مرگ‌ خودخواسته دختری 12 ساله، چند روزی است كه به خط اول رسانه‌ها راه یافته است. زینب، همان دختر 12 ساله‌ای كه وقتی زنده بود جایی در میان اخبار نداشت.

وقتی آنها نادیده گرفته شدند

سلامت نیوز:مرگ‌ خودخواسته دختری 12 ساله، چند روزی است كه به خط اول رسانه‌ها راه یافته است. زینب، همان دختر 12 ساله‌ای كه وقتی زنده بود جایی در میان اخبار نداشت.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،به گفته علی‌اكبر بسطامی، نماینده مردم ایلام در مجلس شورای اسلامی «لباس‌های این دختر چنان مندرس و غیر‌قابل استفاده بوده‌اند كه ایشان قبل از مرگش اقدام به سوزندان لباس‌های مندرس و غیرقابل استفاده خود می‌كند تا بعد از مرگش بچه‌های دیگر این لباس‌ها را نبینند.»

بسطامی در واكنش به وضعیت خانواده این دختر گفته است كه این خانواده هیچ امكانات رفاهی و معیشتی اولیه ندارند و این دختر بارها از فقر مطلق خانواده خود گلایه‌مند بوده است. علاوه بر آن، منطقه‌ای كه این خانواده در آن زندگی می‌كند، نه تلفن ثابت و همراه، نه آنتن تلویزیون و نه خانه بهداشت و نه راه مناسبی دارد.

پس از رسانه‌ای شدن مرگ دردناك این دختر نوجوان، بهزیستی استان ایلام در جوابیه‌ای تلاش كرد تا بگوید این خانواده مستمری و یارانه دریافت می‌كرده و این مبلغ، بالای 10 میلیون ریال بوده است.

بهزیستی تا آخرین رقم دریافتی این خانواده عزادیده را منتشر كرده و حتی نوشته است كه اعضای این خانواده صاحب چند راس گاو بوده و آنها را پرورش می‌دادند. در انتهای این متن نیز بهزیستی تاكید كرده است كه با كمك‌های دریافتی، «تامین حداقل نیازهای خانواده دور از انتظار نیست.»

در ادامه این اطلاعیه، علت خودكشی دختر نوجوان، «فقر فرهنگی خانواده و عدم آشنایی آنان با روحیه حساس فرزندان» عنوان شده كه این فقر فرهنگی، «خواسته‌های اولیه كودكان را نادیده گرفته كه در نهایت با توجه به زمینه افسردگی این عضو خانواده متاسفانه اقدام به خودكشی كرده است.»

بهزیستی در ادمه تیغ انتقاد را به خانواده این دختر گرفته و نوشته است كه «از دیگر مشكلات خانواده می‌توان به عدم آشنایی والدین با مهارت‌های فردی و برقراری ارتباط موثر با فرزندان و در نتیجه عدم اقدام مناسب جهت دریافت خدمات درمانی اشاره كرد.»

با این حال «عالیه شكر‌بیگی»، جامعه‌شناس، مدرس دانشگاه كه از میان سوابق اجرایی متعدد او می‌توان به مدیریت كارگروه زنان و مناسبات خانواده در انجمن جامعه‌شناسی ایران اشاره كرد، برخلاف ادعای بهزیستی عامل خودكشی دختر نوجوان را «فقر و محرومیت می‌داند» نه افسردگی؛ زیرا افسردگی خود علت دارد و آن علت هم، دوباره فقر و محرومیت است. در فقر حاد، نمی‌توان به نتایج «آشنایی والدین با مهارت‌های ارتباطی با كودكان» امیدوار بود.

عالیه‌ شكربیگی به  می‌گوید: «ما در كشور ثروتمندی زندگی می‌كنیم، مردم ما روی ثروت‌های كلانی زندگی می‌كنند اما این ثروت‌ها توزیع متوازنی ندارند. بخشی از شهر‌ها و جوامع ما در رفاه زندگی می‌كنند و روز‌ به ‌روز فربه‌تر می‌شوند، بخشی دیگر نیز از  این ثروت محروم می‌مانند و حتی به ساده‌ترین امكانات یك زندگی دسترسی ندارند.»

گسترش عمق فقر در جامعه، به ‌همراه جامعه‌پذیری خودكشی در این مناطق، زنگ هشداری است كه برای بار چندم نشان می‌دهد صدای ساكنان فقر هنوز هم شنیده نمی‌شود. این جامعه‌شناس شیوع كرونا را نیز عاملی جدید می‌خواند كه در آینده بار دیگری را بر فقر و محرومیت مردم این نواحی خواهد افزود.


 مرگ خودخواسته یك دختر 12 ساله چگونه قابل‌ تحلیل است؟ در حالی كه مرگ برای عده‌ای از هم‌سن ‌و ‌سال‌های این دختر می‌تواند همچنان موضوعی غیرقابل درك باشد، چطور می‌شود كه دختری با این سن‌و‌سال با مقوله مرگ همچون بزرگسالان برخورد كند و برای رهایی از وضعیت ناگوارش به زندگی خود خاتمه بدهد؟ما در ایلام و كرمانشاه با جوامعی روبه‌رو هستیم كه در آنها استعداد و زمینه برای خودكشی وجود دارد.

در واقع در این مناطق خودكشی به جامعه‌پذیری رسیده و زنان وكودكان خودكشی را به چشم می‌بینند. به همین دلیل است كه در این جوامع، خودكشی به عنوان یك گزینه مطرح است و در ذهن زنان و نوجوانان این منطقه، فكر مرگ و خودكشی چندان دور از ذهن نیست و تجسم یافته است. اما عامل اصلی خودكشی، محرومیت است.

در بسیاری از مواردی مثل این داستان، فقر عامل رویش خودكشی است. فقر و محرومیت از ابتدایی‌ترین مواهب زندگی و استمرار این وضعیت، تاثیر روانی ناگواری بر ساكنان این مناطق می‌گذارد. از طرفی دیگر، یك دختر 12 ساله در اوج بحران دوران نوجوانی به سر می‌برد. در چنین شرایطی هر گونه فشار و هرگونه نادیده ‌گرفته ‌شدن می‌تواند به بحران منجر شود.

برای یك دختر نوجوان، نداشتن لباس شب عید به منزله نادیده ‌گرفته ‌شدن است، اینكه صدای او به گوش نمی‌رسد و نیازها و خواسته‌هایش بی‌پاسخ می‌مانند. در اینجا فقر همراه با جامعه‌پذیری خودكشی منجر به این مساله می‌شود. علاوه بر آن در خرده‌فرهنگ‌های روستایی، چشم‌و‌هم‌چشمی نیز مزید بر علت می‌شود و در اوج فقر، بار این چشم‌و‌هم‌چشمی‌ها حتی بیش از پیش فشار روانی بر ساكنان وارد می‌كند.خودكشی در چنین شرایطی ناشی از افسردگی نیست چون خود افسردگی نیز علت دارد و علت آن فقر است. 

آیا این گزاره درست است كه تاثیر فقر و محرومیت بیشتر در زنان نمود دارد و اگر صحیح است، چرا بار اصلی این مشكلات در زنان بیشتر منجر به خودكشی می‌شود؟

بله صحیح است؛ هر قدر فاصله از پایتخت در كشور ما بیشتر می‌شود، محرومیت خرده‌فرهنگ‌ها افزایش می‌یابد و فقر و محرومیت بیشتر می‌شود.

در این خرده‌فرهنگ‌ها از زنان انتظار می‌رود كه تمام مسائل خانواده را به دوش بكشند، زنان در چنین خانواده‌هایی مسوول اصلی سامان ‌دادن به وضعیت زندگی هستند و باید با شرایطی كه دارند، وضعیت خانواده را مدیریت كنند و بار اصلی فقر به دوش آنهاست.

به همین دلیل است كه آسیب اصلی بیشتر به زنان وارد می‌شود و در مواردی این‌ بار چنان بر شانه آنها سنگینی می‌كند كه زنان خودكشی و خودسوزی می‌كنند. زنان در چنین شرایطی بیشتر احساس بی‌پناهی می‌كنند و فشار مضاعف زندگی بر دوش آنها، نمود بیشتری پیدا می‌كند.

از طرفی دیگر اشاره كردم كه خودكشی و خودسوزی زنان در این استان‌ها جامعه‌پذیری دارد و این زنان در میان دوستان و آشنایان خود شاهد خودكشی زنان دیگر بوده‌اند. البته اطلاعاتی كه رسانه‌ها در اختیار دارند، نشانگر تصویر كامل وضعیت نیست، زیرا در این مناطق ما شاهد تعداد بیشتری از آسیب‌های اجتماعی ناشی از فقر هستیم اما تمام آنها ثبت و رسانه‌ای نمی‌شوند.

آنچه ما در عمل شاهد آن هستیم، تصویر مطلوبی را نشان نمی‌دهد و متاسفانه كمك‌های كمیته امداد یا بهزیستی نیز در این شرایط تاثیر چشمگیری ندارد. زیرا اگر چنین بود، می‌توانستیم برگشت حداقل رفاه و آسایش را در این خانواده‌ها ببینیم كه نمی‌بینیم.  چه راهی باید پیموده می‌شد كه به قول شما ریشه‌های فقر را درمان كند؟ گزارش بهزیستی در مورد مرگ این دختر نوجوان نشان می‌دهد كه این خانواده از كمك‌های دولت محروم نبود، اما اعداد ارایه ‌شده برای پوشش هزینه‌های زندگی خانواده پنج ‌نفری بسیار اندك و نارساست.

آیا در این مدتی كه شاهد چنین نمودهایی از فقر و محرومیت بوده‌ایم، كمك‌های بهزیستی و كمیته امداد توانسته دردی دوا كند؟ یا برای حل این مساله صدقه ‌دادن دوا نیست؟ما در كشور ثروتمندی زندگی می‌كنیم، مردم ما روی ثروت‌های كلانی زندگی می‌كنند اما این ثروت‌ها توزیع متوازنی ندارند. بخشی از شهر‌ها و جوامع ما در رفاه زندگی می‌كنند و روز‌به‌روز فربه‌تر می‌شوند، بخشی دیگر نیز از این ثروت محروم می‌مانند و حتی به ساده‌ترین امكانات یك زندگی دسترسی ندارند.

علاوه بر آن توجه داشته باشید كه فقر تنها در مناطق محروم نمود ندارد، ما در تهران نیز شاهد فقر و محرومیت هستیم. وقتی در جامعه‌ای، گروهی فربه‌تر می‌شوند، گروه دیگری ضعیف ‌و‌ ضعیف‌تر می‌شوند. افرادی كه به قول خودشان، آینده هفت نسل بعدشان را هم تامین كرده‌اند و از سفره دیگر افراد می‌برند.

افزوده ‌شدن ثروت این افراد به معنای كاهش ثروت و دارایی عده دیگر است. وقتی تعادل به هم می‌ریزد، در جامعه شاهد همین وضعیت فعلی هستیم، وضعیتی كه 10 درصد مردم روی ثروت خوابیده‌اند و دیگران در فقر به سر می‌برند. وضعیت كرونا نیز به این مساله در آینده افزوده خواهد شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha