سلامت نیوز-*عطیه میرزا امیری: در یکی از سکانسهای فیلم کنعان، دیالوگ ترانه علیدوستی این بود: «من صبح که از خواب پا میشم دلم میخواد کسی نباشه باهام حرف بزنه. میخوام از خونه که میرم بیرون کسی منتظرم نباشه. برگردم دل کسی برام تنگ نشه واسم. میخوام تنها باشم.»
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ضمیمه خانواده روزنامه اطلاعات، شاید خیلی از شما هم در برخی مواقع زندگی دلتان خواسته این دیالوگ را به اطرافیانتان بگویید. شاید هم در دلتان گفتهاید یا اعلام عمومی کردهاید که یک مدت دست از سرتان بردارند و تنهایتان بگذارند. تنها بودن و درخواست کردن اینکه «ما را به حال خودمان بگذارید» بر خلاف تصور عموم مردم، همیشه ناشی از افسردگی نیست. تنهایی برای همه ما یک نیاز است و خیلی اوقات به شیوهای طبیعی و البته سالم، این نیاز را احساس میکنیم و در نتیجه دوست داریم تنها به سینما برویم، تنها غذا بخوریم، قدم بزنیم و حتی یکی دو روزی به مسافرت تنهایی برویم. در واقع انسانها نیاز دارند هر از گاهی با خودشان خلوت کنند و در این خلوت، یک بار دیگر همه چیز را برانداز کنند.
تنهایی و سکوت به شما امکان برنامهریزی راحتتر، خودشناسی بیشتر و البته متمرکز شدن روی افکار و کارهای عقب مانده را میدهد. پس همین اول کار، باید بگوییم که اتفاق غمانگیزی نیست اگر روزها و ساعتهایی را به خواست خودمان، تنها بگذرانیم.
برونگراها هم گاهی مایلند تنها باشند
شاید فکر کنید که تنهایی و خلوت، مخصوص افراد درونگرا است و یک فرد اجتماعی و برونگرا نیازی به رفتن به خلوت و غار تنهایی ندارد. اما کاملا اشتباه است. تنهایی نیازی است که هر کسی اعم از برونگرا و درونگرا تجربه میکند و افراد سالم و غیر افسرده هم هر از گاهی نیاز به خلوت دارند.
گاهی انسانهای سرزنده و با آداب اجتماعی بالا هم دلشان میخواهد مدتی را بدون رابطه با کسی، در کمال آرامش بگذرانند. تنهایی به شما این فرصت را میدهد که مدتی دور از آداب و اجبارهای خانوادگی و اجتماعی، به سبک و سیاق خودتان زندگی کنید، انرژی بگیرید و دوباره به زندگی جمعی برگردید.
ازدواج و فرصت تجربه تنهایی
شاید شنیده باشید کسی که از تنهایی خود لذت میبرد میتواند در زندگی جمعی و زندگی مشترک هم موثر باشد.
چرا که تنهایی به شما یاد میدهد خودتان را دوست بدارید، توان حل مساله و مراقبت از خود را پیدا کنید، بتوانید بدون نیاز بیمارگونه به دیگران (چه از نظر عاطفی و چه از نظر زیستی) به زندگی بپردازید و در یک کلام، به انسانی پخته و قابل اتکا بدل شوید. این تنهایی البته در زندگی متاهلی هم یک نیاز است و مثل سوپاپ اطمینان رابطه عمل میکند. در واقع ازدواج در عین با هم بودنها، نیاز به خلوت فردی دارد.
متاسفانه گاهی دیده شده که برخی از ما با ازدواج کردن و شروع زندگی جدیدمان، حریمهای خصوصی و زمانهایی که متعلق به خودمان بودهایم را فراموش میکنیم. یادمان میرود اگر خسته شدیم، ذهنمان بهم ریخت، تمرکز کافی نداریم و یا زود از کوره در میرویم باید مدتی را در سکوت با خودمان بگذرانیم تا بتوانیم به افکار و روند زندگیمان معقولانهتر جهت دهیم.
خلوت کردن با خود را در مسیر انزواطلبی نبریم!
دوستی داشتم که برادرش در عسلویه کار میکرد. صبح تا شب را سر کارش میگذراند و شبها هم خسته میخوابید تا خود صبح و باز هم روز از نو و اتفاق تکراری روز قبل. دوستم تعریف میکرد از زمانیکه برادرش برای کار به عسلویه رفته، روند زندگیاش تغییر یافته و چون تنهایی زندگی میکند و تمام مدت روز و شب و هفتهها تنهاست و فقط و فقط به کار مشغول است، خلق و خویش هم عوض شده و زمانیکه برای مدتی پیش خانوادهاش برمیگردد تحمل زندگی جمعی، سر وصدا و رفت و آمدهای طولانی و شلوغ را ندارد.
میگفت تمام مدتی که پیش ماست، کلافه است و مانند سابق نمیتواند طولانی مدت جمعهای شلوغ را تحمل کند و دائم در صدد آن است که سریع مجلس را ترک کند و تنها باشد. چیزی که در زندگی برادر دوستم و خیلی از ما اتفاق میافتد «عادت کردن» است. عادت به تنهایی اتفاق ترسناکی است. تصور کنید انسانی را که همیشه در جمعهای دوستی و فامیلی خوش مشرب و شلوغ بوده و حالا به دلیل شرایط زندگی جدیدش مجبور است مدتی تنها زندگی کند و بعد از مدتی به تنهاییاش خو میگیرد و کمکم جمع گریز میشود.
پس باید حواسمان را جمع کنیم، مواقعی که میل به تنهایی و سکوت داریم، این تنهایی را کشدار نکنیم. به لذت بردن از تنهایی عادت نکنیم تا بعدها هم بتوانیم در جمعهای دوستانه و خانوادگی حضور پیدا کنیم و از بودن با دیگران لذت ببریم. به قول دوستی: «تنهایی خوب است.
شیرین است ولی از آن شیرینهای لیموشیرینی. کمی که بماند تلخ میشود و دل را میزند. طعم شیرین دوتایی بودنها و چندتایی بودنها هم خوب است اما زیادی آن هم آدم را خسته میکند و گلویش را میزند.»
* کارشناس ارشد روانشناسی
نظر شما