«ما می‌خواهیم سالم بمانیم تا بعد از كرونا پیگیر مطالبات‌مان باشیم»، «كرونا فقط پیگیری‌ها و جلسات ما را كمتر كرد»، «تا به خواسته‌های‌مان نرسیم از مطالبات‌مان بازنشسته نمی‌شویم.»

زنان بازنشسته از تاثیر شیوع كرونا بر روزگارشان می‌گویند

سلامت نیوز:«ما می‌خواهیم سالم بمانیم تا بعد از كرونا پیگیر مطالبات‌مان باشیم»، «كرونا فقط پیگیری‌ها و جلسات ما را كمتر كرد»، «تا به خواسته‌های‌مان نرسیم از مطالبات‌مان بازنشسته نمی‌شویم.»

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ، آنها حالا یا مادر هستند یا مادربزرگ، سی سال از زندگی خود را پشت نیمكت‌های مدرسه و دانشگاه گذرانده‌اند، محنت‌ها و آلام زندگی را چشیده‌اند و از خوشی‌هایش برای خود یا فرزندان‌شان اندكی توشه گرفته‌اند، اما حالا، در آستانه شصت یا هفتاد سالگی، هنوز كارمندان منضبطی هستند كه با نخستین بارقه‌های نور آفتاب، سراغ كاری می‌روند كه هنوز از آن بازنشسته نشده‌اند و نه شیوع كرونا و نه آرتروز كمر و زانو و نه موهای سپید و یكدست و نه قطع دیدار با فرزندان مانعی بر آن نمی‌شود.

زنان بازنشسته كشوری كه در مطالبات خود هم‌رای و هم‌فریاد با مردان هستند، به قول خودشان آن‌قدر مشغول پیگیری مطالبات همكاران هستند كه انزوا و تنهایی این روزها را فراموش كنند، آنها كه در این گزارش از روزگار زنان بازنشسته در ایام شیوع كرونا می‌گویند، یا فعالان مدنی بازنشسته‌ها هستند، یا همكارانی كه اگر هم فعالیت مدنی نكنند، صدای مطالبات خود را به گوش آن دسته اول می‌رسانند.

سقف كوتاه خدمات بیمه، حذف حق عائله‌مندی برای زنان بازنشسته مجرد، دست‌انداختن دولت به مفهومی به نام «همسان‌سازی» و فشار دشوار زندگی كه با حقوق سه میلیون تومانی بیش از پیش می‌شود، بخش عمده‌ای از تجربیات این زنان را در سالی كه گذشت نشان می‌دهد؛ تجربیاتی كه جز در ردیف عائله‌مندی، برای مردان و زنان بازنشسته از یك جنس است.

زنان بازنشسته، گرچه كمتر از مردان پس از دوران بازنشستگی مشغول شغل دوم می‌شوند، اما در سایه بیمه‌ای كه برای خدمات درمانی خود سقف قائل می‌شود، در سایه حقوقی كه با آن می‌توان صرفا زنده ماند، تاثیر شیوع كرونا را بر زندگی خود چندان پررنگ نمی‌بینند، آنها پیش از شیوع كرونا نیز به محیط خانه مأنوس بودند و سلامت‌شان دغدغه اصلی بود.

اما حالا شیوع كرونا، علاوه بر اینكه پیگیری آنها را در رسیدن به مطالبات‌شان اندكی كمرنگ‌تر كرده است، فرصتی را برای دیگران فراهم كرده كه بدانند در غیاب شهری كه بازنشسته‌هایش را هم با خود هم‌صدا كند، زیستن و استراحت اجباری در خانه و نگرانی هر روزه نسبت به وضعیت سلامتی می‌تواند چگونه باشد.

این گزارش شرح دغدغه‌های چهار زن بازنشسته كشوری است، دغدغه‌هایی كه گرچه در دوران شیوع ویروس كرونا مطرح می‌شوند، اما چندان تحت‌تاثیر همه‌گیری كرونا قرار نگرفته‌اند، دغدغه‌هایی كه هنوز در خوان اول هستند و چه كرونا باشد و چه نباشد، روزگار بازنشستگی را به جدال دایم با حقوقی اندك و خدمات بیمه ناكافی بدل می‌كند.


  حذف عائله‌مندی زنان مجرد خواسته ما نیست

سه زن هستند، در یك موقعیت اما یكی از آنها متفاوت انگاشته می‌شود. یكی خانه‌دار است و همسر بازنشسته‌اش را از دست داده است، شاید خدا به او فرزندی نداده باشد و شاید خواهان داشتن فرزند هم نبوده است، حالا با مرگ همسر، حق عائله‌مندی همسر به او می‌رسد. زنی دیگر كه خود بازنشسته است، روزگاری ازدواج كرده بود، چه برای یك هفته و چه برای چند سال اما از این ازدواج فرزندی نداشته و طلاق گرفته است.

او حالا تنهاست و به مناسبت آن ازدواج قبلی، حق عائله‌مندی می‌گیرد، زن سوم اما روایتی دارد نزدیك به زندگی «نسرین بصیری»، بازنشسته هفتاد ساله آموزش و پرورش كه مانند آن دو زن دیگر، نه فرزندی دارد و نه همسری، اما قانون او را با دو زن دیگر متفاوت می‌داند و حق عائله‌مندی او را حذف می‌كند، صرفا به این دلیل كه مهر ازدواج در پای شناسنامه او هرگز نخورده است.

نسرین خانم روزی معلم آموزش و پرورش بود، از منطقه سه تهران بازنشسته شد اما تنها چند سال آخر را در آنجا معلمی كرد، او می‌گوید كه از سال ۹۲، طبق بند چهار ماده ۶۸ قانون خدمات كشوری، حق عائله‌مندی به زنان بازنشسته مجرد پرداخت می‌شد و در فیش‌های حقوقی آنها جا خوش می‌كرد. اما اوایل سال ۹۷ بود كه این ردیف پرداختی ناگهان حذف شد. نسرین خانم شد صدای همكاران زن مجرد دیگرش و شروع به نامه‌نگاری كرد و چند باری هم مراجعه حضوری داشت. آخرین نامه‌نگاری او خطاب به معاونت زنان ریاست‌جمهوری بود. او در این نامه خواستار رسیدگی به این تفاوت‌گذاری میان این سه دسته زن شده بود، پاسخ معاونت زنان اما به نامه كوتاه بود.

طبق رای دیوان عدالت اداری در تاریخ هفتم اسفندماه ۱۳۹۶، حق پرداخت حق ‌عائله‌مندی برای زنان مجرد حذف شود و طبق این دادنامه‌ای كه مصوب شده بود، زنان مجرد در صورتی این ردیف پرداختی را دریافت می‌كردند كه قبلا ازدواج كرده باشند. نسرین خانم می‌گوید، معاونت زنان این دادنامه را از وزارت آموزش و پرورش جویا شده بود و در پاسخ به نامه‌نگاری‌های او، همان دادنامه‌‌ای برای نسرین خانم ارسال شده بود كه قبلا از آن آگاه بود.

گرچه آخرین پاسخ را مرداد ماه سال جاری گرفت، اما نسرین خانم دوباره به نامه‌نگاری مشغول شد و همان مثال سه زنی را آورد كه هر سه در نهایت امر مجرد هستند و فرزندی ندارند، اما از میان آن سه زن، آن كسی كه قبلا ازدواج نكرده است عملا از این ردیف پرداختی محروم می‌ماند. «صبح‌ها تمام وقتم به این نامه‌نگاری‌ها می‌گذرد، شاید به این دلیل كار ما را درست نمی‌كنند كه صبح‌ها سرگرم این كارها شویم و احساس تنهایی نكنیم.» نسرین خانم می‌گوید كه این نامه‌نگاری‌ها فرصت احساس تنهایی و انزوا را از او گرفته است، او حالا چهار ماه می‌شود كه در خانه است، به دیدار خواهرش نرفته است و به سایر همكاران زن مجردش هم توصیه می‌كند كه بیش از دیگران رعایت وضعیت سلامت خود را بكنند، این وضعیت را تحمل كنند تا بعد از پایان این دوران پیگیر مطالبات‌شان باشند.

نسرین خانم می‌گوید كه در هفتاد سالگی و بعد از سال‌ها بازنشستگی، بعد از آنكه زندگی تمام داشته‌ها و نداشته‌هایش را به رخ كشیده است، حالا كرونا تنها عدم كفایت حقوق بازنشستگی‌اش را در برابر آوار مخارج درمان یادآوری می‌كند. بهمن ماه سال گذشته بود كه تصادفی جزیی نسرین خانم را راهی بیمارستان كرد. پزشك توصیه كرده بود كه دست نسرین خانم باید عمل لیزر كند.

عمل ماند برای اسفند ماه و كرونا كه آمد، دست نسرین خانم با دردهایش برای او باقی ماند و هزینه‌هایی كه هر روز بالاتر می‌رفتند. نسرین خانم می‌گوید كه یكی از همكارانش در همان زمان این عمل را با ۱۳ میلیون تومان انجام داد، حالا اگر سال بعد كرونا كم‌كم رخت و لباسش را جمع‌ كند و برود، خدا می‌داند كه قیمت این عمل چقدر خواهد بود، آن هم در سایه‌ بیمه‌ای كه سقف تسهیلاتش از سقف نیازهای یك بازنشسته بسیار كوتاه‌تر است. نسرین خانم می‌گوید: «یا باید در صف انتظار بیمارستان‌های دولتی بمانیم، با درد پا و آرتروز آژانس بگیریم و تا بیمارستانی كه تحت پوشش بیمه هست برویم و بیایم، یا سرمان را بگذاریم روی زمین و بمیریم. البته می‌توانیم جراحی كنیم و بعد بمیریم.»

غیاب بیمارستان‌ها و درمانگاه‌های مخصوص بازنشستگان كشوری، غیاب ارایه خدمات كافی پاراكلینیكی و چكاپ نقطه عطف نگرانی‌های نسرین خانم است، به گفته او، گرچه سقف عمل‌های جراحی در بیمه بازنشستگان كشوری هر سال افزایش پیدا می‌كند، اما هستند بسیاری از بازنشستگان كه به دلیل تمام شدن سقف عكسبرداری و چكاپ روند درمان خود را آنقدر معوق می‌كنند تا به عمل برسند، حال اگر این سقف برای خدمات چكاپ و پاراكلینیكی افزایش پیدا می‌كرد، شاید نیاز بازنشستگان به عمل كمتر می‌شد، وضعیت سلامت خود را بهتر و سریع‌تر ارزیابی می‌كردند و با دردهای استخوان و كمر و روده و معده خود نمی‌سوختند و نمی‌ساختند تا جایی كه عمل گریزناپذیر باشد.

او می‌گوید كه بسیاری از بازنشسته‌ها، اگر دندان خراب داشته باشند، آن را می‌كشند، وقتی بیمه هزینه دندانپزشكی را تامین نمی‌كند، بازنشستگان از عهده درمان دندان‌های خود بر نمی‌آیند و ناچارند این دندان‌های درد بی‌پولی را بكشند و كنار بگذراند.

  بیمه ناكافی خواسته ما نیست

«ما كه پیش از كرونا هم بازنشسته بودیم، به خانه‌نشینی عادت داشتیم، كرونا زندگی ما را تغییر نداده است، ما بازنشسته‌ها از زرق و برق و هیاهوی زندگی گذشته‌ایم، یك بازنشسته هیچ نوع حرص و ولعی ندارد و دنیا برای او تعدیل شده است، فقط می‌ماند یك چیز، بیمه‌ای كه نگرانی‌های بازنشسته‌ها را بیمه نمی‌كند.»

«ترانه فرصت»، ۶۳ دارد كه ۴۵ سال از آن به كار كردن گذشته است. ترانه ۲۶ سال معلم پیش‌دبستانی بود، بعد پیمانكار تامین اجتماعی شد برای مدیریت مهدكودك فرزندان پرسنل تامین اجتماعی، حالا پس از شیوع كرونا، ترانه واقعا طعم بازنشستگی را در دهه ششم زندگی‌اش می‌چشد. شیوع كرونا مهدكودك را برای ماه‌ها بسته نگه داشت، او گرچه ترانه توانست برای دو ماه دوباره فرصت فعالیت در مهدكودك را داشته باشد اما حتی زمانی هم كه پروتكل‌ها اجازه فعالیت مهدكودك‌ها را می‌دادند، جز ۲۰ نفر از جمعیت ۱۵۰ نفری به مهدكودك مراجعه نمی‌كردند.

تعطیلی مهدكودك درآمد ترانه را متكی بر حقوق بازنشستگی كرد؛حقوقی كه در غیاب فرزندانی كه ازدواج كرده‌اند و برای تحصیل و شروع زندگی به پشتوانه مالی پدر و مادر نیازی ندارند، كفاف هزینه‌های درمان را نمی‌دهد. «ما كه دوران جنگ را گذرانده‌ایم، می‌دانیم كه چگونه خرج كنیم، اما با همین تجربه هم هنوز مخارج درمانی ما سنگین است و حتی بیمه تكمیلی نیز چندان قوت قلبی از آینده به ما نمی‌دهد.» ترانه می‌گوید كه آنچه پیش و پس از شیوع كرونا تغییر نكرده است، دلهره و عدم امنیت سالمندان و بازنشستگان در قبال درمان و دردهای بدن است.

همسر ترانه سه سال پیش سرطان روده گرفت، بیمه بازنشستگان كشوری، جز برخی از بیمارستان‌های علوم ‌پزشكی دولتی، بیمارستان‌های خصوص را پوشش نمی‌دهد، ترانه می‌گوید كه در زمان مواجهه با بیماری، خصوصا اگر آن بیماری خاص باشد، عموما هر فردی می‌خواهد بهترین خدمات را بگیرد تا از سلامت خود یا عزیزش مطمئن باشد، اما بیمه بازنشستگان كشوری كمتر از یك‌سوم این هزینه‌ها را پوشش می‌دهد؛ آن‌هم بعد از ماه‌ها دربه‌دری و كاغذبازی اداری و مراجعه‌های متعدد به شعبه‌های بیمه.

مادر ترانه نیز سال گذشته سه‌بار بستری شده بود، بار آخر از حسابداری بیمارستان تماس گرفته و گفته بودند كه سقف استفاده از خدمات بیمارستانی پایان یافته و از آن لحظه به بعد، قیمت‌ها آزاد محاسبه می‌شوند. ترانه می‌گوید كه سقف پرداخت و تعداد استفاده از خدمات درمانی در قیاس با نیاز یك سالمند یا یك بازنشسته برای مراجعه به مراكز درمانی كافی نیست. خاصه آنكه با دفترچه بیمه‌ای كه در دستان ترانه هست، گرفتن خدمات پاراكلینیك، چكاپ و عكسبرداری‌ها به سرعت به سقف موجود می‌رسد.

ترانه از همكاران و آشنایانی می‌گوید كه صرفا برای تامین هزینه‌های درمانی خود مجددا در شصت یا هفتاد سالگی مشغول به كار شده‌اند تا بتوانند هزینه‌های بیمارستانی را تامین كنند. نه او و نه همكارانش برای رسیدگی به وضعیت سلامت خود تمایلی به استفاده از بیمارستان‌های دولتی ندارند، ترانه می‌گوید كه یك بازنشسته  نمی‌تواند روزها در صف انتظار بنشیند یا برای انجام عمل خطر كند و خود را زیر تیغ هر جراحی بسپرد، فرصت یك‌بار است و دیگر نیروی جوانی همراه آدمی نیست و یك اشتباه یا یك تاخیر می‌تواند به بهای جان حساب شود،

ترانه می‌گوید كه دغدغه او و همسرش حالا فقط همین بیمه‌ای است كه تضمین‌گر آینده نیست: «ما فرصتی برای تلف‌ كردن نداریم، چیز دیگری هم برای ترسیدن یا نگرانی باقی نمانده است جز سلامت‌مان، اگر بازنشسته‌ای توانش را داشته باشد، بیمارستان خصوصی می‌رود، اگر نه یا روند درمان را قطع می‌كند یا كار دوم می‌گیرد، یا نتیجه را به خدا وا می‌گذارد و می‌رود بیمارستان دولتی.» 

همسان‌سازی خواسته ما نیست

«ما همه عصبانی هستیم، ما هنوز عصبانی هستیم، كرونا باشد یا نباشد ما مطالباتی داریم كه فراموش شده‌اند.» «پروین اسفندیاری»، بازنشسته آموزش و پرورش یكی از همان زنان بازنشسته‌ای است كه از كرونا به عنوان عاملی برای تاخیر در پیگیری مطالبات بازنشسته‌ها یاد می‌كند.

او از سال ۸۶ تاكنون صدای همكاران خود است كه سی سال از عمر خود را پشت نیمكت‌های كلاس‌های درس گذاشته‌اند، صبح‌ها معلم بوده‌اند و عصرها برای تامین مخارج فرزندان‌شان شغل دومی اختیار كرده‌اند و به امید روزهای بازنشستگی جوانی خود را وقف كار كرده‌اند، اما حالا با قیمت‌هایی كه سر به فلك می‌كشند، هنوز برای گذران زندگی در ایام بازنشستگی نمی‌توانند به حقوق خود اكتفا كنند. كرونا شغل دوم بسیاری از بازنشسته‌ها را گرفته است، این را پروین خانم می‌گوید، اینكه بیش از 50درصد از بازنشسته‌های فرهنگی مرد، نمی‌توانند به حداقل حقوق سه میلیون تومانی اكتفا كنند.

پروین خانم می‌گوید تا زمانی كه ماده ۶۴ قانون خدمات كشوری اجرا نشود، چه كرونا باشد و چه نباشد، گذران زندگی با حقوق بازنشستگی معلمی برای بسیاری از بازنشستگان خود مصیبتی است كه در دوران میانسالی آغاز می‌شود و تا سالمندی نیز ادامه پیدا می‌كند. پروین خانم كه فعال حقوق بازنشستگان است می‌گوید كه یكی از همكاران آنها در شهرستان در دوران بازنشستگی خود به همین دلیل تصمیم گرفت به زندگی خود خاتمه بدهد، تامین هزینه‌های تحصیلات عالی، شروع زندگی، برپایی مراسم ازدواج، خرج سیسمونی و هزار و یكی هزینه دیگری كه در قاموس یك پدر بر او وارد می‌شد، با سه میلیون تومان در ماه ناممكن بود.

حالا اما شیوع كرونا در كنار افزایش قیمت كالا در سال گذشته، فرصت‌های شغلی بازنشستگان را محدود كرده و این دردی است كه بر دردهای قبلی اضافه می‌شود، تعدیل نیرو، تعطیلی برخی دفاتر خصوصی و بیكاری متعاقب شیوع كرونا، بازنشسته‌هایی را تحت‌تاثیر خود قرار داده است كه شاید در یك جریان عادی زندگی حالا باید غم نان نداشته باشند، سرگرم نوه‌های خود باشند، سفر كنند، كتاب بخوانند و استراحت كنند. به گفته پروین خانم‌، تدریس در مدارس خصوصی شغل دومی برای بیشتر بازنشسته‌های فرهنگی كشور است اما شیوع كرونا و بسته‌ شدن بسیاری از مدارس خصوصی حالا زندگی را بر بسیاری از بازنشسته‌ها تنگ‌تر كرده است.

پروین خانم می‌گوید كه اگر یك بازنشسته، دو فرزند جوان داشته باشد، فرضا دو فرزند دانشجو و بخواهد روزانه پنجاه هزار تومان برای مخارج روزانه هر كدام از آنها كنار بگذارد، تمام حداقل حقوق سه میلیون تومانی خود را باید طی یك ماه هزینه این كار كند و تامین سایر نیازهای فرزندان از این منبع مالی عملا ممكن نیست: «بازنشسته‌ها به دلیل شیوع كرونا و ماندن در خانه و ندیدن فرزندان‌شان افسرده نمی‌شوند، ناهمخوانی دخل و خرج، حقی كه پرداخت نمی‌شود، چه كنم چه كنم‌ها و نداری‌هاست كه بازنشستگان را افسرده می‌كند، چه زن باشند و چه مرد.»

پروین خانم بارها می‌گوید كه «همسان‌سازی» خواسته بازنشسته‌ها نیست، آنها، بازنشستگان كشوری، نمی‌خواهند كه حقوق شاغلان را بگیرند و حقوق‌شان با آنها همسان شود، بلكه می‌خواهند قانون اجرا شود و در میان پرداختی بازنشسته‌ها تبعیضی اعمال نشود، پروین خانم می‌گوید كه عموم بازنشسته‌ها، عروس و داماد و نوه دارند، بیش از پیش به مراكز درمانی مراجعه می‌كنند و برای داشتن یك زندگی نسبتا مطلوب و نه صرفا زنده ‌ماندن، به رعایت عدالت میان پرداختی نیاز دارند، اما در این میان عبارت همسان‌سازی، خصوصا اگر منظور همسان‌سازی دریافتی بازنشسته‌ها و كارمندان یك بخش باشد، آن خواسته‌ای نیست كه سال‌ها طالب آن بودند. پروین خانم می‌گوید:«ما فقط اجرای قانون را می‌خواهیم، نه افزایش حقوق قطره‌چكانی را، ما از دولت می‌خواهیم قانون مصوب خود را اجرا كند و اجرای آن را با طرح‌هایی به نام همسان‌سازی به تعویق نیندازد.»

  طرد ‌شدن خواسته ما نیست

«من مسوول اداری مالی دانشگاه شهید بهشتی بودم، سال ۸۰ كه ابلاغیه بازنشستگی به دستم رسید فهمیدم كه دیگر تمام شد و كنار گذاشته شده‌ام.» «زهرا طالبیان» ۴۹ سال داشت كه بازنشسته شد، اما طی ۱۹ سال گذشته، برای فرار از خانه‌نشینی باز هم در جست‌وجوی كار بوده است، حتی اگر درآمد آن هزینه آژانس و رفت‌و‌آمد روزانه را پوشش ندهد.

زهرا خانم از روزگار بازنشستگی و شروع مبارزه علیه فراموشی و فراموش‌شدگی می‌گوید، مبارزه‌ای برای داشتن فعالیت، چه كار داوطلبانه باشد و چه یك شغل كوچك. حالا شیوع كرونا این فرصت را از زهرا خانم گرفته است، او جز به دیدار نوه‌ و فرزندانش نمی‌رود، اما دوری از خانواده چندان بلای جان او نیست. «طردشدگی» آن‌هم در اوج دوران پختگی برای او به منزله كنار گذاشته شدن از اجتماع است.

زهرا خانم می‌گوید كه این حس طردشدگی در دوران شیوع كرونا بیش از پیش افزایش یافته است، انگار خطوطی پنهان روی پیشانی او نوشته‌اند كه چون هم زن است و هم بازنشسته، بهتر است در خانه بماند و فقط استراحت كند، اما این خواسته او نیست، در خانه می‌ماند اما به قول خودش مگر چقدر می‌توان در خانه استراحت كرد؟ زهرا خانم یك‌بار بعد از بازنشستگی‌اش شد بازرس ویژه كنكور در دانشگاه آزاد، درآمد روزانه این كار هشت هزار تومان بود اما آن روزها زهرا خانم‌ فقط ده هزار تومان برای رفت و برگشت كنار می‌گذاشت، اما همین فرصت را هم غنیمت می‌دانست:

«ساعت شش صبح راه می‌افتادم و چون بازرس ویژه بودم، آخر از همه و ساعت هشت شب باز می‌گشتم، بهتر از هیچ بود، نمی‌خواستم خانه بنشینم چون خانه‌نشینی مسری است، یك ماه كه بمانی خانه دیگر تمام می‌شود.» زهرا خانم می‌گوید كه شیوع كرونا برای دیگران تازه وضعیتی را فراهم كرده است كه بازنشسته‌ها پیش از شیوع كرونا با آن دست و پنجه نرم می‌كردند، حبس ‌شدن در خانه، وقتی درد پا امان را می‌برد و شهر به رغم شعارش، هیچ دوستدار سالمند و بازنشسته نیست، خانه می‌شود حبس‌گاهی كه تحمل آن ناممكن می‌شود. شاید به همین دلیل باشد كه زهرا خانم فكر می‌كند باید فعالیت‌های مشخصی برای بازنشستگان درنظر گرفته شود، باید آنها فرصت ارایه تجربه‌های‌شان را به نسل‌های دیگر داشته باشند و صرفا با رسیدن ابلاغیه بازنشستگی، از روی كاغذ خط نخورند.

اما این «باید‌ها» در كارتی به نام «كارت منزلت» خلاصه می‌شوند؛ كارتی كه آن را زهرا خانم كارت ‌بی‌منزلتی بازنشستگان می‌خواند و می‌گوید: «كارتی به افراد مسن یا بازنشسته می‌دهند كه سقف آن خودش بی‌منزلتی ما را نشان می‌دهد، یك سالمند یا یك بازنشسته چقدر مگر می‌تواند پیاده برود كه به ایستگاه مترو برسد كه این كارت را شارژ كند؟ چند درصد از بازنشستگان و سالمندان مگر می‌توانند از پله‌های مترو پایین بروند كه از مترو استفاده كنند؟»

زهرا خانم كارتی را نشانه منزلت می‌داند كه بدون سقف خدمات شهری را به موسپیدان یك شهر ارایه بدهد و برای حضور آنها در شهر، سقفی قائل نشود، گرچه او نیز این خواسته را در قاموس یك رویا می‌بیند، اما می‌گوید حالا كه با شیوع كرونا باقی مردم نیز حبس ‌شدن در خانه را تجربه كرده‌اند، شاید فرصت آن رسیده باشد كه سیاستگذاران بدانند كه باید در برنامه‌های خود بازنشستگان را بدون استثنا و شرط و سقف لحاظ كنند، برنامه‌هایی كه در آن تهیه یك عینكی كه بیمه آن را پوشش نمی‌دهد، به بلای جان یك انسان در دهه ششم یا هفتم زندگی‌اش بدل نشود، برنامه‌ای كه در آن، یك انسان بازنشسته كه حالا احتمالا هم فرزند دارد و هم نوه، اگر قبلا در دوران فعالیت خود سختی‌های زندگی را چشیده بود، حالا بتواند اندكی آسوده‌تر و راحت‌تر زندگی كند و در این سال‌هایی كه دیگر بدن و توان جسمی آنچنان یاری نمی‌دهند، دغدغه‌ای جز حفظ سلامتی و همنشینی با خانواده‌اش برای او باقی نماند.

اما این رویا محقق نشده است و به همین دلیل است كه همان‌طور كه پروین، نسرین، ترانه و زهرا می‌گویند، بازنشستگان مطالباتی دارند كه چندان تحت‌تاثیر شیوع كرونا یا هر امر دیگری نیست، مطالباتی كه محقق نشده‌اند اما پیگیری آنها ادامه دارد. پروین، نسرین، ترانه و زهرا بازنشستگانی هستند كه هنوز از پیگیری مطالبات‌شان بازنشسته نشده‌اند.


«طردشدگی» آن‌هم در اوج دوران پختگی برای او به منزله كنار گذاشته شدن از اجتماع است. زهرا خانم می‌گوید كه این حس طردشدگی در دوران شیوع كرونا بیش از پیش افزایش یافته است، انگار خطوطی پنهان روی پیشانی او نوشته‌اند كه چون هم زن است و هم بازنشسته، بهتر است در خانه بماند و فقط استراحت كند، اما این خواسته او نیست، در خانه می‌ماند اما به قول خودش مگر چقدر می‌توان در خانه استراحت كرد؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha