مرگ هورالعظیم یعنی فاجعه‌ای اقتصادی. یعنی کانون‌های ریزگردی که امروز چشم و ریه خوزستان را پر کرده و فردا بی‌شک 14 استان را درگیر خواهد کرد. «آثاری که بر سلامت آدم‌ها می‌گذارد قابل سنجش نیست.»

هورالعظیم بدون آب، گور ماهی‌ها، گاومیش‌ها و زندگی

سلامت نیوز: مرگ هورالعظیم یعنی فاجعه‌ای اقتصادی. یعنی کانون‌های ریزگردی که امروز چشم و ریه خوزستان را پر کرده و فردا بی‌شک 14 استان را درگیر خواهد کرد. «آثاری که بر سلامت آدم‌ها می‌گذارد قابل سنجش نیست.»

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند، هور غرق در آب است. نی‌ها برای نفس کشیدن سر از آب بیرون آورده‌اند. اردک سر حنایی و سیاه‌کاکل‌ها آسمان هور را پوشانده‌اند. گاومیش‌ها بی‌خیال اطراف، میانه هور لم داده‌اند. مرغابی‌های سانان و خوتکاها روی نیزارها خستگی دَر می‌کنند و هرازگاهی قایقی هور را می‌شکافد و جلو می‌رود. قایق‌ها که آرام می‌گیرند، می‌شود رقص ماهی‌ها را دید. اما هورالعظیم به دشت آزادگان در همسایگی هویزه که می‌رسد، تب به جانش می‌افتد. ردپای آب را می‌شود در میانه چاله‌ها دید. سیاه‌کاکل‌ها با آسمان هور، اینجا قهرند. نیزارها رنگ زردی به خود گرفته‌اند و پا در خاک تفت‌زده برده‌اند. گاومیش‌ها هرکدام به گوشه‌ای خزیده‌اند برای درامان ماندن از دست‌ودلبازی آفتاب. لَجن‌ها اینجا میزبان تن تب‌زده گاومیش‌ها هستند و اما ماهی‌ها چند روز پیش خود را تسلیم تشنگی کردند. لاک‌پشت‌ها هم مرگ را راه نجات دیدند.

هورالعظیم
پلان نخست
به ما آب برسانید

به کویر بیشتر شبیه است. صدای بی‌جان گوسفندان خبر از نبض زندگی می‌دهد اینجا. بقایای نخل‌ها و نیزارهای سال‌های گذشته شده سرپناه گوسفندان و بزها. مرغابی‌ها بی‌تاب گرمایند و مرغ‌‌‌ها نای قُدقُد کردن ندارند. سگ‌ها برای کمی سایه با هم در رقابت‌اند؛ سایه‌ای با هوای دم کرده دمای 40 تا 50 درجه.

خانه‌ها خلاصه شده‌اند در اتاقک‌های کوچک چندمتری سیمانی. خانه‌های «کصر» ایرانت‌های فلزی را روی سر کشیده‌اند. سیل که آمد همه‌ چیز را با خود برد؛ خانه‌ها، آغل‌ها و حتی بعضی از گوسفندان را. از آن روز به بعد «کصر» چشم به راه آبادانی ماند. حالا «سالبه» (رودخانه‌ای میان سوسنگرد و بوستان)  هم با اهالی نامهربان است. آب از «سالبه» رفته و لجن‌ها همه‌ جا پهن‌اند تا اهالی از زخم‌هایی که بر دست و پایشان نشسته گلایه کنند. «بیشتر ما ناراحتی پوستی گرفتیم.»

تشنگی اهالی را تنها یک شیر آب که سال گذشته گذرش به «کصر» افتاد، برطرف می‌کند. «اینجا ما زیادیم. همین آب هم بیشتر اوقات قطع است.» آبی که نه کفاف تشنگی گوسفندان را می‌دهد، نه توان خُنک کردن گاومیش‌ها را دارد. تنها مرغ و خروس‌ها لبی تَر می‌کنند. «اینجا هیچ‌چیز نداریم حتی خانه اما چیزی نمی‌خواهیم. به ما آب برسانید.»

سیل که به همه‌ جا سرکشید از تَر سالی گفته شد از اینکه تا 50سال دیگر اهالی خوزستان تشنه نخواهند ماند. مزارع حمیدیه، سوسنگرد و … همه شالی کاشتند، حالا یک سال و نیم بعد از آن سیل خوزستان تشنه است. اهالی «کصر» بی‌خیال کشاورزی و زمین شده‌‌اند تا خودشان و گاومیش‌هایشان زنده بمانند. بیشتر از پنج دهه است همین‌ جا خانه و کاشانه ساختند تا زندگی بسازند. «زندگی‌مان به هور بسته است؛ به گاومیش‌ها.»

پلان دوم
تا 20 روز دیگر همین لجن‌ها هم نیستند

تالاب هورالعظیم خلاصه شده در نهری باریک؛ نهری خالی از آب. گاومیش‌ها از کمی دورتر خود را به این لجن‌ها رسانده‌اند برای زنده ماندن. «چند روز دیگر همین لجن‌ها هم تبخیر می‌شوند.» گاومیش‌ها محکوم به مرگ‌اند مثل ماهی‌هایی که چند روز پیش دسته‌جمعی تن به مرگ دادند، بعد از تماشای مرگ لاک‌پشت‌ها. لاک‌پشت‌هایی که تسلیم تشنگی شدند. هور یک‌ماه بیشتر است به لنج نشسته. در گوشه و کنار هور چاله‌های آب هستند، چاله‌هایی که به فکر آشتی‌اند با هم اما بی‌نتیجه.

اهالی تاب گرما را ندارند، اما دل‌نگران گاومیش‌هایند؛ یعنی همه زندگی‌شان. گاهی پیاده و زمانی سوار بر تَرک موتوری راه هور را در پیش می‌گیرند برای سرکشی به گاومیش‌ها. تا چشم کار می‌کند خاک است و بیابان.

«مُرسل» پا برهنه ترک موتور «قادر» نشسته برای رسیدن به گاومیش‌ها. دستاری سر و صورت‌شان را پوشانده برای کمی خنک ماندن. ساعت‌ها راه می‌آیند برای رسیدن به هور به گِل نشسته. «روز روشن راه می‌افتیم شب برمی‌گردیم.» گاومیش‌ها کلافه از گرما سر پایین انداخته و راه روستا را می‌روند. «تا 20روز دیگه همین لجن‌ها هم نیستند.»

سال که هوس نو شدن کرد، بی‌آبی هم نصیب هور شد. اهالی «مچریه» گله گاومیش‌ها را روانه هور کردند. از همان روزها گاومیش‌ها همسایه هورالعظیم شدند. «شب و روز اینجا هستند.» مردان هم همنشین گاومیش‌ها شده‌اند به امید نجات سرمایه‌شان. گاومیش‌ها همه‌ جا هستند البته بی‌جان. یکی دیروز خود را تسلیم مرگ کرده و دیگری دو، سه روزی از بی‌نفس شدنش می‌گذرد. «نظر پیش دولت است. من روستایی فقط می‌بینم آب هست یا نه. دلیل این بی‌آبی پیش خودشان است.»


پلان آخر
هور اینجا یعنی ادامه زندگی

هور حالا گورستان ماهی‌ها، لاک‌پشت‌ها و گاومیش‌هاست. هورالعظیم هر روز سیاه‌پوش موجوداتی می‌شود که روزی دلیل زیبایی‌اش بودند. گاومیش‌ها از هر خانه‌ای بیرون می‌زنند تا گله‌ای شوند برای آب‌تنی در هور بی‌آب. «هر گاومیش 50-40 میلیون است، قصاب از ما 3میلیون می‌خرد.»

غم مدت‌هاست میهمان چشمان اهالی شده. صورت‌های غم‌زده و بغض‌های در گلو مانده. نه مدرسه می‌خواهند، نه پزشک و خانه بهداشت تنها طالب آب‌‌اند برای زنده ماندن. «خرج گاومیش‌ها بالاست، نه مثل پارسال و پس‌پیارسال.» همین نیمچه آب هور هم که نباشد مردان و گاومیش‌ها هم باید بروند. «در این مدت خیلی تلفات داشتیم.»

هر روز که خورشید خود را به میانه آسمان می‌کشد یکی، دوتا گاومیش از نفس می‌افتند. آنهایی هم که نفس میان سینه‌شان می‌پیچد از بیماری رنج می‌برند. «لجنزارها مریض‌شان کرده.» قبل از این هور تشنگی را تجربه کرده بود، اما تنها برای 15-14 روز نه بیشتر. اما حالا چند ماهی است هور به خود آب نمی‌بیند. «همه اینها از هور تغذیه می‌کردند.» گرما که به خوزستان می‌زند شیر گاومیش‌ها دوشیده نمی‌شود برای ادامه حیات و نسل.

«اینجا حداقل یک آب، سبزی هست جلوتر بروید فاجعه است، هیچی نیست.» «جنید» به چوب‌دستی‌اش تکیه می‌دهد. مثل همه مردان صورت و سرش را با دستار پوشانده. چشم به گاومیش‌ها دوخته. گویی روزگار خوش هورالعظیم را به یاد می‌آورد؛ روزهای پرآبی. آهی از سینه «جنید» را به هور به لجن نشسته می‌آورد. اما چشم از گاومیش‌ها برنمی‌دارد. گاومیش‌ها دست و پا می‌زنند برای تکان دادن لجن‌ها. هر دست و پا زدن بوی بد فضا را بیشتر می‌کند. «ببین دنده‌هایشان زده بیرون.»

اینجا مدرسه رفتن بی‌معناست. «درس بخوانند برای بیکاری؟» امید جوان‌ترها به شرکت‌های نفتی بود که آن هم ناامید شد. «غیربومی جذب می‌کنند.» سهم بومی‌ها از نفت و دردسرهایش شاید شود کاری در آبدارخانه یا نگهبانی. اهالی دل‌زده از درس و تحصیل امید بستند به دام‌ها و زمین‌های کشاورزی. بی‌آبی که شد این امید هم رفت برای ناامید شدن.


بعد از سیل 98 ورودی تالاب لایروبی نشد

بی‌آبی؛ بحرانی که مدت‌هاست نام خوزستان را دوباره سر زبان‌ها انداخته. بحرانی که اعتراض  فعالان محیط‌زیست را به خود دید. مردم به تنگ آمده هم اعتراض کردند. عده‌ای از مصیبت هورالعظیم گفتند. تعدادی سعی کردند توجه‌ها را به کرخه جلب کنند. تصاویر اهالی روستای زهیریه، مچریه و … که یا به دنبال تانکرها بودند یا چشم‌انتظار آمدن آب، سروصدای زیادی به پا کرد.

بی‌آبی به همه‌جای خوزستان زده. شمال خوزستان با سدها محاصره شده، اما تشنه مانده. دهدز با 100 روستا در 5کیلومتری سد کارون از بی‌آبی می‌نالد. مرکز خوزستان هم با داشتن کارون حال‌وروز خوبی ندارد. سال گذشته بود که اهالی غیزانیه از بی‌آبی گفتند؛ اهالی ساکن در شرق اهواز. روستاهایی که تعدادشان به 80 می‌رسد و هنوز هم قصه‌ها از بی‌آبی دارند.

بی‌آبی واقعیت تلخ این روزهای خوزستان است. خوزستانی که نمی‌داند این مصیبت از کجا و چرا بر سرش آمد؛ از تغییرات اقلیمی یا سوءمدیریت.

خشکسالی، بی‌آبی، اعتراض و… و محیط‌‌زیستی که می‌رود تا مرگ را تجربه کند. محیط‌‌زیستی که دلسوزانش می‌پرسند متولیان ناظر بر سلامت تالاب‌ها چرا دست روی دست گذاشتند برای رسیدن به بحران. قاسم آل‌کثیر یکی از همین فعالان محیط‌زیستی است. «باید هورالعظیم به زیست طبیعی خودش برود و عمق داشته باشد.»

وقتی از خوزستان، هورالعظیم و بی‌آبی گفته می‌شود، سیل 98 به میان می‌آید. از آبرفت‌هایی که با سیل ورودی تالاب را نشانه رفتند تا شاید امروز حال هورالعظیم خوب نباشد. «سازمان آب و برق ملزم به لایروبی بود که انجام نداد.»


مرگ تالاب یعنی حاشیه‌نشینی و شروع  آسیب‌های اجتماعی

عکس‌ و فیلم گاومیش‌ها که رسانه‌ای شد، متولیان به تکاپو افتادند. بخشی از آب رها شد تا هورالعظیم لبی تَر کند. آبی که در خوشبینانه‌ترین حالت 40 تا 50درصدش به هور می‌رسید. آبی که در مسیر رسیدن به هور تبخیر می‌شود. بخشی از آن جذب سفره‌های زیرزمین و قسمتی هم وارد نهرهای محلی کشاورزان می‌شود. «وقتی می‌گوییم 30درصد تالاب آبگیری نشده یعنی صدهاهزار هکتار. رقم چشمگیری است.»

هور تشنه است. گاومیش‌ها چند وقتی است تولد بچه گاومیشی را به چشم ندیده‌اند. «جنین‌ها از گرما در شکم مادران‌شان می‌میرند.» مرگ جنین‌هایی که سفره کشاورزان و دامداران را خالی‌تر از گذشته می‌کنند. روستاییانی که درنهایت تن به مهاجرت می‌دهند برای حاشیه‌نشینی. شاید برای همین است اهواز بعد از مشهد بزرگ‌ترین حاشیه شهری را دارد. «حاشیه‌نشینی یعنی سرآغاز آسیب‌های اجتماعی.»

قصه هورالعظیم داستان امروز و دیروز نیست. همین 10 شاید هم 15 سال پیش بود که هورالعظیم قربانی میادین مشترک نفتی شد. روزگاری که میادین مشترک نفتی میان ایران و عراق بلای جان هورالعظیم شد؛ بخشی از تالاب را خشک کردند. نفتی که شاید می‌شد از روی دکل‌های آبی هم به آن رسید به سیاق آنچه در خلیج‌فارس اتفاق می‌افتد. حالا بی‌جانی هور زندگی اهالی را به خطر انداخته. «ما سبکی از زندگی هورنشینی داشتیم که از بین رفت.» سبک زندگی کم‌نظیری در دنیا و موضوعی جذاب برای مطالعات مردم‌شناسی.

جان هورالعظیم زخم برداشته. دیگر خبری از صید و صیادی نیست. کشاورزی هم بی‌رونق است. جان بی‌رمق هورالعظیم ماجرایی ریشه انداخته از سال‌های دور است. «عواقب این ماجرا را در سال‌های دور خواهیم دید. در همه بخش‌ها و ابعاد زندگی‌مان.»


هورالعظیم تنهاست

حالش خوب نیست. تالاب از زخم‌هایی که هر بار بر تنش نشسته به خود می‌پیچد. خطوط لوله‌های درهم‌تنیده نفت. کم‌آبی و عدم تعیین حقابه آن. آتش‌سوزی‌هایی که هرازگاهی خبرساز می‌شوند. کانون‌های ریزگرد کناری آن. انباشت لجن و توسعه لجنزارها. کوچ اجباری و شکار بی‌رویه حیوانات بومی. همه و همه جان هورالعظیم را رنجور کرده‌اند. امروز هورالعظیم از نیزارهای سوخته و گاومیش‌های در لجن فرورفته، درد می‌کشد. زجر ماهیانی که پوست‌شان از بی‌آبی کنده شده هم هستند. ماهیان بی‌جانی که میان باد و خاکستر نیزارهای سوخته به این‌سو و آن‌سو می‌روند تا بوی مرگ بپاشند.

از رنج هورالعظیم که گفته می‌شود خیلی‌ها سد کرخه را نشانه می‌روند برای نشستن در جایگاه متهم. سدی که در ابتدای احداث قرار بود آب کشاورزی را تأمین کند؛ به وسعت 350هزار هکتار. درواقع تأمین آب شرب پایین‌دست حقابه محیط‌زیست تالاب جزو امتیازات سد بود آن روزها.

هورالعظیم از سال‌های دور به دو بخش تقسیم شد؛ بخشی در سرزمین ایران و بخشی سهم عراق. تالابی که از همان سال‌ها مانع مصنوعی به خود دید برای مرزکشی میان دو بخش ایرانی و عراقی. تالاب عراق را دجله و فرات سیراب می‌کند و سهم ایران را کرخه. «بخش بزرگ آن توسط پساب کشاورزی و حتی پساب نیشکر طرح دهخدا تغذیه می‌شود که خودش اثرات آلاینده در تالاب دارد.»


سدها توجیه عقلانی ندارند

اعتراضات و تجمعات منجر به رهاسازی شدند؛ صدمترمکعب از سد. سدی که در انتهای‌ترین نقطه کرخه، تالاب هورالعظیم را به خود می‌بیند و بی‌شک گرمای هوا و… نمی‌گذارد صدمترمکعب به هور برسد. خوزستان در گرما می‌سوزد. دمای هوا در آفتاب به 72درجه می‌رسد و در سایه 50درجه است. «وسایل سرمایشی مناسب نداشتیم، تلفات انسانی می‌دادیم.»

آب رهاسازی شده، اما هنوز تالاب تشنه است و کمک می‌طلبد. شبنم قنواتی‌زاده معتقد است مدیریت اشتباه در سیل 98 باعث شد آن آب راهی تالاب نشود. «با آن حجم آب فکر می‌کردیم حداقل حال تالاب خوب باشد.» سیل 98 با همه دردسرهایش امید به زندگی تالاب را بالا برد و حالا بعد از یک سال تالاب به لجن نشسته. حال دامداران و کشاورزان خوب نیست. وضعیت گاومیش‌ها وحشتناک است و در برخی نقاط تالاب در حال آبپز شدن‌ هستند. بسیاری از ماهی‌ها مرده‌اند. «این شرایط عادی نیست.» به باور این فعال محیط‌زیست وضعیت امسال بحرانی است. «بعد از سیل 98 مجوزهای بسیاری برای کشت برنج داده شد، اما حالا اجازه کشت ندارند.» کشت برنج که ممنوع شد کشاورزی مُرد تا خانواده‌های بسیاری ترک روستا کنند و پناه ببرند به حاشیه اهواز.

مدیرعامل موسسه جلگه سبز خوزستان از منتقدان محیط‌زیستی می‌گوید. از کسانی که معتقدند سدهای بالادستی که برای توسعه کشاورزی در ارتفاعات احداث شدند، مانع انباشت آب پشت سدها هستند. «این سدها توجیه عقلانی ندارند.»


هورالعظیم، تالابی هم‌سنگ جنگل‌های آمازون

هورالعظیم تنها تالاب نیست. هور یعنی زندگی. یعنی ادامه حیات و حتی به جرأت می‌توان گفت یعنی درآمدزایی. 1.9درصد تولید ناخالص خوزستان سهم هورالعظیم است از اقتصاد این استان؛ سهمی بدون هیچ هزینه یا سرمایه‌گذاری.

هورالعظیم یعنی حیات صیادی که ارزش درآمدش در حدود سال 95-94 می‌شود 16میلیون دلار. ارزش اشتغالزایی این تالاب در همان سال‌ها 133میلیون دلار برآورد شد و درآمد کشاورزی‌اش حدود 8میلیون دلار بود. باغداری‌ها سهم 196هزار دلاری داشتند و دامداری 37میلیون دلار درآمد کسب می‌کرد. ارزش زمین‌های محدوده این تالاب هم سالانه افزون بر 252میلیون دلار برآورد شده بود. «ارزشی برای این تالاب نمی‌توان متصور بود. این تالاب هم‌سنگ جنگل‌های آمازون است.»

هورالعظیم تنها در گاومیش‌ها، پرندگان و ماهی‌هایش یا ادامه حیات دامداری خلاصه نمی‌شود. «این تالاب تقویت‌کننده توده‌های باران‌زایی است که از سمت مدیترانه می‌آیند.» توده‌هایی که می‌توانند سهم بسزایی در بارش‌های کل کشور داشته باشند. هورالعظیم یعنی ذخایر برفی ارتفاعات زاگرس. تولید برق از پشت سدها و ادامه حیات همه موجوداتی که در مسیرش قرار دارند. «رطوبت تالاب باعث تعدیل دمای منطقه می‌شود. این تعدیل هوا نه‌تنها خوزستان را بلکه تمام شهرستان‌های همجوار را هم شامل می‌شود.»

مرگ هورالعظیم یعنی فاجعه‌ای اقتصادی. یعنی کانون‌های ریزگردی که امروز چشم و ریه خوزستان را پر کرده و فردا بی‌شک 14استان را درگیر خواهد کرد. «آثاری که بر سلامت آدم‌ها می‌گذارد قابل سنجش نیست.»


قصه پُرغصه بی‌آبی خوزستان

کارون، دز، کرخه، مارون، شاوور و زهره میهمان خوزستان‌اند؛ یعنی 30درصد آب‌های جاری کشور. خوزستانی که سال‌هاست برای آب شرب دست به دامن دستفروشان سیار است. خشکسالی یعنی خوزستان. بحرانی که از ابتدای دهه 80 شروع شد تا طرح آبرسانی غدیر در دولت احمدی‌نژاد اجرا شود. طرحی که قرار بود از قیصریه تا آبادان و خرمشهر آبرسانی کند. تأمین آب شرب اهواز، دشت آزادگان، هویزه و شادگان هم بود.

طرح غدیر امیدی بود در دل اهالی خوزستان؛ طرحی که 26 آذر 87 شروع شد. طرحی که قرار بود در پنج سال به بهره‌برداری برسد و آب شرب حدود 5میلیون نفر را تأمین کند. یعنی آبرسانی به 25 شهر و بیش از یک‌هزار و 600روستا. طرح آبرسانی غدیر و حل مشکل آب شرب اهواز وعده دولت روحانی در دی 92 هم بود. مشکلی که قرار بود عرض یک هفته حل شود.

بی‌آبی و مشکلات حاشیه‌ای آن سال‌هاست که روستاهای خوزستان را با خود همراه کرده است. روستاهایی که به گفته صادق حقیقی‌پور، مدیرعامل آب ‌و فاضلاب سابق خوزستان تعدادشان به حدود 700 می‌رسد. هرچند محمدرضا کرمی‌نژاد، مدیرعامل آبفای خوزستان معتقد است جز شهرهای دهدز و اندیکا مورد حادی در شهرهای استان ندارند. کرمی‌نژاد گفته 2هزارو800 روستا تحت پوشش آبفا هستند؛ 80 تا 90 روستا با تنش آبی روبه‌رو هستند. به گفته او مشکل سایر روستاها هم با آبرسانی با تانکر و …حل‌شدنی‌ است.

مدیرعامل آبفای خوزستان بر این باور است خوزستان امسال به‌دلیل کاهش بارندگی مشکلات بیشتری در زمینه آب دارد. «آب رودخانه‌ها کم شده و آب زیرزمینی نیز کاهش یافته است. کیفیت آب رودخانه‌ها هم کمتر و میزان املاح و شوری آنها بیشتر شده است.»


شرایط عادی نیست

کرخه در شمال خوزستان در همسایگی اندیمشک نشسته؛ سدی برای مهار سیلاب‌ها، تولید انرژی و تأمین آب کشاورزی. سدی استراتژیک که در راستای طرح غدیرمسئولیت طرح آبرسانی خوزستان را به عهده گرفت. 26شهر و هزار و 226روستا و البته 50درصد آبرسانی شهر اهواز.

کرخه روزهای لبریز از آب را پشت‌سر گذاشته و اِشل‌های اندازه‌گیری تنها پایشان را در آب فرو کرده‌اند. اشل‌هایی که زنگ خطر بی‌آبی را به صدا درآورده‌اند با تراز 196.7. محمدرضا یزدانی، مدیرعامل سد کرخه از حجم 2هزار و 280 میلیون مترمکعبی سد می‌گوید. «با وضعیتی خاص روبه‌رو هستیم.»

خوزستان بعد از تَرسالی وارد خشکسالی شده و در این میان تأمین آب شرب اهالی اهمیت دارد. هرچند اولویت دوم تأمین برق کشوری است. «محیط‌زیست و کشاورزی در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرند.» وقتی از بی‌آبی، خشکسالی، مرگ تدریجی هورالعظیم و احشام گفته می‌شود، اهالی می‌گویند برقی به عراق نرود. «در شرایط عادی ما صادرات برق به عراق را داشتیم. در شرایط فعلی اولویت تأمین برق کشور است.» به باور یزدانی‌پور اگر به یک سال خشک دیگر بربخوریم شرایط وخیم‌تر از حالا می‌شود. «رهاسازی آب در شرایط فعلی باعث می‌شود در تأمین آب شرب اهالی در انتهای تابستان دچار مشکل شویم.»


باید تا سال آبی دیگر دوام بیاوریم

آسمان نامهربانی کرد و نزولات آسمانی کاهش یافت تا یک‌سال خشک را پشت‌سر بگذاریم؛ گرمای کم‌نظیر در چند دهه اخیر. خشکسالی بلای جان شده. کرونا جهش پنجمش را تجربه می‌کند. البته قطعی برق هم هست و در این میانه اهالی ماندند و منابع آبی محدود. «باید مدیریت منابع آب صورت بگیرد.» به گفته مدیرعامل کرخه حقابه‌ها در نظر گرفته شده، اما با ذخیره پایین سدها امکان محقق شدن‌شان نیست. «ما با این منابع باید تا سال آبی دیگر دوام بیاوریم.»

سال آبی که امید می‌رود شرایط نرمالی را رقم بزند. خوزستان در کنار بی‌آبی از برداشت‌های غیرمجاز هم رنج می‌برد. کشت‌های شلتوک هم هستند. «ما دوست نداریم شاهد تلفات احشام و از بین رفتن محیط‌زیست باشیم. شرایط خاص است و اولویت باید تأمین آب و برق پایدار باشد.»

سد کرخه این روزها تنها 44درصد از ظرفیتش آب به خود می‌بیند. تابستان هم با کرخه نامهربان بوده تا جایی که 11مترمکعب تبخیر آب را داشته. «تقریبا بی‌سابقه بوده است.»  کرخه این روزها 18مترمکعب در ثانیه ورودی به خود می‌بیند، در حالی که سال گذشته این میزان 108مترمکعب در ثانیه بود. سد کرخه اما در سیلاب خوب ظاهر شد. «اگر سد کرخه نبود، نیمه غربی و مرکزی خوزستان در هم کوبیده می‌شد.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha