سلامت نیوز:«گاهی فكر میكنم كاش یك وزیری بیاید اینجا، یك بودجه كلانی ازش بگیریم و كل كوت عبدالله را شخم بزنیم اما این فقط توی رویاها است چون در واقعیت انجام نمیشود.»
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،این را یكی از ساكنان محله درویشیه كوت عبدالله اهواز میگوید، درست بعد از اینكه سعی میكند توضیح دهد وقتی باران میزند چطور بركت آسمان با فاضلاب روان در جویهای رو باز محلههای مختلف كوت عبدالله میآمیزد، به خانههای مردم سرریز میكند و بعد بوی تعفن و لجن همهجا را میگیرد. « فاضلاب فقط یكی از مشكلات این منطقه است.
درست در نزدیك همین جایی كه داریم صحبتش را میكنیم دانشكده نفت قرار دارد و كلی تحقیق و پژوهش انجام میدهند. آیا استادان و دانشجویان و پژوهشگران این دانشكده مهم از پیرامون خودشان باخبرند؟ اگر خبر دارند چرا كاری نمیكنند؟» این را یكی از فعالان اجتماعی اهواز میگوید، درست پیش از اینكه توضیح دهد كوت عبدالله تبدیل شده است به پازلی از مشكلات و اگر شركتها و سازمانها به حساب مسوولیت اجتماعیشان هم كه شده بخشی از این مشكلات را حل نكنند باید بنشینند به تماشای تبعاتی كه ناچاریهای مردم به بار خواهد آورد.
«وقتی آب باران با آب جوی قاطی میشود بوی تعفن بالا میزند. وقتی بچهها میخواهند بروند مدرسه باید از بین این لجن و گل رد شوند. حالا تصورش را بكنید بچهای كه لباس پوشیده كه برود مدرسه...» بعد حرفش را قطع میكند و بیشتر توضیح میدهد تا مبادا تصویری كه میدهد تصویر بچهای اتوكشیده با لباسهای نو و به قول خودش «لاكچری» را در ذهن مخاطبش تداعی كند: «حالا لباس مدرسه كه میگویم این را هم بگویم كه اینجا محلهها اغلب فقیرنشین هستند یعنی نه آن لباس لاكچری ها! همان لباس تمیزی كه میپوشند و بعد با دریایی از گل و لجن مواجه میشوند و تا به مدرسه برسند این لباسها گلآلود شده و بوی تعفن گرفته.
انواع بیماریهای رودهای و واگیردار سر راهشان هست. حالا آب كه بالا میآید جوانها از روی جدول و بلندیها رد میشوند اما مثلا پیرمردها كه نمیتوانند این كار را بكنند، مجبور میشوند از وسط جاده بروند، پاچههایشان را بالا میزنند و از وسط گل و لای رد میشوند.» كاظم قریشیان، ساكن محله درویشیه است، سالهای سال است كه ساكن محله درویشیه است.
محلهاش قبلا یكی از محلههای كوت عبدالله اهواز بوده و حالا خودش برای خودش شهری است و از قضا به نظر او مشكل همینجا است كه پیچیدهتر میشود چون شهر او واقعا شهر نیست: «كوت عبدالله یك جاده است كه كویهای مختلفی دارد؛ از اسلامآباد شروع میشود و كانتكس و لولهسازی و درویشیه و كوت عبدالله و .... یعنی محلههای گوناگونی دارد. الان خودش یك شهر شده و با اینكه قبلا جزو اهواز بود الان شهرداری خودش را دارد.
كوت عبدالله را شهر كرده بدون اینكه توجهی به زیرساختهایش كرده باشند یعنی از هیچی شهر ساختند در حالی كه نه سیستم فاضلاب دارد، نه پاركی دارد و حتی اداراتش هم فقط یك اسم روی ساختمانشان دارند، غیر از شهرداری و فرمانداری باقی ادارهها و ارگانها فقط در حد همین تابلوها هستند، وقتی میگوییم اداره فاضلاب كوت عبدالله فقط یك اسم است. در عمل بیشتر مردم برای انجام كارهای اداریشان به اهواز میروند چون درواقع كوت عبدالله در دل اهواز است.»
در این شهری كه از شهر بودن فقط اسمش را دارد، نبود سیستم فاضلاب یكی از واقعیتهای زندگی مردم است كه هنوز هم دارند با جدول كشیدن و راه باز كردن برای خروج آب پسماند منازلشان، ابتداییترین نوع ممكن از سیستم فاضلاب را تجربه میكنند و هر بار كه باران شدیدتر بزند، عواقبش را هم به چشم میبینند: «فاضلاب خانههای مردم وارد جویهای روباز میشود و در خیابان خود مردم و شهرداری با بلوك سیمانی این جویها را درست میكنند تا این آبهای مازاد به خارج از محلهها هدایت شوند تا به سمت رودخانه پمپاژ شود. محله ما سمت مخالف رودخانه است.
آنهایی كه سمت رودخانه هستند هیچگونه فاضلابی ندارد، فقط دو سه تا خیابانش را لوله سیمانی كشیدند و سبتیك زدند و پمپها را آنجا گذاشتند اما این 23 محلهای كه در كوت عبدالله هست فقط جویهای روباز دارند و چون شیب مناسبی ندارند و یك روز پمپ خراب است و یك روز سبتیك خراب است، وقتی باران میزند جویها سرریز میكنند و آب وارد منزل مردم میشود.»
ساكن قدیمی محله درویشیه میگوید كه نمیخواهد هیچ ادارهای را زیر سوال ببرد چون اوضاع بغرنجتر از آن است كه فقط پای این اداره و آن اداره در میان باشد: «من نمیخواهم ادارهای را زیر سوال ببرم چون این وضعیت حاصل كار یك اداره نیست، حرف امسال و سال قبل هم نیست، سالها است كه وضعیت همین است چون كار اساسی انجام نمیشود.»
و بعد دوباره تكرار میكند كه مبادا مخاطبش فراموش كند كه دارد در مورد شهری حرف میزند كه شهر نیست: «اینجا شهر نیست. گفتند كوت عبدالله را اگر از اهواز جدا كنیم بودجه بهش تعلق میگیرد و چنین و چنان میشود اما فقط در حد حرف بود وگرنه ما هیچ طرح عمرانی ندیدیم، حتی كوچه فرعی و خیابانبندی هم نداریم. اینجا به خصوص اگر سمت خانههای دامداران و كسانی كه پرورش گاومیش دارند بروید میبینید كه وضعیت چقدر بغرنج است. همهاش لجن و آب كثیف است، بچهها از توی همین لجنها میروند مدرسه و برمیگردند خانه و خدا میداند چند نوع بیماری توی این وضعیت ممكن است به بچهها منتقل شود.»
پازل بیتوجهیها
قاسم آلكثیر، فعال اجتماعی ساكن اهواز كمی در مورد محله درویشیه و آریا و مانند انها كه هر بار درگیر مشكل بالا زدن فاضلاب میشوند توضیح میدهد: «محله آریا و درویشیه چند ماهی است كه كندهكاری شده اما برای راهاندازی فاضلاب به آنها رسیدگی نكردهاند. آنجا یكسری پمپ هست كه كار مكش را انجام میدهند و فاضلاب را به كانالی منتقل میكنند كه از مجاورت این محلهها میگذرد. گاهی این پمپها از كار میافتند یا میسوزند و چون تعمیر و نگهداریشان جدی گرفته نمیشود، هر بار خراب میشوند این ماجرا تكرار میشود. اما مساله اصلی نبود فاضلاب است.»
حالا در این میان به نظر او یك مثلث سازمانی وجود دارد كه هنوز هم نتوانستهاند این مشكل را حل كنند: «در این قضیه فرمانداری، سازمان آب و فاضلاب و شهرداری درگیر هستند. شهرداری میگوید من مسوولیت دفع آبهای سطحی را دارم و كار آب و فاضلاب با من نیست. حالا اقوال مختلف هست؛ یك سری میگویند شورا به این موضوع نظارت نمیكند، شورا میگوید من كارم را كردهام و آبهای سطحی را دفع كردهایم.
فعالان اجتماعی دغدغهشان این است كه گرچه همین حالا سطح فاضلابی كه بالا زده بود فروكش كرده و تقریبا خشك شده اما یك باد بیاید ریههای همه ساكنان این محلهها به خصوص كودكان و زنان در خطر میافتد. یعنی فاضلاب خشك شده اما اوضاع درست نشده. حالا آقای شریعتی، استاندار قول داد كه تا 40 روز آینده به فاضلاب این منطقه رسیدگی كند، از آن روز تا حالا كمی بیشتر از یك هفته گذشته است.»
حالا شاید از سر ناامیدی از كارآمدی آن مثلث و شاید هم به دلیل انتظار بیشتر برای انجام كار علمی و منطقی، آلكثیر میگوید كه انتظار اصلی او و فعالان اجتماعی این است كه مهمترین و قدرتمندترین سازمان منطقه وارد گود شود؛ وزارت نفت: «انتظار اصلی ما از وزارت نفت است. مردم و ساكنان اصلی این محلهها كسانی هستند كه همه بدبختیها و مشكلات روی سرشان است، دود و آلودگی فِلِرهای نفتی توی ریههایشان است اما این صنایع پرقدرت تاكنون به صورت مطلوب در حوزه مسوولیتهای اجتماعی كار خودشان را انجام ندادند.
درست است كه كارهایی كردهاند و گزارش عملكرد هم در راستای این مسوولیتهای اجتماعیشان میدهند اما سوال این است كه چرا بعد از این همه گزارش دادن، وضعیت آنجا هنوز همین است؟ فاضلاب فقط یكی از مشكلات این منطقه است.
درست در نزدیك همین جایی كه داریم صحبتش را میكنیم دانشكده نفت قرار دارد و كلی تحقیق و پژوهش انجام میدهند. آیا استادان و دانشجویان و پژوهشگران این دانشكده مهم از پیرامون خودشان باخبرند؟ اگر خبر دارند چرا كاری نمیكنند؟ انتظار از یك محیط آكادمیك این است كه دستكم بتواند برای همان محوطه خارج از درهای دانشگاهش كاری بكند و موثر باشد.»
حالا سوال اینجا است كه از مجموعه اساتید و دانشجویانی كه احیانا تمركزشان بر روی رشتهها و حوزههای تخصصی مربوط به نفت است چه كمكی برای حل مشكلات شهری كوت عبدالله برمیآید. او توضیح میدهد: «در حوزههای نفتی هم به هر حال یك پیوست اجتماعی برای تصمیمگیریها باید وجود داشته باشد.
یعنی باید به كل موضوع خطی نگاه كرد و گفت من فقط نفت را مطالعه میكنم و لاغیر؟» و بعد از این هم جلوتر را میبیند، اینكه كار تخصصی یك سازمان و دانشگاه اگر فقط نفت هم باشد باید به این فكر كند كه موجودیتش را در آن منطقه به نوعی مدیون اهالی اصلی آن سرزمین است و نمیتواند خودش بالا برود و همسایههایش را نادیده بگیرد: «شما اگر در جوار همسایهات خودت را بالا بكشی و او را در فقر نگه داری، یك روزی همین همسایه تو را با سنگ نمیزند! بخشی از ضرورت انجام مسوولیت اجتماعی این است كه امنیت خودت را هم تامین كنی.
همه سازمانها باید نسبت به تصمیمگیریهای خودشان در هر حوزهای چه صنعتی و چه غیرصنعتی باید لحاظ كنند كه بر سر اجتماع اطرافشان چه میآید. باید با خودشان بگویند من دارم نفت را از زیر پای این مردم بیرون میكشم، دانشگاهم را در دل زندگی آنها تاسیس میكنم و گاومیشهایشان را از شهر دور میكنم. كوت عبدالله ملغمهای از این بحرانها است.»
باران كه زد و با فاضلاب درآمیخت و بوی تعفن كه محله را برداشت، داغ دل اهالی كوت عبدالله تازه شد و حالا آلكثیر میگوید این داغ دل كنار باقی ناچاریها و نداریها و ندیدنها كه بنشیند خودش را روزی به شكلی جدی نشان میدهد، نشانهاش را او در همین آبان ماهی كه گذشت دیده است: «در سیلاب اخیر یكی از بدترین تجربهها را پشت سر گذاشتیم و بعدش هم گفتند گاومیشهای مردم باید منتقل شوند چرا؟ چون شهرداری گفت این گاومیشها آلودگی ایجاد میكنند و باید از محیط شهری دور باشند در صورتی كه بخش زیادی از مردم آنجا زندگیشان معطوف به آب و گاومیشها است.
حالا افكار عمومی منطقه این حس را دارد كه مدیریت آنجا مدام دارد به آنها هجمه وارد میكند یا بخواهم خلاصهتر بگویم اینكه مردم خودشان را كمتر در آینه تصمیمگیریهای دولت میبینند. اینها همه تبعات اجتماعی دارد، همین كوت عبدالله یكی از مناطقی بود كه مردم در آن دست به اعتراض زدند، اینها همه پازلی است از بیتوجهیهایی كه كنار هم چیده میشوند.»
نظر شما