سلامت نیوز:گرچه کودکان کمتر در معرض خطرند، اما به شکل غیرمستقیم و از مسیر تغییرات اقتصادی و اجتماعی که بر زندگی آنها واقع میشود، نهتنها از کرونا تأثیر میپذیرند، بلکه این تأثیرات میتواند جدیتر و پایدارتر از تأثیراتی باشد که در شرایط قبل از وقوع کرونا بر کودکان حادث شده بود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری ،بخشی از این تغییرات که برای همه ما ملموس است، تغییراتی است که عمدتا دولتها برای مهار همهگیری کرونا انجام دادند اول صبح تابستانی باشد که در ایستگاه مترو دستمالکاغذی بفروشند یا آخر شبی زمستانی که در سطلهای شهر به دنبال زباله بگردند، همه صحنههایی است از کار کودک که تبدیل به تصویری روزمره شده است.
تصویری که تکرار و تکرار و تکرار میشود و دست آخر هم نوچ نوچ تأسفی یا آه غمباری روانه آن میشود. روز جهانی مقابله با کار کودکان بهانهای شد تا دوباره افرادی بر سر این موضوع بیندیشند، بحث کنند و مواضع خود را اعلام دارند. در یکی از همین بحثها مروئه وامقی روانپزشک، سیامک زند رضوی جامعهشناس و پیام روشنفکر کارشناس علوم سلامت به بحث نشستند. این برنامه به صورت پخش اینستاگرامی در صفحه رسمی شبکه یاری پنجشنبه شب به دید مخاطبان خود رسید.
پدیداری کودک کار
پیام روشنفکر عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشیوقتی میگوییم کار کودک از پدیدهای متنوع و لغزنده صحبتمیکنیم. از بچههایی که در خیابان کار میکنند تا بچهای زبالهگرد و کارگر در کارگاه و بچههایی که در زمینهای کشاورزی کار میکنند و مدام کار را عوض میکنند. اینطور نیست که در طبقه خاصی باشند و بتوانیم به راحتی آنها را در یک طبقه جا دهیم.
اگر بخواهیم ریشههای کار کودکان را بیابیم و از اقسام کار آنها، برجستهترین را پیدا کنیم، یعنی بچههایی که در بازار و خیابان هستند، احتمالا ریشه اول به محلههایی که این بچهها در آنها زندگی میکنند، برمیگردد، یعنی به سرچشمه، بازار و دروازهغار؛ نقاطی از تهران که در آن نابرخورداری است.
درست کنار قلب تجاری تهران از حواشی و زوائد کالاها، اجناسی برای دستفروشی پیدا میشود که این بچههای ساکن در این محلهها، در شهر میفروشند. بچههایی که یا سرپرست ندارند یا بدسرپرست هستند.این ریشه به تهران محدود نمیشود و ممکن است بخشی از آن به سیستانوبلوچستان، کردستان و لرستان برسد و جاهایی از کشور که خشکسالی و نابرخورداری هست و مجبور میشوند به علت بیکاری مهاجرت کنند و اگر بخواهیم بر این موضوع عمیقتر هم بشویم، باید کشورهای همسایه را هم بررسی کنیم.
جایی که جنگ و ناامنی هست، بچهها را مجبور میکند به ایران بیایند و گاهی هم ریشه این پدیده را باید روی میز کسانی که برنامهریزی توسعه و کسانی که سیاستگذاری آموزش میکنند و لابهلای طرحهایی که خشکسالی به ارمغان میآورد، پیدا کرد.از سوی دیگر میدانیم که با پدیدهای جهانی روبهرو هستیم که ویژگیهای اجتماعی چند بُعدی دارد و فقط مختص کشور ما نیست، بلکه معضل همه جای جهان است.
بنابراین وقتی پدیده جهانی است، شواهد نشان داده که کشورهایی توانستهاند بهتر با این پدیده مواجه شوند که دو یا سه اصل کلی را رعایت کردهاند. یکی این است که با مسأله اجتماعی باید مواجهه اجتماعی داشت. این مواجهه اجتماعی در مقابل مواجهه قضائی و امنیتی است، ولی در همین مواجهه اجتماعی هم ممکن است رویکرد ما پدرسالارانه باشد که مواجهه موفقی نیست. یک وجه دیگر هم دید کلنگر و چند بُعدی به مسأله کودک کار است، یعنی نباید صرفا روی تغذیه یک کودک تمرکز کنیم.
آموزش این کودک، سلامت و بهداشتش مهم است و اینها را باید دید و فقط کار کودک پولدادن نیست که مسأله تمام شود. بحث دیگر این است که محو کار کودک تنها وظیفه دولتها نیست. البته که عمده نقش را دولتها باید ایفا کنند، چون منابع مهمی دارند و وقتی همه منابع دست یک نفر است، مسئولیتش هم بیشتر میشود، اما کنار آن جامعه مدنی هم باید مسئولیتپذیر باشد.
کشورهایی که در رفع مسأله کار کودک تجربه موفق داشتند، دچار یک معضل نبودند. معضلی که من نامش را سندروم درخودماندگی میگذارم، یعنی یک بخش یا سازمان یا کشور فکرنکند به لحاظ دانش و نحوه برخورد فقط خودش وجود دارد. مقداری از این معضل در دولت است و بخشی هم در جامعه مدنی و در بخشهای دیگر مثل دانشگاه. یک وجه درخودماندگی درون خود دولتهاست، یعنی یک سازمان با خودش کار میکند و با سازمانهای دیگر نه. میدانیم همکاری بینبخشی باید وجود داشته باشد و جنبههای مختلفی را باید دید.
مقداری از این درخودماندگی هم بین دولت و جامعه مدنی است. ارتباط دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی هم بخش دیگری از مسأله است. اگر بخواهیم درخودمانده نباشیم، باید این ارتباط بین بخشهای مختلف برقرار شود.وجه دیگر این است که وقتی به مسألهای جهانی فکر میکنیم، باید ارتباط بیندولتی داشته باشیم.
برای ریشهکنی فلج اطفال در ایران، کشور ما به کشور افغانستان درحال جنگ متخصص و امکانات فرستاد، آن هم زمانی که ٩ گروه جهادی در جنگ با یکدیگر بودند. درواقع ایران فهمیده بود که ریشهکنی فلج اطفال در ایران بدون ریشهکنی در افغانستان ممکن نیست و در این میان اتفاق فوقالعادهای افتاد؛ به مدت ١٠ روز نیروهای جهادی آتشبس اعلام کردند تا واکسن فلج اطفال به همه کودکان برسد.
اهمیت عمومی کردن جامعهشناسی مردممدار
سیامک زند رضوی/ جامعهشناس و عضو هیأتمدیره انجمن جامعهشناسی ایران
از منظر جامعهشناسی و روایت جامعهشناسی مردممدار دو نگاه به کار کودک وجود دارد. نگاه نخست که میگوید کار کودک پدیدهای ازلی و ابدی است، بوده و خواهد بود. نگاه دوم پدیده را تاریخی میبیند و ذکر میکند که دورههایی پدیده کودک کار نبوده است و امروز هم میتواند محو شود و از بین برود. اگر بخواهم در ایران نامگذاری کنم، بینش نخست فقاهتی است.
بینش فقاهتی کودکان را در مالکیت پدر و جد پدری میداند و در نتیجه حق بقا، حق رشد، حق امنیت و حق مشارکت آنها در اختیار پدر یا جد پدری خواهد بود. بنابراین، این سوال پیش میآید که پدر وقتی این اختیارات را دارد، آیا مسئولیتی هم دارد؟ پاسخش در کشور ما منفی بوده است، برای همین هم اگر پدری فرزند خود را به مدرسه نفرستد، کسی بازخواستش نمیکند و به همین ترتیب اگر او را به زبالهگردی روانه کند.
از ٢٧سال پیش جمهوری اسلامی ایران پیماننامه حقوق کودک را البته با حق شرط پذیرفت و مرجع ملی کنوانسیون را هم معلوم کرد. در این ٢٧سال بهویژه در منع کار کودکان اقدامی انجام نشده است. در وضع فعلی اگر کودکی به قتل برسد، بلافاصله کلانتری، بازپرس آگاهی و پزشک قانونی ساختارهایی هستند که وارد میشوند، اما یک هفته قبل که این کودک زنده است، ما نه سیستم دیدهبانی برای شرایط کودکان در موقعیتهای دشوار داریم و نه سیستم حمایتی موثر روانشناس، مددکار، قاضی و وکیل، به این دلیل که کودک تحت قیومت پدر و جد پدری است.
جامعهشناسی مردممدار میگوید که در جهان اینطور نبوده است و میتواند از فردا هم اینطور نباشد. فرض کنیم کشتی درحال غرق است و بر اساس عرف جهان اول کودکان و زنان نجات پیدا میکنند. حال فکر کنید در دنیای امروز پدر یا جد پدری بایستد و بگوید کودک من نباید پیاده شود. آن جمعیت حاضر در کشتی به این پدر و جد پدری چه خواهد گفت؟همان حرفی است که جامعه امروز ایران به این پدر میزند که اگر پیماننامه حقوق کودک پذیرفته شده است، باید همه ملزومات اجراییاش را بیقیدوشرط فراهم کنیم و ازجمله ماده ٣٢ برای محو کار کودکان.
در درجه اول باید سازوکار اجرایی و مددکارها به تعداد کافی و حمایت از کودکان خانوادههای ناتوان یا بیصلاحیت وجود داشته باشد. روز چهارشنبه انجمن جامعهشناسی ایران به اتفاق ٢٤ انجمن همراه بیانیهای برای اجرای کامل و همهجانبه اجرای این پیمان درخواست دادند. باید به این فکر کنیم که رفاه کودکان به چه پیششرطهایی نیاز دارد؟ کودکانی که کار میکنند، به چه نوع آموزشهایی نیاز دارند؟ نظام آموزشوپرورش ما مناسب آنها نیست و در نظام آموزشوپرورش کشور ما صدای کودکان کار شنیده نمیشود و تشخص و کنجکاوی خلاقیت آنها دیده که نمیشود هیچ، محو هم میشود. به نظر میرسد که باید مهارتهای جامعهشناسی مردممدار را آنقدر عمومی کنیم تا جامعه بتواند در محو پدیده کار کودک عمل کند.
کودکان کار در بحران کرونا
مروئه وامقی روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشیروز جهانی منع کار کودکان فرصت خوبی است که به چگونگی تأثیر کرونا بر زندگی کودکان هم بپردازیم، بهویژه کودکانی که پیش از آمدن کرونا در شرایط محرومیت به سر میبردند. واقعیت این است که کودکان در مقایسه با بزرگسالان در برابر ویروس کرونا از نظر جسمی کمتر آسیبپذیر بودند و بسیار کمتر به ویروس کرونا مبتلا شدند. مواردی از ابتلای کودکان هم که اتفاقافتاد، غالبا در مورد کودکانی است که آسیبپذیریهای قبلی داشتند، اما این تمام ماجرا و حقیقت تأثیر کرونا بر زندگی کودکان نیست.
گرچه کودکان کمتر در معرض خطرند، اما به شکل غیرمستقیم و از مسیر تغییرات اقتصادی و اجتماعی که بر زندگی آنها واقع میشود، نهتنها از کرونا تأثیر میپذیرند، بلکه این تأثیرات میتواند جدیتر و پایدارتر از تأثیراتی باشد که در شرایط قبل از وقوع کرونا بر کودکان حادث شده بود. بخشی از این تغییرات که برای همه ما ملموس است، تغییراتی است که عمدتا دولتها برای مهار همهگیری کرونا انجام دادند. قرنطینه خانوادهها و فاصلهگذاری اجتماعی بهعنوان مهمترین راهکار دولت برای پیشگیری کرونا بود که میتوان گفت خودش پیامدهایی را ایجادمیکند که در کوتاهمدت و بلندمدت اثرات جدی بر زندگی کودکان دارد.
همه ما دیدیم که در همهگیری کرونا و با شروع قرنطینه در شهرها بسیاری از مشاغل تعطیل شدند و این تعطیلی زنجیروار منجر به یکسری پیامدهای دیگر بر شرایط زندگی خانوادهها شد و همچنان هم تأثیر خود را دارد. علاهبراین بسیاری از خدماتی که خانوادهها و کودکان دریافت میکردند، اعم از خدمات بهداشتی و حمایتی و بسیاری از فعالیتهای دیگر بهخصوص در اوج کرونا متوقف و منجر به تأثیرات فراوانی در زندگی کودکان شد. برای اینکه بحث را بیشتر باز کنیم، میتوان از چند جنبه به تأثیرات کرونا بر زندگی کودکان وارد شد. شاید مهمترین جنبه آن تأثیری است که این بحران بر وضع اقتصادی و درآمدی خانوادهها داشت.
پیش از این باید یادآوری کرد که مثل بسیاری از تغییرات اجتماعی و اقتصادی پیامدهای کرونا بر زندگی افراد جامعه توزیع یکسانی ندارد. اقشار فرودست و طبقات پایینتر به شکل نابرابری آسیب بیشتر میبینند، یعنی آنها که پیش از شروع بحران در وضع اجتماعی و اقتصادی نامطلوبتری بودند و شهروندان کشورهایی که محرومیت بیشتری داشتند، تأثیر بیشتری از کرونا دیدند، بنابراین میتوان انتظار داشت خانوادههایی که درآمد پایینی دارند و بسیاری از کودکان کار که به این خانوادهها تعلق دارند، تحت شرایط همهگیری کرونا آسیب زیادی ببینند.
با شروع اپیدمی بسیاری از این خانوادهها مجبورشدند شغل خود را ترک کنند یا تحت شرایط نامطلوبی به فعالیت بپردازند. طبیعتا خانوادههایی که از گذشته هم دچار مشکلات درآمدی جدی بودند، پس از این بحران توان دوام آوردن در شرایط سخت اقتصادی را حتی در مدت کوتاه چند روز هم نداشتند.وقتی خانوادهها تحت فشار اقتصادی قرار میگیرند، این فشار باعث میشود برای کسب درآمد به هر شیوهای متوسل شوند. یکی از آن شیوهها این است که کودکی را که قبلا اشتغال نداشته است، به سرکار بفرستند یا اینکه او را وارد مشاغلی کنند تا درآمد بیشتری کسب کند، مشاغلی که از هر نظر میتواند برای کودک ناامن باشد.
نظر شما