شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۱:۲۱
کد خبر: 264079

حتما شما هم این مثل قدیمی را شنیده‌اید که می‌گوید: «زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند!». شاید این مثل را برای این می‌گفتند که به بقیه بگویند که زن و شوهر دعوا نمی‌کنند و اگر هم بحثی بین‌شان پیش گرفت آن‌قدرها هم جدی نیست.

وقتی دعواهای زن و شوهری تمامی ندارد

سلامت نیوز: حتما شما هم این مثل قدیمی را شنیده‌اید که می‌گوید: «زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند!». شاید این مثل را برای این می‌گفتند که به بقیه بگویند که زن و شوهر دعوا نمی‌کنند و اگر هم بحثی بین‌شان پیش گرفت آن‌قدرها هم جدی نیست.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ضمیمه خانواده روزنامه اطلاعات، واقعیت این است که همیشه هم این‌طور نیست. گاهی یک سری دعواها هستند که قرار نیست تمامی داشته باشند. از آن بدتر اینکه گاهی اختلافاتی به وجود می‌آیند که بعدها زوجین می‌بینند چنین مشکلی باز هم برایشان تکرار شده است. انگار که بر سر یک چیز مشابهی دعوا می‌کنند. اما فکر می‌کنید دلیل این اتفاق چیست؟ چرا حس می‌کنید برخی از اختلافات تا ابد حل نمی‌شوند؟ ادامه این مطلب را بخوانید تا از دلایل چنین اتفاقی، باخبر شوید.

حل شدن اختلافات را محال می‌دانید

شما توانایی و مهارت لازم برای حل مشکلات خود را ندارید و دلیل این امر این است که از کودکی یاد گرفته‌اید که روی نقطه نظری که دارید پافشاری کنید و به هیچ عنوان در مقابل فرد مقابل خود کوتاه نیایید. به عبارتی مرغ‌تان یک پا دارد. در این حالت شما به هیچ عنوان درک نمی‌کنید که فردی که مقابل‌تان است شخصیتی متفاوت از شما دارد و این طبیعی‌ست که دیدگاهش هم با شما متفاوت باشد. به هر طریقی می‌خواهید حرف خودتان را به کرسی بنشانید و برای این کار دست از هیچ کاری نمی‌کشید. وقتی چنین نگرشی دارید، تلاشی برای درک کردن نقطه نظر یکدیگر نمی‌کنید و برای یک توافق دوجانبه هیچ کمکی به خود نمی‌کنید. در واقع انگار برای عدم تفاهم داشتن، میل و رغبت نشان می‌دهید.

سلاح شما در این اختلافات داد کشیدن است. متاسفانه کنترل از دست‌تان خارج می‌شود و ممکن است آن‌قدر داد بزنید که فرد مقابل‌تان از ترس عواقب بعدی این اختلاف مجبور شود که نظر شما را بپذیرد. البته در آن هنگام شما متوجه نمی‌شوید که چنین پذیرشی از روی ترس است، نه از روی صمیمیت و درست بودن نظر شما.

در این بحث کردن‌های طولانی آن‌قدر حرف روی حرف می‌آید که از بحث اصلی جدا شده و بیشتر به حواشی پرداخته می‌شود تا اختلاف اصلی. در واقع آن‌قدر از موضوعات دیگر حرف زده می‌شود که فراموش می‌کنید از اول برای چه چیزی دعوا می‌کردید. جایی از قول جان گاتمن، که روان‌شناسی سرشناس است، می‌خواندم که: گاهی زوجین موقع کشمکش و اختلاف دیواری نفوذناپذیر دور خود می‌کشند که درگیر بحث‌وجدل نشوند. چون در نهایت آنها آن‌قدر خسته، بی‌رمق و ناامید می‌شوند که نمی‌توانند به این بحث‌ها ادامه دهند؛ مخصوصا بحث‌هایی که انگار هیچ نتیجه‌ مثبتی برای‌شان ندارد.

تنها راه‌حلی که می‌توان در این مواقع داد این است که نسبت به این اخلاق خود «آگاه» باشید. چرا که آگاهی از خصوصیت خود، نقطه آغاز تغییر است. در مرحله بعد باید به این باور برسید که برای داشتن یک زندگی سالم و بدون تنش باید مدارا کنید. البته که تمام آدم‌های دنیا و حتی خوشبخت‌ترین زوج‌ها هم از نظر شخصیتی و اخلاقی باهم متفاوت هستند. اما آن‌ها به این باور رسیده‌اند که باید همدیگر را به تمام این تفاوت‌های شخصیتی قبول کنند و بنا به نوع و شناخت شخصیتی که از هم دارند با هم رفتار کنند. این باور قدیمی را دور بریزید که «حل اختلافات هیچ سودی برای ما ندارد». در واقع صحبت کردن با آرامش باعث می‌شود پذیرش شما نسبت به یکدیگر بالا برود و سازنده‌تر بتوانید با یکدیگر به بحث و مناظره بنشینید.

از دست دادن کنترل خود در مقابل گلایه کردن

وقتی همسرتان از شما گلایه می‌کند، شما این گلایه را به نوعی تخریب کردن خود می‌دانید و شروع می‌کنید به جبهه گرفتن در مقابل او. به عبارتی همه نیاز دارند تا دیگران نگاهی مثبت به آنها داشته باشند. در غیر این صورت و با کوچکترین نقد و گلایه‌ای که می‌شنوید حس امنیتی که درون خود و پیرامون‌تان دارید، دچار تزلزل می‌شود. یک جور جنگ درونی رخ می‌دهد که آرام آرام جنگ درونی نمود بیرونی پیدا می‌کند. در این مواقع برای دفاع از خود شروع می‌کنید با داد زدن و بی‌ادبی همسرتان را بازخواست کنید.

جوری کمبودها و ضعف‌هایش را به او می‌گویید تا بتوانید از اعتماد به نفس از دست رفته خود دفاع کنید. در روان‌شناسی اصطلاحی وجود دارد به نام «جنگ یا گریز». بدین صورت که وقتی کسی از شما انتقاد می‌کند یا زمانی‌که شما عصبانی می‌شوید و در مقابل استرس قرار می‌گیرید در بدن‌تان آدرنالین ترشح می‌شود. آدرنالین باعث می‌شود بدن‌تان قوی شود و شما حس قدرت بگیرید. در حالی‌که تا چند ثانیه قبل‌تر شما حس می‌کردید به واسطه انتقاد و گلایه از قدرت‌تان کم شده است. برای همین از این قدرت برای تخریب طرف مقابل‌تان استفاده می‌کنید. وقتی شما در مقابل گلایه کردن این چنین عصبانی می‌شوید دیگر به خود اجازه نمی‌دهید به حرف‌های همسرتان باحوصله و صبر گوش کنید. این دقیقا یکی از دستاوردهای عصبانیت است. عصبانیت به شما اجازه می‌دهد از گوش دادن به حرف‌های نگران‌کننده شانه خالی کنید. چون وقتی عصبانی هستید می‌خواهید همه شواهد را ردیف کنید و همسرتان را «گناه‌کار» جلوه بدهید.

راه‌حلی که در این مواقع داده می‌شود این است که اعتماد به نفس خود را بالا ببرید تا با هر انتقادی از درون احساس ضعف نکنید و چنین واکنش‌هایی نشان ندهید. از طرفی هم خودتان را کامل و بدون نقص تصور نکنید. همین‌طور که شما از همسرتان رنجیده می‌شوید، همسرتان هم در مواقعی از شما ناراحت می‌شود. باید همه‌چیز را از زاویه دید همسرتان ببینید و این کار را با درک و مهربانی انجام دهید. سعی کنید موقعیت همسرتان را درک کنید و فکر کنید که او هم ممکن است حق داشته باشد. همین که خودتان را جای همسرتان می‌گذارید کمی از عصبانیت‌تان کم می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha