کرونا سبک زندگی همه ما را تغییر داده است. حالا مشاغلی رونق گرفته که شاید پیش از کرونا خوابش را هم نمی‌دیدیم. اما ترسناک‌ترین شغلی که دیده‌ام کار تمیز کردن خانه پس از مرگ است.

زندگی بر مدار تک‌نفره!

سلامت نیوز:کرونا سبک زندگی همه ما را تغییر داده است. حالا مشاغلی رونق گرفته که شاید پیش از کرونا خوابش را هم نمی‌دیدیم. اما ترسناک‌ترین شغلی که دیده‌ام کار تمیز کردن خانه پس از مرگ است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ،شغل جدیدی در ژاپن که وقتی فردی می‌میرد شاید بر اثر کرونا! یک نفر کارش فقط بوزدایی و تمیز کردن خانه‌ای است که چندین هفته و شاید ماه کسی حتی سراغی از صاحبش نگرفته است! اشتباه نکنید این گزارشی از کسب و کارهای جدید نیست؛ درباره بحرانی به نام تنهایی است که حالا خیلی از ما ناگزیر درگیرش شده‌ایم!

آمارها نشان می‌دهد تمایل به ازدواج در بین جوان‌ها به‌شدت کاهش پیدا کرده و اگر ۱۰ سال پیش سه میلیون نفر در شرایط سنی ازدواج قرار داشتند؛ در دو سال گذشته این عدد به ۱۱ میلیون نفر رسیده و از سال ۹۲ تا ۹۸ بیش از ۳۰ درصد از ازدواج‌های دختران آمار کاهشی داشته است. از طرفی در سال گذشته بیش از ۱۸۳ هزار نفر به صف طلاقی پیوسته‌اند که نسبت به سال قبل ۴ درصد افزایش داشته و در نظر بگیرید روزانه چند نفر با از دست دادن شریک زندگی‌شان تنها می‌شوند! (در تهران با توجه به کرونا در برخی روزها ۴۰۰ نفر هم در بهشت زهرا دفن شده‌اند...)

تجربه احساس مشابه

مینا بعد از ۲۵ سال زندگی مشترک؛ به‌تازگی به خاطر اختلافاتی که به‌وجود آمده؛ از همسرش جدا زندگی می‌کند.او هم شاغل است و از نظر مالی نگرانی بابت تأمین مخارج زندگی‌اش ندارد. اما معتقد است که وقتی تنهایی به هر دلیلی اتفاق می‌افتد، نمی‌توان گفت مردها و زن‌ها احساس مشابهی را تجربه می‌کنند. او می‌گوید تلاش زیادی کرده تا زندگی‌اش را حفظ کند: «هیچ اعتقادی به تنهایی ندارم؛ چون در همین مدت کوتاه افسرده و زودرنج شده‌ام، اما چه کسی می‌تواند تضمین کند که بعد از سال‌ها زندگی باز هم به هر دلیلی تنها نشوی! ما باید مهارت تنها زندگی کردن را یاد بگیریم. شخصاً حتی این مسأله را از اطرافیانم هم پنهان کرده‌ام و شب‌ها پشت در خانه‌ام کفش مردانه می‌گذارم تا همسایه‌ها به نبودن همسرم شک نکنند.

خب اینها بار اضافی روانی است که به زن تنها وارد می‌شود. ضمن اینکه از نظر عاطفی هر آدمی نیاز به شریک دارد و دوست ندارد که آینده‌اش را در خانه سالمندان سپری کند. من از حالا که ۴۵ سال دارم به جای آنکه از لحظات زندگی‌ام لذت ببرم مدام نگران دوران سالمندی‌ام هستم که چه کسی می‌خواهد از من مراقبت کند! من هم دوران متأهلی را تجربه کرده‌ام و هم دوران مجردی را اما در تنهایی فشار زیادی به شخص وارد می‌شود.

آقای رزاقی؛ ۴۳ ساله و ساکن یکی از مناطق شمالی تهران است.تاکنون ازدواج نکرده و علاقه‌ای هم به متأهل شدن ندارد. جوابش هم شفاف است: «از زندگی الانم راضی‌ام. مردهای حالا با گذشته فرق دارند. بوی قورمه‌سبزی هم از خانه بیرون نیاید با یک شام بیرون خودشان را راضی می‌کنند! من بیش از ۱۰ سال است که تنها زندگی می‌کنم این سبک زندگی را بیشتر دوست دارم اتفاقاً در دوران کرونا هم از اینکه رفت‌و‌آمدها کاهش پیدا کرده بود، شکایتی نداشتم؛ اما نمی‌توانم ادعا کنم از آینده نمی‌ترسم. بالاخره این ترس وجود دارد؛ مخصوصاً اینکه بعضی وقت‌ها واقعاً دلم هم‌صحبت می‌خواهد اما وقتی به مشکلات متأهل‌ها نگاه می‌کنم و اینکه مدام درحال غر زدن هستند ترجیح می‌دهم تنها باشم.»

حرف‌های او شبیه آقای فرهادی است. او مرد ۵۱ ساله مجردی است که به‌تازگی از سوئد به ایران آمده. خودش را آنقدر درگیر کار کرده که می‌گوید وقتی برای فکر کردن به تنهایی ندارد. مدام در سفر است و ترجیح می‌دهد خودش را اسیر خانواده نکند. اما وقتی از او می‌پرسم چرا به این تنهایی رضایت داده، می‌گوید: «این هم یک سبک زندگی است، اما نمی‌دانم در ایران چرا آنقدر وحشتناک توصیف می‌شود. قرار نیست همه زندگی متأهلی را تجربه کنند. دولت‌ها هم موظف هستند برای هر نوع سبکی، امکانات زندگی فراهم کنند شاید یکی از ترس‌ها به همین برگردد که هیچ تسهیلاتی برای آینده افراد تنها نیست و تصویر خانه سالمندان هم بسیار تاریک و دردناک است!»

تنهایی بحران نیست!

ندا که چند سالی است از همسرش جدا شده و حالا با پسر نوجوانش به تنهایی زندگی می‌کند، می‌گوید: آینده می‌تواند برای همه آدم‌ها ترسناک باشد، چون نامعلوم است، اما قطعاً برای زن‌هایی که به تنهایی زندگی می‌کنند، مخصوصاً افرادی که از همسرشان جدا شده‌اند و مثل دخترهای مجرد حمایت خانواده را هم ندارند، پیچیده‌تر است. برخی فکر می‌کنند همین که فرزندی دارم خب دیگر تنها نیستم، درحالی که نگرانی او هم به دغدغه‌هایم اضافه شده.

پسرم هم با دوستانش وقت می‌گذراند و نمی‌تواند خلأ تنهایی من را پر کند. من این حس را زمانی بیشتر تجربه کردم که به‌خاطر کرونا مجبور شدم یکماه تنها در خانه باشم. خب می‌توانستم از پس مشکلات و حال جسمی‌ام بربیایم، اما حس تنهایی و بی‌کسی که در آن دوران تجربه کردم از خود بیماری بیشتر آزارم می‌داد. حالا فقط دنبال بهانه‌ای می‌گردم تا در خانه نباشم!»

مهدیس به قول خودش یکی از میلیون‌ها مجردی است که در خانه پدرش زندگی می‌کند. می‌گوید حالا آدم‌ها آنقدر در لاک خودشان فرورفته و آنقدر به تنهایی و در خفا مشکلاتشان را حل کرده‌اند که واقعاً نیازی به دیگران ندارند: «تنهایی بحران نیست؛ من با تنهایی‌ام کنار آمده‌ام و نگران نیستم، اما افسردگی و احساس تنهایی می‌تواند یک بحران باشد که ربطی به تنها بودن آدم‌ها ندارد. تضمینی هم نیست که کسی در آینده تنها نشود. شاید این سؤال را باید از افرادی پرسید که سن و سالشان بیشتر است و واقعاً این بحران را تجربه کرده‌اند!»

جواب او را آقای کرمی ۷۶ ساله می‌دهد که بیش از ۱۵ سال است تنها زندگی می‌کند. فرزندانش ایران نیستند و تنها دلخوشی‌اش چند تماس تلفنی تصویری است. می‌گوید تنهایی‌اش را در پارک‌ها با همسن و سال‌های خودش می‌گذراند اما امان از غروب‌هایی که باید تنها به خانه برگردد هنوز هم به حس تنهایی عادت نکرده و البته زمانی که برای واکسن رفته و همه را با فرزندانشان دیده بشدت دلش گرفته و حتی اشک ریخته است!

حرکت از جمع‌گرایی به فرد‌گرایی

حسین ایمانی جاجرمی، جامعه‌شناس معتقد است که با توجه به اینکه در کشورهای پساصنعتی و حتی صنعتی، شکل اقتصاد مبتنی بر خدمات و جامعه اطلاعانی شده است، در نتیجه نیاز به تخصص و تسهیلات افزایش یافته و افراد به اجبار باید زمان بیشتری را صرف آموزش، کسب تخصص و درآمد کنند که خب با توجه به افزایش هزینه زندگی در شهرهای بزرگ می‌توان نتیجه گرفت که میل به تنهایی و کوچک شدن خانواده بیشتر شده باشد.

البته این اتفاق از یکصد سال اخیر آغاز شده و در دهه‌های اخیر شدت بیشتری گرفته و موجب شده تا ما از یک جامعه جمع‌گرا به سمت یک جامعه فرد‌گرا حرکت کنیم که نه می‌توانیم بگوییم بد است و نه خوب!

از یک طرف آزادی‌های فردی در نبود محدودیت‌های سنتی گسترش پیدا کرده و خودشکوفایی بیشتر شده است و از طرفی حس تنهایی بویژه در دوران سالمندی به سراغ افراد آمده است به این موضوع «ریک کلایننبرگ» در کتاب «کاخ‌هایی برای مردم» و مسأله تنها بودن پرداخته است. جالب اینکه در این کتاب تأکید می‌کند اعتیاد با احساس تنهایی هم در ارتباط است و فرد در واقع حس خوشی ناشی از مصرف مواد مخدر را جایگرین خلأ روابط اجتماعی و عاطفی می‌کند.

جاجرمی معتقد است که گریزی از سالمندی جمعیت نیست: «اتفاقاً این نشانه پیشرفت جامعه‌ای است که سن امید به زندگی در آن بالا رفته، اما به هرحال مسائلی را هم به همراه دارد که دولت‌ها و شهرداری‌ها باید برایش راه‌حل داشته باشند.

مثلاً در سنگاپور برای فرزندان متأهل در کنار خانواده‌هایشان مسکن ارزان‌قیمت و مناسب ساخته‌اند، چراکه به ابعاد اجتماعی مسأله فکر کرده‌اند، یا در انگلیس پارک‌های ویژه سالمندان وجود دارد که به توسعه روابط اجتماعی کمک می‌کند. یا کتابخانه عمومی در شهر نیویورک که فضای رقابتی جذابی برای سالمندان ایجاد کرده و البته در نیوزیلند هم در بهترین محلات شهر مجتمع‌های مسکونی زیبا برای سالمندان ساخته‌اند. ما هم باید باتوجه به هشدارهایی که درباره کاهش نرخ زادو ولد داده می‌شود، هرچه زودتر به فکر سیاست‌های رفاهی، اجتماعی و شهر دوستدار سالمند باشیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha