نگاه مخالفین طرح‌های سدسازی و انتقال آب بین حوضه‌ای از مازندران برخلاف آنچه عده‌ای تلاش دارند چنین جلوه بدهند، به‌هیچ عنوان نگاه «صفر و یک» نیست، چرا که وقتی زندگی مدرن امروزی را پذیرفتیم، نمی‌توانیم گزاره‌های شکل دهنده چنین مدلی از زندگی را با توسل به دیدگاه‌های صرفاً زیست محیطی به‌طور مطلق رد کنیم. سدسازی‌ها و مدیریت سازه محور آب هم از اجزای شکل دهنده زندگی مدرن امروزی هستند.

آیا تالار و تجن‌ هم مثل رودخانه چالوس خشک می شوند؟

سلامت نیوز:نگاه مخالفین طرح‌های سدسازی و انتقال آب بین حوضه‌ای از مازندران برخلاف آنچه  عده‌ای تلاش دارند چنین جلوه بدهند، به‌هیچ عنوان نگاه «صفر و یک» نیست، چرا که وقتی زندگی مدرن امروزی را پذیرفتیم، نمی‌توانیم گزاره‌های شکل دهنده چنین مدلی از زندگی را با توسل به دیدگاه‌های صرفاً زیست محیطی به‌طور مطلق رد کنیم. سدسازی‌ها و مدیریت سازه محور آب هم از اجزای شکل دهنده زندگی مدرن امروزی هستند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ،اما پرسش اساسی مطرح ولی بی‌پاسخ در این بخش این است که حد و مرز یا نقطه پایان سدسازی در یک حوضه آبریز کجاست؟ به بیان دیگر، روی یک حوضه آبریز یا رودخانه که میانگین آورد درازمدت مشخصی دارد چه تعداد سد می‌توان احداث کرد و چه حجمی از آب جاری در یک حوضه را می‌توان یا مجاز هستیم به‌صورت «سازه محور» مهار یا به حوضه‌ای دیگر منتقل کنیم؟در سال‌های گذشته همچون دیگر نقاط کشور با گسترش شتابناک مدیریت سازه محور آب در استان‌های شمالی و از جمله در مازندران نیز روبه‌رو بوده‌ایم.

از ساخت «سد شهدا» روی سرشاخه‌های رودهای دوهزار و سه هزار تنکابن با هدف انتقال آب به استان‌های البرز و قزوین و تهران تا ساخت سدهای هراز و البرز، سجارود، چاشم، کسیلیان، فینسک، ظالمرود، چرگت، گلوگاه و... البته لازم به یادآوری نیست که به این لیست باید نام ابرپروژه شیرین‌سازی و انتقال آب دریاچه کاسپین به سمنان را نیز بیافزاییم.

همچنین یادآوری این نکته ضروریست که بخشی از آب سدهای در دست مطالعه و اجرای چاشم، کسیلیان و فینسک بر اساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده قرار است به خارج از حوضه، یعنی استان سمنان منتقل شود. بر این اساس می‌توان دریافت آنچه امروز در حوضه‌های آبریز مازندران در حال برنامه‌ریزی و اجراست، بدون هیچ کم و کاستی تکرار برنامه‌ریزی شده فاجعه آبی «خوزستان» در این استان شمالی کشور است.

این پیش‌بینی بویژه درباره حوضه آبریز رودخانه‌های تجن و تِلار بسیار پیش‌بینی پذیر است چرا که تجربه ساخت سدهای پی‌در‌پی روی کارون، به شکلی هدفمند در حال اجرا روی رودخانه‌های تجن و تِلار درجایگاه پرآب‌ترین رودخانه‌های جاری در البرز شرقی است. جدای از سد 160 میلیون مترمکعبی شهید رجایی، ساخت سه سد دیگر به‌ نام‌های فینسک، چرگت و ظالمرود نیز روی سرشاخه‌های اصلی تجن برنامه‌ریزی شده و در دست اجراست.

همچنین برنامه‌ریزی‌های وزارت نیرو بیانگر ساخت دو سد به‌ نام‌های کسیلیان و چاشم روی سرشاخه‌های رود تِلار با هدف انتقال آب آنها به استان همجوار سمنان است که بی‌گمان بهره‌برداری از این پنج سد می‌تواند تجربه کارون و خوزستان را در آبریزهای تجن و تِلار و استان مازندران تکرار نماید.

سد شهید رجایی به تنهایی 32 درصد آورد سالانه تجن در سال‌های با بارش نرمال را از دیدگاه کارشناسان وزارت نیرو «مدیریت» می‌کند. سدهای فینسک و ظالمرود نیز پس از ساخت نزدیک به 18 درصد باقی مانده از آورد سالانه تجن را در پشت خود انباشته خواهند کرد و البته از آنجایی که درباره گنجایش سد مخزنی چرگت تا امروز گزارشی منتشر نشده، نمی‌توان درباره پیامدهای این سد بر کاهش آورد تجن در پایین دست قضاوت کرد.

اما آنچه  مشخص است این است که سه سد شهید رجایی، فینسک و ظالمرود در مجموع بیش از 50 درصد آورد سالانه تجن در سال‌های نرمال را در پشت دیوارهای بتنی خود انباشته و از جریان آن در تجن جلوگیری خواهند کرد.ساخت و بهره‌برداری هرکدام از این سدها نظام هیدرولوژیک تجن را بشدت به هم ریخته و افزون بر این بخش‌های گسترده‌ای از پوشش گیاهی و خاک ارزشمند منطقه را نیز از بین می‌برد.

براساس گزارش‌های منتشر شده، ساخت سد فینسک و ظالمرود به ترتیب موجب نابودی دست‌کم 40 و 71 هکتار و ساخت سد کسیلیان روی رودخانه تِلار به تنهایی موجب نابودی دست‌کم 800 هکتار از جنگل‌های متراکم و درجه یک هیرکانی – کاسپیانی منطقه خواهد شد. اگرچه کارشناسان مستقل معتقدند حجم تخریب جنگل بواسطه ساخت این سدها فراتر از عددهای رسمی منتشر شده است.

اما همه اینها که برشمرده شد، آثار و پیامدهای نهایی مدیریت سازه محور آب در مازندران و پافشاری وزارت نیرو و شرکت‌های پیمانکاری اقماری برای تکرار فاجعه خوزستان در مازندران نیست. هفته گذشته در سکوت خبری رسانه‌ها رودخانه چالوس به‌عنوان یکی از رودخانه‌های پر آب و مهم مازندران خشکید، چرا که براساس برنامه‌ریزی‌های وزارت نیرو بخشی از منابع آبی این رود برای گسترش کشاورزی و تبدیل زمین‌های دیم به کشت آبی، به حوضه آبریز رودخانه هراز در مرکز مازندران منتقل خواهد شد.

از سوی دیگر گزارش‌های تأیید شده بیانگر برنامه‌ریزی وزارت نیرو برای انتقال احجام بزرگ آب از سرشاخه‌های هراز در مرکز مازندران به تهران است! به بیان دیگر در این چرخه پرهزینه و ویرانگر طراحی شده، آب به‌ نام کشاورزی از حوضه‌های غربی به مرکز مازندران منتقل و در برابر آن آب جاری در حوضه‌های مرکز مازندران برای شرب و صنعت به تهران منتقل خواهد شد!!

بی‌گمان نام این اثر و پدیده ناشناخته هرچه باشد، «مدیریت منابع آب» نیست.جدای از اینکه ساخت سدهای پی‌در‌پی روی یک حوضه آبریز و همچنین تمرکز بر اجرای طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای از مازندران و البرز شمالی، تکرار تجربه شکست خورده آنچه در سال‌های گذشته بر خوزستان، کارون، کرخه و دز تحمیل شده می‌باشد، ساخت سد ظالمرود (سد شماره 2 تجن)، خود به تنهایی یادآور و آیینه تمام نمای پروژه شکست خورده سد گتوند نیز است.

چرا که طبق گزارش‌های زمین شناسی عمومی و زمین شناسی مهندسی این طرح، در ساختگاه سد ظالمرود توده‌های گچی شناسایی شده که انحلال تدریجی این توده‌های گچ در مخزن این سد می‌تواند موجب افزایش غلظت یونها در آب ذخیره شده و جریان یافته در پایین دست سد شود. این امر افزون بر اینکه زیستگاه و محل تخم‌ریزی ماهیان را نابود می‌کند، بی‌شک روی خاک‌های کشاورزی آبیاری شده با این آب نیز آثار جبران‌ناپذیری خواهد داشت. البته اینکه انحلال تدریجی این توده‌های گچی موجب سستی و گسست دیواره سد خواهد شد نیز موضوعی است که کارشناسان این حوزه باید در خصوص آن اظهار نظر نمایند.

 تجربه سدسازی در خوزستان و سراسر ایران، تجربه موفقی نیست و در برابر تعداد و حجم مخازن ساخته شده کارنامه قابل دفاعی ندارد. همه سدهای کشور با هدف تأمین آب شرب، کشاورزی، صنعت، مهار سیلاب و البته در بعضی موارد تولید برق ساخته شده‌اند. نگاهی به تجربه و کارنامه سدسازی در خوزستان به ما می‌گوید که چرا در لیست این کارنامه نمره قبولی دیده نمی‌شود.

از 50 میلیارد مترمکعب حجم کل مخازن سدهای در دست بهره‌برداری کشور بیش از 23 میلیارد مترمکعب آن در استان خوزستان ساخته و اجرا شده است. حال اگر اهداف سدسازی‌ها را بار دیگر مرور کنیم درخواهیم یافت که هیچ کدام از این اهداف در این پر سد‌ترین استان کشور محقق نشده چرا که در سال 1398 سیلاب‌های ویرانگر خوزستان را درنوردید و امروز در فاصله کمتر از 2 سال از آن سیل ویرانگر، تأمین آب شرب این استان نیز دچار مشکل است.

وضعیت تأمین آب بخش کشاورزی و البته تولید برق آبی نیز نیاز به تحلیل و یادآوری ندارد.فراموش نکنیم اگر استانی که 50 درصد مخازن سدهای کشور را در خود جای داده امروز نمی‌تواند آب شرب شهروندان خود را تأمین یا سیلاب‌های فصلی را مهار و آب کشاورزی پایدار را تأمین کند، هیچ تضمینی برای سایر استان‌ها و حوضه‌های آبریز از جمله مازندران نیز نمی‌توان متصور بود که با روی آوردن به سدسازی‌های گسترده و متوالی روی یک حوضه آبریز بتواند آینده آبی مطمئنی را برای شهروندان خود رقم بزند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha