«بیش از ۷۰ درصد رتبه‌های برتر کنکور امسال در رشته‌های ریاضی، تجربی و انسانی دانش‌آموزان سمپاد هستند. سهم غیرانتفاعی‌ها ۱۴ درصد و نمونه دولتی‌ها ۱۳ درصد است.

برای شکل‌گیری عدالت آموزشی همه مدارس باید دولتی شوند

سلامت نیوز: «بیش از ۷۰ درصد رتبه‌های برتر کنکور امسال در رشته‌های ریاضی، تجربی و انسانی دانش‌آموزان سمپاد هستند. سهم غیرانتفاعی‌ها ۱۴ درصد و نمونه دولتی‌ها ۱۳ درصد است.

‌۹۱ درصد نفرات برتر شهرستانی در مدارس سمپاد درس خوانده‌اند و تنها ۹ درصد آنان در مدارس غیرانتفاعی و دولتی تحصیل کرده‌اند. ۶۶ درصد دانش‌آموزان تهرانی که جزو نفرات برتر کنکور ۹۸ هستند در مدارس غیرانتفاعی و نمونه دولتی درس خوانده‌اند و ۳۳ درصد آنان دانش‌آموزان مدارس سمپاد هستند.» این‌ها آماری است که در رابطه با کنکور سال 98 منتشر شده است؛

علاوه بر این ابراهیم سحرخیز، معاون سابق وزارت آموزش و پرورش در این رابطه گفته است: «نتایج اخیر یک واقعیت را به ما نشان می‌دهد، ۶۰ درصد رتبه‌های برتر متعلق تهران هستند و ۴۰درصد دیگر استان‌ها در مدارس خاص تحصیل کرده‌اند.»

این آمار نشان می‌دهد که رتبه‌های برتر امسال از آن کسانی است که هزینه مالی بیشتری برای موفقیت در کنکور پرداخت کرده اند، کسانی که به جای مدارس دولتی در مدارس خاص یا مدارس غیرانتفاعی درس خوانده‌اند و این یعنی موفقیت در کنکور با وضعیت مالی افراد گره خورده است.

سوالی که در این بین به‌وجود می‌آید این است که آیا مدارس دولتی رو به زوال رفته‌اند یا اینکه مدارس غیردولتی عملکرد خوبی در این راستا داشته اند؟ برای بررسی این موضوع با محمدرضا نیک‌نژاد کارشناس آموزش و پرورش به گفت‌و‌گو نشستیم.

این طور که از آمار منتشر شده در کنکور مشخص است دانش‌آموزانی که در مدارس دولتی درس می‌خوانند در رتبه‌های برتر کنکور جایی ندارند، با این اوصاف فکر می‌کنید مدارس دولتی به سمت زوال می‌روند و کارکرد اصلی خود را از دست داده‌اند یا اینکه مدارس غیردولتی و سمپاد‌ها عملکرد خوبی دارند که نتایج به این صورت است؟


این موضوع برمی گردد به بی‌عدالتی آموزشی که به مرور زمان چهره زشت خودش را به نمایش می‌گذارد، این اتفاقی که افتاده پیامد سیاست‌هایی است که در دو دهه گذشته در آموزش و پرورش اجرا شده و این سیاست‌ها غالبا در جهت گسترش مدارس خصوصی رخ داده است؛

یک سیاست کلی وجود دارد که پیش از این در خفا در حال انجام بود اما در حال حاضر متاسفانه به صورت علنی اتفاق می‌افتد و آن هم این است که مدیرانی که در وزارت آموزش و پرورش بر سر کار می‌آیند از سطح کلان گرفته تا مدیران میانی، همگی به دلیل فشار‌هایی که به آن‌ها اعمال می‌شود یا به دلیل باورهای نهادینه شده‌ای که دارند اعتقادشان بر این است که آموزش و پرورش خصوصی و مدارس غیردولتی را باید گسترش دهند.

از طرف دیگر یک سیاست مبنایی هم دولت‌ها دارند و آن هم این است که آموزش و پرورش بودجه زیادی را مصرف می‌کند و ما باید این بودجه را بهینه‌سازی کنیم.

به همین دلیل هم هر سال می‌بینیم که بخش کوچکی از افزایش بودجه دولت شامل آموزش و پرورش می‌شود و به همین دلیل هم در دو دهه اخیر شاهدیم که بودجه آموزش و پرورش با اینکه از نظر عدد و رقم افزایش داشته اما با توجه به تورم و افزایش قیمت‌های موجود، این بودجه عقب‌گرد داشته است! البته این یک سیاست کلی است که آمد و رفت دولت‌ها خیلی در آن تاثیری ندارد؛ همین موضوع سبب شده تا در مدارس مشارکت‌های خانواده‌ها را صرفا به مسائل مالی وصل کنند.

ما امروز عملا در آموزش و پرورش هیچ مدرسه دولتی نداریم! به نظر من تفاوت مدارس با یکدیگر هیچ ربطی به کیفیت آموزشی ندارد و تنها تفاوت مدارس دولتی با مدارس غیردولتی و سمپاد و غیرانتفاعی در نحوه و مقدار پول گرفتن خلاصه می‌شود. یعنی در یک نوع مدرسه بخش سود برنده آموزش فقط نوک انگشتش را در جیب مردم فرو کرده است و در نوع دیگر مدرسه دستش تا آرنج در جیب مردم است! به همین دلیل هم می‌گویم در حال حاضر تقریبا مردم هستند که هزینه آموزش و پرورش را می‌دهند.

این اتفاق که در کشور ما با توجه به اهداف انقلاب اسلامی که یکی از مهم‌ترین آنها عدالت آموزشی بود، رخ داده است یک فاجعه است. ما در دهه اول انقلاب عدالت آموزشی را به گواه و تایید خیلی از کارشناسان به خوبی اجرا کردیم اما بعد کم‌کم شکاف آموزشی و شکاف طبقاتی در آموزش و پرورش به شدت افزایش پیدا کرد و به هر حال کسی هم که گندم می‌کارد جو درو نمی‌کند! وقتی سیاست‌ها، طبقاتی کردن آموزش است باید امروز هم این چهره را ببینیم که واقعا برای کشوری مثل ما که ساختار آموزشی‌اش را اهداف انقلاب اسلامی می‌بیند واقعا زشت است!

شما گفتید که مدارس از لحاظ کیفیت با یکدیگر تفاوت ندارند، پس چرا دانش‌آموزان در مدارس غیردولتی می‌توانند بهترین رتبه‌های کنکور را به خود اختصاص دهند اما دانش‌آموزان مدارس دولتی از این موضوع بی‌بهره هستند؟


کیفیتی که من از آموزش تعریف می‌کنم این است که با توجه به بخش مهمی از هدف‌های نوین آموزشی، به مسئله وسعت دادن به توانایی‌های فردی و اجتماعی افراد توجه شود. یعنی آموزش و پرورش تنها وظیفه‌اش پرورش افرادی است که بتوانند گلیم خودشان را در آینده از آب بیرون بکشند، شهروند نمونه‌ای باشند، دوستدار محیط زیست باشند، صلح‌طلب باشند، به دیگران مهرورزی کنند، دروغ نگویند و توانایی همکاری با دیگران را داشته باشند.

وقتی هدف‌های آموزشی را به نمره و معلم و در نهایت کنکور محدود می‌کنند و بعد هم تمام امکانات را در این زمینه بسیج می‌کنند نتیجه‌ای که حاصل می‌شود ربطی به کیفیت آموزش ندارد!

ما چیزی حدود 16 عنوان درسی داریم که در خیلی از مدارس غیردولتی عملا چند تا از این عنوان‌های درسی حذف می‌شوند و پیشاپیش نمره آن‌ها به دانش‌آموز داده می‌شود، در عوض آن هم ساعت‌های آموزشی درس‌های پایه مثل ریاضی و فیزیک و شیمی را افزایش می‌دهند و در جهت تقویت این زمینه‌ها تلاش می‌کنند، طبیعتا هم نتیجه می‌گیرند.

به نظر من کیفیت آموزشی این نیست که امروز یک مدرسه غیرانتفاعی بیاید و بگوید که من نفر یک کنکور دارم چرا که ما نفرات برتر خیلی زیادی داریم که یاد نگرفته‌اند که گلیم خود را از آب بکشند!

نهایتا هم خیلی از این افراد از کشور می‌روند و سودشان به کشور خودمان نمی‌رسد! اگر کیفیت آموزشی را در رتبه کنکور بدانیم که ساز و کارش همین است، در واقع می‌توان گفت که این‌ها دوپینگ می‌کنند و از دوره ابتدایی، کتاب‌های درسی را کنار می‌گذارند و از نکات کنکوری و سایر موارد استفاده می‌کنند، تمرکزشان را روی تمرین‌های تست و کنکور می‌گذارند و طبیعتا هم نتیجه می‌گیرند.

تبلیغ‌هایی هم که به صورت پیدا و پنهان وجود دارد خانواده‌ها را به سمتی می‌کشاند که برای موفقیت و آینده بچه‌هایشان، هزینه کنند و آن‌ها را در این مدارس ثبت نام کنند.

مدرسه‌ای که آزمون ورودی می‌گذارد و نخبه‌ها را جذب می‌کند باید هم با نفرات برتر کنکور همراه باشد، حالا فکر کنید چنین مدرسه‌ای با آزمون ورودی دو هزار دانش‌آموز ثبت نام می‌کند اما از بین آن‌ها تنها سه نفر در کنکور رتبه برتر می‌شوند! یعنی همه آن دو هزار نفر هزینه تحصیل سه نفر را پرداخت کرده اند!

این همان بی‌عدالتی آموزشی است که دانش‌آموزان را توسط پول خانواده‌هایشان دوپینگ می‌کند، امروز به جایی رسیده‌ایم که دانش‌آموزی که پول دارد می‌تواند به مدرسه‌ای برود که از این دوپینگ‌ها برایش استفاده کنند و کسانی هم که پول ندارند نمی‌توانند از این مدارس و دوپینگ‌ها استفاده کنند. نهایتا هم می‌بینیم که رتبه‌های اول کنکور چیزی می‌شود که امروز شاهدش هستیم.

مافیای کنکور تا چه اندازه در این زمینه تاثیرگذار هستند؟
این مافیای کنکور تنها از یک جنبه نیستند، این مافیا‌ها حالا به سمتی می‌روند که مدرسه تاسیس می‌کنند و با توجه به سرمایه‌های هنگفتی که از کار نامشروع خودشان در انتشار کتاب‌های کمک درسی به جیب می‌زنند، در این فضا هم وارد می‌شوند و طبیعتا کسانی که قدرت لابی داشته باشند قدرت چیز‌های دیگر هم پیدا می‌کنند. حالا هم شاهدیم که همین مافیا حداقل تا لایه‌های میانی مدیریت نفوذ کرده و کارشان را هم پیش می‌برند.

ولوله‌ای که امسال در رابطه با رتبه‌های برتر کنکور رخ داده است برای سال بعد سبب می‌شود تا انگیزه خانواده‌ها برای اینکه فرزنداشان را به مدارس خاص بفرستند افزایش یابد چون آن‌ها مدارس را دلیلی بر کسب رتبه بالای کنکور فرزندشان می‌بینند و هزینه‌های هنگفتی می‌پردازند تا فرزندانشان بتوانند در مدارس غیردولتی درس بخوانند! همین مدارس خاص هم با توجه به دو میلیون دانش‌آموزی که در آن‌ها تحصیل می‌کنند تعداد کمی را به عنوان رتبه برتر به سر انجام می‌رسانند در صورتی که شهریه بالایی از همه آن‌ها دریافت می‌کنند،

یعنی از تعداد افراد نخبه‌ای هم که وارد این مدارس غیردولتی می‌شوند تعداد کمی هستند که عنوان رتبه برتر کنکور را کسب می‌کنند. رتبه‌های برتر کنکور امسال زشت‌ترین شکل ممکن از بی‌عدالتی آموزشی است که در کشور ما در جریان است در حالی که جهان امروز نمونه‌های خیلی کمی از آن دارد.

به نظر شما به عنوان یک کارشناس برای اینکه بتوان عدالت آموزشی را بر قرار کرد باید چه کار‌هایی انجام داد؟
باید اول ضرورت این کار را ببینیم. آیا واقعا آموزش و پرورش مستعد این است که آن را خصوصی کنیم؟ در تعریف طبقات آموزشی و ابزار‌هایی که طبقات اجتماعی را جابه جا می‌کنند، آموزش یکی از مهم‌ترین ابزار‌ها و وسایل است که گذار درون‌طبقاتی یا برون‌طبقاتی انجام می‌دهد.

یعنی خانواده‌هایی هستند که آموزش باعث شده که سطح زندگی آن‌ها تغییر کند، دانش‌آموزی که پدرش کشاورز است اما درس می‌خواند و مهندس می‌شود و رویه زندگی خانواده به طور کلی تغییر می‌یابد؛ آموزش این اجازه را می‌دهد که گذار بین طبقاتی صورت بگیرد، ما در این زمینه آسیب‌های خیلی جدی به جامعه وارد می‌کنیم، در درجه اول گسست طبقاتی ایجاد می‌کنیم و وقتی شکاف طبقاتی افزایش یافت این انسجام ملی و اجتماعی که وجود دارد از بین می‌رود.

جامعه از سه سطح طبقاتی که امروز وجود دارد به دو قطب تقسیم می‌شود که یکی از آن کم‌پول و فقیر است که خیلی پرجمعیت هم می‌شود و دیگری یک سطح پولدار و مرفه، تحصیل‌کرده با رتبه‌های بالا هستند، این موضوع جامعه را دچار گسیختگی می‌کند و خطرات زیادی در پی خواهد داشت.

از طرف دیگر این نوع عملکرد مدارس را به بنگاهی با اهداف آموزشی تبدیل می‌کند، آن وقت است که مدیر مدرسه مشتری‌محور با دانش‌آموزان برخورد می‌کند، دانش‌آموزی که پول ندارد مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد و دانش‌آموزی که پولدار است مورد توجه مدیر، معلم و معاون قرار می‌گیرد و این خودش می‌تواند پیامد‌های خطرناک اجتماعی در پی داشته باشد.

به هر حال به نظر من قدم اول این است که ضرورت عدالت اجتماعی را بدانیم، متاسفانه در حال حاضر ساختار سیاسی ما به هر دلیلی نسبت به این ضرورت بی‌توجه است و نمی‌داند که این موضوع چه پیامد‌های اجتماعی و سیاسی را می‌تواند در آینده داشته باشد.

اینکه بگوییم حالا چه کار کنیم شاید یک موضوع ایده‌آل باشد اما من معتقدم که دست‌اندرکاران سیاسی باید از صفر تا صد مدارس را دولتی کنند، یعنی ما هیچ مدرسه‌ای نداشته باشیم که به بهانه‌های مختلف امکانات بیشتری داشته باشند و هیچ مدرسه‌ای هم نداشته باشیم که بنابر شرایط مختلف با کمترین امکانات رو به‌رو باشند.

باید مدارس به طور یکسان امکانات داشته باشند و انواع مدرسه اصلا وجود نداشته باشد این موضوع هم با اهداف آموزش نوین که در حال حاضر در کشور‌های توسعه‌یافته در حال انجام است مطابقت دارد و هم با اصل 30 قانون اساسی که اصل مترقی است و ما 40 سال پیش آن را تصویب کردیم و در حال حاضر دور زده می‌شود بیشتر هم‌خوانی دارد و به نوعی هم با این شکل از عدالت اجتماعی که امروز شاهد آن هستیم به شدت مخالفت می‌کند. باید امکانات آموزشی برای همه دانش‌آموزان، چه پولدار و چه فقیر یکسان شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha