیگر به تو خواهم داد. آن پسر راضی شد و همراه من آمد تا از دروازه ماشین بیرون رفتیم او را به خرابه شترخان بردم و ناگهان با مشت به پهلوی او زدم به وی تعرض کردم و چون خیال می کردم اگر به هوش بیاید شاید از دست من شکایت کند دو مشت دیگر به شکمش زدم و او بیهوش شد سپس با چاقو سرش را بریدم . در آن لحظه که مشغول بریدن سر بودم به هوش آمد و گریه و التماس کرد اما من توجهی نکردم و پس از قتل جنازه را در همان محل با پیراهن سفید و شلوار پاره دفن کردم و از طریق دروازه حضرت عبدالعظیم به شهر بازگشتم».

قربانیان وی را اکثراکودکان تشکیل می‌دادند که او در اغلب موارد به آن‌ها تجاوز می‌کرده است. اصغر با فروش تنقلات به کودکان و نوجوانان با آنان طرح دوستی می‌ریخت و کم‌کم با وعده‌هایی آن‌ها را به خلوتی می‌کشید و به آنان تجاوز می‌کرد یا آن‌ها را مورد اذیت و آزار قرار می‌داد. نخستین بار در سن ۱۴ سالگی به علت اذیت و آزار کودکان در بغداد دستگیر شد و به زندان افتاد. اما کمی سن وی باعث شد تا خطر وی جدی گرفته نشود و با رضایت والدین کودکان آزاد شود. وی مجددا به فروش آجیل و تنقلات به کودکان مدرسه‌ای روی آورد. با مشخص شدن آزار رسانی وی به پنج کودک در بغداد، علی اصغر محکوم به ۹سال حبس شد. وی از سن ۲۷ سالگی برای در امان ماندن از دست پلیس و دادگاه، تصمیم گرفت بعد از تجاوز به طعمه‌های خود آنان را سر به نیست کند. به این ترتیب وی تا پایان اقامت خود در عراق ۲۵ کودک و نوجوان را به قتل رساند. به اعتراف خودش هنگامی که آخرین کودک را در بغداد می‌کشت توسط کودک دیگری دیده شد به همین علت به سرعت و برای همیشه از عراق فرار کرد و روانه ایران شد.

وی در مورد جنایاتش در عراق می‌گوید:درعراق در قهوه‌خانه برادرم هر چه پول می‌گرفتم خرج اطفال می‌کردم. مدتی هم در مساجد، آجیل می‌فروختم و با اطفال رابطه برقرار می‌کردم تا اینکه به علت فریب دادن پنج بچه از فرزندان متمولین آنجا و فریب دادن آن‌ها، 9 سال حبس کشیدم. پس از آزادی، از برادرم خواستم که برایم زن بگیرد ولی قبول نکرد. دیگرهمیشه با اطفال بودم تا اینکه یک شب یک شاگرد نجار به نام حسن را فریب دادم با پنج نفر دیگر به او تجاوز کردیم؛ به خاطر همین دو سال حبس کشیدم و از طرف محکمه تحت نظر پلیس بودم. هر شب پلیس در خانه می‌آمد و بودن مرا در خانه کنترل می‌کرد، تصمیم گرفتم به هر پسری که تجاوز می‌کنم، او را به قتل برسانم. در بغداد ۲۵ پسر را سر بریدم اغلب جنازه را در شط غرق می‌کردم، برخی را هم به قدری ماهر شده بودم که از سر بریدن هیچ آثاری نمی‌گذاشتم. آخرین بچه را که می‌کشتم کودک دیگری مرا دید که من از همان‌جا به ایران فرار کردم.

او در مورد یکی دیگر از قربانیانش در ایران چنین اعتراف کرد:«پس از فریب طفل 14 ساله او را به طرف دروازه حضرت عبدالعظیم(ع) بردم و در میان راه چون خسته شده بود با اتومبیل تا کار ماشین رفتیم و من در آنجا برایش نان و حلوا خریدم ، خورد و سپس به طرف سید ملک خاتون رفتیم و در یک گودال به وی تجاوز کردم و در یک لحظه با مشت به شکمش زدم و پسربچه روی زمین افتاد در همین هنگام چاقو را کشیدم ، سرش را بریدم و بدنش را در همان گودال و سر را در گودالی دیگر دفن کردم».

دهم دی ۱۳۱۲ در یک قلعه خرابه در بیابان شترخان در جنوب تهران، چوپان نوجوانی سر بریده شده کودکی را می‌یابد و سراسیمه این خبر را به اهالی روستای نجف آباد در همان نزدیکی می‌رساند. ماموران اداره تامینات (آگاهی) تهران با حضور در محل جسد کودک و نیز دو جسد دیگر را می‌یابند که همگی کمتر 20 سال سن داشته و در دو هفته گذشته کشته شده بودند.در بیست و سوم بهمن همان سال در فاصله کمتر از دوماه، جمجمه جوان دیگری در میدان جلالیه (پارک لاله) پیدا می‌شود اما تلاش برای یافتن جسد وی بی نتیجه می‌ماند. پنج روز بعد جنازه فردی 30 ساله در قنات امین‌آباد منطقه دولت‌آباد کشف می‌شود که بدون سر است.با ایجاد جو رعب و وحشت در تهران، پلیس (نظمیه) و دادگستری (عدلیه) به تلاش جدی برای یافتن سرنخی از قتل‌ها مشغول می‌شوند. سردار تیمورخان مفتش باتجربه تامینات تهران مامور پیگیری قتل‌های زنجیره‌ای در جنوب تهران شد. ماموران با اجیر کردن چند چاه کن، به تلاش خود برای یافتن جسد یافت شده در قنات ادامه دادند.آن‌ها در روز پنج‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۱۲ در حوالی چاه‌های قنات امین آباد، به مردی میانسال در بیابان برخوردند که یک پیت حلبی و یک پشته حمالی همراهش داشت. ماموران از وی و شغلش می‌پرسند. وی ادعا کرد که بامیه‌فروش است و پیت هم ابزار کار اوست. ماموران در ابتدا به وی شک نکردند اما با تفتیش پیت متوجه لباس‌های خونین و یک کارد خونین می‌شوند. وی ادعا می‌کند که پیراهن و شلوار را از بازار حرم عبدالعظیم(ع) خریده و کفش و کلاه را یافته‌است. پیت و سینی و بقیه چیزها هم وسایل کار اوست. اما ماموران از پاسخ وی قانع نشده و به این ترتیب مرد بامیه فروش دستگیر و برای استنطاق به کمیسری و سپس به تامینات تهران برده می‌شود؛ به این ترتیب اصغر قاتل دستگیر‌می‌شود.

ماموران به محل زندگی علی اصغر در کاروانسرای رضاخان می‌روند و با پرس‌وجو از همسایه‌ها متوجه می‌شوند شب پیش از آن پسر بچه‌ای که علی اصغر وی را برادر خود معرفی می‌کرده، شب را در اتاق او خوابیده‌است. آن‌ها لباس‌های به دست آمده را شناسایی و متعلق به همان نوجوان معرفی می‌کنند.

سرانجام در سحرگاه روز چهارشنبه ششم تیر ۱۳۱۳ حکم اعدام وی در میدان توپخانه در جلوی تشکیلات نظمیه مملکتی اجرا شد. وی ابتدا شوخ و سر حال بود اما با مشاهده طناب دار در هم شکست و بنابر اظهارات حاضران گفت در صورت آزادی دو گوسفند برای قربانی نذر خواهد کرد.

خفاش شب

غلامرضا خوش‌رو معروف به خفاش شب از معروف‌ترین قاتلان زنجیره‌ای ایران بود. وی قتل‌های زنجیره‌ای خود را که همراه با سرقت و تجاوز جنسی بود از سال ۷۱ در تهران آغاز کرد. یک‌بار در سال ۷۱ دستگیر شد ولی از چنگ ماموران گریخت و در بار دوم در سال ۷۶ دستگیر و به اتهام ۹ فقره قتل اعدام شد. البته وی در دادگاه تنها به یک مورد سرقت ماشین و تقسیم اموال مسروقه اقرار کرده و قتل‌ها را کار شخصی به نام حمید رسولی می‌دانست. در نخستین روز از آذر سال ۱۳۴۳ در یکی از روستاهای فاروج به دنیا آمد. او در تهران ازدواج کرد اما در پی بداخلاقی‌ها از همسرش جدا شد و به خراسان بازگشت. در سال ۶۱ به اتهام سرقت در نیشابور دستگیر شد و بعدها نیز به اتهام جاسوسی برای روسیه که خود آن را عنوان کرده بود، زندانی شد. در سال ۷۱ بار دیگر غلامرضا خوشرو به تهران آمد و این بار بود که تا هنگام دستگیری قتل‌های زنجیره‌ای خود را آغاز کرد. او با پوشیدن لباس سیاه و سرقت یک خودرو مسافرکشی می‌کرد.

او پس از سوارکردن دختران جوان و زنان آنان را به محل خلوتی می‌کشاند و پس از سرقت وسایل‌شان و آزار آنان طعمه‌های خود را به قتل می‌رساند، سپس اجساد آنان را در محل خلوتی می‌سوزاند.او بارها دستگیرشده بود اما با دادن نام‌های مختلف بارها ماموران را فریب داده بود. در سال ۷۱ به دنبال شکایت چند دختر جوان مبنی بر اینکه دو مرد پس از سوارکردن آن‌ها به عنوان مسافر طلاها و پول‌های‌شان را سرقت کرده و برخی را نیز مورد تجاوز قرار داده‌اند، ماموران تحقیقات گسترده‌ای را آغاز کردند و پس از چند روز تعقیب و مراقبت و در یک درگیری مسلحانه دو تن را که اقدام به این اعمال جنایتکارانه کرده بودند، دستگیر کردند. این دو نفر به نام‌های علی کریمی و غلامرضا خوشرو که آن زمان خودش را مراد نادری معرفی کرده بود، در بازجویی به چندین فقره تجاوز و سرقت مسلحانه اعتراف کردند.در جزییات نحوه كشف اجساد آمده است:روز ۱۳ فروردین ۱۳۷۶، با کشف جسد زنی ۵۴ ساله در مقابل پارک چیتگر تهران، پلیس تحقیقات جنایی خود را برای کشف ماجرای این جنایت آغاز کرد. نام این زن توان نظری بود.۱۶ فروردین ۷۶، جسد سوخته زنی در باغی در کرج کشف شد. پزشک قانونی علت مرگ را اصابت ضربات چاقو به ناحیه گردن و سینه تشخیص داد و وقوع سوختگی را پس از قتل دانست. جسد متعلق به زنی به نام عهدیه بود.۳۱ فروردین ۷۶، جسد سوخته زنی ۴۳ ساله در جاده در دست احداث فرحزاد تهران، کشف شد. پزشکی قانونی علت مرگ را پارگی قلب و گردن به وسیله کارد مطرح کرد.

۲ خرداد ۷۶، جسد سوخته زنی در منطقه اوین تهران کشف شد. علت مرگ به تشخیص پزشکان اصابت ضربات چاقو به گردن و سینه بود. الهه همتی‌نژاد، ۲۴ ساله، برای عیادت خواهرش به بیمارستانی در چمران رفته بود و شب، هنگام بازگشت جان سپرده بود.

۸ خرداد ۷۶، ماموران پلیس تهران، جسد سوخته دو زن را در بلوار آسیا کشف کردند. بنا به گزارش پزشک قانونی قربانیان قبل از سوزانده شدن به قتل رسیده بودند. یکی از دو جسد سن بیشتری داشت و با ۲۷ ضربه چاقو به قتل رسیده بود و جسد کم سن‌تر خفه شده بود. اعظم ثابت‌نژاد به همراه دخترش منیره قهوه‌چی قربانی این جنایت شده بودند.

۱۴ خرداد ۷۶، جسد سوخته دختر دانشجویی در بلوار اندیشه شهر زیبا در غرب تهران کشف شد. دست‌ها و پاهای قربانی بسته شده بود و علت مرگ سوختگی بود. مقتول پرند پرچمی، دانشجوی سال پنجم دندان‌پزشکی همدان بود.

۳۰ خرداد ۷۶، جسد سوزانده شده زنی ۵۵ ساله در بزرگراهی در دست احداث واقع در غرب تهران کشف شد. این قربانی قدم‌خیر جهان‌فر نام داشت.

وی طی دو جلسه دادگاه در مجتمع قضایی امام خمینی(س) توسط شعبه ۳۵ دادگاه عمومی تهران محاکمه شد. دادگاه وی یکی از جنجالی‌ترین دادگاه‌های تاریخ ایران بود که به شدت مردم را متاثر کرد. اتهامات وی ۹ فقره قتل، تلاش برای قتل خواهر‌زاده خردسال خود با قرار دادن وی در کشو، فرار از دست ماموران (در سال ۷۲) سرقت و تجاوز اعلام شد. تمام مراحل دادگاه جز رسیدگی به اقدامات منافی عفت وی به‌طور علنی برگزار شد.خوشرو روز۲۲ مرداد ۱۳۷۶ پای چوبه دار رفت؛ درحالی‌که روی کاغذ نوشته بود: «به هیچ‌کس بدهکار نیستم و از کسی طلبکار نیستم و از همه طلب بخشش دارم». وی در ساعت ۴۵: ۷ در چهار دیوار انبار روباز ورزشگاه آزادی واقع در سه راه دهکده المپیک به دار مجازات آویخته شد.

نخستین قاتل سریالی زن در ایران

مهین قدیری در خانواده ای متوسط متولد شد. او فرزند سوم خانواده بود و چهار خواهر و یک برادر داشت. او وقتی 14 سال بیشتر نداشت به مردی که 12 سال از خودش بزرگ تر بود علاقه مند شد و تصمیم گرفت با وی ازدواج کند. هر چند خانواده مهین با این وصلت به‌شدت مخالف بودند، مراسم عروسی بالاخره برگزار شد و مهین پس از آن با مدرک سیکل ترک تحصیل کرد. علاقه او به ورزش باعث شد مدتی در رشته دوومیدانی کار کند. مهین بعد از ازدواج ارتباط با خانواده اش را کمتر کرد و یک سال بعد اولین دختر او متولد شد. او از مشکلات شدید مالی رنج می برد و بدهی 25 میلیون تومانی، وی را در مخمصه گرفتار کرده بود. خودش می گوید: «طلبکارم تهدید کرده بود من را به زندان می اندازد. مشکل مالی شدیدی داشتم. شوهرم راننده کامیون بود اما به دلیل اعتیاد اخراجش کرده بودند. راه چاره ای نداشتم. فساد اخلاقی کار بسیار زشت و ناپسندی است برای همین به فکر سرقت افتادم و برای این که طعمه هایم بعدها مرا شناسایی نکنند، تصمیم گرفتم آن‌ها را بکشم.من قبل از هر قتل از خدا می خواستم مرا نجات دهد. از کشتن زنان خیلی ناراحت می شدم اما می خواستم تا زمانی که بدهی ام را تسویه کنم به قتل ها ادامه بدهم. در این مدت حدود چهار میلیون تومان به دست آوردم و بعد از هر قتل پول مسروقه را به طلبکارم می دادم و به او می گفتم اگر بداند این مبالغ چطور تهیه می شود هرگز آن را قبول نمی کند، اما طلبکارم می گفت این حرف ها برایش مهم نیست و او فقط طلبش را می خواهد».مهین جنایت‌های سریالی خود را از چهاردهم بهمن 87 کلید زد و نخستین قربانی او، زنی 64ساله به نام کبری بود. این زن صبح زود خانه‌اش را به مقصد آزمایشگاه ترک کرد و روز بعد جسدش در مسیر خاکی در حوالی الموت کشف شد. 24 روز بعد ماموران در جریان کشف دومین جسد قرار گرفتند.

این زن هم خفه شده و طلاهایش مانند کبری از سوی قاتل به سرقت رفته بود. در هشتمین روز سال 88 جسد عاطفه 67 ساله در منطقه «مینودر» کشف شد. با کشف سومین جسد زمزمه وقوع قتل های سریالی مطرح شد، اما فرمانده انتظامی استان در آن زمان این فرضیه را رد کرد.پس از عاطفه جنایت های مشابه همچنان ادامه داشت، معلم 51 ساله به نام صغری و زن 50 ساله دیگری هم کشته شدند. با توجه به عمق حساسیت موضوع، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی خود را به قزوین رسانده و تحقیقات در این زمینه را آغاز کردند.پلیس در جریان تحقیقات خود، ردپای یک زن را در این جنایت ها کشف کرد. ساعت 15 پنج‌شنبه بیست‌و چهارم اردیبهشت 88 خانه مهین شناسایی و زیر نظر گرفته شد و ماموران ساعت 30 دقیقه بامداد روز بعد با حکم قضایی وارد منزل این زن شدند و او و شوهرش را بازداشت کردند. مهین حاضر نمی شد مسئولیت قتل‌های سریالی را برعهده بگیرد، اما سرانجام بعد از دو روز بازجویی زن 32 ساله اتهام خود را پذیرفت؛ البته از بین پنج مقتول زن، کشتن چهار نفر از آن‌ها را گردن گرفت.

مهین اقرار کرد به اماکن شلوغ مثل آزمایشگاه و مقبره چهارانبیا می رفت و پس از شناسایی زنان مسن با این ادعا که آن‌ها شبیه مادرش هستند، اغفال شان می‌کرد. مهین جز مقتول اول، دیگر قربانیان را در صندلی عقب می نشاند تا بعد از قتل هنگام رانندگی جنازه رویش نیفتد و برایش مزاحمت ایجاد نکند.او در بین راه با آبمیوه مسموم طعمه هایش را بیهوش سپس با کشاندن کیسه نایلون روی سرشان آن‌ها را خفه و در منطقه ای خلوت رها می کرد؛ البته هنگام کشتن صغری ، معلم 51 ساله ،داروی بیهوشی در این زن اثر نکرد و قاتل مجبور شد با استفاده از میله آهنی نقشه اش را اجرا کند. مهین همچنین اعتراف کرد داروی بیهوشی را از دو قاچاقچی دارو در ناصرخسرو تهران خریده و پیش از آن که جنایت هایش را آغاز کند، کتاب های آگاتا کریستی و ماجرای قتل های سریالی پاریس را به‌دقت مطالعه و علاوه بر این از فیلم های پلیسی نیز نکاتی را اقتباس کرده تا ردپایی از خود به جا نگذارد. پوشیدن دستکش سفیدرنگ یکی از تمهیدات مهین برای پنهان کردن راز بزرگش بود که آن را از فیلم‌های پلیسی یاد گرفته بود.بعد از اعتراف مهین به انجام پنج قتل، تحقیقات از او ادامه پیدا کرد و وی جنایتی دیگر را نیز گردن گرفت. این مقتول خاله شوهرش بود و مهین وقتی به عنوان مهمان به خانه او رفت قتل را با شگردی مشابه دیگر قتل ها انجام داد.مهین سرانجام در دادگاه کیفری قزوین محاکمه و به قصاص محکوم شد که بر خلاف درخواست اولیای دم برای قصاص در ملأعام، حکم قصاص او در زندان اجرا شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha